قال علی (ع): «لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه»[۱]
هیچ ثروتی همانند عقل نیست و هیچ فقری مثل جهل و نادانی نیست، هیچ میراثی مثل ادب نیست و هیچ پشتیبانی همچون مشورت و مشاوره نیست.
این سخن کوتاه، این حکمت پند آمیز، بسیار مهم بوده و به سه عنصر ضروری در زندگی هر انسانی به ویژه مسلمانان و مؤمنان اشاره میکند. به طور کلی سخنان ائمه معصومین(ع) و توصیههای آن حضرات گاهی به ویژه در خصوص مؤمنان است. البته زندگی مؤمنانه هم به عناصر خاص نیاز دارد و هم متکی به این عناصر عام باید باشد. اصلا اینها از هم جدا شدنی نیست، اینطور نیست که بگوییم زندگی مؤمنانه نیازمند عبادت است و نیازمند ادب و عقل مشورت نیست. همه نصایح و توصیههای حضرات معصومین(ع) هم به حال مسلمانان و مؤمنان مفید است و هم به حال آنها که به دین و آئینی پایبند نیستند، خدا پرست نیستند، موحد نیستند و اساسا به دینی از ادیان پایبند نیستند اینها ارزشهای انسانی هستند. یعنی این سخن را اگر به یک منکر خدا هم بدهید او هم از این میتواند بهره ببرد. البته به شرط اینکه عقل را درست معنا کنیم، ادب و مشاوره را درست معنا کنیم. لذا این فرمایش به سه عنصر ضروری زندگی بشر در همه اعصار و همه ازمان برای همه انسانها اشاره میکند.
لا غِنَی کالعَقلِ ، هیچ ثروتی مثل عقل نیست، واقعا شما ببینید عقل و قدرت تفکر و تعقل، مهمترین مزیت انسان بر سایر موجودات است.خداوند ثروت به این بزرگی، سرمایه با این عظمت را در اختیار انسان قرار داده، اگر کسی میخواهد ثروتمند شود، اگر میخواهد عالم شود، اگر کسی میخواهد استعدادهایش به فعلیت برسد، اگر بخواهد مجهولات را کشف کنید همه به کمک عقل است. کسی که از این نعمت الهی محروم باشد به جایی نمیرسد، شما ببینید کسانی که از این عنصر بیبهره هستند و همان اولی که به دنیا میآیند تا آخر هیچ تغییری نمیکنند، این ثروت و سرمایه را خداوند به همه انسانها داده و ما باید قدر این سرمایه را بدانیم و از آن بهره بگیریم، هر کسی که این را داشته باشد ثروتمند است، منتهی باید درست از آن استفاده کند، ظرفیتش را بشناسد. عقل محاسبهگر زرنگ که بخواهد سر دیگران کلاه بگذارد این عقل نیست، آن استفاده نابه جا از این سرمایه است، از این سرمایه هم میشود استفاده نا به جا کرد و هم می شود استفاده صحیح کرد.
لا فَقرَ کالجَهلِ، هیچ فقری بدتر از جهل نیست. جهل و نادانی بدترین آفات زندگی انسان است. البته دقت کنید اینجا عقل و جهل در برابر هم به کار رفته است. نوعا عقل را در مقابل جهل به کار نمیبرند بلکه میگویند عالم و جاهل، جاهل یعنی کسی که نمیداند و عالم نیز یعنی کسی که میداند، آگاه و نا آگاه. اما این جهل در برابر عقل است، در کافی حدیث جنود جهل و عقل داریم که مفصل است و شروحی هم بر آن نوشته شده است. جهل بالاترین فقر است، «لا فقر کالجهل» درست است که فقر انواع و اقسام دارد اما حضرت میخواهند به مردم اعلام کنند که ثروت حقیقی عقل است، زیرا این است که استعدادهای انسان را شکوفا میکند و الا بقیه امور ثمره ماندگاری برای انسان ندارد، بله ثروت مادی نعمت خدا است و میتوان کمک کند، اما ثروت حقیقی این است و فقر حقیقی نیز جهل است.
لا میراثَ کالاَدَب، ادب به معنای عام خودش، اینکه انسان بر موازین اخلاقی و دینی و الهی تربیت شده باشد، ممکن است کسی مسلمان نباشد ولی ادب داشته باشد، حال این ادب چیست خودش یک بحث مفصلی دارد. ادب فقط به این نیست که انسان موقع سخن گفتن یا مواجهه با دیگران یک اموری را رعایت کند. این پایینترین حد ادب است. ادب یک معنای وسیعی دارد یا مراتب مختلف دارد که مراحل عالی و گستردهاش در همه شئون زندگی جریان دارد، یک نوعش مواجهه انسانها با یکدیگر است. انسانها در مواجهه با یکدیگر باید ادب داشته باشند، ادب در گفتار و رفتار و ادب در برابر صاحبان حقوق؛ اینها همه یک ادب ویژهای دارد، ادب در برابر خداوند، ادب در برابر مظلوم و ادب در برابر نیازمند.
لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه، هیچ پشتیبانی مثل مشورت نیست. مشورت خیلی مهم است انسان در کارها بویژه کارهای مهم باید مشورت کند.مشورت که کند جوانب یک مسئله برایش روشن میشود و راه صحیح را اتخاذ میکند. چه پشتیبانی بهتر از این. اگر کسی فقط به فکر و اندیشه خودش متکی باشد و به نظرات دیگر کاری نداشته باشد، ممکن است بدترین راه را انتخاب کند. البته اینکه با چه کسی مشورت کند هم مهم است. طبیعتا هر کاری اگر به پشتوانه مشورت باشد سرانجام بهتری دارد و انسان با اطمینان در آن گام بر میدارد و تکیه گاهی قوی برای انسان محسوب میشود.
این سه عنصر عقل، ادب و مشورت به کار همه انسانها اعم از مسلمان و غیرمسلمان میآید. بالاخره ما اگر میخواهیم زندگی سعادتمندانهای داشته باشیم، اینها باید نصب العین ما باشد و به این ظرفیتها باید توجه کنیم و از اینها بهترین بهره ها را ببریم.
خداوند انشاء الله به ما توفیق عمل به این توصیه ها را بدهد.
[۱] نهج البلاغه، ص ۴۷۸.
نظرات