در آغاز بحث اصول، روایتی را تیمنا و تبرکا از امیرالمومنین علیه السلام نقل میکنیم که انشاءالله با بهرهگیری از این کلمات نورانی توفیقات ما افزون شود و انشاء الله عمر علمی ما برکت بیشتری پیدا کند.
تقوای الهی در خلوت
حضرت علی می فرماید: «اتَّقوا معاصيَ اللّه ِ في الخَلَواتِ، فإنّ الشاهِدَ هُو الحاكِمُ» ؛ نسبت به گناهان در خلوتها تقوا داشته باشید، زیرا آن که شاهد است خود حاکم و داور است.
اینکه انسان تقوا، خود نگهداری، خود مراقبتی داشته باشد، خودش را کنترل کند، یک امری است که در قرآن و روایات، روی آن تأکید شده است. بارها گفته شده که تقوای خدا به معنای خدا ترسی نیست، تقوا به معنای خود نگهداری است نسبت به آنچه که معصیت خدا شناخته میشود. اما قیدی که امیرالمومنین اینجا بیان کردند «فی الخلوات» است. اینکه انسان خودش را مراقبت کند در برابر نافرمانی، معصیت و گناه گاهی به صورت آشکار است و گاهی به صورت پنهانی؛ خود نگهداری از گناهان در علن، به سختی خود نگهداری از معصیت در خفاء نیست. مخصوصا امثال ما، از انجام گناه به صورت علنی پرهیز میکنیم، مگر اینکه کسی خیلی لاابالی باشد، اما در خفا، خود نگهداری خیلی مشکل است، یعنی جایی که هیچ شاهدی نیست، هیچ بینندهای نیست، که این مواقع وسوسهها صد چندان میشود، برای امثال ما که از بیآبرویی نزد مردم پرهیز داریم و مراقبیم مبادا در انظار قضاوت نابجا نکنند، سوء ظن پیدا نکنند و ما از ارزش و اعتبار نزد آنها نیفتیم. اگر گناه در خفا باشد دیگر این مسائل نیست. امیرالمومنین میفرماید: «اتَّقوا معاصيَ اللّه ِ في الخَلَواتِ،» این خیلی مهم است، اگر در خلوات آن جایی که هیچ شاهدی نیست ما پرهیز از گناه کنیم، خودمان را از گناه حفظ کنیم، این واقعا یک مرتبه بالایی از تقوای الهی است، خیلی وقتها زمینههای لغزش برای انسان در خلوتها پیش میآید، جایی که تک و تنها است و هیچ حاضری و ناظری نیست و آن حیا و شرمی که از حضور حاضر و ناظر در انسان وجود دارد، آن حیا و شرم نیز کنار میرود زیرا کسی نیست، بنابراین زمینه لغزش و سُر خوردن به سوی گناه در انسان بسیار است.
در ادامه امیرالمومنین استدلال و تعلیلی ذکر کردند که خیلی تعبیر لطیفی است: «فإنّ الشاهِدَ هُو الحاكِمُ» میگویند: از گناه در خلوت اجتناب کنید زیرا آن کسی که شاهد است خودش حاکم است.
اولا: تعبیر «فان الشاهد» اشاره به این دارد که شما گمان میکنید که خلوت است ولی خلوت نیست، ببینده است و کسی ناظر است و دارد می بیند این را باید باور کنیم، اگر کسی در خلوتترین خلوات، برایش آشکار و روشن باشد و یقین کند که یک بیننده و ناظری است، این خیلی قصه را متفاوت میکند. چطور اگر کسی در مقابل یک بیننده و ناظر قرار بگیرد حاضر نیست که خیلی کارها را انجام بدهد، خدا که انظر الناظرین و احضر الحاضرین، یعنی حاضرترین حاضرها است، ببنندهترین ناظرهاست، این دیگر یک شاهد است، این را اگر باور کنیم که خداوند شاهد است، این خودش خیلی میتواند موثر باشد.
پس آنچه که شما گمان میکنید که خلوت است در واقع خلوت نیست.
ثانیا: آن کسی که شاهد است خودش حاکم است. وقتی محکمه عدل الهی برگزار میشود، «مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يَرَهُ» و «مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»؛ کوچکترین گناهان آشکار میشود و به خاطر اینها مورد سوال و پرسش و مواخذه قرار میگیرد؛ یک وقت است آنجا میگویند شاهد باید بیاید شهادت بدهد بر این خیر یا شر؛ در محکمههای دنیا اینطور است، یکی از طرق اثبات بیگناهی یا گناهکار بودن یا مجرم بودن شهادت شهود است، اما در قیامت دیگر نیازی به شهود نیست، خود اعضا و جوارح انسان بهترین شهود است، مهمتر از همه، خود خداوند تبارک و تعالی که قاضی است و احکم الحاکمین است، خودش شاهد است.
پس کسی گمان نکند اگر در خلوات مرتکب معصیت و گناه شود مشکلی برایش پیش نمیآید «فإنّ الشاهِدَ هُو الحاكِمُ». پس باید مراقب خودمان در خلوتها باشیم، جایی که به حسب ظاهر ببینندهای نیست؛ اما خدواند تبارک و تعالی وجود دارد که هم شاهد است و هم حاکم و اگر خدای نکرده این معصیت از ما سر بزند، باید توبه و استغفار کنیم و خدای نکرده فکر نکنیم که اگر در خلوات گناه کنیم، ولو گناه صغیره، این به همین جا ختم میشود. چه اینکه امام رضا علیه السلام میفرماید «الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الكبائرِ» همین گناهان صغیره که به نظر ما ناچیز است، ممکن است خدای نکرده یک عادت ناپسندی داشته باشیم و یک گناه صغیرهای را مرتکب شویم، اما همینها باعث میشود که کم کم راه به گناهان کبیره باز شود، چرا؟ امام رضا علیه السلام در ادامه میفرماید «ومَن لَم يَخَفِ اللَّهَ في القَليلِ لَم يَخَفْهُ في الكثيرِ» کسی که خوف خدا در گناهان کوچک در دلش نباشد، کم کم به جایی میرسد که گناهان بزرگ نیز در دل او خوفی ایجاد نمیکند. واقعا گاهی انسان حس میکند از انسان سلب توفیق میشود، یک توفیقاتی از او گرفته میشود و هرچه هم جستجو میکند علتش را و ریشه اش را، گاهی ممکن است به جایی نرسد، اما باید انسان بسیاری از این سلب توفیقات را، چه در امور مادی و چه در امور معنوی در همین مسائل جستجو کند، اینجا تعقیب کند که خدای نکرده اصرار بر چه صغیرهای کرده و چه گناهان کوچکی انجام داده و ادامه داده که کم کم کارش به جایی رسیده که کارش به کبائر رسیده است؟
انشاء الله خداوند تبارک و تعالی به ما توفیق مراقبت از خودمان در برابر هواهای نفسانی، در مقابل گناهان کبیره و صغیره، علنا و خفائا بدهد که خدای نکرده گرفتار لغزش نشویم و انشاء الله توفیقاتمان روز به روز بیشتر شود.
نظرات