امام صادق (ع) میفرمایند:
«لِكُلِّ شَیءٍ دَلیلٌ وَ دَلیلُ الْعاقِلِ التَّفَكُّر»[۱]
هر چیزی یک دلیل و راهنمایی دارد و دلیل و راهنمای شخص عاقل تفکر است.
منظور از تفکر چیست؟ اینکه این همه در آیات قرآن درباره تفکر سخن گفته شده و دعوت به تفکر و اندیشیدن کرده در موضوعات مختلف، این به چه دلیل است؟ شاید چیزی در حدود پنجاه مورد دعوت به تفکر در قرآن بیان شده، آن هم در یک عرصهها و ساحتهایی مثل جهان خلقت، تفکر درباره معاد، تفکر درباره گذشتگان، درباره تحولات تاریخ، «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار» قل سیروا فی الارض، موضوعاتی مختلفی در قرآن وجود دارد که دعوت به تفکر درباره آنها شده است و در روایات نیز همینطور است، روایاتی مانند «تفکر ساعة خیر من عباده سنه[۲]» یا «تَفَكُّرَ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَة»[۳] این که تفکر یک ساعت بهتر است از عبادت یک شب آن چه تفکری است که اهمیت دارد و نسبت به آنها مهمتر است و این همه ما را دعوت می کند به فکر کردن.
تفکر یک معنای لغوی دارد که چه بسا در معانی اصطلاحی نیز ملاحظه شده است. تفکر در لغت به معنای به کار بردن دل در چیزی یا تردد و رفت و آمد دل در چیزی است. در اصطلاح منطقی عبارت از دو حرکت است، حرکت ذهن از سوی معلومات به مجهولات برای کشف آن مجهولات، حرکت ذهن از مجهولات به سوی معلومات و دوباره از حرکت از معلومات به سوی مقصود، مجموع این دو حرکت را در منطق تفکر میگویند علمای علم اخلاق هم درباره تفکر اقدام به تعریف کردند یعنی در کتابهای اخلاقی به موضوع تفکر پرداختند و تعریف ارائه دادند، حالا تعریفات مختلف است، مثلا عبدالرزاق کاشانی میگوید: تفکر عبارت است از جستجو و طلب بصیرت برای دستیابی به حقیقت، تفکر یعنی اینکه انسان بصیرت پیدا کند برای اینکه بتواند حقیقت را کشف کند یا سید شریف جرجانی تفکر را چراغ دل میداند که بوسیله آن خیر و شر و منافع و مضار آن دیده میشود، تفکر جهت دارد، مسیردارد یا غزالی میگوید: تفکر چیزی است که هادی انسان و خارج کننده او از ظلمت و جهل است یا امام خمینی نیز به تبع خواجه عبدالله انصاری میگوید: تفکر عبارت است از جستجو کردن بصیرت که چشم قلب است برای رسیدن به مقصود و نتیجه که غایت کمال آن است. آن مقصودی که مد نظر است غایت کمال است و مسلم است که مقصد و مقصود سعادت مطلقه این است که به کمال علمی و عملی حاصل آید، مقصد انسان سعادت مطلقه است، سعادت مطلق این است که انسان به کمال علمی و عملی برسد. کمال علمی به تنهایی کافی نیست نه تنها کافی نیست بلکه ممکن است خودش باعث گرفتاری شود، کمال عملی نیز به تنهایی کافی نیست.
همانطور که در کلمات برخی آمده تفکر این است که انسان بصیرت پیدا کند و با این بصیرت بتواند به سوی مقصد و غایت و سعادت حرکت کند، این تفکر است که دلیل عقل است، اینکه انسان را دعوت به تفکر میکنند و میگویند: راهنمای عاقل، اینکه میگویند: خیر من عباده سنه قطعا تفکر در مورد هر چیزی نیست، تفکر در مورد هر چیزی و اندیشیدن در مورد هر چیزی عبادت نیست. مثلا انسان گمراهی بنشیند در راههای باطل تفکر کند یا کسی دائما تفکر در مورد راههای کسب ثروت مادی کند در حالیکه ثروت مادی برایش اصل باشد، مسلم منظور این تفکر نیست، آن تفکر و اندیشیدنی که قرآن به آن تکیه میکند، حتی تفکر به معنای منطقی و اصطلاح منطقی صرف نیست. اینکه انسان هر مجهولی را کشف کند خوب است ولی کامل نیست و ناقص است. تفکری که دلیل و راهنمای شخص عاقل است اندیشیدنی است که برای انسان یک بصیرت و آگاهی برای رسیدن به کمال علمی و اخلاقی ایجاد کند. قرآن این همه پیشنهاد میکند در مورد موضوعات مختلف تفکر کنید، اینها همه جهت دارد، تفکر درباره جهان خلقت، بصیرت به انسان میدهد که بتواند برای رسیدن به مقصد اعلی، درست حرکت کند، تفکر درباره آیات الهی، تفکر در مورد سرگذشت پیشینیان، آنهایی که یک زمان در این دنیا زندگی میکردند و الان از دنیا رفتند. از امام صادق (ع) سوال کردند اینکه میگویند یک ساعت تفکر بهتر از عبادت یک شب است یعنی چه؟
امام صادق (ع) فرمود: این است که «يَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ أَوْ بِالدَّارِ، فَيَقُولُ: أَيْنَ سَاكِنُوكِ؟ أَيْنَ بَانُوكِ؟ مَا لَكِ لَا تَتَكَلَّمِين»[۴]؛
آن تفکری که از عبادت یک سال بهتر است این است که اگر کسی از ویرانه یا خانهای عبور کرد بگوید: آنها که در تو ساکن بودند کجایند؟ این ساکنوک؟ آنها که تو را ساختند کجایند؟ این بانوک؟ به ویرانهها میگوید أین بانوک؟ به خانهها میگوید این ساکنوک؟ ما لک لا تتکلیمن؟ چرا سخن نمیگویی؟
این تفکر، این اندیشیدن، همان بصیرتی است که به عنوان چشم قلب شناخته میشود و انسان را به سوی مقصد و هدف راهنمایی میکند.
پس اندیشیدن راهنمای شخص عاقل است، عاقل است که تفکر میکند، عاقل است که تفکر میکند برای رسیدن به آن مقصد. پس آن تفکری که کمک میکند به انسان برای دستیابی به کمالات علمی و اخلاق و سعادت مطلقه، تفکر در این موضوعات است، محدوده آن را قرآن مشخص کرده، اگر میگوید در مورد گذشتگان تفکر کند برای این است که عبرت باشد برای شما، اگر میگوید: در آیات الهی تفکر کنید برای این است که شما را به سوی آن هدف راهنمایی کند، اگر میگوید در مورد نظام هستی و مرگ تفکر کنید برای این است که این تفکر افضل من عباده سنة است و الا همینطور که فکر کنم که فردا چطور این کار را انجام دهم که افضل من عبادة سنه نیست.
[۱] تحف العقول، ص۳۸۶.
[۲] تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۰۸.
[۳] کافی، ج۲، ص۵۴، ح۲.
نظرات