امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْم»،[۱] هرگاه خداوند بخواهد کسی را خوار کند، دانش و علم را از او دور میکند. این جمله کوتاه بسیار عمیق و اشاره به یک حقیقت بسیار مهم دارد؛ اینکه علم و دانش مایه عزت و شرف است، از این کلام بدست میآید؛ چون میفرماید: اگر خدا بخواهد کسی را خوار کند، علم را از او منع میکند. در یک سخنی امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «كَفَى بِالْعِلْمِ شَرَفاً أَنْ يَدَّعِيَهُ مَنْ لَا يُحْسِنُهُ وَ يَفْرَحَ بِهِ إِذَا نُسِبَ إِلَيْهِ وَ كَفَى بِالْجَهْلِ ذَمّاً أَنْ يَبْرَأَ مِنْهُ مَنْ هُوَ فِيهِ»،[۲] در شرافت و ارجمندی علم و دانش همین بس که کسی که چندان اهل آگاهی نیست و چندان دانا به نظر نمیرسد اما دم از برخورداری از آن میزند و اگر علم و دانایی به او نسبت داده شودخوشحال میشود؛ کسی که بهرهای چندانی از دانایی ندارد، وقتی او را به وصف علم و دانایی میستایند و او را به عنوان صاحب علم معرفی میکنند، خوشحال میشود. کسی که آگاهی درستی ندارد، دم از داشتن آن میزند و اگر علم و آگاهی به او نسبت داده شود، خوشحال و مسرور میشود. در مذمت جهل همین بس که حتی انسان جاهل و نادان خود را مبرای از آن نشان میدهد؛ حتی آدمهای جاهل هم میگویند که ما جاهل نیستیم. چیزی که جاهلان سعی میکنند خودشان را از آن دور نشان دهند و ادعای علم کنند، چیزی که صاحبان آگاهی و دانش اندک از اینکه به آنها این نسبت داده شود خوشحال میشوند، از این معلوم میشود که این چیزی است که شرافت ذاتی دارد؛ این ارجمندی ذاتی دارد.
اینکه امیرالمؤمنین(ع) میفرماید اگر خدا بخواهد کسی را خوار کند او را از علم دور میکند، یک جهت عمدهاش به خاطر شرافت ذاتی علم است؛ علم شرافت ذاتی دارد؛ آگاهی و دانایی، ارجمندی ذاتی دارد. ملاک یا نشانه ارجمندی و شرافت ذاتی علم را هم برای شما عرض کردم؛ امیرالمؤمنین(ع) این نشانه را فرموده است؛ چیزی که هر کسی ادعا میکند مبرا از آن است، چیزی که حتی کم آگاهان هم سعی میکنند خودشان را واجد آن نشان دهند و دم از داشتن آن میزنند و اگر به آنها نسبت داده شود بسیار مسرور میشوند، از این معلوم میشود که علم یک شرافت ذاتی دارد.
پس به خاطر شرافت ذاتی علم است که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر خدا بخواهد کسی را خوار کند، دانش را از او دور میکند. این اسباب و علل مختلفی میتواند داشته باشد؛ دانش چطور از کسی دور میشود؟ نعوذ بالله کسی که خدا بخواهد او را خوار کند، دانش را از او دور میکند. دور شدن دانش از یک شخص چگونه متصور است و چگونه ممکن است؟ این خودش یک بحث مستقلی میطلبد که گاهی انسان ممکن است اساساً به کسب علم و دانش رغبتی نداشته باشد. یا ممکن است خداوند تبارک و تعالی اسباب و وسایل کسب علم و دانش را از او دور کند؛ مثلاً استاد خوبی که از او بهرهمند میشده از او دور شود؛ امکاناتی برای تحصیل فراهم بوده، مثلاً امکان تحصیل در قم برای کسی فراهم باشد و بعد این امکان از او سلب شود و در جایی قرار بگیرد که این امکان برای او فراهم نباشد. البته نمیگویم لزوماً هر فردی که با این شرایط مواجه شد، حتماً از مصادیق «إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً» است؛ نه، اینطور نیست. بههرحال مسأله علم و دانش و آگاهی نیازمند یک توفیق بزرگ است. ما باید به این جهت خیلی توجه و دقت کنیم. دور کردن علم و دانش گاهی حتی ممکن است خدای نکرده به این باشد با فراهم بودن اسباب و وسایل و استاد و کتاب، اما اشتغالات و سرگرمیهای دیگری پیدا کند. حفظ این شرایط بسیار مهم است.
ما برای مطلق علم به یک معنا یک شرافت ذاتی قائل هستیم، اما علم الهی یا علم حقیقی با آن ویژگیهایی که در جای خودش برای آن بیان شده که «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»،[۳] آن خشیتی که زاییده و نتیجه علم حقیقی است … بالاخره کسی که صاحب این علم میشود، یعنی کأن عزیز است و خدا او را عزیز گردانیده است. عالمان در همه جوامع عزیز هستند؛ این یک سنتی است که در این دنیا میتوانیم نشانههای آن را در همه جوامع و اقوام و ملل ببینیم. عالم و دانشمند، دیگران را مقهور خودش میکند؛ همه مجبور هستند که در برابر او سر تعظیم فرود بیاورند. حالا ممکن است به حسب ظاهر در یک شرایطی عالمان آنچنان که باید و شاید تکریم نشوند، چه اینکه در گذشته هم اینطور بوده؛ ولی حتی نزد کسانی هم که به ایذاء و اذیت و آزار عالمان در طول تاریخ پرداختهاند، باز هم عالم یک احترام و عزت و ارجمندی ویژهای داشته است. کسی که واجد این شرافت ذاتی شود ـ که وجه آن را عرض کردم ـ و از این شرافت ذاتی برخوردار شود، قطعاً عزیز است. کسی که از این شرافت ذاتی بیبهره شود، خوار است. امیرالمؤمنین(ع) در این جمله بسیار حکیمانه میفرماید … این باید برای ما هشدار باشد؛ باید برای ما منبّه باشد که «إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْم»، خداوند اگر بخواهد کسی را خوار کند، دانش و علم را از او دور میکند.
اگر ما میخواهیم عزت و سربلندی و ارجمندی در دنیا و عقبی در انتظار ما باشد، باید به معنای حقیقی کلمه برای تحصیل علم ارزش قائل شویم. یک وقت است که آدم برای تظاهر و تفاخر و به رخ دیگران کشیدن، اینکه در انظار به این عنوان معرفی شود، علم و آگاهی را کسب میکند، که این قطعاً آن آثاری که برایش ذکر شد را ندارد. هر چند اثر وضعی بهرهمندی از دانش قابل انکار نیست؛ یعنی در این دنیا آدمی که عالم است ولو کافر هم باشد، حالا به هر علمی به این زیور آراسته شده باشد، بالاخره آن ارزشمندی خودش را دارد ولو آن آثاری معنوی که باید داشته باشد را ندارد؛ در برزخ و قیامت به حال او نافع و سودمند نیست؛ این بحث دیگری است. اما به طور کلی اگر بخواهیم به معنای حقیقی کلمه از عمر و لحظاتمان استفاده کنیم، اگر بخواهیم در پایان عمر وقتی به گذشته خودمان رجوع میکنیم حسرت و ندامت گریبان ما را نگیرد، اگر میخواهیم به مصداق این فرمایش امام مجتبی که میفرماید: «فَإِنَّمَا يُجْزَى الْعِبَادُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»،[۴] اینکه جزای بندگان در روز قیامت به میزان درک و عقل و معرفت آدمیان است و آنطور پاداش و جزا داده میشوند، بالاخره هم در دنیا و هم در آخرت، بلندمرتبگی، عزتمندی، ارجمندی در سایه کسب علم و آگاهی و دانش و معرفت است.
ممکن است در راه تحصیل علم و دانش و آگاهی مشقتها و سختیهای فراوانی هم وجود داشته باشد که حتماً هم دارد؛ چون «لَا يُدْرَكُ الْعِلْمُ بِرَاحَةِ الْجِسْمِ»،[۵] اینکه با راحتی تن و آسایش بخواهیم علم و معرفت را درک کنیم، این شدنی نیست و اینها با هم سازگار نیست. کسانی که به درجات بالای علم و معرفت رسیدهاند، با زحمات طاقتفرسا و مشقت و سختیهای بسیار دست و پنجه نرم کردهاند.
لذا من میخواهم عرض کنم در شرایط فعلی که طلاب محترم و فضلای گرامی با مشکلات و مشقتها مواجه هستند که این مشکلات و مشقتها هم کم نیست، اما باید همواره این سخن امیرالمؤمنین(ع) مدنظر ما باشد که مراقب باشیم که جزء کسانی نشویم که علل و عوامل و اسبابی به هر نحو ما را از دانش و از تحصیل علم دور کند. خیلیها در این مسأله ممکن است استدلالهای قابل دفاعی هم داشته باشند؛ بالاخره گاهی اینقدر این مشقتها و مشکلات زیاد است که واقعاً چهبسا مشکل و سخت باشد که انسان بتواند علیرغم این مشقتها و سختیها ذهنش را روی درس و بحث و مباحثه متمرکز کند؛ اما مهم این است که این تلاش را باید همواره داشته باشد؛ یعنی سعی کند که این پیوند با مرکز علم و تحصیل و درس و بحث قطع نشود. الان در این شرایط یک فضایی پیش آمده و یک مقداری مراکز درسی مثل گذشته نیست، حضوری نیست، اما در عین حال اسباب و ابزاری برای استمرار این مسیر فراهم شده و باید اینها را قدر دانست؛ انسان میتواند با برنامهریزی و با تحمل بعضی از سختیها و مشکلات، سعی کند که به هر دلیلی این توفیق را برای خودش حفظ کند. مقوله سلب توفیق یک مقوله بسیار مهمی است؛ اصلاً اینکه حقیقت توفیق چیست؟ سلب توفیق چگونه اتفاق میافتد و اساساً سلب توفیق یعنیچه؟ آیا هر محرومیتی را در هر شرایطی را میتوانیم اسمش را سلب توفیق بگذاریم؟ علل و اسباب و عوامل آن کداماند؟ من نمیخواهم وارد این بحث شوم ولی میخواهم این تذکر را در آغاز سال تحصیلی عرض کنم که خیلی باید مراقب باشیم برای حفظ مرتبه خودمان در دنیا و آخرت؛ تا میتوانیم برای تحصیل علم و آگاهی و معرفت تلاش کنیم؛ از فرصتها استفاده کنیم. بخشی از اینها با همین کلاسها و درسها و مباحثهها و تدریسها حاصل میشود؛ بخش زیادی هم با کارهایی که انسان توانش را دارد و خارج از این برنامههای متعارف است، محقق میشود. بالاخره در شبانهروز فرصتهایی را باید اختصاص دهد برای مطالعه و همیشه لازم نیست که از بیرون یک الزامی پشت سر انسان باشد، مثل نمره و گواهی و پرونده و تمدید پرونده مرکز خدمات؛ اینها الزاماتی است که مراکز آموزشی مجبورند داشته باشند و این چیزی است که در همه مراکز علمی و آموزشی متعارف است. اما مهمترین الزام، یک الزام درونی است؛ مهمترین عامل، آن عامل درونی است که ما ارزش حقیقی این مسیری که در آن قرار داریم را درک کنیم؛ به اهمیت آن واقف شویم و بدانیم که از مهمترین وسایل تقرب به خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت و از مهمترین اموری که میتواند به ما کمک کند که در صف انبیا انشاءالله قرار بگیریم، یک عامل مهمش علم و دانش و آگاهی است. اینکه میگویند «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ»،[۶] عالمان جانشینان پیامبر هستند، بالاخره باید بین خلیفه و مستخلف سنخیت باشد؛ هر کسی که ورثة الانبیاء نیست؛ این سنخیت بین خلیفه و مستخلف حتماً لازم است. حالا یک بُعد از این سنخیت مربوط به علم و آگاهی میشود و یک بُعدش هم مربوط به تزکیه نفس و تهذیب نفس از آلودگیها و رذائل اخلاقی. انشاءالله خداوند تبارک و تعالی به ما توفیق عنایت کند که بتوانیم در راه کسب معارف الهی و آراستن خود به فضیلتهایی که به آن سفارش شدهایم و دور از شدن رذائلی که مکلف به دوری از آنها شدهایم، قدم برداریم؛ و مصداق کسانی نباشیم که امیرالمؤمنین(ع) فرمود «إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْم».
البته کسی که علیرغم همه این سختیها و مشقتها باز هم به تلاش علمی و کوشش و سعی خودش ادامه میدهد حتماً مشمول توفیقات بیشتر الهی میشود. کسی که در کنار تحصیل علم و و در کنار درس و بحثها، به تزکیه نفس اهتمام داشته باشد، یعنی آن نور و چراغی که راه او را در مسیر زندگی معلوم میکند، اگر این به آنها ضمیمه شود، که البته حقیقت علم و معرفت الهی از هم جدا نیست و اینها یکی است؛ این ما هستیم که در عالم اعتبار اینها را از هم تفکیک میکنیم؛ اگر این هم در کنار آن باشد، توفیقات انسان افزون میشود و چشم انسان را به روی حقایق بسیاری در این عالم باز میکند؛ در فهم انسان و در درک انسان اثر میگذارد. انشاءالله خداوند این توفیق را به ما عنایت بفرماید.
[۱]. غررالحکم، ص۸۱۷.
[۲]. بحارالأنوار، ج۱، ۱۸۵.
[۳]. سوره فاطر، آیه ۲۸.
[۴]. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۹.
[۵]. غررالحکم، ۷۷۸.
[۶]. کافی، ج۱، ص۳۲.
نظرات