دنیا سرای سختی
روایتی است از رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ هَذِهِ دَارُ تَرَحٍ لَا دَارُ فَرَحٍ وَ دَارُ الْتِوَاءٍ لَا دَارُ اسْتِوَاءٍ فَمَنْ عَرَفَهَا لَمْ يَفْرَحْ لِرَجَاءٍ وَ لَمْ يَحْزَنْ لِشَقَاءٍ». ای مردم، این دنیا خانه دشواری و سختی است، نه سرای آسودگی؛ خانه غم است و نه خانه سرور؛ خانه دشواری است و نه سرای آسودگی؛ پس کسی که این دنیا را بشناسد، از امیدها و خوشیهایی که دارد سرمست نمیشود و از ناخوشیها و سختیها و گرفتاریها افسرده و غمگین نمیشود، گرفتار حزن نمیشود. این اشاره به یک امر بسیار مهم در زندگی انسان میکند؛ اگر این قانون و قاعده را انسان بپذیرد، باید قبول کند که سختی از زندگی انسان جداشدنی نیست؛ «لقد خلقنا الانسان فی کبد»، ما انسان را در سختی آفریدیم. سختیها متفاوت است؛ بله، گاهی انسان در تأمین نیازهای اولیه خودش مشکلات دارد اما گاهی سختیها فراتر از این است، اما معنایش آن نیست که سختی معیشت و معاش شدیدتر باشد از سختی در غیر این امر. اگر انسان این را بپذیرد، مسأله خیلی متفاوت میشود. شما هیچ کسی را نمیتوانید پیدا کنید که در خوشی مطلق باشد؛ ممکن است ما به حسب ظواهر افراد و از باب اینکه از عمق زندگی دیگران اطلاع نداریم، از دل مشغولیها و دلنگرانیها و ناآرامیهای روحی و تلاطمهای ذهنی دیگران خبر نداریم، فکر میکنیم که انگار از ما بدبختتر در عالم کسی نیست. خیلی از افراد را دیدهام که به زعم خودشان بدبختترین آدم روی زمین هستند. بالاخره این ناشی از چیست؟ واقعاً سختیهای قابل توجهی هم داشتند، اما این ناشی از این است که در مورد دیگران گمان میکنند که اینها از این سختیها ندارند، در حالی که اطلاعی ندارند از گرفتاریهای دیگران؛ گرفتاری انواع و اقسام دارد. حتماً در احوال بعضی از ثروتمندان و متمکنان خواندهاید که مثلاً در دورانی با مشقتها و سختیها و تنگدستیهایی زندگی کردهاند ـ حالا همه آنها هم نه ـ بعد که به یک تمکن رسیدهاند، گرفتاریهای روحی و ذهنی پیدا کردهاند که میگویند ای کاش برگردیم به همان حالت سابق و با همان نداری زندگی کنیم ولی این شرایط را نداشته باشیم.
بالاخره به تناسب حال اشخاص این سختیها و گرفتاریها وجود دارد. این آیه همیشه در ذهن ما باشد: «لقد خلقنا الانسان فی کبد». اگر خلقت انسان بر این شالوده است و این فرمایش رسول خدا(ص) که «هَذِهِ دَارُ تَرَحٍ لَا دَارُ فَرَحٍ»، دار فرح جاودانه آن دنیاست؛ دار استواء و آسودگی آن دنیاست؛ اینجا دار سختی است. اگر این را انسان واقعاً با تمام وجودش درک کند و این را باور داشته باشد، نه از یک خوشی که برای او پیش میآید سرمست و بسیار فرحناک میشود و نه اگر ناخوشی پیش آید افسرده میشود. بالاخره اینکه حضرت فرموده این دنیا دار غم است، یعنی طبع این دنیا اقتضا میکند که انسان غمگین شود؛ آدم بالاخره احساسات و عواطف دارد، از یک چیزهایی خوشحال و از یک چیزهایی محزون میشود. اصل محزون بودن و خوشحال شدن که قابل انکار نیست؛ مهم این است که انسان در خوشیها سرمست نشود، در ناراحتیها افسرده نشود؛ غرق نشود. کسی که افسرده میشود میگوید من بدبختترین آدم روی زمین هستم؛ مثلاً خیلیها اینطور فکر میکنند که کسی در بین طلبهها مثل من نیست، در حالی که ممکن است خداوند چیزهایی به تو داده که به خیلیها نداده است. مراقب باشیم که این قاعده و قانون را درک کنیم، یعنی به رسمیت بشناسیم که این طبع این دنیاست، سختی و اندوه و مرارت و مشقت، و خودمان را با این قاعده وفق دهیم و این را به رسمیت بشناسیم؛ این تمرین و صبر میخواهد. انشاءالله خداوند به ما این توفیق را بدهد. دعای «لا تحمل علینا ما لا طاقة لنا»، خدایا به همه ما اگر میخواهی مشکل و گرفتاری بدهی، توان مقاومت و تحمل آن را عنایت بفرما.
نظرات