استاد نورمفیدی در درس خارج: یک اصل تربیتی مهم؛ عدم مأموریت پیامبر برای کاویدن درون مردمان

یک اصل تربیتی مهم؛ عدم مأموریت پیامبر برای کاویدن درون مردمان

این نکته که امروز به آن اشاره می‏کنم نکته بسیار مسئله مهمی است در تعامل بین مردم با یکدیگر در همه سطوح. در محیط خانواده، مدرسه، جامعه وهمینطور در لایه‏های مختلف اگر این مسئله مورد توجه قرار بگیرد بسیاری از مسائل و مشکلات ما حل می‎شود.
پیامبر(ص) می‏فرماید:
«إِنِّي لَمْ أُومَرْ أَنْ أَنْقُبَ عَنْ قُلُوبِ النَّاسِ وَلاَ أَشُقَّ بُطُونَهُمْ»
من مأمور نیستم دل‎های مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم.
نبی خدا از طرف پروردگار متعال مأمور به هدایت مردم شده و همه هم و غم او این است که مردم را هدایت کند به سوی کمال و سعادت به نحوی که هیچ دغدغه‎ای در زندگی جز این امر ندارد، وظیفه‏اش هدایت است، برای این امر مبعوث شده است وتمام زندگی خود را صرف این کار کرده به نحوی که اگر یک نفر هم در این مسیر قرار نمی‎گیرد واقعا مثل این بود که می‎خواهد قالب تهی کند، این قدر نگران و ناراحت بود، ولی می‎فرماید: من مأمور نیستم به دلها و قلوب مردم وارد شوم و درونشان را بشکافم تا ببینم درون آن چیست؟ آن چیزی که پیامبر به عنوان وظیفه به عهده اوست این است که منذر باشد و مبشر، انذار کند و تبشیر، راه هدایت را نشان دهد، دائما یاد خدا را در دلها زنده و آنها را از شیطان برحذر کند، یعنی نقشه راه را هم در قول و هم در عمل خود فرا روی مردم بگذارد. انقلاب درونی باید بر اثر این راهنمایی‎ها حاصل شود. پیامبر مأمور این نیست که برود شخم بزند در دل روح و روان مردم چه می‏گذرد، او وظیفه دارد بیماری‎های روحی و روانی را برای مردم بگوید، او وظیفه دارد راه درست را به مردم نشان دهد، اینکه کنکاش کند درون یک نفر را ، بالا و پایینش کند شخم بزند آنچه که در قلب و درون او می‎گذرد، پیامبر می‏فرماید من مأمور به این کار نیست، این نشان می‏دهد که اگر مأمور بود می‏توانست و بهتر از همه هم می‎توانست اما هیچ گاه این کار را نکرد.
این یک اصل تربیتی بسیار مهم در جوامع بشری است و بر این اصل بسیاری از بناها استوار می‏شود، بسیاری از مشکلات به دنبال این رفتار و این سیاست و این استراتژی شکل می‎گیرد، اگر قرار باشد نبی خدا و هادی و راهنمای مردم به سوی سعادت، به دنبال شخم زدن درون مردم و کشف آنچه را که در درون مردم می‏گذرد، نه تنها در هدفش توفیق پیدا نمی‏کند بلکه باعث تنفیر می‎شود، باعث دور شدن می‎شود، باعث می‎شود او را از امکان وصول به سعادت و مقصد دور کند.
نفس شخم زدن، ور رفتن به اینکه در درون یک نفر چه می‎گذرد، چه خیالی دارد، چه گمانی دارد؟ باعث دور شدن او می‎شود، یک نگاه و ذهنیت منفی ایجاد می‎کند و نتیجه عکس می‎دهد و او را به سمت محقق ساختن منویات و خواسته‎ها و هوس‎های درونی می‎کشاند، زیرا انسان با خودش نیز رو در بایستی دارد، اگر برسد به جایی که آن لایه‎های پنهان او در معرض دید دیگران قرار بگیرد، گام به گام قبحش در نزد او شکسته می‎شود و اساسا ممکن است دیگر ابایی از انجام علنی و آشکار آن امور نداشته باشد و برود دنبال انجام دادنش. این خیلی مسئله مهمی است، آن وقت ببینید ما رفتارمان در مقابل پیامبر به عنوان امت ایشان چگونه است؟ آیا واقعا امت و پیرو پیامبر هستیم، مسلمانیم؟ ما عورات مؤمنین و مسلمین را تتبع می‏کنیم، می‏رویم جستجو می‏کنیم، دنبال امور مخفی کسی می‏گردیم بعد اینها را آشکار می‏کنیم و بعد به این هم افتخار می‏کنیم. پیامبر این معضل را از همان موقع در امت اسلامی دید و تذکر دادند، می‏فرمایند:
« يَا مَعْشَرَ مَنْ‏ أَسْلَمَ‏ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُخْلِصِ اَلْإِيمَانَ إِلَى قَلْبِهِ لاَ تَذُمُّوا اَلْمُسْلِمِينَ‏ وَ لاَ تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِهِمْ تَتَبَّعَ اَللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اَللَّهُ تَعَالَى عَوْرَتَهُ يَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِي بَيْتِهِ‏»
اى گروه كسانى كه به زبان اسلام آورده و ايمان به دلش خوب ننشسته! مسلمانان را نكوهش مكنيد و عيبهاى آنها را دنبال نكنيد، زيرا هر كه از عيوب آنها دنباله‏گيرى كند، خدا از عيب او دنباله‏گيرى كند و هر كه را خدا دنبال عيب برآيد رسوايش كند گرچه در خانه‏اش باشد.
مسلمین را مذمت نکنید، دنبال کشف عورات و دنبال امور مخفیه آنها نروید، پیامبر یک استدلالی می‏کنند، اگر کسی این کار را بکند، کسی تتبع عورات مسلمین را کند، خدا به دنبال عورات او می‏افتد، عوراتش را جستجو می‏کند و مورد توجه قرار می‏دهد و کسی که خدا عورت او و کارهای مخفی او را دنبال کند، رسواییش بر سر هر کوی و برزن فریاد زده خواهد شد ولو در خانه خودش، ولو در پستوهای خانه خودش باشد.
این خیلی مهم است، آن روایتی که از پیامبر خواندم که من مأمور نشدم به شخم زدن قلوب مردم؛ (یک امور درونی، یعنی افکار و گمان‏های که در ذهن انسان، بالاخره حق و باطل می‏گذرد) می‏گویند: من مأمور به این شدم که بر اساس ظاهر افراد و اعمالشان و کارهایشان با آنها برخورد کنم، این کجا و ما کجا که قلوب مردم را شخم می‎زنیم و غیر از قلوب و درون، کارهایی که کسی مخفیانه انجام می‎دهد را نیز جستجو می‏کنیم، کسی ممکن است خطایی کرده باشد یا مثلا یک مشکل داشته است یا ما نمی‏دانیم، می‏گردیم مشکلی، چیزی پیدا کنیم که همه جا بگوییم. افتادیم دنبال مچ گیری، دنبال رسوا کردن همدیگر و به چیزی جز این فکر نمی‏کنیم، این مثل موریانه جامعه ما را به سوی انهدام پیش می‏برد و این عاقبت خوشی ندارد.
این دو نکته را که عرض کردم مخصوصا ما طلبه ها و روحانیون و کسانی که در این مسند و جایگاه قرار دارند. باید مد نظر قرار دهیم:
اول: اینکه پیامبر فرمود من مأمور نیستم که دلهای مردم را بکاوم ودرونشان را بشکافم، ما هم همینطور باید باشیم.
دوم: تتبع عورات مردم نکنیم، چه اینکه اگر دنبال عورات مردم باشیم، خدا هم ولو فی بیتنا ما را رسوا می‏کند.