امام صادق(ع): «إِنَّ الصّادِقَ أَوَّلُ مَنْ يُصَدِّقُهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ يَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ وَتُصَدِّقُهُ نَفْسُهُ تَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ»[۱]
اولین کسی که شخص راستگو را تصدیق میکند خداوند عزوجل است. یعنی خداوند است که میداند او راستگوست و او را تصدیق میکند به راستگویی و دومین، شاید تعبیر به دومین نیز دقیق نباشد آن کس دیگر و موجود دیگر یا نفر دیگری که او را تصدیق میکند و میداند که او راستگوست خود اوست.
اینجا هم میفرماید: تصدیق از ناحیه خدا صورت میگیرد و هم میفرماید: علم به صادق بودن او پیدا میکند. این دو تا حقیتشان یکی است ولی دو وجه و دو جنبه است. تصدیق کردن و علم داشتن، این دو با هم لازم و ملزوم هستند و قابل تکفیک نیستند، اما بالاخره دو حیث و دو جنبه نسبت به یک شخص است، کسی که راست میگوید، (اصل این صفت راستگویی را امام صادق(ع) میفرماید) حال میخواهد سر یک موضوع کوچک باشد یا بزرگ، میخواهد به یک فرد کوچک یا بچه باشد یا آدم بزرگ و محترم باشد، اولین کسی که او را تصدیق میکند خداوند تبارک و تعالی است، اوست که میداند او راست میگوید. این خیلی مهم است، بالاخره ما فکر کنیم هر جملهای را که میگوییم یک تصدیق کننده یا تکذیب کنندهای دارد. یک وقت یک جملهای را در خفا و نهان به یک نفر میگوییم، که بله اینجا اینطور است و فلان جا اینطور است، یک وقت روی منبر میگوییم، در انظار میگوییم، مخاطب ما جمعیت بیشتری هستند در یک جمع ده نفره یا بیست نفره، اگر ما همین یک نکته را مد نظر قرار دهیم که هر چه آنچه که ما بگوییم میتواند مورد تصدیق یا تکذیب خداوند قرار بگیرد، یعنی توسط خدا تصدیق و تکذیب شود، این چه مقدار میتوانددرتعیین روش ما در زندگی مؤثر باشد، الان فرض کنید جملهای را میگوییم، اگر فرض کنیم یک انسان مهم و محترمی که برایش ارزش قائل هستم، این در برابر من بالعیان من را تصدیق یا تکذیب کند این چقدر فرق میکند؟ یعنی اگر فرض کنیم من بروم پیش آقای فلان میخواهم یک حرفی به او بزنم اگر یک طوری حرف بزنم که بگوییم اگر این حرفی که الان میزنم قرار است این بعدش من را تصدیق کند یا تکذیب کند، مثل این دستگاه های دروغ سنج، حال تا چه اندازه این دستگاه ها درست کار کنند خودش معلوم نیست، اما شما فرض کنید در برابر یک جمعی از شما یک سؤال میکنند و شما باید جوابی بدهید، اگر این دستگاه اعلام کند که شما دروغ میگویید، چه مقدار باعث شرمندگی انسان میشود، یا اگر این دستگاه تایید کند اینجا انسان احساس خوبی دارد، حال شما فرض کنید که خداوند تبارک و تعالی که عالم به همه خفیات و اسرار بشر است در هر دروغ و راستی و سخنی ما را سنجش میکند، یا ما را تصدیق میکند یا تکذیب میکند، اگر موجودی مثل خداوند با آن عظمت و بینهایت در همه ابعاد، هر سخن و گفته ما را تصدیق یا تکذیب کند چه اتفاقی میافتد. آن وقت این الان معلوم نمی شود ولی قطعا در آینده در این دنیا و یا در عالم برزخ و قیامت آشکار و معلوم میشود. این چه قدر سنگین است برای انسان، هم تصدیق است و هم آگاهی است.
بعد یک دروغ سنج دیگر هم ما خودمان داریم، لازم نیست که به سراغ دیگران برود، زیرا انسان اگر خودش این دو ناظر را کنار بگذارد این دو قاضی حقیقی را نادیده بگیرد خودش دروغ هایی را که میگوید خودش باورش میشود، یعنی گاهی دروغ را آنچنان با قوت و قدرت و قاطعیت میگوید که اصلا احتمال اینکه این دروغ باشد در ذهن هم نمیرود، باورش می شود این دروغ، ولی ما یک قاضی و معیار دیگری نیز برای سنجش داریم و آن نفس خود انسان است. نفس انسان که میداند که دروغ یا راست میگوید و این را دیگر نمیتواند پنهان کند و این را نمیتواند از نفسش پنهان کند دروغ را، مثلا سر نفسش کلاه بگذارد که من راست میگویم. حتی اگر توجیه هم برای دروغش پیدا کند، می گوید خیلی خب با نفسش میخواهد گفتگو کند و آن را قانع کند، میگوید بله من دروغ میگویم اما مصلحت است که دروغ بگویم یعنی توجیه میکند پس یک قاضی دیگر برای سنجش ما نفس ما است او هم تصدیق میکند و هم علم دارد.
اینکه امام صادق(ع) میفرماید: اول کسی که صادق را تصدیق میکند و علم و آگاهی به صدق او پیدا میکند خداوند است (البته پیش از وقوع کذب و سخن گفتن ما خدا علم دارد اما تصدیقش بعد از فعل ما است، علم خدا از ازل بوده ولی تصدیقش بعد از فعل ما است) اگر ما راست بگوییم خدا ما را تصدیق میکند و اگر دروغ بگوییم خدا ما را تکذیب میکند، و تصدیق و تکذیب خدا خودش بدترین پاداش و مجازات است اینکه خداوند تبارک و تعالی انسان را تصدیق کند این برترین پاداش است اینکه خداوند انسان را تکذیب کند این بدترین مجازات است و همین طور نفس انسان که ما به آن وجدان آسوده و یا وجدان معذب میگوییم. کسی که راست میگوید وجدانش آسوده و راحت است این یک پاداش است، آرامش برای انسان یک پاداش است کسی که دروغ میگوید وجدانش ناراحت و معذب است، این یک عذاب است، نا آرامی وجدان یک عذاب برای انسان است، همین ها را انسان توجه کند آیا دیگر میتواند دروغ بگوید؟ آن وقت دورغ هرچه وسیع تر و بزرگتر باشد تصدیق خدا یا تکذیب خدا شدیدتر میشود. راست و دروغ هر چه بزرگتر باشد مهم تر باشد تکذیب و تصدیق خدا عمیق تر و شدیدتر می شود. هرچه دروغ آسیب زننده تر باشد (البته به شرطی که وجدان انسان بیدار باشد و به خواب نرفته باشد و فطرت زنگار نگرفته باشد)عذاب درونی انسان را بیشتر میکند.
خدا انشاء الله به ما توفیق دهد که حداقل یک مقداری برای ناظر و حاضری مثل خداوند و نیز نفس خودمان ارزش و شأن قائل باشیم که تا حدودی در سخن گفتن، در نسبت دادن به دیگران و در همه اموری که به نوعی به زبان بر میگردد بتوانیم معیار صدق و راستی را حفظ کنیم.
[۱] کافی، ج۲، ص ۱۰۴، ح۶.
نظرات