جلسه پنجاه و دو – طائفه سوم

جلسه ۵۲ – PDF

جلسه پنجاه و دو

طائفه سوم

۱۳۹۲/۱۰/۲۱

خلاصه مباحث گذشته:

در رابطه با تحلیل خمس عرض کردیم سه طائفه از اخبار وارد شده که ما این طوائف را نقل می­کنیم و نظر اصحاب را پیرامون این اخبار مورد بررسی قرار می­دهیم و نهایتاً حق در مسئله را بیان خواهیم کرد. ما دو طائفه را بیان کردیم؛ طائفه اولی روایاتی است که دلالت بر تحلیل خمس دارد مطلقا یعنی بدون هیچ قید و شرطی خمس را برای شیعیان حلال و مباح می­کند طائفه دوم چند روایت بود که به نوعی یک قید و شرطی را برای تحلیل خمس بیان کرده؛ حال به حسب هر یک از این روایات یک قید و شرطی ذکر شده است.

طائفه سوم:

اما طائفه سوم روایاتی است که دال بر نفی تحلیل و اباحه است مطلقا یعنی به طور کلی اباحه خمس و تحلیل آن را نفی کرده است که این روایات بعضاً به عنوان روایات تشدید خمس از آنها یاد می­شود. باید توجه کرد که این روایات غیر از روایات دال بر وجوب خمس است؛ ما سابقاً یکسری روایات را ذکر کردیم و گفتیم از این روایات وجوب خمس استفاده می­شود فی الجمله (صرف نظر از اینکه خمس به چه اموری متعلق می­شود) اصل وجوب خمس از آن روایات استفاده می­شود آنچه که امروز و در این طائفه سوم نقل می­کنیم غیر از روایاتی است که اصل وجوب خمس را بیان می­کند این روایات یا صریح در عدم حلیت خمس برای شیعیان است یعنی به صراخت بیان کرده که خمس برای شیعیان حلال و مباح نشده و باید خمس بپردازند یا به نوعی ظهور دارد و تأکید می­کند به ایصال خمس به امام (ع) حال یا مستقیماً یا به واسطه وکلا و نواب امام؛ قهراً معلوم است که وقتی روایتی تأکید بر ایصال خمس مباشرتاً یا به واسطه وکیل و نائب می­کند این نقطه مقابل روایاتی است که دال بر تحلیل است پس عنایت بفرمایید این روایات غیر روایات وجوب خمس است.

می­توانیم بگوییم که روایاتی که خمس را تأکید و تشدید می­کند و یا روایاتی که تحلیل و اباحه خمس را نفی می­کند در این طائفه روایات مختلفی وجود دارد که آنها را بیان خواهیم کرد:

روایت اول:

«عن علی بن ابراهیم عن ابیه قال: کنت عند ابی جعفر الثانی علیه السلام إذ دخل علیه صالح بن محمد بن سهل و کان یتولی له الوقف بقم فقال یا سیدی اجعلنی من عشرة الآف فی حلٍّ فإنی قد انفقتها فقال له انت فی حلّ» علی بن ابراهیم از پدرش نقل می­کند که من خدمت امام (ع) بودم و شخصی به نام صال بن محمد بن سهل بر امام وارد شد که متولی بعضی از موقوفات در قم بود؛ به امام عرض کرد که سرورم من را نسبت به ده هزار درهم (دینار) در حلیت قرار دهید؟ (چون بنابر گفته خود او این ده هزار درهم را خرج کرده) امام فرمود: انت فی حلٍّ. «فلما خرج صالح قال ابو جعفر علیه السلام احدهم یثب علی اموال (علی حق) آل محمد ص و ایتامهم و مساکینهم و ابناء سبیلهم فیأخذه ثم یجیء فیقول اجعلنی فی حلّ» می­فرماید: وقتی که صالح خارج شد امام فرمود: اینها به یک سری اموالی دست پیدا می­کنند یا حقی حقوق آل پیامبر و ایتام و مساکین برای آنها می­آورند و آنها را می­گیرند و بعد می­گویند اجعلنی فی حلّ! «اتراه ظنّ انی اقول لا افعل؟» شما فکر می­کنید او گمان می­کند اگر نزد من بیاید من می­گویم این کار را انجام نمی­دادم؟ «و الله یسألنهم الله یوم القیامة عن ذلک سؤالاً حثیثاً» به خدا سوگند خداوند تبارک و تعالی از اینها در روز قیامت خیلی زود و سریع سؤال خواهد کرد.

این روایت ظهور دارد در اینکه خداوند تبارک و تعالی سؤال می­کند از همه آنچه اینها خرج کرده­اند از حقوق آل محمد (ص) اعم از آنچه که مربوط به ایتام آنهاست و آنچه مساکین و ابن السبیل و غیر آن است. این نشان می­دهد که بر آنها حلال نشده چون اگر حلال شده بود معنی نداشت روز قیامت خداوند آنها را مورد مؤاخذه قرار دهد این در مورد همه حقوق بیان شده که قهراً شامل خمس هم می­شود؛ این روایت مطلق حق و مال این خاندان را بیان می­کند که در این صورت معلوم می­شود که بنای بر تحلیل و اباحه نسبت به شیعه نداشتند.

روایت دوم:

«عن محمد بن زید (یزید) الطبری قال کتب رجل من تجار فارس من بعض موالی ابی الحسن الرضا(ع) یسأله الاذن فی الخمس» یکی از تجار فارس از محبان علی بن موسی الرضا(ع) نامه­ای خدمت ایشان نوشت و در مورد خمس از ایشان اجازه خواست «فکتب الیه بسم الله الرحمن الرحیم انّ الله واسعٌ کریم ضمن علی العمل الثواب و علی الضیق الهمّ لا یحل مالٌ الا من وجهٍ احلّه الله إنّ الخمس عوننا علی دیننا و علی عیالاتنا و علی موالینا (اموالنا) و ما نبذله و نشتری من اعراضنا ممن نخاف سطوته فلاتزووه عنا و لا تحرموا انفسکم دعائنا ما قدرتم علیه فإنّ اخراجه مفتاح رزقکم و لیس المسلم من اجاب باللسان و خالف بالقلب والسلام».

طبق این روایت در پاسخ نامه تاجر اهل فارس امام فرموده­اند که خداوند واسع کریم است و ضامن ثواب عمل شده (این خیلی مهم است که خداوند ضامن پاداش عمل است) و همچنین ضامن شده است که اگر مشکل و گرفتاری دارد همت و تلاش او افزون شود بعد می­فرماید هیچ مالی حلال نیست الا از طریق و راهی که خداوند حلال کرده و بعد از این مقدمه می­فرماید خمس یاور ما بر دین ماست یعنی پولی که مردم به عنوان خمس می­دهند این به عنوان ابزار کار اهل بیت برای دین خداست و کمک و مساعد ما بر عیالات ماست و همچنین نسبت به محبان ما کمک است و ما این را نمی­بخشیم نسبت به کسی که می­ترسیم و خوف داریم از زیاد شدن و انباشته شدن مال او پس این اموال را حیازت نکنید و نگه ندارید که در این صورت خودتان را از دعای ما محروم کرده­اید (دعای ما را به واسطه تصرف در خمس از خودتان سلب نکنید) چون اخراج خمس موجب گشایش در روزی و کلید روزی شما و پاک کننده گناهان شماست شما باید خودتان را برای روز نیاز و احتیاج آماده کنید مسلمان کسی است که به آنچه عهد بر او بسته وفای به عهد می­کند و مسلمان کسی نیست که به زبان اسلام بیاورد ولی از نظر قلب و باور ایمان نداشته باشد.

این روایت هم ظهور قوی دارد در اینکه خمس تحلیل نشده است؛ صریحاً از عدم پرداخت خمس نهی می­کند.

روایت سوم:

«عن محمد بن زید قال: قدم قومٌ من خراسان علی ابی الحسن الرضا (ع) فسألوه أن یجعلهم فی حلّ من الخمس» از امام درخواست کردند آنها را در مورد خمس در حلیت قرار دهند امام فرمود که: «ما امحل هذا تمحضونا المودة بالسنتکم و تزوونا عنا حقاً جعله الله لنا و جعلنا له لا نجعل لا نجعل لا نجعل لاحدٍ منکم فی حلٍّ» امام سه بار می­فرماید: من این را قرار نمی­دهم قرار نمی­دهم قرار نمی­دهم برای هیچ یک از شما در حلیت.

این روایت صریح در نفی حلیت است و به حسب ظاهر مطلق است حال ممکن است کسی بگوید این یک قضیه شخصیه بوده و به آن قوم به خصوص این را گفته ولی این هم احتیاج به قرائنی دارد که این مسئله را اثبات کند و چنین قضیه­ای وجود ندارد لذا اجمالاً در این طائفه­ای که دلالت بر نفی تحلیل مطلقا دارند قرار داده شده است.

بحث جلسه آينده: ما تا اینجا سه روایت را بیان کردیم که دال بر نفی تحلیل بود مطلقا. چند روایت دیگر در اینجا باقی مانده که انشاء الله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.