جلسه سی و نهم
آیه ۵۰ – تفسیر «و اذ فرقنا بکم البحر» – سه احتمال در معنای شکافتن دریا و بررسی آنها
۱۴۰۲/۰۳/۰۱
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
ما بخشی از آنچه که مربوط به تفسیر آیه ۵۰ بود را عرض کردیم؛ یک مطلب کلی درباره این بود که نعمت نجات بنیاسرائیل و غرق کردن آل فرعون، چرا نعمت بزرگ و عظیمی است و اختصاص به ذکر داده شده و نیز ابعاد مختلفی که این نعمت در مورد بنیاسرائیل و در مورد خود حضرت موسی و در مورد پیامبر(ص) و امت پیامبر(ص)، چه در بُعد دینی و چه در جهت دنیایی آن دارد.
تفسیر «و اذ فرقنا بکم البحر»
نکتهای که اینجا لازم است به آن اشاره کنیم، در مورد این فقره از آیه است: «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ»؛ فرقنا البحر که به معنای شکافتن دریاست، برای بنیاسرائیل و این مایه نجات بنیاسرائیل از آن خطر و رهایی از آل فرعون شد. بحث در این است که منظور از فرق بحر چیست؟ شکافتن دریا یا رود چگونه تحقق پیدا کرده است؟ به تعبیر دیگر چند احتمال در مورد این عنوان یعنی فرق البحر و شکافته شدن دریا ذکر شده است.
چند احتمال در معنای شکافتن دریا
۱. یک احتمال اینکه خود دریا شکافته شد؛ وقتی میگوییم خود دریا شکافته شد، یعنی آب رود به وسیله عصای موسی و اینکه عصا را به آن بحر زد، از هم جدا شد؛ شکافته شدن خود بحر و دریا و رود مقصود است. البته دریا شکافته شد و راههای دوازدهگانهای که در آن پدید آمد، باعث شد بنیاسرائیل از این راهها از عرض آن رود یا بحر عبور کنند و نجات پیدا کنند. پس یک وقت میگوییم فرق به معنای شکافته شدن است و منظور این است که در خود آب اتفاق افتاد، متعلق آن میشود آب و بحر به اعتبار آبی که در آن بود.
2. احتمال دوم اینکه منظور از «فرق البحر» این است که بین آب دریا و بنیاسرائیل شکاف و فاصله ایجاد شد؛ شکافته شدن خود بحر یک مسأله است، شکافته شدن یا فاصله افتادن بین بنیاسرائیل و آب دریا، این یک معنای دیگری دارد و یک احتمال دیگری است.
3. احتمال سومی هم اینجا ذکر شده که منظور از شکافتن بحر، نه اینکه این بحر در اثر یک اعجاز این چنین شد، بلکه منظور این است که در اثر عوامل طبیعی و جزر و مدی که در آب و آن رود اتفاق افتاد، باعث شد اینها بتوانند از عرض این رود عبور کنند و از دست آل فرعون نجات پیدا کنند.
بررسی احتمالات سهگانه
پس در مورد «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ» این سه احتمال را میتوانیم ذکر کنیم. احتمال سوم قطعاً باطل است به دلایل و قرائن متقن و قوی. احتمال دوم هم ضعیف است و احتمال اول قابل قبول است.
بررسی احتمال اول و دوم
در آیه ۶۳ سوره شعرا این چنین آمده است: «فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ»، ما به موسی وحی کردیم که با عصای خودت به آب بحر و رود بزن؛ یعنی عصا در واقع باعث شد که این شکاف اتفاق بیفتد. عصای موسی که در یک زمانی مار و اژدها شد، اینجا فارق البحر است؛ البته به اراده و اذن الهی این اتفاق افتاد. ظاهر اینکه میفرماید «فانفلق» یعنی خود بحر شکافته شد؛ یعنی کأن این آب به یکباره کنار رفت و زمینی که این آب بر روی آن قرار داشت هویدا شد، آن هم زمین خشک؛ که حالا خواهیم گفت که اگر جزر و مد آب بود، معنا نداشت زمینی که آب آن در اثر مد آشکار میشود، خشک باشد. این را در رد احتمال سوم خواهیم گفت. پس اینجا بحث از انفلاق بحر است، خود بحر شکافته شد؛ به یکباره آبها که همانند پردهای بر روی زمین قرار دارند، کنار رفت. شما وقتی یک پرده را کنار میزنید، یعنی خود پرده کنار میرود. درست است به واسطه کنار رفتن پرده، بین دو چیز شکاف میافتد ولی اصل این است که خود این پردهها کنار میرود. اینجا در احتمال اول سخن از فرق و فصل بین آب دریاست، نه فصل بین آب دریا و بنیاسرائیل؛ خود آب کنار رفت.
پس خود این آیه «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ» ظهور در این دارد که فرق و شکاف در خود دریا اتفاق افتاد؛ آیه سوره شعرا: «أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ» هم ظهور در این دارد که خود بحر شکافته شد، این ظهور در این دارد که این شکاف و فاصله در خود بحر اتفاق افتاده است. بنابراین اینکه بگوییم منظور فرق و فصل بین بحر و بنیاسرائیل است، این احتمال ضعیفی به نظر میرسد. البته نتیجه و لازمه طبیعی شکافته شدن بحر، این است که بین آب و بنیاسرائیل فاصله افتد ولی فرق میکند که ما این فرق و فلق را مستقیماً به خود بحر نسبت بدهیم، بدون اینکه کاری به بنیاسرائیل داشته باشیم. بله، وقتی فلق البحر اتفاق میافتد، بنیاسرائیل هم از این وسط عبور میکنند؛ بین آنها و بحر هم فاصله میافتد، اما مهم این است که این شکاف به بیان قرآن در چه امری صورت گرفته و اتفاق افتاده است.
بررسی احتمال سوم
احتمال سوم از سوی برخی که آراء آنها قابل اعتنا نیست (اینها کسانی هستند که مخصوصاً به دنبال هماهنگسازی آیات قرآن و پدیدههای عالم طبیعت میباشند) مطرح شده است. آنها میخواهند کارهای پیامبران را خارج از چهارچوب معجزه و یک کاری که خارق عادت باشد، تفسیر کرده و با قوانین عالم طبیعت منطبق سازند. اینها میگویند منظور از «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ»، مسأله جزر و مد است؛ یعنی وقتی موسی و قومش به دریا رسیدند، آن موقع دقیقاً وقتی بود که در حال جزر بود، یعنی آب پایین رفته بود. و وقتی آنها خارج شدند، آب به حالت مد برگشت و لذا فرعون و آل او غرق شدند؛ این را صاحب تفسیر المنار در تفسیر خودش نقل کرده و آن را رد کرده است؛ ولی این اتفاق به گواهی آیات متعدد قرآن از معجزات الهی است، از کارهایی است که حضرت موسی در مقابل چشم و در منظر بنیاسرائیل و آل فرعون کرد و همین باعث شد که آنها ایمانشان قویتر شود در آن موقعیت؛ این یک امر روشنی است. قرائن محکمی هم وجود دارد که این احتمال را رد میکند:
1. یکی اینکه اگر مسأله جزر و مد بود، نیازی به این نبود که بفرماید «أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ» خود به خود این بحر در حالت مد بوده، اینها وقتی به دریا رسیدند، آب پایین بوده و رد شدهاند؛ اینکه خداوند میفرماید «أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ»، معلوم میشود که این عصا یک وسیلهای شده برای یک معجزه، نه اینکه در حالت طبیعی همان مسأله جزر و مد آب دریا باشد.
2. دوم اینکه برطبق آنچه که گفته شد، زمینی که بنیاسرائیل از کف آن گذشتند، زمین خشک بود. اگر مسأله جزر و مد بود، بدون اینکه جنبه اعجاز داشته باشد، در حالت جزر ولو اینکه همه آب هم کنار برود، زمین مرطوب است و مثل گِل است و زمین خشک نیست.
3. سوم اینکه در مد مخصوصاً در جایی که عمقی برای آب و بحر وجود دارد، همه آب کنار نمیرود؛ بله، در حواشی بحر و رودها این ممکن است اتفاق بیفتد که آب کلاً کنار برود؛ ولی ظاهر این است که اگر رود نیل بوده که اینها از آن گذشتهاند، بالاخره این دارای عمق بوده و هیچ وقت جزر باعث نمیشود که وسط رود یا وسط بحر کاملاً خشک شود. بله، در اطراف و حواشی ممکن است این اتفاق بیفتد.
4. شاهد دیگر بر اینکه این نمیتواند جزر و مد باشد، داستانی است که قرآن نقل میکند که «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ» ، وقتی بنیاسرائیل دیدند که آل فرعون دارند آنها را تعقیب میکنند، علائم و نشانههایش را درک کردند، اصحاب موسی گفتند الان است که اینها ما را بگیرند و دستگیر کنند و از بین ببرند. چه زمانی این اتفاق افتاد؟ وقتی که کنار آب رسیدند، آب در حال جذر بود، دلیلی نداشت که بگویند «انا لمدرکون». معلوم میشود که آن وقتی که لب آب رسیدند، آب در حال جزر نبوده است. اینها میگفتند از پیش برویم غرق میشویم، اگر پس برویم دستگیر میشویم و آنها ما را از بین میبرند.
5. یک نکته دیگر این است که جزر و مد به صورت آنی و دفعی اتفاق نمیافتد؛ زمان زیادی حداقل چند ساعت یا چند روز طول میکشد تا جزر به گونهای باشد که به آخرین حد خود برسد. خود این زمان زیادی را میطلبد؛ این هم خودش یک قرینه است.
6. از جمله امور دیگری که این احتمال را ضعیف میکند، این است که وقتی اصحاب موسی و بنیاسرائیل گرفتار وحشت شدند و واقعاً خوفناک و مأیوس بودند، حضرت موسی با آرامش و اطمینان فرمود: «قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ» ، آرامش حضرت موسی از کجا ناشی شد؟ به آنها گفت خوف نداشته باشید، پروردگار من ما را راهنمایی و هدایت خواهد کرد؛ او راه را به ما نشان خواهد داد. این نشان میدهد که به حسب ظاهر امر و آنچه که بنیاسرائیل میدیدند، هیچ راهی برای خلاصی از آن مسأله وجود نداشته و تنها امداد الهی و نصرت الهی نجات دهنده آنها بوده و حضرت موسی هم به بنیاسرائیل همین را فرمود.
7. در همین آیه که میفرماید «فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ»، میگوید وقتی حضرت موسی عصا را به دریا زد، دیوارههای آب همچون سد و کوه عظیم و بزرگ شد؛ یعنی وقتی که عصا را به بحر زد، کأن این آب کنار رفت و دو طرف اینها مثل یک سد بزرگ، آب ایستاد و به سوی اینها نیامد؛ مثل یک کوه بزرگ. مسلّم است که در هیچ نقطهای از دنیا، جزر به این صورت اتفاق نمیافتد. جزری باشد که چنین ارتفاعی در دو طرف آب آن پدید بیاید.
لذا مجموعاً این احتمال باطل است.
پس معنایی که آیات متعدد بر آن ارشاد و راهنمایی میکند و ظاهر همین آیه هم همین است و برخی روایات هم آن را تأیید میکند، این است که خود بحر شکافته شد «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ»؛ لذا نه مسأله جزر و مد در کار بوده و نه مسأله شکافته شدن و فاصله افتادن بین آب و بنیاسرائیل؛ خود آب شکافته شد.
نظرات