امام هادی (ع) میفرمایند: « لا تَطلب الصَّفا ممّن كَدّرتَ علَيهِ ، ولا النُّصْحَ ممّن صَرَفْتَ سُوءَ ظنِّكَ إلَيهِ ، فإنّما قلبُ غيرِكَ لكَ كقلبِكَ لَهُ »[۱]
از کسی که نسبت به او کدورت و کینه داری، محبت و صمیمت و صفا طلب نکن و همچنین از کسی که به او سوء ظن داری و بدگمان هستی، نصیحت و موعظه طلب مکن. زیرا دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آنها میباشد.
خیلی نصحیت عمیق و دقیق و بسیار کاربردی است. اینجا امام (ع) نهی کردند از دو کار، برای دو دسته از انسانها.
اثر اول
یکی اینکه اگر نسبت به کسی کینه داری، کدورت داری، قلبت با او صاف نیست، از او مطالبه محبت و صمیمیت نداشته باش، اگر نسبت به کسی کینهای در دلت وجود دارد، طلب صفا و صمیمیت نکن، انتظار نداشته باش، او با تو صمیمت کند، این یعنی چه؟ یعنی من که نسبت به دیگری محبت ندارم، بلکه کینه دارم، من نباید انتظار داشته باشم که او نسبت به من محبت کند، یعنی اگر قلب من نسبت به دیگری کینه داشته باشد نباید توقع داشته باشم او نسبت به من نداشته باشد. من میخواهم استفاده کنم این یک اثر وضعی دارد؛ این هم میتواند تبیین یک رابطه اجتماعی باشد و هم اشاره به اثر وضعی.
مرحله اول: کسی که نسبت به دیگری کینه توزانه نگاه کند نباید توقع داشته باشد که دیگری با او محبت آمیز برخورد کند. دلی که کینه دارد، باعث میشود دل دیگری هم صمیمت نداشته باشد. این میتواند در بستر روابط اجتماعی مبتنی بر کینه اتفاق بیفتاد، یعنی به طور طبیعی وقتی قلب کسی با کینه باشد این یک رفتارهایی را به دنبال دارد که خودبخود عکس العمل دارد، این یک عکس العمل طبیعی و بازتاب طبیعی رفتارهای مبتنی بر کینه است. حضرت در حقیقت میفرماید: خواه یا ناخواه این اتفاق میافتد، انتظار نداشته باش که او با تو با صفا و صمیمیت برخورد کند. صفا و محبت در رفتار خودش را نشان میدهد، رفتاری که مبتنی بر قلب کینه توز باشد هیچ وقت نمی تواند یک رفتار محبت آمیز باشد. اگر از کسی خوشت نیاید رفتار محبت آمیز نداری، نگاه محبت آمیز نداری و چون رفتار محبت آمیز نداری خودش منشاء رفتار غیر صمیمانه طرف مقابل میشود. یعنی در بستر طبیعی این شکل میگیرد، این یک مرحله.
مرحله دوم: یک مرحله دیگر این است که قلبها و دلها، (همانطور که نگاهها اثر دارند) در این عالم تأثیر تکوینی دارند، انرژیهای منفی تأثیر خودش را میگذارد و دلهای دیگران را آمیخته با این امور میکند، یعنی دل کینه توز، اثر میگذارد و دل طرف مقابل را اینچنین میکند، البته این نسبت به همه اینطور نیست اما اجمالا میشود این تأثیر تکوینی را از این کلام استفاده کرد.
اثر دوم
دیگر اینکه از کسی که به او بد گمانی خیرخواهی انتظار نداشته باش نصحیت و نصح و خیرخواهی طلب نکن، انتظار خیرخواهی نداشته باش. زیرا هر دو یک دلیل دارد؛ شما اگر به کسی سوء ظن داشته باشید توقع دارید برایتان خیرخواهی کند؟ تو که سوء ظن داری خیرخواهی او نیز معنایش از دست می رود زیرا هر چه بگوید از باب سوء ظن تو حمل بر یک معنای دیگر میشود.
دلیل
جالب است که حضرت برای هر دو یک دلیل می آورد: « فإنّما قلبُ غيرِكَ لكَ كقلبِكَ لَهُ»؛ دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند دیدگاه افکار تو نسبت به دیگران است. قلب دیگران نسبت به تو همانند قلب تو نسبت به آنها است، یعنی کینه را کنار بگذار تا با تو کینه نکنند، سوء ظن نداشته باش تا به تو سوء ظن نداشته باشند. نمی خواهم این را به عنوان یک قاعده کلی بگویم که در همه این موارد اینچنین است یعنی در تمام جزئیات اینچنین است تا کسی نقض بیاورد که ما که به دیگران سوء ظن نداریم ولی همه به ما سوء ظن دارند، یا بگوید من که نسبت به دیگران کینه ندارم ولی دیگران از من کینه دارند؛ نه اینچنین نیست. برآیند کلی نگاه و رفتار انسان اگر اینچنین باشد، اگر خالی از کینه توزی و سوء ظن، اینها خیلی چیز بدی هستند.
متأسفانه روز به روز این بیماری زشت و رذیله اخلاقی در بین ما توسعه پیدا میکند، هر جا انسان پا میگذارد اثری جز کینه توزی و سوء ظن نمیبیند، همه نسبت به هم سوء ظن دارند، همه نسبت به هم کینه توزی دارند. من گاهی تعجب میکنم که ما به کجا میرویم؟ جالب این است که برای این کینه توزیها و سوء ظنها مبنای شرعی هم پیدا میکنیم و آن را ناشی از حس تکلیف و مسئولیت هم میدانیم. الان در جامعه اینطور است.
مناسبات افراد بر مبنای این دو پایه سست که ویران کننده بنای روابط اجتماعی و شخصیت افراد است استوار است، کینه توزی و سوء ظن مانند خوره روح و روان جامعه ما را میخورد و از بین میبرد، شخصیتها را خرد میکند، انسانها را از طی مسیر کمال باز میدارد. جامعهای که بر این پایهها بخواهد استوار شود و حرکت کند چه عواقب سوئی دنبالش است. این جامعه میتواند به عنوان یک جامعه علوی و نبوی معرفی شود؟ آیا این جامعه میتواند یک جامعه توحیدی باشد؟ این جامعه میتواند حرکتش به سوی خدا باشد؟ اینها جز دوری از خداوند تبارک و تعالی و سقوط در حضیض حیوانیت هیچ اثر و ثمری ندارد.
[۱] بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۷۰.
نظرات