جلسه پانزدهم – روش تفسیری باطنی و عرفانی

جلسه ۱۵ – PDF

جلسه پانزدهم

روش تفسیری باطنی و عرفانی

۱۳۹۳/۱۱/۱۳

روش تفسیری باطنی

مقدمه

یکی از روش‏های تفسیری که تاریخچه نسبتاً طولانی هم دارد روش تفسیری باطنی است، البته این روش به نامهای دیگری هم معرفی شده است؛ مثلاً روش تفسیریِ رمزی، اشاری، عرفانی و امثال آن از نامهای دیگری است که می‏توان برای این روش تفسیری برشمرد.

ریشه این روش تفسیری هم در واقع یک روایتی از امام صادق (ع) است که حضرت (ع) فرموده است: «كتاب اللّه عزوجل علي أربعة أشياء: علي العبارة و الاشارة و اللطايف و الحقايق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للأولياء و الحقايق للأنبياء»[۱]؛ کتاب خدا بر چهار چیز استوار شده است؛ عبارات [الفاظ ظاهری قرآن که هر کدام معنایی ظاهری و عرفی دارد]، اشارات [مطالبی که با اشاره آیات فهمیده می‏شود، یعنی معنای ظاهری عبارت نیست اما با دقت می‏توان اشارات عبارات را به آن معانی استفاده کرد]، لطایف، حقایق. عباراتِ قرآن برای عوام است، اشارات برای خواص است، لطایف برای اولیاء الله است و حقایق قرآن برای انبیاء الهی است.

علت اینکه می‏گوییم ریشه روش تفسیری باطنی روایاتی مثل روایت فوق است این است که در بین پیروان اهل بیت (ع) و غیر آنها از سایر فرق مسلمین این مطلب تلقی به قبول شده که قرآن، وَرای معنای ظاهری، مطالب دیگری را نیز در بر دارد، به غیر از روایت فوق روایات دیگری هم مبنی بر اینکه قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطن قرآن هم بواطنی دارد، وجود دارد.

در بین مسلمین نیز این مطلب که قرآن غیر از آنچه که ما از معنای الفاظ می‏فهمیم مشتمل بر ظرایف و لطایفی نیز می‏باشد، پذیرفته شده و شاید مشهورتر از روایت فوق، روایتی است که پیامبر (ص) فرموده و سایر اهل بیت (ع) نیز به آن اشاره کرده‏اند، مبنی بر اینکه قرآن ظاهری دارد و باطنی. به هر حال مسائل مذکور باعث شده تا راه کشف آن اشارات، رموز و باطن قرآن مورد توجه قرار گیرد. البته در بین متفکرین اسلامی بیشتر، افرادی که به عرفان و تصوّف تمایل داشته‏اند به روش تفسیری باطنی روی آورده‏اند، چون این افراد به ظواهر شریعت اکتفاء نمی‏کردند و تمایل داشتند که به بواطن آیات قرآن دست یابند.

بر همین اساس اگر بخواهیم ریشه پیدایش روش تفسیری باطنی را به یک زمان خاصی برگردانیم، چه بسا به زمان خودِ اهل بیت (ع) بازگردد. البته ائمه (ع) هم صراحتاً و هم عملاً [هم در بیان و هم در مقام عمل] معلوم کرده‏اند که این راه، راهی نیست که هر کسی بتواند در آن وارد شود و خودِ اهل بیت (ع) هم گاهی از این اشارات و رموز پرده برمی‏داشتند در بین خواصِ از اصحاب و کسانی که ظرفیت درک رموز و اشارات را داشتند این کار را انجام می‏دادند.

ملتزمین به روش تفسیری باطنی، اختلاف نظر دارند؛ بعضی روشی به جز روش تفسیری باطنی را برای تفسیر قرآن قبول ندارند، بعضی دیگر علاوه بر روش‏های تفسیری دیگر، روش تفسیری باطنی را نیز لازم می‏دانند در حالی که روش تفسیری نقلی و اجتهادی را نیز منکر نیستند لکن ما فعلاً به این اختلافات نمی‏پردازیم و قصد داریم با قطع نظر از اینکه آیا روش تفسیری باطنی متعیّن است یا نه و با قطع نظر از اینکه آیا قائلین به این روش تفسیری، فقط این روش را قبول دارند یا روش‏های دیگر را نیز قبول دارند به بحث از روش تفسیری باطنی بپردازیم که این روش تفسیری چیست؟ در رابطه با این روش تفسیری چه دیدگاه‏هایی وجود دارد؟ ادله موافقین و مخالفین با این روش تفسیری چیست؟ پس قصد ما از مطرح کردن روش تفسیری باطنی این است که اولاً: این روش تفسیری را بشناسیم و تبیین کنیم، ثانیاً: ببینیم مقتضای تحقیق در روش تفسیری باطنی چیست؟

به هر حال آغاز روش تفسیری باطنی به قرن دوم و سوم برمی‏گردد، آن گونه که علامه طباطبایی (ره) نیز به این مسأله اشاره کرده است.[۲]

دو دیدگاه‏ پیرامون روش تفسیری باطنی

الف- تفسیر قرآن صرفاً بر اساس کشف و شهود شخصی

عمده این است که دیدگاه‏های مختلفی که پیرامون روش تفسیری باطنی وجود دارد را اجمالاً مرور کنیم، آنچه در این مقام می‏توان ذکر کرد این است که به طور کلی یک روش تفسیری باطنیِ صحیح وجود دارد و یک روش تفسیری باطنی غیر صحیح. برای اینکه این مطلب روش شود باید مبنا و مبادی این روش تفسیری (روش تفسیری باطنی) را معلوم کنیم، عمده تکیه‏گاه روش تفسیری باطنی، کشف، شهود و امثال اینهاست، به این معنی که مفسِّر صرفاً بر اساس کشف و شهودِ شخصی یک آیه‏ای را معنا کند، پس یک دیدگاه درباره روش تفسیری باطنی این است که این روش، روشی است که آیات قرآن، صرفاً بر اساس کشف و شهودِ باطنیِ شخصی، معنا می‏شوند یعنی نه متکی به نقل است و نه متکی به عقل و اجتهاد بلکه صرفاً با استناد به شهود باطنی و کشف، معنایی از یک آیه استفاده می‏شود که ممکن است در عالم رؤیا یا مکاشفه برای شخص معلوم شود که فلان آیه فلان معنا را دارد و چون آن معانی‏‏ای که از راه کشف و شهود بدست می‏آید با ظاهر آیه سازگار نیست لذا ممکن است تأویل آیه باشد، البته بین تأویل و تفسیر باطنی فرق است که به آن اشاره خواهیم کرد چون ممکن است کسی آیه‏ای را تأویل ببرد ولی تفسیر باطنی که در صدد تبیین رموز و اشارات آیات قرآن است با تأویل متفاوت است.

در کشف معانی آیات از راه کشف و شهود فرض این است که قواعد استنباط و تفسیر ظاهر آیه رعایت نمی‏شود، مثلاً اگر شما بخواهید آیه‏ای را تفسیر کنید طبیعتاً در تفسیر آن آیه اگر عام باشد یا مطلق باشد یا اینکه مقید یا مخصّصی متصلاً یا منفصلاً در کنار آن آیه آمده باشد قهراً در معنا کردن آن آیه همه اینها لحاظ می‏شود ظاهر کلام اعم از مفردات و جمله، اخذ می‏شود و بر اساس همان قواعدی که در محاورات وجود دارد آیه معنا می‏شود. فرض ما این است که مفسِّر در روش تفسیری باطنی پا را از این قواعد فراتر می‏نهد و به این قواعد اهمیتی نمی‏دهد. حال سؤال این است که آیا این روش تفسیری که شخص صرفاً بر اساس کشف و شهودِ شخصی و بدون ملاحظه قواعد استنباط و تفسیر بخواهد اشاراتی را از یک آیه قرآن بدست آورد درست است؟

ب- تفسیر قرآن بر اساس کشف و شهود و رعایت ضوابط و قوانین تفسیری

یک نحوه دیگر از روش تفسیری باطنی این است که شخص با ملاحظه قواعد ظاهری تفسیر به تفسیر آیات قرآن می‏پردازد، یعنی تفسیر ظاهری آیه مدّ نظرش است و قواعد و ضوابطی که می‏تواند او را به تبیین معانی باطنی آیات کمک کند در نظر می‏گیرد، نقل و عقل و اجتهاد در این روش، مورد غفلت نیست و این گونه نیست که بدون دلیل و صرفاً بر اساس شهود قلبی و کشفِ شخصی، آیه‏ای را معنی کند بلکه در کنار شهود و کشفِ شخصی، قواعد و ضوابط مورد نیاز تفسیر را هم لحاظ می‏کند و ظاهر قرآن را نیز اخذ می‏کند و معتقد است این ظاهر به قوت خودش باقی است ولی علاوه بر آن ظاهر، معانی کشف شده از راه شهود و کشف شخصی هم از آیات قرآن استفاده می‏شود.

خلاصه: تفسیر باطنی با توجه به دیدگاه‏های مختلفی که درباره آن وجود دارد معنای متفاوتی دارد و مقصود قائلین به تفسیر باطنی یک چیز نیست بلکه عده‏ای مثل صوفیه معتقدند تفسیر باطنی، تفسیری است که صرفاً بر اساس شهود قلبی و کشف شخصی حاصل می‏شود و عقل و نقل هیچ تأثیری در آن ندارند، در مقابل این گروه، عده‏ای دیگر معتقدند که تفسیر باطنی صرفاً بر اساس کشف و شهود نیست بلکه در کنار این کشف و شهود، معنای ظاهری آیات به قوت خودش باقی است و  قواعد و ضوابط مورد نیاز تفسیر هم اخذ می‏شود و نقش عقل و نقل هم در این روش تفسیری نادیده گرفته نمی‏شود به گونه‏ای که هیچ منافاتی با کشف و شهود و آنچه ظاهر آیه می‏گوید، وجود ندارد و همین نکته [حفظ معنای ظاهری و رعایت قوانین و ضوابط تفسیری] فارق بین تأویل و تفسیر باطنی محسوب می‏شود.

سؤال: چه بسا کشف و شهودی که برای شخص حاصل می‏شود مطابق با واقع نباشد، لذا چون احتمال عدم مطابقت با واقع در کشف و شهود وجود دارد نمی‏توان گفت که این روش تفسیری معتبر است.

استاد: مطابقت و عدم مطابقت با واقع یک مسأله است و اعتبار روش تفسیری مورد نظر بحثی دیگر است، ما در اعتبار هیچ یک از روش‏های تفسیری که تا کنون مورد بحث قرار دادیم نگفتیم که مثلاً این روش تفسیری چون مطابق با واقع است، معتبر است بلکه همه سخن در روش‏های تفسیری صرفاً در حجیت و اعتبار آنهاست که حجیت و اعتبار روش‏های تفسیری مطرح شده بستگی به عواملی دارد که اگر آن عوامل باشد، آن روش تفسیری حجت است و اگر نباشد، حجت نیست بنابراین، حجیت و عدم حجیت روش تفسیری ربطی به مطابقت یا عدم مطابقت آن با واقع ندارد.

[۱]. بحارالانوار، ج ۹۳، ص۲۰.

[۲]. تفسیر المیزان، ج۱، ص۵.