جلسه سیزدهم – مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه (امر اول: غنيمت در لغت)

جلسه ۱۳ – PDF

جلسه سیزدهم

مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه (امر اول: غنيمت در لغت)

۱۳۹۲/۰۷/۱۰

            

خلاصه جلسه گذشته

در امر اول پیرامون معنای غنمیت اقوال بسیاری از بزرگان اهل لغت را ذکر کردیم خلاصه آنچه که در جلسه گذشته بیان شد این بود که بعضی از لغویین فقط به معنای لغوی غنیمت اشاره کردند و بعضی فقط به معنای اصطلاحی و بعضی به هر دو، مجمع البحرین فقط به معنای اصطلاحی اشاره کرده که همان غنیمت جنگی است در مثل «العین» فقط به معنای لغوی اشاره شده اما بعضی مثل معجم مقاییس اللغة به هر دو معنی اشاره کرده­اند یا مثل راغب اصفهانی در مفردات البته خود اینها با هم تفاوت­هایی دارند. بعضی غُنم را که ریشه غنیمت است این گونه معنی کردند: «الغُنم هو الفوز بشیءٍ بلا مشقةٍ» بعضی هم فوز را بدون اینکه قید عدم المشقة کنار آن ذکر کنند، بیان کردند.

دو معنای دیگر هم برای غُنم شده است که به آنها اعتنایی نمی­شود البته یکی از آن دو قابل بازگشت به دیگری هست.

معناي سوم

المنجد غُم را این گونه معنی کرده: «غَنِمَ غنماً الشیءَ فاز به و نال بلابدلٍ» چیزی که انسان بدون بدل و عوض بدست بیاورد اینجا به کلی متفاوت است با آنچه که تا به حال گفتیم؛ آنچه ما گفتیم «الفوز و الاصابة بشیءٍ یا الفوز و الاصابة بشیءٍ بلامشقةٍ» بود الفوز بشیء بلابدلٍ در هیچ کدام از کتب لغوی قدیمی نیامده و معلوم نيست المنجد این معنی را از کجا اخذ کرده و در کتابش آورده لذا چون از کتب قدیمی معتبر نیست خیلی به این قول نمی­توان اعتنا کرد و به علاوه موافق با استعمالات هم نیست یعنی اگر مثلاً انسان چیزی را بدست بیاورد مع البدل لایصدق علیه غنيمة؟ یعنی حتماً باید بدون بدل و عوض باشد؟ در همان غنیمت جنگی بدون بدل و عوض نیست؛ غنیمتی که نصیب مجاهدین می­شود عوض جهاد و تلاش و زحمتی است که در جنگ کشیدند.

معناي چهارم

یک معنای دیگری در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن ذکر شده: «و یشترط فی صدق مفهوم الغُنم أن یتحصل فی نتیجة عملٍ و مجاهدةٍ و اما ما یصل الی شخص من دون العمل فلایصدق علیه غُنمٌ کما فی الهبة و العطیة و الارث» طبق این بیان برای تحقق و صدق مفهوم غُنم یک شرط مهم وجود دارد و آن اینکه آن شیئي که بدست می­آید نتیجه مجاهده و عمل و کوشش و تلاش و یا به عبارتی مشقت باشد وقتی می­گوید فی نتیجه عملٍ و مجاهدةٍ یعنی با تلاش بدست بیاید. حال اینکه تحصل شیء و وصول و اصابه به شیء در اثر تلاش و کوشش باشد، یک احتمال این است که بگوییم منظور از عمل و مجاهده همان مشقت است اگر بخواهیم معادل سازی بکنیم با آنچه در کتب لغت است معنای غنم می­شود «الاصابة بالشیء مع المشقة» طبق این احتمال یک معنایی است که در هیچ کتاب لغتی گفته نشده اما اگر عمل و مجاهده را به معنای مشقت نگیریم می­خواهد بگوید هر فائده­اي که برای انسان حاصل شود با تلاش و کوشش نه مشقت؛ چون عمل و مجاهده می­تواند تارةً مع المشقة و اخری بدونها باشد. این احتمال دوم احتمال بهتری است که طبق آن الاصابة بشیءٍ می­شود معنای غنم لکن یک قیدی که اینجا وجود دارد این قید الاصابة بشیءٍ مع عملٍ و جهدٍ» است ولي نسبت به مسئله مشقت مطلق مي­باشد. اما از این حیث مقید است یعنی باید با کار و عمل باشد. این احتمال دوم با این عبارت سازگارتر است ولی معذلك این در کلمات لغویین نیست.

جمع بندی

اگر به خواهیم یک جمع بندی از آنچه که در کتب لغت درباره معنای غنم و غنیمت ذکر شد، داشته باشیم؛ به یک اعتبار کتاب­های لغت سه دسته می­شوند یک عده فقط معنای لغوی را گفتند و یک عده فقط معنای اصطلاحی را بیان کردند و دسته سوم به هر دو معنی اشاره کردند. ما باید این را بپذیریم که گاهی آنچه در کتب لغت ذکر شده، به عنوان معنای لغوی نیست و ممکن اشاره به معنای اصطلاحی و یا به معنایی که در احادیث منظور است اشاره کرده باشند مثل آنچه اشاره کردیم «ثم یختص».

اما از جهت اصل معناي لغوي با توجه به اينكه معناي سوم و معناي چهارم مورد قبول نيست، معلوم می­شود دو معنی در کتب لغت ذکر شده: يكي عام است و مطلق دسترسی به شیء اعم از اینکه با مشقت باشد یا یا بدون مشقت باشد و ديگري دسترسي به شيء به شرط آنكه بلامشقت باشد.

پس گفتیم چهار معنی در مجموعه کتب هست یکی “الفوز بشیءٍ بلا مشقةٍ” و یکی “الفوز بشیءٍ یا مطلق الفوز” و یکی “الفوز بشیءٍ مع عمل و جهدٍ” یکی هم “الفوز بشیءٍ بلابدلٍ” دو معنای اخیر با اینکه در برخی کتاب­ها ذکر شده ولی چون در کتب لغوی اصلی وجود ندارد قابل اعتنا نیست.

نتیجه اینکه به طور کلی غنم به معنای فوز و اصابه است منتهی بعضی مقید به قید عدم المشقة کرده­اند و برخی مقید به آن نکرده­اند.

لذا منظور از غُنم اگر مطلق الاصابة بشیءٍ باشد، این شامل غنائم جنگی، معادن و غیر اینها از مطلق آنچه بدست انسان برسد حتی هدیه و ارث و عطیه هم می­شود.

و معناي غُنم الفوز بشیءٍ بلامشقةٍ باشد همه چیز را شامل می­شود فقط یک اشکال اساسی می­ماند و آن اینکه چگونه شامل غنائم جنگی شود؟ چون آنچه که در حرب و جنگ بدست می­آید قطعاً همراه با مشقت است پس یعنی غنیمت به معنای لغوی شامل غنائم جنگی نمی­شود؟ به یک معنی حتی به آنچه که در جنگ هم بدست انسان می­رسد غنیمت گفته می­شود و یصدق أنه اصاب بشیءٍ بلامشقةٍ چون در جنگ هدف اصلی و غرض واقعی مغلوب کردن دشمن است یعنی مقصود بالذات در جنگ این است که او را مغلوب کرده یا عقب براند یا نابود كند حال اگر غنیمتی حاصل شد چون جنگ برای رسیدن به غنیمت نبوده لذا این معنی نیز شامل غنائم جنگی می­شود.

ممکن است بگویید بعضی از جنگ­ها برای غنیمت بوده که خواهیم گفت چون معمولاً به آنچه در جنگ­ها هم عائد می­شود لفظ غنیمت اطلاق می­شده و نوعاً در جنگ­ها غرض وصول به آن اشیاء و وسایل نیست، در مواردی هم که غرض رسیدن به منافع و فوائد باشد، دیگر از باب غلبه اسم غنیمت را بر روی آن هم می­گذاریم.

پسی حتی بنابر قول به اینکه غنیمت الفوز بشیءٍ بلامشقةٍ باشد صدق بر غنائم جنگی مشکلی ندارد.

مطلب دوم: الغنیمه فی القرآن

در قرآن شش آیه داریم که از مشتقات این لفظ در آن استفاده شده که باید آنها را بررسی کنیم تا بالاخره ببینیم این واژه و مشتقات آن در قرآن به چه معناست البته باید دقت کرد که ما همه اینها را بررسی می­کنیم تا بعد از اینها استفاده کنیم و اختلافی که با عامه داریم را حل کنیم و آنچه می­گویند که غنیمت فقط غنائم دار الحرب را شامل می­شود و هم چنین اختلافی که در بین فقها وجود دارد و آنکه آیا غنیمت شامل ارث و هبه می­شود و آیا به آنها غنیمت اطلاق می­شود یا نه؟ لذا چندین اختلاف با بررسی این واژه حل می­شود إنشاء الله.

تذکر اخلاقی: يك عامل مهم بي بركت بودن رزق و روزي

از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم «قال رسول الله(ص) من حبس عن اخیه المسلم شیئاً من حقه حرّم الله علیه برکة الرزق الا أن یتوب» هر کسی از برادر مسلمانش یک حقی را منع کند و از اینکه برادر مسلمانش به یک حقی برسد مانع شود خداوند تبارک و تعالی برکت زرق را از او می­گیرد مگر اینکه توبه کند.

اینها چیزهایی است که ما کم به آن توجه می­کنیم؛ این حق می­تواند یک حق مالی باشد یا در یک منازعه و اختلافی حق او را پايمال كند و یا یک حق معنوی است (رتبه و جایگاهی است) جلوی اینها را بگیرد اثر وضعی این کار سلب برکت رزق و روزی است. چرا یک عده­ای می­گویند ما هر چه دوندگی می­کنیم رزق و روزی ما بی برکت است. این برکت در مال خیلی مسئله مهمی است اموری هستند که برکت را از رزق و روزی انسان می­گیرند که در مواضع مختلف بیان شده مثل بي­توجهي و بي­احترامي به پدر و مادر،‌بعضي از گناهان، حال ما در صدد احصاء این امور نیستیم و البته این امور جزء سنت­هایی است که قابل تغییر نیست یعنی مثل سبب و مسبب است همان طور که آتش می­سوزاند این امور هم جهت سببیت برای آثار آن دارد مثل اینکه می­گویند کسی که سر برادر دینی­اش را فاش می­کند خدا سرش را فاش می­کند این یک رابطه سببیت و مسببیت است مگر اینکه توبه کند و برگردد مثل خاموش کردن آتش است که مانع سوزاندن شود. بسیاری از کارهای ما مانند روشن کردن آتش است شعله را ایجادمی­کنیم اما توبه هم نمی­کنیم تا مانندی آبی باشد و آن آتش را خاموش کند لذا شروع می­کند به سوزاندن. پس بنابراین یکی از چیزهایی که برکت را از رزق و روزی می­گیرد همين است كه در حديث بيان شده؛ ریشه این امور هم بیشتر حسادت است حسادت­ها از جمله بدترین چيز­هایی است که می­تواند انسان را به نابودی بکشاند. نوه امام (ره) می­فرمود که من می­خواستم به قم بروم و طلبه شوم در همان روز اول امام(ره) بعد از تشویق و ترغیب به من فرمود: مواظب باش در حوزه حسادت خیلی زیاد است. توجه دادن به این مسئله واقعاً مهم است. اين یک مرضی است که بین همه مردم وجود دارد لکن اینجا بدتر است و باید با آن مقابله کرد اگر جایی نسبت به پیشرفت دوست و رفیقی احساس می­کنید حسادتتان برانگیخته می­شود با آن مقابله کنید روحتان را تزکیه کنید و بايد از تمامی پیشرفت اطرافيانمان خرسند شویم که در این صورت اگر این کار را بکنیم خداوند تبارک و تعالی توفیقات را برای ما بیشتر می­کند.

پس در اين روایت رسول خدا می­فرماید: کسی که یک حقی را از برادر مسلمانش حبس کند و مانع رسیدن او به حقی شود خدا برکت را از رزق و روزی او می­گیرد و برکت رزق را بر او حرام می­کند مگر اینکه توبه کند و بر آتشی که برافروخته (آتش منع از حق و آتشی که می­خواهد مانع حق یک مسلمی شود) آبی بریزد تا برکت رزق حاصل شود.