خارج اصول – جلسه چهل و ششم – مقام سوم: کیفیت وضع در باب حقیقت شرعیه (الوضع بالاستعمال)

جلسه ۴۶ – PDF

جلسه چهل و ششم

مقام سوم: کیفیت وضع در باب حقیقت شرعیه (الوضع بالاستعمال)

۱۳۹۲/۰۹/۲۶

 

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم نسبت به نظریه مرحوم آخوند مبنی بر امکان وضعِ بالاستعمال اشکالی مطرح شده، اصل اشکال این بود که ثبوتاً وضعِ بالاستعمال ممتنع است، چون مستلزم اجتماع دو لحاظ آلی و استقلالی در شیء واحد است و این عقلاً ممتنع است. محقق نائینی یک تقریب و محقق اصفهانی تقریب دیگری از این اشکال بیان کردند، نظر محقق نائینی این بود که قول به وضعِ بالاستعمال منجر به این می‏شود که لفظ هم ملحوظ به لحاظ استقلالی باشد و هم ملحوظ به لحاظ آلی، دو پاسخ از این بیان محقق نائینی ذکر کردیم؛ یکی پاسخ محقق عراقی و دیگری پاسخ محقق خویی، پاسخ محقق عراقی را مورد خدشه قرار دادیم و گفتیم این پاسخ نمی‏تواند اشکال محقق نائینی را بر طرف کند. اما پاسخی که محقق خویی داد دو مرحله داشت؛ مرحله اول اینکه چون استعمال رتبةً متأخر از وضع است این تأخر رتبه باعث می‏شود محذور اجتماع لحاظین فی شیءٍ واحد بر طرف شود. مرحله دوم این بود که همان گونه که لحاظ معنی در مرحله استعمال استقلالی است لحاظ لفظ هم استقلالی است لذا دو لحاظ وجود ندارد تا گفته شود اجتماع لحاظ آلی و استقلالی در شیء واحد پیش آمده است.

بررسی اشکال محقق خویی

پاسخ از بخش اول

ایشان در بخش اول پاسخ خود از محقق نائینی فرمود: استعمال رتبةً متأخر از وضع است لذا اجتماع دو لحاظ در شیء واحد لازم نمی‏آید.

به نظر می‏رسد کلام ایشان محل اشکال است؛ چون تأخر رتبه استعمال از رتبه وضع در مسئله اجتماع لحاظین فی شیءٍ واحد فی زمانٍ واحد تأثیری ندارد، مرحوم آقای خویی می‏خواست بگوید در وضعِ بالاستعمال، یعنی جایی که شارع با استعمال لفظ می‏خواهد آن لفظ را برای معنای خاص وضع کند مانند پدری که در بدو تولد فرزندش لفظ «علی» را استعمال می‏کند و می‏خواهد با این استعمال این نام برای او وضع شود، لفظ «علی» در ذهن او در مقام استعمال ملحوظ به لحاظ آلی است، وقتی می‏خواهد استعمال کند لفظ را به عنوان ابزار و وسیله برای انتقال معنی تصور می‏کند، پس وقتی لفظ «علی» را استعمال می‏کند این لفظ ابزاری است برای فهماندن معنای آن به مخاطب، در همین حال می‏خواهد وضع هم بکند یعنی با استعمال لفظ «علی» می‏خواهد این لفظ را به عنوان نام فرزندش وضع کند لذا نگاه او به لفظ در مقام وضع استقلالی است و این لفظ را استقلالاً تصور می‏کند و می‏خواهد آن لفظ را برای معنی وضع کند ولی چون رتبه استعمال متأخر از وضع است این اختلاف رتبه امتناع و استحاله را از بین می‏برد و اجتماع دو لحاظ در شیء واحد پیش نمی‏آید چون این استحاله در جایی است که رتبه استعمال و وضع یکی باشد ولی در ما نحن فیه رتبه استعمال متأخر از وضع است لذا استحاله‏ای لازم نمی‏آید.

به نظر ما این سخن تمام نیست؛ چون بالاخره شیء، واحد است که همان لفظ است که در مقام استعمال، ملحوظ و متصور به لحاظ آلی و در مقام وضع، ملحوظ و متصور به لحاظ استقلالی است، پس شیء، واحد است و زمان هم واحد است یعنی در یک زمان استعمال و وضع صورت می‏گیرد یعنی همان زمانی که لفظ را استعمال می‏کند وضع را هم محقق می‏کند، دو لحاظ هم در این شیء واحد اجتماع کرده‏اند لذا اجتماع لحاظین فی شیءٍ واحد فی زمانٍ واحد به قوت خود باقی است و اختلاف رتبه استعمال با وضع مشکل را بر طرف نمی‏کند.

همان طور که در مورد ضدین مثل سیاهی و سفیدی که اجتماع آنها در شیء واحد ممتنع است از راه تعدد رتبه نمی‏توان اجتماع آن دو را در شیء واحد بر طرف کرد در ما نحن فیه هم تأخر رتبه استعمال از وضع موجب ارتفاع اجتماع دو لحاظ استقلالی و آلی در شیء واحد و در زمان واحد نمی‏شود.

سؤال: نمی‏توان گفت با اینکه رتبه استعمال متأخر از وضع است ولی زمان آن دو یکی است چون استعمال نتیجه وضع است یعنی نخست وضع صورت گرفته و بعد از آن استعمال محقق شده است لذا زمان استعمال هم متأخر از زمان وضع است و نمی‏توان گفت زمان آن دو یکی است.

استاد: سخن شما در صورتی صحیح است که وضع تعیینی، بالقول باشد مثلاً بگوید: «وضعتُ هذا اللفظ لهذا المعنی» که ما عرض کردیم وضع تعیینی قولی در شرع وجود ندارد چون اگر چنینی وضعی از ناحیه پیامبر (ص) صورت می‏گرفت باید در تاریخ و احادیث به آن اشاره می‏شد در حالی که هیچ جا به چنین وضعی اشاره نشده لذا وضع تعیینی قولی در شرع وجود ندارد، ولی بحث ما در وضع تعیینی بالفعل است که شارع با نفس استعمال لفظ را برای معنای خاص وضع می‏کند لذا وضع زماناً مقدم بر استعمال نیست چون قبل از استعمال اصلاً وضعی در کار نیست بلکه وضع به خودِ استعمال محقق می‏شود.

پاسخ از بخش دوم

محقق خویی در بخش دوم پاسخ خود از محقق نائینی فرمود: اینکه محقق نائینی می‏فرماید: لحاظ معنی در مقام استعمال، استقلالی و لحاظ لفظ آلی است و در وضعِ بالاستعمال اجتماع دو لحاظ در شیء واحد لازم می‏آید طبق مبنای مشهور است که قائل‏اند به این که در استعمال همه توجه به معناست و اصلاً به لفظ توجه نمی‏شود اما طبق این مبنی که لحاظ معنی در مرحله استعمال، استقلالی است لحاظ لفظ هم استقلالی است لذا یک لحاظ بیشتر نداریم و آن هم استقلالی است و دو لحاظ وجود ندارد تا گفته شود اجتماع لحاظ آلی و استقلالی در شیء واحد پیش می‏آید، لذا در کثیری از موارد توجه لفظ در مقام استعمال بیش از توجه به معناست و این گونه نیست که لفظ استقلالاً مورد توجه نباشد و فقط به عنوان ابزار و وسیله برای انتقال معنی مورد لحاظ قرار گیرد کما اینکه خطباء و شعراء در مقام خطابه و شعر گفتن به الفاظ توجه دارند و سعی می‏کنند از الفاظ زیبا و داری بلاغت و فصاحت استفاده کنند، پس معلوم می‏شود این گونه نیست که لفظ در مقام استعمال همیشه ملحوظ و متصور به لحاظ و تصور آلی باشد بلکه چه بسا خود لفظ مورد توجه و ملحوظ به لحاظ استقلالی باشد؛ مثلاً برای ترغیب مردم برای رفتن به میدان نبرد سعی می‏شود از الفاظی استفاده شود که شوق و رغبت برای رفتن به میدان را بیشتر کند لذا خود الفاظ استقلالاً مورد توجه و لحاظ قرار می‏گیرند. لذا محقق خویی فرمود: لحاظ لفظ در مقام استعمال، استقلالی است و از این جهت فرقی بین مقام وضع و مقام استعمال نیست و همان گونه که لحاظ لفظ در مقام وضع استقلالی است در مقام استعمال هم لحاظ لفظ استقلالی بوده و دو لحاظ نیست تا گفته شود اجتماع لحاظین در شیء واحد لازم می‏آید.

پس اگر امکان این مسئله ثابت شود که هم در مقام وضع و هم در مقام استعمال، لفظ ملحوظ به لحاظ استقلالی است در ما نحن فیه که وضعِ بالاستعمال است مشکلی پیش نخواهد آمد، چون دو لحاظ در کار نیست تا اجتماع لحاظین در شیء واحد لازم آید بلکه یک لحاظ استقلالی به لفظ تعلق گرفته که هم در مقام وضع به لفظ تعلق گرفته و هم در مقام استعمال لذا دو لحاظ در کار نیست بلکه دو حیث وضع و استعمال است که لحاظ استقلالی لفظ به هر دو تعلق گرفته است لذا به نظر می‏رسد پاسخ دوم محقق خویی به محقق نائینی تمام است.

نتیجه اینکه اشکال محقق نائینی به مرحوم آخوند وارد نیست.

سؤال: در همان جایی هم که خطیب یا شاعر سعی می‏کند از الفاظ بهتر و زیباتری استفاده کند و آنها را به استخدام در آورد باز هم لفظ مستقلاً مورد لحاظ قرار نگرفته بلکه هدف این است که مخاطب به معنی منتقل شود لذا باز هم لحاظ لفظ آلی و تبعی خواهد بود، چون توجه و لحاظ خود لفظ به تنهایی و به طور مستقل هیچ فایده‏ای در پی ندارد بلکه همه هدف از استعمال لفظ این است که مخاطب به معنای آن منتقل شود.

استاد: منظور از لحاظ استقلالی لفظ این نیست که اصلاً توجهی به معنی نشود تا شما بگویید خودِ لفظ به تنهایی هیچ فایده‏ای در پی ندارد چون در مقام وضع هم که لفظ مستقلاً مورد لحاظ قرار می‏گیرد این گونه نیست که اصلاً به معنی توجهی نمی‏شود بلکه منظور این است که ضمن اینکه لفظ می‏خواهد علامت برای معنی باشد به خود لفظ هم توجه می‏شود و خود لفظ هم مستقلاً مورد لحاظ قرار می‏گیرد و منافاتی نیست بین اینکه هم لفظ علامت برای معنی باشد و هم خودش مستقلاً مورد لحاظ قرار گیرد؛ مانند علامت و ذو العلامة که در عین حال که علامت بر یک معنایی دلالت دارد خودش هم مستقلاً مورد توجه است.

خلاصه: بحث در این بود که مرحوم آخوند فرمودند حقیقت شرعیه به نحو وضع تعیینی به صورت وضعِ بالاستعمال ممکن است و ثبوتاً چنین وضعی متصور و ممکن است، محقق نائینی فرمود: چنین وضعی ثبوتاً ممتنع است، یعنی ممتنع است شارع بگوید: «صلّوا کما اصلّی» و همان زمانی که لفظ را استعمال می‏کند وضع هم بکند؛ چون مستلزم اجتماع دو لحاظ آلی و استقلالی در شیء واحد یعنی لفظ در زمان واحد است. پاسخ محقق عراقی از اشکال محقق نائینی را ذکر و مورد بررسی قرار دادیم و گفتیم کلام ایشان تمام نیست، پاسخ محقق خویی را هم که دارای دو بخش بود ذکر کردیم و مورد بررسی قرار دادیم، بخش اول کلام محقق خویی رد شد اما بخش دوم کلام ایشان خالی از اشکال بود و گفتیم کلام ایشان صحیح است لذا عرض کردیم پاسخ دوم محقق خویی از اشکال محقق نائینی به مرحوم آخوند تمام است بنابراین اشکال محقق نائینی به مرحوم آخوند وارد نیست و تا اینجا نتیجه این شد که وضعِ بالاستعمال صحیح است و ثبوتاً مشکلی ندارد.

پاسخ محقق اصفهانی

عرض کردیم ایشان تقریب دیگری از اشکال وارد بر مرحوم آخوند ارائه داده، ایشان هم مثل محقق نائینی فرمود اگر قائل به وضعِ بالاستعمال شویم اجتماع لحاظین در شیء واحد لازم خواهد آمد لکن تفاوت نظر ایشان با محقق نائینی در شیء واحد بود که ایشان آن شیء واحد را دلالت و حکایت دانست ولی محقق نائینی آن شیء واحد را لفظ دانست.

این اشکال توسط خودِ محقق اصفهانی پاسخ داده شده، ایشان برای حل این مشکل فرموده: مقام تعلق لحاظ آلی با مقام تعلق لحاظ استقلالی متفاوت است، درست است که به یک دلالت و حکایت می‏خواهد این دو لحاظ صورت بگیرد ولی حکایت و دلالت متعلق به لحاظ آلی از حیث مقام با مقام دلالت و حکایت متعلق به لحاظ استقلالی متفاوت است؛ به این نحو که یکی از این دو سبب برای دیگری است؛ پس هم در وضع و هم در استعمال، حکایت و دلالت وجود دارد و یک حکایت هم هست ولی حکایت و دلالت متعلق به لحاظ آلی که مربوط به مقام استعمال است با حکایت و دلالت متعلق به لحاظ استقلالی که مربوط به مقام وضع است متفاوت است.