آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در مصاحبه با نشریه حضور: مسئله تحجر قطعاً یکی از نگرانی‌های امام از دیرباز بوده است

*تشکر می‌کنیم از اینکه وقت گرانقدر خود را در اختیار ما قرار دادید. بحث ما درباره وجود مبارک امام و نقش و تأثیر ایشان در تأسیس حوزه قم است. علاقه‌مندیم از نقش و تأثیر امام در تأسیس حوزه علمیه قم و همراهی ایشان با آیات عظام حائری و بروجردی بفرمایید.
**ضمن تشکر از جنابعالی و نشریه حضور که به این موضوع می‌پردازید. اگر بخواهیم درباره نقش امام از بدو حضور در قم تا سال ۱۳۴۳ که در این شهر حضور داشت، و دوره بعد از پیروزی انقلاب، نگاه کلی داشته باشیم، نحوه تأثیرگذاری ایشان را می‌توانیم به چند دوره تقسیم کنیم:
در بدو امر که مرحوم آیت الله حائری یزدی به دعوت برخی از بزرگان قم مثل مرحوم بافقی، مرحوم فیض و دیگران به این شهر آمد، آن زمان امام به همراه برخی از بزرگان در اراک در محضر حاج شیخ تلمذ می‌کردند. بعد از اینکه مقرر شد مرحوم حاج شیخ به قم بیاید پس از مقدماتی که همگان می‌دانند، همراهی امام، آیت الله سید محمدتقی خوانساری و آقای اراکی با حاج شیخ قطعاً در تقویت حوزۀ تازه تأسیس قم مؤثر بود. شاید امام به دلیل سن و سال و اینکه در اراک مقیم بود، به صورت مستقیم در آمدن حاج شیخ به قم نقشی نداشت ولی در قم قطعاً رونق درسی مرحوم حاج شیخ در درجه اول مرهون حضور فضلایی مثل ایشان بود. امام یکی از ارکان درس مرحوم حاج شیخ بود و ایشان درباره تأسیس حوزه اظهار داشتند: کاری که مرحوم حاج شیخ در آن دوران انجام داد و حوزه را تأسیس کرد، اهمیت آن کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی نبود. امام در تعبیر دیگری می‌فرمایند: اگر حاج شیخ امروز بود همان کاری که من کردم، انجام می‌داد. نفسِ همراهی امام با مرحوم حاج شیخ عامل مهمی بود که حوزه قم رونق علمی خوبی در بدو تأسیس پیدا کند.
بعد از فوت حاج شیخ، از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۳ که آیت الله بروجردی به قم مشرف شدند، همراهی‌هایی که امام با مراجع ثلاث داشت، حضور ایشان را به عنوان یکی از اساتید تراز اول حوزه در جهت گیری‌ها و جهت‌دهی به امور حوزه پررنگ می‌کند. گمان من این است که در دوره دوم، تأثیرگذاری امام در حوزه نسبت به دوره اول پررنگ‌تر می‌شود. در دوره اول علاوه بر همراهی و حضور امام در درس حاج شیخ، ایشان گاهی در جلساتی که در حوزه تشکیل می‌شد و تصمیماتی که گرفته می‌شد حضور داشت. لذا حضور امام در دوره دوم مؤثرتر می‌شود. امام به عنوان استاد تراز اول حوزه با مراجع ثلاث؛ مرحوم آقای خوانساری، مرحوم آقای حجت و مرحوم آقای صدر جلسات و همکاری‌های مشترکی داشت. البته حضرت امام با برخی از مراجع ثلاث هم‌تراز بود و در مسائل مربوط به حوزه نقش بسیار مهمی داشت.
در دوره سوم امام مباشرتاً برای آمدن مرحوم آیت الله بروجردی به قم تلاش محوری داشت. هم به جهات علمی و هم به جهت تمرکز در زعامت و مرجعیت و اینکه یک شخصیت محوری در حوزۀ علمیه قم وجود داشته باشد، امام به همراه افراد دیگر تلاش کردند تا مرحوم آقای بروجردی را برای آمدن به قم متقاعد کنند و در این کار موفق شدند. از زمانی که آیت الله بروجردی وارد حوزه علمیه قم شد امام به صورت نزدیک با ایشان همکاری داشت و این همکاری در رویدادهای گوناگون مثل شهریه، رسیدگی به وضع معیشتی طلاب، درس‌هایی که در حوزه برگزار می‌شد و امتحاناتی که در حوزه برای ارتقاء طلاب و سنجش وضعیت علمی طلاب برگزار می‌شد، ظهور و بروز می‌کرد. بنابراین دوره سوم تا پایان حیات مرحوم آقای بروجردی، از دوره قبل تأثیرگذاری و نقش امام پررنگ‌تر می شود.
بعد از فوت مرحوم بروجردی که دوره چهارم تأثیرگذاری امام در قم است، مسئله مرجعیت امام مطرح می‌شود و موضع‌گیری‌های ایشان درباره مسائلی که در آن دوران اتفاق می‌افتاد. امام در این دوره به صورت کاملاً محوری و مؤثر، نه تنها خودشان بلکه دیگران را هم برای مبارزه و نهضت همراه کرد. بعد از تبعید امام به نجف، به واسطه حضور شاگردان ایشان که طی سال‌ها تربیت شده بودند اثرگذاری امام در حوزه علمیه قم استمرار پیدا کرد. یعنی دوره چهارم دو بخش دارد: بخش اول ایامی است که امام بعد از فوت آقای بروجردی در حوزه قم حضور داشت. اما بخش دوم، بعد از تبعید امام به نجف، اثرگذاری ایشان در حوزه علمیه قم توسط شاگردان و مریدان و علاقه‌مندان ایشان و بعضاً با ارسال پیام‌ها و مطالبی از نجف ادامه پیدا کرد.
بعد از انقلاب اسلامی دوره پنجمی هم می‌توانم ذکر کنم. بعد از انقلاب هم کماکان اثرگذاری امام بر حوزه ادامه پیدا کرد اما با اَشکال و تجلیات دیگر.

 

 

*وجوه تمایز این دوره‌ها چیست و تمایزهایی که با یکدیگر دارند کدامند؟
اگر بخواهم در یک تقسیم بندی کلی، کیفیت و نحوه تأثیرگذاری امام را بیان کنم، می‌توانم بگویم تأثیر امام قبل و بعد از انقلاب، چه اشتراکات و چه تمایزاتی با هم داشته است. بعد از انقلاب جهت‌گیری کلی امام از لحاظ تأکید ایشان بر تربیت و تهذیب طلاب، مثل گذشته بود. امام از دو عنصر اصلی تشکیل‌دهنده و قوام‌دهنده حوزه در طول این ۵ دوره هیچ وقت غافل نشد؛ اول نشاط علمی حوزه و دیگر تهذیب و خودسازی و اینکه نفوس طلاب باید مراحل استکمالی خود را طی کند تا بتوانند بر مسند هدایت و تبلیغ قرار گیرند. این دو عنصر، همیشه در نگاه امام بوده است. در کنار این دو، جهت‌گیری کلی که همیشه امام بر آن تأکید داشتند این بود که حوزه‌ها نسبت به مصائب و مشکلات مردم، مظالم دستگاه پهلوی و استکبار و استعمار بی‌تفاوت نباشند. امام همیشه درباره مسئله اسرائیل و فلسطین و خوی استکباری آمریکا حساسیت و موضع‌گیری داشت و موضع ایشان، قبل و بعد از انقلاب تغییر نکرد. امام تأکید می‌کردند که حوزه باید نسبت به مسائل جهان اسلام حساس بوده و نسبت به این امر بی‌تفاوت نباشد.
یکی دیگر از نکاتی که به عنوان خط مستمر و روشن از نگاه امام به مسائل حوزه می‌توانیم ذکر کنیم، حساسیت ایشان نسبت به مسئله تحجر در حوزه‌های علمیه است. امام در دوران مراجع ثلاث می‌فرماید: “آقایان خوانساری، حجت و صدر به مناسبتی در منزل ما حضور داشتند و درباره بعضی از مسائل و اتفاقاتی که پیش آمده بود، نگرانی‌ها و گفتگوهایی را مطرح کردند. من آنجا به آقایان گفتم، تا زمانی که شما خودتان و حوزه را از دست مقدس‌نماها خلاص نکنید، کاری نمی‌توانید پیش ببرید.” این مسئله متعلق به دهه بیست است. امام در دهه بیست نسبت به خطر تحجر و مقدس‌نماهایی که به بهانه‌های مختلف سنگ‌اندازی می‌کردند، هشدار دادند. بعد از انقلاب هم امام نسبت به مقدس‌نماها و تحجر هشدار می‌دادند و تا این اواخر عمر مبارک‌شان هم ادامه پیدا کرد. در اندیشه امام؛ تربیت علمی، تهذیب نفوس، استکبارستیزی، استعمارستیزی و مقابله با تحجر و مقدس‌مآبیِ کاذب، را می‌توان به عنوان خطوط روشن و وجوه مشترک در همه دوره‌ها نام ببریم. البته برخی از این وجوه در بعضی از دوره‌ها پررنگ‌تر بود؛ جایی مستقیم بود و جای دیگر که زعیم حوزه فرد یا افراد دیگری بودند، این مسائل را به آنها انتقال می‌داد.
از سوی دیگر وجهی که امام بعد از انقلاب تأکید بیشتری داشت و این از دوراندیشی امام حکایت می‌کند، اینکه حوزه با سیلی از سؤالات، پرسش‌ها و نیازها مواجه است، لذا حوزه، روحانیت و اسلام متکفل پاسخگویی به این سؤالات و پرسش‌ها هستند. به ویژه پس از استقرار جمهوری اسلامی، امام به شدت نگران بود که جمهوری اسلامی به ناکارآمدی متهم شود، لذا با تأکید بر اینکه مجتهدین باید دنیای امروز را بشناسند، پیچیدگی‌های روابط و معادلات که بر زندگی بشر حاکم است را درک کنند و مصالح را در نظر بگیرند، بر دخالت عنصر زمان و مکان در اجتهاد توجه اساسی دادند. این مسئله‌ای بود که امام بعد از انقلاب، از حوزه‌ها به عنوان انتظار جهانی یاد کرد.
مطلب دیگر، تأکید امام بر استقلال حوزه بود و اینکه حوزه به هیچ وجه حکومتی نشود. این خود به بحث مستقل و مفصل احتیاج دارد. بنابراین بعد از انقلاب این دو مسئله را در نگاه امام به حوزه پررنگ‌تر می‌بینیم.
دوره‌های قبل هم تمایزاتی با یکدیگر داشتند که ناشی از درجات امام در حوزه در دوره‌های مختلف بوده است. امام جایی در حد یک فاضل است که در درس حاج شیخ شرکت می‌کرد و به شدت مورد توجه استاد خود بود، جای دیگر به عنوان استاد تراز اول و در موقعیت دیگر در حد یک مرجع تقلید بود؛ نحوه حضور امام متفاوت می‌شود اما می‌توانیم بگوییم یک مسئله در نظر امام در همه تحرکات ایشان درباره حوزه شاخص است و جلوه می‌کند و آن اینکه ایشان در حوزه دنبال مطرح کردن خود نبود، دنبال این نبود که خود را به انحاء مختلف مطرح کند. جایی که احساس می‌کرد حوزه زعیم دارد مثل مراجع ثلاث، از آنها حمایت می‌کرد، جایی اگر احساس می‌کرد کسی مثل آقای بروجردی به قم بیاید و زعیم شود احتراماً در درس ایشان شرکت می‌کرد، در حالی که امام از سال ۱۳۲۳ زمانی که آقای بروجردی به قم مشرف شد، درس خارج را شروع کرده بود، اما در درس مرحوم آقای بروجردی شرکت می‌کرد. امام واقعاً معتقد بود که اگر کسی عَلَم حوزه و نماد اسلام و شیعه می‌شود، باید تقویت شود. گرچه ایشان به برخی امور انتقاد داشتند و برخی رفتارها و کارها را نمی‌پسندیدند اما کاری که باعث تضعیف عَلَم و نماد شود، نمی‌کردند. وقتی که حضرت امام از مراجع تراز اول، بلکه افضلِ مراجع قم به شمار می‌رفت حریم و احترام سایر مراجع را حفظ می‌کردند و با آنها همکاری، همراهی و مشورت داشت.
مهم برای امام این بود که حوزه به عنوان میراث معاهد علمی دوران ائمه(ع)، روز به روز تقویت شود و کمّاً و کیفاً توسعه پیدا کند. ایشان به دنبال این نبود که در این معهد و مرکز عظیم علمی برای خود نام و شهرتی ایجاد کند و همیشه خود را در ظل و سایۀ عظمت حوزه، و عظمت اسلام و تشیع تعریف می‌‌کرد.

*در بخشی از فرمایشات خود به حساسیت و دغدغه امام نسبت به مسئله استقلال و عدم وابستگی حوزه اشاره کردید. نوع تعامل امام بعد از انقلاب، با علما و بزرگان در تصمیم‌گیری‌ها و احکام و پیام‌هایی که صادر می‌فرمود چگونه بود؟
**اگر سؤال شما معطوف به بعد از استقرار نظام جمهوی اسلامی و زمانی است که امام مرجع علی‌الاطلاق، رهبر انقلاب و شخصیت جهانی و بین‌المللی بودند، باید عرض کنم؛ از مجموع آنچه که امام در مسائل مختلفِ مربوط به حوزه، رفتار یا اظهار کردند به دست می‌آید که ایشان برای استقلال حوزه اهمیت خاصی قائل بودند. این، هم به جهت سخت‌افزاری و هم به جهت نرم‌افزاری قابل ردیابی است. از جهت سخت‌افزاری، همیشه تأکید داشتند که حوزه از نظر مالی باید استقلال خود را حفظ کند. چون از دید ایشان حوزه یک نهاد مردمیِ برآمده از متن مردم و بر اساس همان سنتی که سلف داشتند و از گذشته وجود داشته، باید اداره شود و همراه و در کنار مردم باشد. لذا ایشان بعد از انقلاب همان روشی که برای تأمین شهریه طلاب از وجوهات داشتند را ادامه دادند، مراجع دیگر هم بر این اساس عمل کردند. اینکه حکومت از جهت تأمین مالی ورود کند مخالف بودند. از سوی دیگر امام اختیار مدیریت حوزه را به مراجع تقلیدِ مستقر در حوزه واگذار کردند. یا در مسئله رؤیت هلال، گاهی اختلاف پیش می‎آمد هرچند برای امام ثابت نشده بود، اما به اعتبار ثبوت هلال برای برخی آقایان، اعلام عید می‌کردند. اگر بخواهم از این نمونه‌ها نقل کنم زیاد است. بنابراین در مسائل مربوط به حوزه و برخی از مسائلی که از شئون حوزه محسوب می‌شود ایشان حساسیت داشتند.
استقلال حوزه نزد امام به این معنا نبود که حوزه نسبت به مسائل نظام و جهان اسلام بی‌تفاوت باشد. انتظار امام از حوزه این بود که حوزه باید یک حامیِ ناصح و دلسوز باشد. چون نظام فرزند حوزه است، رهبر انقلاب از دل حوزه بیرون آمد، مبانی انقلاب در حوزه‌ها منقح شد و کسانی که در این جهت فعالیت می‌کردند در حوزه‌ها تربیت شده بودند، لذا نظام نسبت به حوزه مثل یک فرزند است و حوزه، مادر دلسوز نظام می‌شود. بنابراین حوزه باید از نظام حمایت کند ولی در عین حال مراقب لغزش‌ها و خطاهای آن باشد. امام چنین دیدگاهی داشتند که حوزه نباید بی‌تفاوت باشد و بی‌تفاوتی حوزه هم از جنبه‌های ایجابی و سلبی است. حوزه باید در برابر ظلم، استکبار و سلطه جهانی ایستادگی کند، در عین حال به عنوان یک مراقب تیزبین، جلو لغزش‌ها خطاها و اشکالات نظام را بگیرد و تذکر دهد. البته در حوزه‌ی اندیشه و افکار، به نظر ایشان آزادی در بین طلاب و روحانیون یک اصل است و امام به این امر ملتزم بود. البته من با برخی رفتارهایی که در ابتدای انقلاب به دلیل هیجانات صورت گرفت، کار ندارم اما شخص امام همواره معتقد بود که باید آزاداندیشی و انظار مختلف در حوزه وجود داشته باشد و در بحث‌ها و نقدهای علمی نباید به کسی متعرض شد. در همان ایام در برخی درس‌های خارج قم، آراء امام نقد و مورد اشکال قرار می‌گرفت، برخی به امام عرض می‌کردند که فلانی آراء و نظریات شما را نقد می‌کند اما ایشان خیلی با روی گشاده برخورد می‌کردند.
عرض من این است که در تفسیر استقلال حوزه از دیدگاه امام مواظب باشیم گرفتار افراط و تفریط نشویم، برخی‌ها استقلال حوزه را اینگونه تفسیر می‌کنند که حوزه به کلی از نظام و مسائل آن منقطع شود اما عده دیگر استقلال حوزه از دید امام را به نوعی تعریف می‎کنند که اساساً این موضوع منتفی می‎شود. این‌ها معنای درستی از استقلال در ذهن‌شان تصویر نکردند لذا با مشکلاتی مواجه می‌شوند.

*درباره نگاه حضرت امام به تحجر در دهه بیست فرمودید. از دیدگاه شما اندرزها، هشدارها و نگرانی‌های امام درباره تحجر در حوزه چه بود؟
**مسئله تحجر قطعاً یکی از نگرانی‌های امام از دیرباز بوده است و نمی‌توانیم بگوییم که امام نسبت به این مسئله بعد از انقلاب حساسیت پیدا کرده است. به همان میزانی که امام نسبت به التقاط حساس بود نسبت به تحجر هم دغدغه داشت. داستان آب خوردن مرحوم حاج آقا مصطفی از کوزه را شنیده‌ایم و متعلق به اوائل دهه بیست است. امام به عنوان یک عالم روشن‌بین که دنیا را خوب می‌شناخت، طعم حقیقی دین و معارف دینی را چشیده بود و با تاریخ اسلام و مصائب اهل بیت(ع) کاملاً آشنا بود، می‌دانست که خطر تحجر و مقدس‌مآبی اگر بیش از التقاط و انحرافاتِ واضح نباشد، کمتر نیست. در مواضع مختلف، امام به این مسئله هشدار دادند. اشاره امام در جلسه با مراجع ثلاث به مقدس‌مآب‌ها و خطرات آن‌ها، شاید در یک مسئله درون حوزوی بود و در موضوعاتی که بازتاب‌های عمومی‌تر داشته باشد، نبود. تعبیر امام این بود که اگر با این افراد تکلیف‌تان را روشن نکنید و این‌ها را سر جای‌شان ننشانید مثل این است که با دست بسته بخواهید وارد کار شوید و با دست بسته هیچ‌کاری نمی‌شود کرد.
در مقاطع بعدی وقتی امام حرکت‌های انقلابی خود را شروع کردند طبیعتا بیشتر در معرض حملات و هجمه‌های مقدس‌مآب‌ها قرار گرفتند. چون امام می‌دیدند که بخشی از مقدس‌مآب‌ها گرفتار کج‌فهمی و نادانی هستند و بخشی اغراض دیگری داشتند، به همین دلیل از درون ضربه می‌زنند و در دنیای کنونی جلو توجه مردم به دین و دیانت را می‌گیرند. لذا امام این دغدغه‌ را بیشتر داشتند و جاهایی برای این امر هزینه دادند، هزینه‌هایی که امام داد کم نبود، مخصوصا بعد از انقلاب پررنگ‌تر شد. پس از فتاوایی که امام در سال‌های آخر عمر مطرح کردند، برخی آقایان ناراحت بودند و خودم شنیدم که می‌گفتند: “این سید همۀ احکام اسلام را از بین می‌برد و زیر پا می‌گذارد.” مسئله تحجر و جمود فکری در حوزه نظر و اندیشه، تا زمانی که لابلای اوراق و کتاب‌ها باشد، نه اینکه خطر نداشته باشد اما خطر آن به اندازه‌ای که وارد عرصه شود، نیست. ما با مسئله جمود فکری از اول تاریخ اسلام مواجه هستیم، کم نیستند افرادی که انجماد فکری داشتند و اغلب با دیگران درگیر بودند. با دقت در برخی روایات، عمق فکری یا سطحی‌نگریِ برخی اصحاب ائمه(ع) را متوجه می‌شویم، چون جمود مراتب دارد. این گونه نیست که بگوییم تحجر و جمود یک شاخص دارد، بلکه مراتب، و سطح و عمقی دارد. گاهی برخی اصحاب در اموری منازعاتی داشتند و خدمت امام(ع) می‌رفتند تا حضرت بگوید حق با کدام است. گاهی برخی، دیگری را به خاطر عقیده‌ای به کفر و شرک متهم می‌کرد، در حالی که همان عقیده مورد تأیید ائمه(ع) قرار می‌گرفت؛ در چند مسئله این‌ها را داریم و لذا تحجر از اول بوده است.
گاهی تحجر، در حد یک فکر و اندیشه شخصی است، اما گاهی فرد، اندیشه تحجر را نشر می‌دهد، مکتوب می‌کند، دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اثری بر آن مترتب می‌شود و گاهی تحجر در عرصه‌ای ظهور و بروز پیدا می‌کند که این بسیار خطرناک‎تر است. البته تاریخ پرافتخار شیعه در همه دوران‌ها قابل مباهات است و تردیدی در آن نیست. ما نمی‌توانیم به برخی از آقایان ایراد بگیریم که چون در فلان مقطع فلان کار را انجام داده، پس آدم متحجری بوده است. برای نمونه، عده‌ای ممکن است درباره حاج شیخ قضاوت ناصحیح داشته باشند؛ وقتی که ایشان حوزه را تأسیس کرد و می‌خواست حوزۀ نوپا را حفظ کند، احتیاطاتی داشت و از اموری پرهیز می‌کرد. از دید بعضی، ممکن است این احتیاط و پرهیز، اشکال داشته باشد. در حالی که تحلیل آن رفتار در آن ظرف زمانی، همان است که امام گفت: “تأسیس حوزه، کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی نبود.” اما صرف نظر از قضاوت‌هایی که ممکن است برخی داشته باشند، بالاخره انعکاس و تجلی دو تفکر را در طول تاریخ در بین زعمای شیعه می‌توانیم به خوبی ردیابی کنیم. برای نمونه، کسی مثل آخوند خراسانی می‌آید و درباره مسائل مختلف اجتماعی نظر می‌دهد و دیدگاه ایشان وارد عمل می‌شود. در مقابل، برخی هم دیدگاه دیگری داشتند، بنابراین وقتی تحجر و جمود فکری به عرصه فعل و اجرا می‌رسد، آثار آن مخرب‌تر می‌شود. امام بعد از انقلاب وقتی احساس کرد، برخی افکار که رگه‌های تحجر و جمود در آنها وجود دارد، راه‌هایی به صحنۀ اجرا باز می‌کنند، شدیداً موضع گرفت، ایستادگی کرد و خطر آن‌ها را گوشزد کرد.
مسئله تحجر قصۀ پرغصۀ تاریخی است که گاهی در حوزه اندیشه محبوس بوده و گاهی از حوزه اندیشه به مرحله عمل سرایت کرده و خسارت‌های فراوانی بر جای گذاشته است. لذا امام با افکار و رفتارهای متحجرانه مقابله می‌کرد. البته باید حواسمان باشد این یک وسیله برای تخریب رقبا نشود، متأسفانه یک گرفتاری که ما داریم این است که به سرعت به هم انگ می‌زنیم. یعنی کسی، عقیده طرف مقابل را نمی‌پسندد و فوری می‌گوید او متحجر است و بالعکس، کسی افکار دیگری را نمی‌پسندد، فوری می‌گوید او منحرف است. واقعاً باید مراقب باشیم و به صِرف اینکه کسی با ما اختلاف نظر و سلیقه داشت، به سرعت به او تهمت و انگ نزنیم. امام هم روی این مطلب تأکید داشت، ضمن اینکه ایشان اصل اختلاف سلیقه را به رسمیت شناختند، با التقاط یا تحجر شدیداً زاویه داشتند و مبارزه کردند، اما جایی که احساس می‌کردند ممکن است این عناوین ابزاری برای تنازع و تخاصم بین طیف‌های مختلف نیروهای انقلابی و سیاسی شود، هشدار می‌دادند که مبادا این امور دست‌مایه‌ای برای تنازع و اختلاف بیشتر شود.

*تجربه‌ها و بهره‌های امام از دوران صد ساله حوزه چیست؟
**اینجا دو بحث است اول اینکه، امام از آغاز تأسیس حوزه در قم حضور داشتند، بخشی از اندوخته‌های ایشان به مطالعات تاریخی و تأمل در حوادث گذشته بر می‎گردد و برخی هم به مشاهدات ایشان از متن مسائل حوزه و درون روحانیت مربوط می‎شود.
دوم اینکه، بخشی از تاریخ روحانیت مربوط به اتفاقات پیرامونی ایشان در جامعه است. مثلا ایشان در صحبت‌های خود می‌فرمایند که به مجلس شورای ملی رفتند، مذاکرات نماینده‌ها را در موضوعی از نزدیک دیدند و اظهار ارادت خاصی به شهید مدرس داشتند. امام به شخصیت‌های عالم و روحانی معاصر خود به طور واضح نسبت به برخی، تعلقات عاطفی و جدی دارد و نسبت به بعضی، زاویه دارد. این خیلی مهم است؛ گاهی این زاویه‌ها آشکار شده و گاهی آشکار نشده است. رفتار شناسی امام درباره علمای بزرگ حوزه که معاصر ایشان بودند احتیاج به موشکافی دارد. امام در برخی از سخنرانی‌ها، بارها از یک عالم بزرگوارِ زمان خود مثل مرحوم مدرس نام می‌برد اما از برخی دیگر نام نمی‌آورد. گرمیِ ارتباط با بعضی و برخوردِ نه چندان صمیمی با برخی دیگر را در رفتار امام شاهد هستیم. این‌ها جدا از جنبه‌های علمی و اخلاقی و … است. محقق می‌تواند از زندگی امام مطالبی را از رفتارشناسی ایشان درک کند. امام در ارتباط با مراجع ثلاث، با سید محمد تقی خوانساری نزدیک‌تر و به ایشان علاقه‌مندتر بود، چند بار از ایشان اسم می‌برند و دو یا سه جا به شرکت سید محمدتقی خوانساری در جنگ و اسارت وی اشاره دارد. با مرحوم آقای صدر در مرتبه پایین‌تر ارتباط داشت و با مرحوم حجت خیلی کمتر. در یک دوره سطوح ارتباطات امام با سه نفر فرق می‌کند و این تابعی از مبارز بودن یا اهل مبارزه نبودن آنها است. لذا رفتارشناسی امام خیلی مهم است. امام علاوه بر مطالعات خود و تجزیه و تحلیل شخصیت‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های آن‎ها را که می‌دید و تحلیل داشت، طبیعتاً در درون حوزه هم تأثیرگذار بود.
اینکه امام چه بهره‌هایی از حوزه برده است؟ خب، طبیعتاً بهره‌های علمی و تهذیبی فراوانی برده است؛ اساتید عرفان و فقه و اصول و … داشتند اما با توجه به زمینه‌هایی که در ایشان وجود داشت، و اتفاقاتی که به صورت روزمره در مرئی و منظر ایشان در داخل و خارج حوزه رخ می‎داد نسبت به آنها حساس بود، امام شاید اَعرفِ افراد نسبت به قوت‌ها و ضعف‌های حوزه بود، به دقت مناسبات روحانیون و بیوت مراجع را می‌شناخت. نهادهای اثرگذار در درون حوزه که مهمترین آن نهاد مرجعیت بود را می‌شناخت، با خصلت‎های متصدیان این‌ نهادها آشنا بود و به نقاط قوت و ضعف اشخاص اثرگذار حوزه کاملاً واقف بود. امام تا زمانی که احساس خطر نمی‌کرد ورودی به مسائل نداشت و سعی‌می کرد به گونه‌ای عمل کند تا بسیاری از روندها اصلاح شود. ولی در برخی موارد که مداخلات برخی افراد را به صلاح نمی‌دانست، تذکر می‌داد. نمی‌خواهم نام ببرم، اینکه مُقسّم شهریه در زمان حاج شیخ چه کسی بوده و چه مشکلات و رفتارهایی داشته است و کارهایی که برخی می‌کردند، حضرت امام تا حد مقدور، مصلحانه و بدون هیاهو و سرو صدا برخورد می‌کرد. در زمان مراجع ثلاث هم همین‌طور بود. در زمان مرحوم آقای بروجردی برخی از کارها و رفتارها را نمی‌پسندید ولی اهل جنجال نبود. جایی که حس می‌کرد ممکن است اثرگذار نباشد یا سوء استفاده‌هایی شود خود را کنار می‌کشید. برای این مسائل نمونه زیاد داریم. قطعاً بخشی از شناخت دقیق امام نسبت به مسائل حوزه معلول حضور ایشان در حوزه از ابتدا بوده است، بخشی معلول مطالعات ایشان و بخشی تجربه‌هایی است که از گذشته آموخته است. این‌ها همه باعث شده بود که امام، حوزه را خوب بشناسد و کارهای زیربنایی و اساسی برای اصلاح حوزه انجام دهد. در معضلات و مشکلات همه دوست دارند امور را حل و اصلاح کنند و رفتار مصلحانه داشته باشند اما برخی به شاخ و برگ‌ها می‌پردازند و برخی به ریشه‌ها. امام درباره حوزه و جامعه به ریشه‌ها پرداخت و سعی کرد امور را از بنیان اصلاح کند. تفاوت اصلی امام با دیگران در همین بود؛ دیگران به دنبال اصلاح امور بودند اما اصلاحات‌شان ظاهری و سطحی بود، اما امام به دنبال اصلاح ریشه‌ای مسائل بود. انقلاب هم معلول همین نگاه امام است و در حوزه نیز اینگونه عمل کرد.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , ,