«أَتَى رَسُولَ اللَّهِ (ص) رَجُلٌ فَقَالَ إِنِّي لَا أُصَلِّي وَ أَنَا أَزْنِي وَ أَكْذِبُ فَمِنْ أَيِّ شَيْءٍ أَتُوبُ؟» شخصی آمد خدمت رسول خدا و عرض کرد، من کسی هستم که نماز نمیخوانم، زنا میکنم و دروغ میگویم. حال میخواهم یکی از این کارهای زشتی را که انجام میدهم ترک کنم و توبه کنم، کدام یک از این گناهان را کنار بگذارم وتوبه کنم؟
«قَالَ(ص) مِنَ الْكَذِبِ» حضرت فرمود: در بین این سه از کذب پرهیز کن، یعنی تصمیم بگیر دروغ را کنار را بگذاری، بین زنا و نماز نخواندن، بی نمازی و دروغ، حضرت فرمود دروغ را کنار بگذار.
فَاسْتَقْبَلَهُ فَعَهِدَ أَنْ لَا يَكْذِبَ او هم استقبال کرد و قرار گذاشت که دیگردروغ نگوید، پیش خودش پیمان بست که دیگر دروغ نگوید.
«فَلَمَّا انْصَرَفَ وَ أَرَادَ الزِّنَا فَقَالَ فِي نَفْسِهِ إِنْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) هَلْ زَنَيْتَ بَعْدَ مَا عَاهَدْتَ فَإِنْ قُلْتُ لَا كَذَبْتُ وَ إِنْ قُلْتُ نَعَمْ يَضْرِبُنِي الْحَدَّ» بعد از آنکه از پیامبر(ص) جدا شد و رفت، تصمیم گرفت زنا کند، پیش خود گفت من قرار شد که دروغ نگویم، اما عهد نکردم که زنا انجام ندهم، ولی به ذهنش آمد که اگر پیامبر(ص) از من پرسید بعد از آن عهد و پیمان آیا زنا کردی یا خیر؟ بعد از آن قرار آیا زنا کردی یا خیر؟ اگر بگویم نه، دروغ گفتم در حالیکه پیمان بسته بودم که دروغ نگویم، اگر بگویم بله این اقرار به زنا است و موجب حد شرعی میشود و پیامبر(ص) حد بر من جاری میکند، لذا از زنا منصرف شد.
«ثُمَّ أَرَادَ أَنْ يَتَوَانَى فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ إِنْ سَأَلَنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَنْهَا فَإِنْ قُلْتُ صَلَّيْتُ كَذَبْتُ وَ إِنْ قُلْتُ لَا يُعَاقِبُنِي»
بعد از اراده و تصمیم بر گناه زنا و اینکه دید نمیتواند زنا مرتکب شود، نسبت به نماز خواست کوتاهی و سستی داشته باشد، پیش خود گفت اگر رسول خدا از من بپرسد که آیا نماز خواندهای؟ من بگویم بلی نماز خواندهام دروغ گفتم در حالیکه عهد بسته بودم که دروغ نگویم و ان قلت لا، و اگر بگویم نه نماز نخواندم، پیامبر(ص) من را مؤاخذه میکند، حال اصل مؤاخذه مهم است، کیفیتش مهم نیست، بالاخره این هم نتیجهاش تنبیه است.
وقتی دید پیمان بسته که دروغ نگوید، اما از آن دو گناه دیگر توبه نکرده بود، ولی دید انجام آن دو گناه نهایتا منجر به این میشود که این توبه نیز شکسته شود، یعنی توبه از دروغ.
«فَتَابَ مِنَ الثَّلَاثَةِ.»[۱] نتیجه این شد که از هر سه توبه کرد، از آن عهد و پیمان خودش نسبت به دروغ نگفتن که قبلا کرده بود، اما دید اگر بخواهد آن دو گناه دیگر را انجام دهد موجب نقض آن پیمان اولی میشود و لذا از آن دو گناه دیگر نیز توبه کرد، یعنی از هر سه گناه توبه کرد.
این روایت به بهترین وجه دروغ و نقش محوری آن را در بین همه گناهان برملا میکند. اتفاقا این چیزی است که ما خیلی به آن اهمیتی نمیدهیم و به قول عوام مثل نقل و نبات در کلماتمان دروغ جریان دارد. یعنی قبحی برای دروغ قائل نیستیم، زیرا خیلی راحت میشود واقعیت را بر زبان به نحو دیگری جاری کرد، اما این در واقع مفتاح و کلید همه بدیها و شرور است، یعنی کسی که دروغ میگوید به راحتی به قبائح دیگر هم روی میآورد، زشتیهای دیگر را هم مرتکب میشود که سرانجامش میشود آتش دوزخ.
[۱] مستدرک، ج۹، ص۸۹، حدیث۱۰۳۰۴.
نظرات