جلسه سوم
آیه ۳۸ _ مطلب هفتم: آزادی انسان در انتخاب راه _ مطلب هشتم: اثر پذیرش هدایت الهی _ معنای عدم خوف و عدم حزن و بررسی اختصاص آنها به آخرت
۱۴۰۰/۰۷/۲۱
جدول محتوا
مطلب هفتم: آزادی انسان در انتخاب راه
در مورد آیه ۳۸ گفتیم مطالبی وجود دارد از جمله مطلبی که مربوط است به این جمله شرطیه: «فإما یأتینّکم منّی هدیً فمَن تبِعَ هدایَ فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» که البته در ادامه آیه ۳۹ هم به همین موضوع مربوط است.
نکته ای که در اینجا مهم است و باید به آن توجه شود این است که در این دو آیه یعنی آیات ۳۸ و ۳۹، خداوند متعال میفرماید: اگر کسی از هدایت من تبعیت کند، اثرش این است که خوف و حزن در مورد او نخواهد بود و کسانی که از هدایت من تبعیت نکنند و کفر بورزند و آیات ما را تکذیب کنند، اصحاب نار اند و در آن جاودانه خواهند بود.
اشاره این آیه به نکته ای است که در آیات دیگر هم خداوند متعال آن را بیان کرده است. یک مسیر کلی و یک امر کلی که خداوند متعال بشر را مختار آفریده و او به اختیار خودش میتواند یا راه سعادت را اختیار کند و یا شقاوت را؛ که البته اگر از راه هدایت تبعیت کند، اثرش عدم حزن و خوف است. و اگر راه شقاوت را انتخاب کند، خالد در نار خواهد بود.
پس اینکه میفرماید: «فإما یأتینّکم منی هدی فمن تبعَ هدای…» و «و الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا…» در حقیقت اشاره به آیه سوم سوره انسان دارد که میفرماید: «إنّا هدیناه السبیل، إما شاکراً و إما کفورا».
اصلا این مضمون در آیات مختلف در قرآن ذکر شده، حال یا به این بیان یا بیانی دیگر. مثلا در آیه ۱۲۳ و ۱۲۴ سوره طاها نظیر این مضمون آمده است: «فإما یأتینّکم منی هدی فمن اتبعَ هدایَ فلا یضلُّ و لا یشقی، و مَن أعرض عن ذکری فإنّه له معیشۀً ضنکا». آثاری که برای انتخاب هر یک از این دو راه ذکر شده، در مواضع مختلف متفاوت است. یکجا عدم خوف و حزن را و مسئله خلود در نار را مطرح کرده. در جایی دیگر اصلا اثری ذکر نکرده و فقط فرموده: «إما شاکرا و إما کفورا». یکجا سخن از معیشت ضیق و تنگنا در زندگی و عدم گمراهی و شقاوت به میان آمده. این یکی از قواعد قرآنی است که در مواضع مختلف تکرار شده؛ و آن هم مسئله قدرت انتخاب بشر و آزاد بودن او برای اینکه از هدایت الهی برخوردار باشد و یا خودش را از هدایت الهی محروم کند است.
این مطلبی است که در طلیعه آیه ۳۸ آمده. در «فمن تبع هدای» نمیگوید که خدا او را مجبور میکند، بلکه این دست خود انسان است که مسیر هدایت را انتخاب کند و تبعیت کند، یا به تکذیب آیات الهی و کفر روی بیاورد. این مسئله مهمی است که بالاخره انسان امکان اطاعت و عصیان برایش فراهم است، امکان پیروی و تمرد از مسیری که خداوند برای او قرار داده هست.
مطلب هشتم: اثر پذیرش هدایت
حال اگر کسی راه هدایت را انتخاب کرد، «فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»؛ یعنی اثر پذیرش هدایت الهی عدمُ الخوف و عدمُ الحزن است. این خوف و حزن اساسا به چه معنا است و مهمتر اینکه عدمُ الخوف و الحزن وعده ای است که خداوند به انسان میدهد که در آخرت اینچنین خواهد بود یا اینکه در دنیا هم اینچنین است.
معنای خوف و حزن
خوف در واقع یعنی ترس. اگر انسان احتمال زوال یا از دست دادن یک نعمتی را بدهد، او را گرفتار خوف میکند. ترس از دست دادن آن چیزهایی را که دارد، او را گرفتار حزن میکند. حزن به معنای غم، یعنی نگرانی و اندوه از دست دادن چیز هایی را که داشته است. این اشاره به این دارد که ممکن است یک آفتی تهدید کند دارایی ها و نعمت های انسان را، حال یا مادی و یا معنوی. حزن هم یعنی نگرانی و اندوه نسبت به چیزهایی که از دست داده. شاید از مهمترین مشکلات بشر در زندگی خودش، شاید در همه نشئات همین دوتا (حزن و خوف) است.
اینکه خداند تبارک و تعالی ثمره پذیرش هدایت الهی را این دو امر معرفی میکند، یعنی در واقع با از بین رفتن خوف، با زوال خوف، کأن او از همه نگرانی ها و آفت هایی که ممکن است موجب نگرانی برای او بشود رهایی پیدا میکند.
حزن هم از بین برود، یعنی کأن او به همه خواسته ها و مرادات خودش رسیده، لذا اینکه این دو خصوصیت را به عنوان ثمره هدایت و پیروی از راه خداوند مطرح کرده، یعنی گویا مهمترین چیزهایی که بشر میتواند از آنها بهره مند شود، این دوتا چیز است. این دیگر کاری به داشتن و نداشتن ندارد؛ چه بسا کسی داشته های زیادی دارد اما دائما در خوف و حزن است. چه بسا کسی از مال دنیا هیچ چیزی ندارد، اما نه خوف دارد و نه حزن. معلوم است که کدام یک زندگی آسان تری دارند. لذا در آیه ای که تلاوت شد خداوند فرمود: «و من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشۀً ضنکا». کسی که از ذکر من اعراض کند، یعنی راه هدایت را طی نکند، در تنگنا خواهد بود. ضنک و تنگی معیشت فقط به فقر مادی نیست، بلکه نیاز های معنوی بسیار مهمتر از اینها است. کأن خداوند در دو جمله یعنی «لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»، مهمترین چیزهایی را که برای بندگان مطیع خودش قرار داده را در اینجا ذکر کرده. اگر از خوفی که در اینجا مقصود است تهی شود، یعنی از همه آفات ها سالم میماند. اگر از حزن رهایی پیدا کند، یعنی به همه لذت ها رسیده و علت اینکه عدمُ الخوف را بر عدمُ الحزن مقدم کرده، به تعبیر برخی از مفسرین این است لأن زوال ما لا ینبغی مقدمٌ علی طلب ما ینبغی. انسان نگران از دست دادن یک سری از چیزها است، معلوم است که نگرانی از زوال اینها مقدم است نسبت به بدست آوردن آن چیزهایی را که از دست داده است. یعنی فعلا اینها زائل بشود، در قدم بعد آن چیزهایی را که ندارد بدست بیاورد و به آنها واصل شود و لذت وصول به این نعمت ها برایش فراهم شود.
در این رابطه بحث زیاد است. آیاتی که در آنها خوف و حزن مطرح شده کم نیستند. مانند: «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات و أقاموا الصلاۀ و آتوا الزکاۀ لهم اجرهم عندَ ربهم و لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون».
و یا مانند: «یا عباد لا خوفٌ علیکم الیوم و لا أنتم تحزنون»، یعنی برای شما امروز نه خوفی وجود دارد و نه حزنی.
بررسی اختصاص عدم خوف و عدم حزن به آخرت
بخشی از آیاتی که پیرامون خوف و اندوه نسبت به مؤمنان مربوط به آخرت است، مانند همین آیه ای که الان تلاوت شد. بخشی از آیات متضمن این دو اثر، در واقع مبین حالت مؤمنان در روز قیامت و وعده ای است که خداوند به آنها داده که روز قیامت اینچنین است. آیه سوره بقره هم همینطور بود، آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح کردند و نماز بجا آوردند و زکات پرداخت کردند، نزد پروردگارشان مأجور اند و خوف و حزن در مورد آنها راه ندارد.
اما بعضی از آیات اشاره به خوف و حزن در این دنیا دارد. خداوند وعده میدهد به بندگان که نترسید و محزون نباشید و به این وعده خودش هم در این دنیا عمل میکند. مانند آنچه که خداوند تبارک تعالی به مادر موسی فرمود: «و لا تخافی و لا تحزنی إنا رادّوه إلیک و جاعلوه من المرسلین»؛ خداوند هم به وعده خودش عمل کرد و به حضرت موسی هم فرمود ما تو را به مادرت رساندیم.
یا به کسانی که مبارزه میکند در مقابل دشمنان وعده تفوق و برتری داده و گفته نترسید، سست نشوید: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الاعلون إن کنتم مؤمنین».
اینکه بعضا به مسئله عدمُ الخوف و الحزن در آخرت اشاره شده، بیشتر به صورت وعده است. یعنی مؤمنان در آخرت خوف و حزن نخواهند داشت. در دنیا هم یا نهی کرده از خوف و حزن و گفته نترسید و نگران نداشته باشید و بعد هم اینچنین شده، اما درخواست داشته که خوف و حزن نداشته باشید. حال سوال این است اثری که برای پذیرش هدایت الهی در این آیه ذکر شده، آیا وعده ای است مربوط به آخرت یا اعم از آن است؟ اگر خداوند میفرماید: «فمن تبِعَ هدای فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»، میگوید در آخرت اینچنین است و وعده ای است که مربوط به آخرت است؟ یا اینکه پیروان هدایت خداوند در این دنیا هم خوف و حزن ندارند؟
دیدگاه اول
اینجا برخی از مفسرین کلامشان این است که عدم خوف و حزن مربوط به آخرت است. مثلا فخر رازی میگوید: و هذا یدلُّ علی أنَّ المکلف الذی اطاع الله تعالی لا یلحقه خوفٌ فی القبر و لا عند البعث و لا عند حدود الموقف و لا عند تطایر الکتب و لا عند نصب الموازین و لا عند الصراط کما قال الله تعالی لا یحزنهم الفزع الاکبر و تتلقیهم الملائکۀ هذا یومکم الذی کنتم توعدون. روشن است که این آیه دلالت میکند بر اینکه هر کسی که اطاعت خداوند تبارک و تعالی را بکند، از زمانی که میمیرد و عالم قبر شروع میشود، دیگر از برزخ تا قیامت گرفتار خوف و حزن نخواهد شد. این اثر و ثمره آن هدایت است. در مواقف مختلف قیامت هم چنین نخواهد بود. پس اینها همگی مربوط میشود به بعد از این دنیا.
بر این اساس برخی مفسرین اینطور گمان میکنند از جمله استاد بزرگوار ما آیت الله جوادی آملی که ظاهر کلماتشان که در ذیل این آیه بیان داشته اند همین است که این عدمُ الخوف و الحزن مربوط به آخرت است. شاید یک مؤیدی هم داشته باشد و آن اثر بعدی است که «و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولئک اصحابُ النار هم فیها خالدون». ظاهر «اصحابُ النار هم فیها خالدون» اشاره به آخرت دارد که اگر اثر مخالفت با هدایت الهی به آخرت مربوط باشد، به قرینه آن اینجا هم باید بگوییم مربوط به آخرت است.
دیدگاه دوم
اما به گمان ما اینچنین نیست. گمان ما این است که عدم خوف و عدم حزن در این آیه اعم است. اینکه میفرماید: «فمن تبع هدای فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»، در واقع به طور کلی میخواهد بفرماید کسی که در چارچوب هدایت الهی وارد شود و در این مسیر قرار بگیرد، نه تنها در عالم قبر و برزخ و مواقف قیامت گرفتار حزن نیست، در این دنیا هم اینچنین است. این عمومیت بدون تردید از این آیه استفاده میشود. حال اینکه شاهد ما چیست بر این عمومیت اینکه آن انحصار را قبول نداریم، احتیاج به بحث و بررسی بیشتر دارد که انشاءالله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد. البته پیوستگی آیه ۳۸ و ۳۹ را هم باید توجه داشت که این دو آیه در واقع از جهات مختلف این پیوستگی و ارتباط را دارند.
نظرات