اساسا وحدت و اتفاق به عنوان راهی که زمینه ساز قدرت و قوت است قابل انکار نیست، اصلا این از سنتهای الهی است که تفرقه و اختلاف باعث سستی، ضعف و فشل شدن است و اتحاد و همدلی باعث قوت و قدرت است. اگر خداوند متعال در قرآن از تفرقه و اختلاف به عنوان عذاب یاد کرده به همین دلیل است. میفرماید: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»[۱]
مثل آنهایی نباشید که بعد از آمدن بینات و ادله روشن الهی، اختلاف کردند و پراکنده شدند، آنهایی که بعد از این بینات اختلاف کردند و تفرقه بینشان ایجاد شد «اولئک لهم عذاب عظیم»، آنهایی که این کار را کردند گرفتار عذاب عظیم شدند. حال یک عذاب عظیم به عنوان مجازات عمل در آخرت خواهند داشت، اما خود این تفرقه برای آنها یک عذاب است. در آیات متعددی توصیه به اتفاق و وحدت شده، فرق نمیکند اگر پیروان حق متحد باشند قدرتشان افزون میشود، اگر پیروان باطل متحد شوند این باعث تقویت آنها میشود. لذا این یک امر بدیهی و غیر قابل انکار است.
وحدت یعنی گرد آمدن حول مشترکات، بالاخره انسانها به معنای عام، فارغ از هر دین و مذهبی یک اشتراکاتی دارند، پیروان ادیان الهی یک اشتراکاتی دارند، پیروان مکتب اسلام یک اشتراکاتی دارند. اختلاف رأی و نظر پایان ندارد، شما نگاه کنید اساسا حتی در داخل شیعیان، حتی در بین شیعیان دوازده امامی ببینید چقدر سلیقههای مختلف وجود دارد، طرق مختلفی وجود دارد. اصلا در همین حوزه علمیه بین مراجع اختلاف نظر وجود دارد، در مورد مسائل علمی و حکم شرعی و … . چون امکان ندارد که بگوییم همه مثل هم بیندیشند و رأی و نظرشان یکی باشد. بنابراین مهم این است که علیرغم وجود این اختلافات که ناشی از عوامل مختلف است و طبیعی نیز هست بر اشتراکات تکیه شود خود این هم بر اساس خلفت الهی است که خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً»[۲] ما اگر می خواستیم همه شما را امت واحده میآفریدیم. پس با اینکه اساس اختلاف نظرها یک امر طبیعی است باید یاد بگیریم حول اشتراکات اتفاق نظر داشته باشیم و تا جایی که میتوانیم در برابر عوامل تفرقه و اختلاف مقاومت و ایستادگی کنیم، این اصل روشن و بدیهی است.
اگر میخواهیم قدرت پیدا کنیم و اگر میخواهیم دشمنان به داخل حریم اسلام و مسلمانان نفوذ نکنند، اگر میخواهیم دنیایمان آباد باشد چارهای جز اتفاق نداریم.
بنابراین وحدت امری است که هم عقل به آن توصیه میکند و هم عقلاء بر آن پافشاری دارند و هم تجربههای مختلف اقوام و ملل برای ما ثابت کرده که هر جا اتحاد بوده پیشرفت حاصل شده است و هر جا آتش اختلاف شعلهور گردیده است ثمره آن ضعف و سقوط بوده است.
به هر حال در این دنیا که به یک معنا کفر و کافران زیر یک پرچم قرار گرفتهاند و همه آنها کمر به تضعیف اسلام و مسلمین بستهاند، برخی واقعا با چه ملاکی بر آتش اختلافات و منازعات دامن میزنند و این آتش را شعلهور میکنند؟ مگر غیر از این است که دستورات قرآن و روایات اهل بیت و سیره اهل بیت و سیره بزرگان ما بر این است که این اتفاق و قدرت اسلامی و قدرت مسلمانان حفظ شود؟ آخر اگر ما می گوییم: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ» اگر میگوییم «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»[۳]چگونه اسلام میخواهد برترین ادیان و مکاتب باشد؟ چگونه میخواهیم راه را بر روی کفار ببندیم که نسبت به اسلام و مسلمین خدای نکرده قصد سوء نداشته باشند؟ آیا این جز با اتفاق و اتحاد و همدلی و همراهی قابل تحقق است؟ این یک امر بسیار بسیار واضح است.
بعضی در این مسئله ادعا می کنند که کسانی که از وحدت سخن میگویند، ولایتشان ضعیف است، بعضا مطرح می شوند، آنهایی که از وحدت شیعه و سنی سخن میگویند ولایتشان ضعیف است، نعوذ بالله اینها اگردر زمان خود حضرت علی (ع) هم بودند به امیرالمومنین نیز ایراد میگرفتند و بعضی از رفتارهای حضرت علی(ع) را قبول نمیکردند و اشکال میکردند؛ خود حضرت علی در خطبه ۱۹۲ یاد آوری میکند سرگذشت قوم بنی اسرائیل را و میگوید: « فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانُوا حَيْثُ كَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً وَ الْأَيْدِي مُتَرَادِفَةً وَ السُّيُوفُ مُتَنَاصِرَةً وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً؛ أَ لَمْ يَكُونُوا أَرْبَاباً فِي أَقْطَارِ الْأَرَضِينَ وَ مُلُوكاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِينَ؟» نگاه کنید به قوم بنی اسرائیل آن زمانی که جمعیتشان گرد هم آمدند و افکارشان یکسان شد، دلهاشان با هم یکی شد و دستهای یکدیگر را گرفتند و با شمشیرها به کمک هم آمدند، آن زمان آیا اینها بر شهرها و همه جهان حاکم نبودند. چه زمانی این قدرت و شوکت به هم خورد؟ زمانی که بینشان اختلاف پدید آمد، بعد در همانجا به سرنوشت بنی اسرائیل نیز اشاره میکند که «فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ فِي آخِرِ أُمُورِهِمْ حِينَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ وَ اخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ الْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِينَ وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِينَ، وَ قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ كَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ وَ بَقِيَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبَراً [عِبْرَةً] لِلْمُعْتَبِرِينَ [مِنْكُمْ]» آن زمانی که بین آنها تفرقه افتاد و مهربانی والفتها به هم خورد و سخنها و دلها مختلف و گروه گروه شدند و بعد به جان هم افتادند و پراکنده شدند و باهم جنگیدند، آنوقت خداوند لباس عزت را از تن آنها گرفت و نعمت خودش را از ایشان سلب کرد. آن شوکت و عزت تبدیل به ذلت شد، چه چیزی از آنها باقی ماند، «وَ بَقِيَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِينَ» داستان آنها در میان مردم به عنوان عبرت باقی ماند. این دیگر بسیار روشن است این فرمایشات، سیره حضرت علی را نگاه کنیم ضمن اینکه سخنش را می گوید و به جا مطالبی که لازم است را بیان می کند اما ببینید چگونه برای حفظ اتحاد عمل می کند و واقعا صبر میکند و از حقوق مسلّم خودش دفاع نمیکند و وارد جنگ و نزاع نمی شود زیرا آن اتحاد اگر در آن شرایط به هم میخورد اساس اسلام منهدم می شد
حال شما ببینید الان واقعا ما در معرض انواع تهدیدات و فشارات هستیم. میخواهیم بگوییم اتحاد بین شیعه وسنی، بلکه اتحاد بین خود شیعیان و ملت مسلمان ایران ضروریتر از همیشه است. این خیلی واضح است که اگر این اتصالها و رشتهها سست شود و ضعیف شود دودش در چشم خودمان میرود، اولین چیزی که از این رهگذر نصیب ما میشود ضعف و زبونی و سستی است، این دیگر خیلی نیاز به استدلال ندارد، اینقدر تلاش نمیخواهد که یک عده ای را متعاقد کنیم که کار تفرقه انگیز نکنید، این سخنان را نگویید این کارها را نکنید.
اگر حفظ جان تشیع حفظ مال و ناموس تشیع در اقصی نقاط عالم برای مهم است تا آنجا که میتوانیم بر اساس آموزههای اهل بیت و بزرگان دین باید به گونهای عمل کنیم که خدای نکرده سخن و رفتار عمل ما موجب تعرض بدخواهان به یک شیعهای در گوشه گوشه عالم نشود
امیدواریم که خداوند متعال این نعمت را از ما نگیرد و روز به روزبین مسلمین اتحاد افزون تر شود و انشاء الله نقشههای دشمنان نقش بر آب شود و ما با هوشیاری و دقت در عمل و رفتارمان زمینه سوء استفاده را از بین ببریم.
[۱] آل عمران، آیه ۱۰۵.
[۲] نحل، آیه ۹۳.
[۳] سوره نساء، آیه ۱۴۱
نظرات