بیانات آیت الله سید مجتبی نورمفیدی به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در درس خارج فقه: چرا حرکت امام خمینی(ره) پیامبرگونه بود؟

بیانات آیت الله سید مجتبی نورمفیدی به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در درس خارج فقه

چرا حرکت امام خمینی(ره) پیامبر گونه بود؟

 

 

حرکت امام خمینی آنقدر عظمت دارد که هیچ حادثه‌ و اتفاق و هیچ تلخی‌ای نمی‌تواند آن حرکت را زیر سؤال ببرد؛ هر مشکلی ما داشته باشیم، کسی نمی‌تواند به واسطه وجود این مشکلات، آن مرد بزرگ و آن حرکت عظیم را زیر سؤال ببرد. حرکت امام یک حرکت پیامبرگونه بود؛ من این را به استناد یک روایتی از امام صادق(ع) که در کتاب شریف کافی نقل شده، عرض می‌کنم. یعنی مبدأ و مقصد حرکت امام، همان مبدأ و مقصد انبیا بود. این روایت را توجه بفرمایید؛ امام صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ، ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ»؛ خداوند عزوجل نبیّ خودش را تربیت کرد، پیامبر(ص) تربیت شده خداوند است؛ پس او را نیکو تربیت کرد؛ خود خداوند متکفل تربیت پیامبر گرامی اسلام(ص) شد و او را نیکو تربیت کرد. وقتی تربیت او را کامل کرد، فرمود: «إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ»، اشاره به آیه ۴ سوره قلم می‌کند. حالا این خُلق عظیم چیست بماند، چون بحث دارد؛ یعنی خداوند پیامبر(ص) را به بهترین نحو و نیکوترین وجه تربیت کرد تا اینکه تربیت او کامل شد و به مقام خُلق عظیم رسید؛ آنگاه امر دین و امت را به او تفویض کرد، برای اینکه بندگانش را اداره و مدیریت کند.
این حدیث شریف چندین نکته مهم و اساسی دارد؛ ما از چند زاویه می‌توانیم از این حدیث بهره ببریم.
اولاً: رهبری امر دین و امت بدون تربیت الهی و دینی ممکن نیست؛ پیامبران قبل از آنکه امر دین و امت به آنها تفویض شود، همه تحت تربیت الهی قرار گرفته‌اند؛ در رأس همه آنها پیامبر گرامی اسلام. می‌فرماید خداوند ابتدا پیامبر را به بهترین شکل تربیت کرد و تربیت او را کامل کرد، رسید به مقام خُلق عظیم؛ این اولین شرط برای رهبران دینی است؛ نمی‌توانیم بگوییم این فقط مخصوص پیامبران است، نخیر، هر رهبر دینی و هر کسی که متصدی امر دین می‌شود، اگر این گام را برندارد اصلاً امر دین و امت به او تفویض نمی‌شود. اینکه می‌گویند «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء»، این وراثت در این سیر است؛ همان تربیت باید صورت بگیرد؛ منتهی تربیت پیامبران و پیامبر گرامی اسلام یک تربیت خاص است؛ او یک انسان برگزیده است و دیگران باید این مسیر را طی کنند؛ تربیت الهی و دینی، خودسازی، تصفیه درون، تزکیه نفس. امام این گام را برداشت؛ امام در بحر معرفت شنا کرد و در اعماق دریای علم و عمل غواصی کرد. شما زندگی امام(ره) را ببینید، از اول با جدیت در راه تحصیل و تعلم و تعلیم و تزکیه بوده است؛ شخصیت اخلاقی امام از همان اول بر همه اقران و نزدیکان ایشان آشکار بود. یک شخصیت متخلقِ مهذب که تنها خدا را مدنظر داشت؛ دنبال خود نبود، دنبال هوای نفس نبود. بله، مقام خلق عظیم مختص به پیامبر اسلام(ص) است؛ اما حرکت در این مسیر و نزدیک شدن به این جایگاه یک کاری است که نه تنها برای همه رهبران بلکه برای همه انسان‌ها لازم است؛ این مسیر حرکت انسان است، منتهی برای انبیا و مربیان و برای هادیان بشر یک ضرورت و پیش شرط است.
روحانیت و مبلغان دین باید به حد وسع خود این آغاز را مدنظر داشته باشند؛ اگر فکر کنیم بدون این تربیت الهی، نه صرفاً یاد گرفتن چند اصطلاح، بدون تهذیب درونی می‌توانیم دین خدا را تبلیغ کنیم و گمان کنیم که خداوند امر دین را مطلقا به ما تفویض کرده، اشتباه می کنیم. البته هر کسی به حد وسع خودش، هر کسی در حد توانش باید این مسئله را مورد توجه قرار بدهد. اگر می‌خواهیم در جامعه و محیط پیرامونمان مؤثر باشیم و نفوذ کلام داشته باشیم، خدا از اعمال و گفتار و کردار ما راضی باشد، این را به حسب واقع باید تحصیل کنیم؛ خومان را آراسته به این فضیلت کنیم. بالاخره انسان می‌تواند ظاهرش را همه جا خوب نشان بدهد؛ خیلی خوب حرف بزند، اتو کشیده رفتار کند، اما باطن را خدا خبر دارد؛ خداست که می‌داند کارهای ما بر چه اساس و چه انگیزه‌ای است. باید سعی کنیم از این مسیر هیچ‌گاه فاصله نگیریم؛ تربیت الهی هم تمام‌شدنی نیست؛ ما تا آخر عمر باید مراقب این جهت باشیم. امام واقعاً و به گواه همگان تا آخرین لحظات عمر این شأن را رها نکرد و همیشه مراقب بود، هم برای خود و هم به عنوان مربی و معلم امت نسبت به دیگران وظیفه تذکر و راهنمایی را از یاد نبرد. شما می‌دیدید که در اوج دعواها و اختلافات سیاسی و بحث‌ها، ایشان سخنرانی می‌کرد و به رعایت اخلاق، مراقبت از دسیسه‌های شیطان، خویشتن‌داری در برابر وسوسه‌ها تذکر می داد. شیطان خیلی راحت‌ می‌تواند کارها را برای انسان بزک کند، ریشه یک عمل و سخن می تواند حسادت یا تنگ‌نظری یا خودمحوری باشد اما صورت آن یک صورت الهی و دینی باشد و اینکه من این را از روی تکلیف می‌گویم؛ الان احساس تکلیف برای همه پدید می‌آید. واقعاً آدم خودش می‌داند که این احساس تکلیف ناشی از خداخواهی است یا خودخواهی؛ انسان باید تا آنجا که می‌تواند این مسئله را در اجزاء زندگی‌اش در نظر بگیرد. بله، بالاخره ما آلودگی داریم و هر کاری کنیم خودمان برای خودمان مهم هستیم، اما تا آنجا که می‌توانیم این خودمحوری را در خودمان کم کنیم، منیت را کم کنیم.
وقتی پیامبر گرامی اسلام(ص) به این نقطه رسید، آنگاه خداوند امر دین و مردم را به او واگذار و تفویض کرد. مرحله دوم، تصدی امر دین و امت است؛ فقط نمی‌گوید امر دین، می‌گوید امر دین و امت. معنا ندارد که کسی بگوید کار ما دین است و با مردم کاری نداریم؛ اصلاً معنا ندارد! مگر می‌شود دین را از مردم جدا کرد؟ مگر می‌شود کسی متکفل امر دین باشد ولی به صلاح و فساد مردم هیچ کاری نداشته باشد؟ اصلاً دین برای هدایت مردم است؛ دین برای این است که مردم را به سعادت برساند. نفس واگذاری امور مردم به پیامبر(ص) خودش حکایت از یک امر مهم دارد؛ پیامبر(ص) نسبت به مردم یک مسئولیت سنگینی دارد. در ادامه می‌گوید «لیسوس عباده»؛ امر دین و امت را به پیامبر(ص) تفویض کرد تا بندگانش را سیاست و تدبیر کند، اداره کند. امام همین مسیر را رفت؛ یعنی خودش را آراسته به تربیت دینی کرد و چون عالمان را ورثه انبیا می‌دانست، مسئولیت خویش را تصدی امر دین و مردم دید؛ او عقیده داشت آنچه که به انبیا تفویض شده، به علما هم تفویض شده است. در بحث ولایت فقیه یکی از ادله ای که امام ذکر می‌کند، همین حدیث «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء» است. ورثة الانبیا که فقط بیان احکام نیست؛ معنا ندارد که فقط بیان احکام به علما سپرده شده باشد. بلکه امر دین و امت به آنها سپرده شده است، این یک اطلاقی دارد که همه امور را دربرمی‌گیرد؛ امور کلی و جهت کلی دین و مردم را؛ برای اینکه بندگانش را تدبیر کنند. بالاخره خدا که خودش مستقیم و بدون سازوکار و بدون قانون و شریعت و بدون پیامبر یا جانشین پیامبر تدبیر نمی کند. قرار نیست امور را تکویناً پیش ببرد. دین را آورده و امر هدایت را به عده ای واگذار کرده تا مردم هدایت شوند. پس مقصد پیامبر(ص) تدبیر امور بندگان از طریق دین است؛ لذا دین نمی‌تواند از تدبیر امر بندگان جدا باشد. این یک امر کاملاً واضح و روشن است؛ واقعاً کسی می‌تواند بگوید خداوند امر دین را به پیامبر(ص) تفویض کرده، و امر مردم را فقط در بُعدی که به احکام مربوط می‌شود و بیان احکام برای مردم به انبیا واگذار کرده اما با بقیه امور آنها کار ندارد؟ این اصلاً شدنی نیست. معنا ندارد که بگوییم خداوند به انبیا گفته شما بروید دین را برای مردم شرح بدهید و دیگر کار نداشته باشید، خودشان هر کار می‌خواهند بکنند. بدون ابزار و بدون همراه و بدون یار و تشکیلات اصلاً می‌شود بندگان خدا را تدبیر کرد؟ بدون حکومت می‌شود چنین کاری را انجام داد؟ «لیسوس عباده» اصلاً بدون حکومت معنا ندارد و اصلاً قابل تحقق نیست. یعنی خداوند متعال به پیامبر(ص) فرموده برو مردم را هدایت کن و هیچ کاری هم نداشته باش؛ همه ابزارها هم دست دشمنان و طاغوت باشد، تو فقط سخن بگو و نصیحت کن و حرف بزن، و هر مشکلی که طاغوت برای تو ایجاد کرد تو با او کاری نداشته باش و فقط کار خودت را بکن؛ مگر می‌شود؟ همه تلاش ها را خنثی می‌کنند و همه تلاش ها را از بین می‌برند. لذا این مقصود به وضوح از این روایت استفاده می‌شود.
امام هم این مقصد را به درستی شناخت و روی آن پافشاری کرد؛ امام معتقد بود که بدون تشکیل یک حکومتی که بر مبنای دین باشد، امکان حصول به آن اهداف نیست؛ در این تردیدی نیست. ما ادله عقلی و نقلی فراوانی داریم که این مسئله را اثبات می‌کند. یک عده‌ای به خاطر مشکلاتی که الان وجود دارد، نقایصی که هست، می‌گویند این هم نتیجه حکومت دینی! این چه ربطی دارد؟ این مشکلات و گرفتاری‌ها اگر درست تدبیر شود قابل حل است و اگر نشود، مشکل در نظریه نیست، مشکل در من و شماست که این را باید دقیق و صحیح عمل کنیم و اجرا کنیم. امام در همین مسیر گام برداشت؛ در دریای معارف دینی غوطه‌ور شد، به اندازه توان از آن بحر چشید، در اقیانوس تهذیب نفس خود را به حد توان شستشو داد و خودش را در جایگاهی دید که امر دین و امت نه به شخص او بلکه به شخصیت او به عنوان وارث انبیا سپرده شده تا امور بندگان را تدبیر کند. و همه هستی خودش را در این راه صرف کرد وتحت هیچ شرایطی از ارزش این کار بزرگ کاسته نمی‌شود؛ کار او یک تکلیف و وظیفه بود. همه ما این چنین هستیم، هر کسی به اندازه حجت و توانی که دارد، مسئولیتی که احساس می‌کند، باید تلاش کند حالا تا چه حدی نتایج مورد نظر حاصل شود و مطلوب باشد، این بحث دیگری است.
به نظرم رسید که این کمترین کاری است که ما می‌توانیم در این ایام نسبت به آن مرد بزرگ، عارف، حکیم، فیلسوف، فقیه، اصولی، مفسر، داشته باشیم؛ مرد الهی. در این شرایط هم هر کسی به حد توانش باید تلاش و کار کند. اینکه شما می‌بینید این همه رهبر معظم انقلاب روی امام تأکید می‌کند، بی جهت نیست. واقعاً کمتر کسی مثل ایشان روی این شخصیت و روی این راه و مقصد تکیه می‌کند؛ در هر مناسبتی ایشان روی این جهت پافشاری می‌کند برای اینکه ما راه و مقصد را بشناسیم و گم نشویم.