سخنم را با روایتی از حجت ابن الحسن المهدی(عج) آغاز میکنم که میفرماید: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ»[۱]؛ من امان اهل زمین هستم همانگونه که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند.
اینکه ستارگان چگونه مایه امن و امان برای اهل آسمان هستند، یک بحث مفصلی دارد. اینکه منظور از اهل سماء کیست و اهل سماء چه کسانی هستند و آیا همین اجرام آسمانی یا مثلا موجودات دیگری مقصود است و ستارگان چگونه مایه امن برای آنها قلمداد میشوند این یک بحث مفصلی دارد، ولی اجمالا میتوانیم بگوییم که بالاخره همین ستارگانی که در این عالم وجود دارند، اینها مایه استواری این آسمان و موجوداتی که در این آسمان هستند، محسوب میشوند و مدار امنیت، مدار قوام در آسمان ها ستارگان هستند.
طبق این روایت حضرت خودشان را امان اهل ارض میدانند همانطور که ستارگان اینچنیناند. این خیلی معنا دارد که امام عصر(عج) امان برای اهل زمین است، این تعبیر برای همه ائمه بیان شده که اینها مایه امانند.
حال امان بودن ائمه اطهار از جهات مختلفی میتواند مورد توجه قرار بگیرد. وجود مقدس فاطمه زهرا(س) میفرماید: «طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة» امامت و پیشوایی ما موجب نظام دین و امان برای مردم است و جلوی تفرقه ها و تشتت را میگیرد و باعث انتظام دین میشود. در کلمات سایر معصومین نیز این مضمون دارد که وجود ائمه اطهار(ع) مایه امن برای بشر است. این امنیت و آرامش هم در بعد تکوین تحقق دارد و هم در بعد تشریع. این انوار پاک هم امان برای این عالمند به واسطه جایگاهشان در نظام هستی، اینها واسطه افاضه وجود از حق تعالی به عوالم مادون خودشان هستند، بنابراین اساس وجود از مجرای این انوار پاک به عالم هستی افاضه میشود. چه امانی از این بالاتر؟ وجودی که از خداوند ساطع میشود خیر محض است. این وجود از مجرای حقیقت بزرگان به موجودات دیگر افاضه میشود و این در نظام احسن و اکمل قهرا مایه امن و آرامش است. چه اینکه گفته شده «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» پس از بعد تکوینی میتوانیم بگوییم اینها امان لاهل الارض هستند.
اما از جهت تشریعی قهرا دینی که رهبرش ائمه اطهار باشد این برای بشر سرگشته، راهنما و هادی و چراغ راه است، وقتی این وجودات به عنوان انسان های کامل همه حقیقت دین را در وجود خودشان مجسم کردند و هادی و راهنما میشوند و هدایت امت را به عهده میگیرند، اینها مایه امان برای اهل ارض هستند. در ظلمات جهل و نادانی و سرگشتگی وجود یک راهنما و هادی که چراغ راه زندگی باشد قطعا مایه آرامش است.
کسی که در بیابانی تاریک گم میشود، در نیمه های شب و تاریکی محض اگر همراه او کسی باشد که راه را بلد باشد، را مقایسه کنید با این گمشده در حالیکه هیچ کس همراه او نیست یا کسی همراه او هست که راه را بلد نیست وخودش نیز گم شده است، بودن یک راهنما تا چه حد در امنیت و آرامش انسان دخیل است. بشر نیازمند وجود مقدس ائمه معصومین(ع) است که او در مسیر پر پیچ و خم زندگی را هدایت و راهنمایی کند. لذا اینها امان لاهل الارض هستند، هم به حسب تکوین و هم به حسب تشریع.
حضور امام(ع) معلوم است که چگونه مایه امنیت است. امام وقتی حاضر است به عنوان زعیم جامعه و زعیم دین، این باعث میشود انسان امنیت پیدا کند چون او را میبیند و هدایت او را لمس میکند. اما امام عصر(عج) در حالیکه غائب است میفرماید «انی امان لاهل الارض» چگونه ممکن است پیشوای جامعه که غایب از دیده ها است و مردم به او دسترسی ندارند باز امان باشد برای اهل زمین؟ این نیز جهاتی را میتوان برایش ذکر کرد. امام عصر(عج) هم به حسب تکوین امان برای اهل زمین محسوب میشود و هم به حسب تشریع. زعیم مسلمین زعیم پیروان اهل بیت نسبت به سرنوشت آنان بیتفاوت نیست. هدایت و راهنمایی خودش را دارد. فایدهای که خورشید پنهان در پشت ابر دارد قابل انکار نیست. اگر خورشید پشت ابر برود نورش از بین نمیرود. امام زمان نیز اگر در پس پرده غیبت است هدایتش شامل حال همه است منتهی باید ما ظرفیت های و قابلیتهای خودمان را افزایش دهیم و بالا ببریم تا بتوانیم از این هدایت بهره مند شویم. وجود مقدس امام زمان(عج) دعا میکند برای ما، دغدغههایی که دارد، امدادهایی که در مقاطع حساس نسبت به اسلام ومسلمین دارد اینها همه موجب امن و امان است. اگر هم ما گرفتار اضطراب و مشکلات هستیم خودمان مقصر هستیم. کوتاهی های خودمان ما را از این امنیت محروم میکند.
بنابراین جا دارد که همه ما همواره ولو در اوقاتی از شبانه روز چند دقیقه ای، گرچه همه اوقاتمان باید اینچنین باشد، به یاد حضرت ولی عصر(عج) باشیم. یادمان نرود این پیوستگی و وابستگی مخصوصا برای ما که ناممان را در زمره سربازان او نوشتهاند لازم است. حال یک وقت خدای نکرده سرباز سرباریم، سربازی هستیم که به وظیفه سربازیمان عمل نمیکنیم اما بالاخره باید به یاد آن حضرت باشیم و مطمئن باشیم که عنایات و الطاف و دعاهای آن حضرت شامل ما خواهد بود و دست انتقام او حتما از همه آنهایی ظلم میکنند انتقام خواهد گرفت.
این قضیه ای که در عربستان اتفاق افتاد واقعا دل انسان را به درد می آورد. شما حتما تصاویر این کسانی که گردن زده شدند را دیدهاید ۸۱ نفر انسان مسلمان که نیمی از اینها از شیعیان بودند وحشیانه به شهادت رسیدند اینها را به بهانه های واهی گردن زدند، اکثرا جوان های کم سن و سال، این یک جنایت بسیار بزرگ آن هم در مقابل دیدگان همگان بود و متاسفانه ببینید این دولت ها و مدعیان حقوق بشر هیچ کدام دم بر نیاوردند. حتی در انگلیس که عده ای اعتراض کردند و خواستار تعویق سفر یکی از مقامات انگلیسی به عربستان بودند، پاسخ دادند که عربستان کشور بزرگ تولید کننده نفت است.
واقعا این حادثه درد آور و تأسف بار و نگران کننده است. همه ما به عنوان مسلمان و شیعه مسئولیت داریم که اعتراض کنیم، هر کسی به سهم خودش و من گمانم این است که پشت صحنه این قضایا صهیونیسم است. هر اتفاق تلخی در این منطقه میافتد ریشهاش به آنها برمیگردد. اگر یک روزی داعش و گروه های سلفی و افراطی آن جنایات رامرتکب میشدند و الآن هم گاهی ادامه میدهند، پشت صحنه آنها نقشه های شوم آمریکا و انگلیس و اسرائیل است. اگر امروز رژیم سعودی این کار را انجام میدهد این نیز با نقشه های شوم صهیونیست ها صورت گرفته. یعنی سعودی ها آلت دست صهیونیسم هستند و این حتما روزی برملا خواهد شد و این جنایات دامن گیر آنها میشود و این خونهای پاک به ناحق ریخته شده حتما مایه نابودی آنها خواهد بود. این وعده خداوند تبارک وتعالی است.
انشاء الله دعاهای امام زمان و نگرانی های امام زمان نسبت به این اتفاق تلخ موثر خواهد بود و جا دارد همه مسلمانان چه شیعه و چه سنی به این جنایت اعتراض کنند به کسانی که پشتیبانی میکنند اعتراض کنند، نسبت به برخود دو گانه مدعیان آزادی و حقوق بشر اعتراض کنند که بالاخره نمیشود جایی خونی ریخته شود و کلی سر وصدا کنند ولی جای دیگری خون ها ریخته شود و سکوت کنند.
به هر حال لازم است ما نیز به سهم خودمان ازاین حادثه تلخ و فجیع و ضد انسانی و ضد اخلاقی و ضد دینی و اعتراض کنیم و از خداوند بخواهیم انشاء الله به برکت وجود امام زمان و ادعیه خالصانه آن حضرت از عاملان این جنایت انتقام گرفته شود و انشاء الله با ظهور آن حضرت ریشه همه ظالمان از این عالم برچیده شود.
[۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۸۵، حدیث۱۰
نظرات