رکن سوم دینداری: رعایت حق الناس ۲

 

رکن سوم دینداری: رعایت حق الناس
۲۴/۰۶/۱۳۸۸

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمين و صلوة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابی  القاسم المصطفي محمد و علي اهل بيت الطّيبين الطاهرين، و اللّعن علي اعدائهم اجمعين

سخن درباره‌ي ارکان دين داري و کليدهاي تدين بود در چند جلسه‌ي گذشته، دو رکن از ارکان دين داري را توضيح داديم.
رکن اول: معرفت
حقيقت معرفت اين بود که انسان به مرحله‌اي برسد و يک ايمان قلبي پيدا کند که خدا را در همه حال ناظر خودش ببيند و هيچ لحظه‌اي از لحظات اين عالم را خارج از حيطه‌ي حضور خدا نبيند. يعني عالم با همه‌ي اجزاء آن بشود محضر خدا و انسان هم خودش را اين چنين در تيررس ديد و کنترل خدا ببيند.
رکن دوم: اخلاص
اخلاص در عمل و اينکه انسان قصد و نيتش را براي همه‌ي کارهايي که مي‌خواهد انجام بدهد براي خدا باشد. نشانه‌هاي اخلاص و آثار آن را هم بیان شد.
از خودم نمي‌گويم، اگر واقعاً مي‌خواهيم در اين دنيا يک زندگي داشته باشيم که خيالمان راحت باشد، آن طرف کارمان گير نداشته باشد و مشکل ندشته باشیم، اينهايي که من عرض مي‌کنم اگر رعايت کنيم بدون ترديد آخرتمان تضمين شده است.
اخلاص، نشانه‌اش اين است که انسان دنبال اين نباشد کاري که مي‌کند مورد تمجيد و ستايش قرار بگيرد و فقط براي خدا بکند. بعضي از اوليا‌ء الله احتمامي که براي مخفي نگه داشتن کارهاي خوبشان داشتند بيشتر از اين بود که بخواهد کارهاي بدشان را مخفي نگه دارند.
انسان کارهايي که بد است را معمولاً در سرّ و خفا انجام مي‌دهد، گناه مي‌خواه بکند،یاکارهايي از اين دست را جلوي چشم ديگران انجام نمي‌دهد، اين طبيعت انسان است و دلش هم نمي‌خواهد کسي از کارهاي خلاف او مطلع شود. خوب دائماً هم تلاش مي‌کند اين را بپوشاند.
مخلص کسي که به درجه‌هاي بالاي اخلاص رسيده است. همان احتمام و جديتي که براي پوشاندن کارهاي خلافش دارد بيشترش را براي پوشاندن کارهاي خوبش دارد. چون او مي‌داند خريدار اين کار کيست و خدا چه قيمتي را براي اين کار مي‌دهد لذا برايش مهم نيست حسن و حسين ببينند يا نبينند. فلاني خوشش بيايد يا بدش بيايد. چون مي‌داند اگر به دنبال اين باشد هيچ است و پوچ .

 رکن سوم: حق الناس
حق الناس اين قدر در مجموعه‌ي تعاليم ديني ما و از طرف اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مورد تأکيد قرار گرفته است که شايد دیگر ابواب اینگونه نباشد.
حق الناس آنقدر مهم است و آنقدر دايره‌ي آن وسيع است که اگر ما اهميت آن را درک کنيم و در کنار معرفت و اخلاص در عمل و عبادتمان، اين را هم رعايت کنيم ترديدي نيست بهشت برایمان آن هم در درجه‌ي بالاي آن تضمين شده است.

 توضیح حق الناس
اما اينکه حق الناس چيست؟ من کمي توضيح خواهم داد. تا مي‌گوييم حق الناس اولين چيزي که به ذهن همه مي‌آيد مسائل مالي است. اين که انسان مواظب باشد حتی اندکی از پول کسي در جيبش نيايد. خداي نکرده مال حرام از کسي به مالش منتقل نشود.در حالی که اين، يک شعبه‌ي کوچکي از حق الناس است. حق الناس خيلي بالاتر و وسيع‌تر است.
سعي مي‌کنم در اين مورد این اصطلاح چند دقيقه‌اي که امروز يا شايد هم فردا يک مقداري راجع به اهميت حق الناس و نگاه معصومين راجع به حق الناس و بعد بعضي از حقوق مردم که تأکيد روي آن شده است توضيح بدهم.

حقوق سه گانه
 به طوري کلي حقوق سه دسته هستند. يک دسته به عنوان حق الله و حقوق الله شناخته مي‌شوند، يک دسته به عنوان حقوق الناس و حق الناس، دسته‌ي سوم، حق النفس.
يک حقي خدا به گردن ما دارد، يک حقي مردم به گردن ما دارند، يک حقي خودمان به گردن خودمان داريم. يک حقي داريم به نام حق النفس، ما در برابر آن هم مورد سوال قرار مي‌گيريم.
حق النفس
حقوقي است که ما خودمان به گردن خودمان داريم اصلاً حق النفس يعني چه؟ مگر مي‌شود ما خودمان به گردن خودمان حق داشته باشيم؟ بله. ما خودمان به گردن خودمان حقوقي داريم که آنها را بايد بشناسيم، خدا به گردن ما حقوقي دارد.
حق الناس در بين اين سه حق رتبه‌اش از همه بالاتر است. خوب نگاهي که اسلام و مذهب اهل بيت(علیهم السلام) راجع به حق الناس دارد واقعاً در اين دنياي امروز يک نگاه بي نظيري است. من خدمت شما فقط خلاصه عرض بکنم که در همين اروپاي مدرن امروز دو دوره پشت سر گذاشته شده است و هردوي آن ضايعات جبران ناپذيري براي بشريت داشته است. در يک دوره به عنوان اينکه حق فقط حق الله است. در يک دوره‌ي چند صد ساله که حق را فقط از آن خدا مي‌دانستند براي غير از خدا، براي مردم هيچ حقي قائل نبودند. مسئوليت را براي انسان فقط براي خدا تعريف مي‌کردند. اينکه انسان نسبت به مردم، نسبت به همنوع خودش حقي داشته باشد وظايفي را دين تعريف کرده باشد به هيچ وجه مورد توجه نبوده است. اين قدر خسارت در اين دوره‌اي که حق الله فقط ملاک قرار گرفت و حق الناس يکسره نفي شد. فقط مي‌گفتند خدا، ما فقط بايد يک کاري بکنيم خدا را راضي بکنيم و به اين عنوان اينقدر فجايع اتفاق افتاد در اروپا که واقعاً ذکر خيلي از آنها اصلاً شرم آور است. تاريخ را برداريد نگاه کنيد و ببینید تاريخ دوران هزار ساله‌اي که اين شعار و اين نگاه در اروپا حاکم بود که حق الله و لا غير را چگونه نشان میدهد.
بعد از آن مسئله عوض شد. فقط شد حق الناس، حق الله ناديده گرفته شد، فقط شد حق مردم.
در آن دوره که الان هم در همين دوره داريم سير مي‌کنيم، يک دويست، سيصد سال يک چهارصد سال بلکه الان در اين دوران هستيم فقط سخن از حق الناس شد، حق الله هيچ! در آن دوره هم آنقدر فجايع اتفاق افتاده است و انحرافات که عده‌ای از آن حالا معلوم است و بخشي از آن در آينده معلوم خواهد شد.
اينکه انسان فقط بيايد بگويد من در برابر خدا مسئول هستم. اين يک انحراف است. اين که بگويد من فقط در برابر مردم مسئول هستم، اين هم يک انحراف بزرگ است! امامان معصوم ما، پيامبر مکرّم اسلام (صلي الله عليه و اله و سلم)و ائمه‌ي معصومين ما (علیهم السلام) از هزار و چهارصد سال پيش اين دو حق را پا به پاي هم در بيانشان، در گفتارشان، در اعمالشان پيش بردند به مردم ياد دادند نه فقط در قول، در عمل اين کار را کردند.
حق الله
 مسئله‌ي حق الله در روايتي از پيامبر بزرگ اسلام(صلي الله عليه و اله و سلم)اشاره شده. به این نکته دقت بفرماییدکه حقوق خداوند خيلي زياد است. علت آن هم اين است که خيلي به ما نعمت داده است. براي هر نعمتي که به ما داده است يک حقي به گردن ما دارد حق الله قابل شمارش نيست. اين فرمايش پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و اله و سلم) است: انّ حقوق الله جلّ ثنائه اعظم من ان يقوم بها العباد . خيلي بزرگ تر از اين است که مردم بتوانند اين حقوق را ادا کنند خيلي زياد است اما با همه‌ي زيادي آن از نظر رتبه بندي پايين تر از حق الناس است! اين را من نمي‌گويم. اين را اميرالمؤمنين(علیه السلام)مي‌فرمايد. اين فرمايش اميرالمؤمنين(علیه السلام) است: جعل الله سبحانه حقوق عباده مقدمة علي حقوقه . خود خداوند حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم کرده است. اين مثل فرمايش خود اميرالمؤمنين است. فمن قام بحقوق عباد الله کان ذلک مؤدیا الی القیام بحقوق الله  ، کسي که در مسير اداي حقوق مردم قرار بگيرد اين منجر به آن هم مي‌شود که حقوق خدا را هم رعايت کند. رعايت حقوق مردم سر از رعايت حقوق خدا در مي‌آورد. اما عکس آن نيست، کسي بخواهد به معناي خاص حق الله را انجام بدهد و فقط آنها الزاماً اين نيست که بتواند حق مردم را ادا کند اينقدر مهم است از نظر رتبه با اينکه تعداد آن کمتر است اما از نظر رتبه حق الناس بالاتر از حق الله است.
جایگاه حق الناس
نکته‌ي اول: رتبه و جايگاه حق الناس است. در تعاليم ديني ما- حواستان باشد اينها دانه به دانه با فرمايشات اهل بيت است. ما خودمان همينطوري نمي‌گوييم کدام بالا و کدام پايين است. مثل فرمايش اهل بيت است- حق الناس بالاتر از حق الله است.
نکته‌ دوم: اينکه چرا حق الناس رکن دين داري است ؟ باز دليل آن فرمايش خود اهل بيت است. امام صادق (عليه السلام مي‌فرمايد): من عظّم دين الله عظّم حق اخوانه  کسي که دين خداوند را تعظيم بکند و بزگ بدارد حتماً حق برادرانش را هم بزرگ میدارد. و من استخفّ به دينه استخفّ به اخوانه ، يعني، بزرگ داشت حقوق مردم مساوي با بزرگ داشت دين داري است خفيف شمردن حق الناس مساوي است با خفيف شدن دين داري است اينها با هم لازم و ملزوم هستند. آن وقت ما چطور مي‌توانيم بگوييم فلاني خيلي متدين است. کدام تديّن؟ کدام تديّن اجازه مي‌دهد که کسي به حقوق مردم و به حق الناس بي اعتنايي بکند، اصلاً تدين با رعايت حق الناس ملازم و مسابق هستند. يک چيز بالاتر به شما بگويم، باز از امام صادق(علیه السلام): ما عبد الله به شيء افضل من اداء حق المؤمن . خداوند تبارک و تعالي به چيزي بالاتر از اداي حق مؤمن و برادر ديني عبادت نمي‌شود يعني اين جزء برترين عبادت‌ها است، اينطور نيست که عبادت يک طرف، اين يک چيز ديگر، نه رعایت حق الناس خودش عبادت است. جزء برترين عبادت‌ها است. اينها نشانه‌ي دين داري است يعني اگر مي‌خواهيم متدين باشيم همان اهتمامي که به نماز و روزه داريم، همان را به حق الناس هم بايد داشته باشيم.

دایره شمول حق الناس
 اما وسعت حق الناس و دايره‌ي آن در چه حدّي است؟ آيا همين است که در ذهن ما است. حق الناس يعني هميني که ما بياييم و مواظب باشيم مثلاً مالی از کسي در جيبمان نرود. حق مالي فقط؟
عده¬ای در حق الله هم فقط آن حقوق عبادي را-آن هم به معناي خاص آن، نماز و روزه و حج- حق خدا میدانند. اما خود خداوند يک حقي در ناله‌هاي من و شما دارد اين را ببينيم چقدر عمل مي‌کنيم؟ چقدر پايبندي به اين حق هستي، حق الله در اموال ما، خداوند نسبت به خيلي از چيزهاي ما حق دارد. در اموال ما هم حق دارد هميني که به آن مي‌گويند خمس. من يک داستاني قرار بود براي شما بگويم که از خستگي در بياييد. اين را با يک واسطه نقل مي‌کنم، يک وقتي امام رحمت الله عليه گفتند که اين افغاني ها-عليرغم اينکه حالا در جامعه‌ي ما يک ذهنيت خوبي راجع به افغاني‌ها نيست، آنها را با يک ديد خاصي نگاه مي‌کنند ولي افغاني‌ها آنهايي که متدين هستند انصافاً در تدين نظير ندارند- اين را يک کسي مي‌گويم با يک واسطه من شنيدم که امام رحمت الله علیه مي‌گفتند افغاني‌ها در تدين کم نظير هستند. آن وقت يک داستاني را نقل مي‌کرد که يک افغاني آن زماني که امام در نجف تبعيد بودند و سالها خيلي از مقلّدين امام وجوهاتشان را يا مخفيانه به وکلاي امام در ايران مي‌دادند که آن موقع هم خيلي‌ها دنبال اين بودند که اجازه و وکالت را از مراجع ديگر بگيرند وجرأت نداشتند بروند طرف بيت امام بخواهند اجازه‌ي وجوهات و وکالت را از امام بگيرند. چون آن موقع خطر داشت ديگر! يک عدّه هم مي‌رفتند نجف وجوهاتشان رامی¬بردند به خود امام مي‌دادند. گفت يک افغاني به آن مشقت‌هايي که سفرهاي آن موقع داشت از افغانستان راه افتاده بود رفته بود زيارت عتبات و رفته بود خمس مالش را، وجوهات مالش را خدمت امام حساب کند ، مقلّد امام بود. پيرمردي بود، چيزي هم نداشت -زيادي و کمي آن مهم نيست. ممکن است يک تومان باشد، اما بايد بدانيم اين، مال ما نيست يعني مثل اين مي‌ماندکه ما مال ديگري را آورده‌ايم قاطي مال خودما کرده‌ايم اينها را دقت کنيم من گاهي اوقات مي‌بينم بعضي از متدين‌ها و بعضي از انسان‌هايي که متدين هستند اما نسبت به اين مسئله با مسامحه برخورد مي‌کنند اصلاً انگار نه انگار! نيست آقا! اين مثل اين مي‌ماند که مي‌گويند مال حسن و حسين در مال شما چه طوري است؟ اين هم، همان است. حساب و کتاب بايد کرد- گفت آمد در کيسه‌اي چند تا لوازم بود. يک مقداري هم پول بود. خيلي ناچيز، اينها را حساب کرد و داد از جمله يک چراغي که قديمی‌ها به آن چراغ گرد سوز مي‌گويند، چراغي که براي روشنايي استفاده مي‌کردند. اينها را حساب کردرفت، -رفته بود طرف بصره که از آنجا حالا برود- بعد از چند روز دوباره برگشت، آن بهش گفتن چرا دوباره برگشته‌اي؟ گفت: اين پيچ اين چراغ گردسوز در وسايل من جا مانده است اين براي من نيست اين حرام اگر دست من باشد، برگشت اين پيچ را هم داد و رفت. حالا آن پيچ چه ارزشي داشت. ببينيد رعايت حق الله هم در مسائل مالي‌اش هم متأسفانه مورد غفلت قرار مي‌گيرد. يک پيچ بي ارزش که حالا خود چراغ آن چه مقدار مي‌ارزيد که آن پيچ بيارزد. آن وقت مي‌گفت امام مي‌فرمود که واقعاً اين خيلي کم نظير است. کی اين کار را مي‌کند؟ مي‌گفت افغاني‌ها واقعاً در تدين بی نظیرند، واقعاً هم همينطور است يک عده‌اي از آنها را من ديده‌ام. آنهايي که پايبند هستند و مقيد هستند انصافاً از نظر تدين از خيلي از ماها، از بنده حالا خيلي جلوتر و بالاتر هستند.
مي‌آييم سراغ همين حق الناس، حق الناس فقط مسائل مالي نيست من به شما عرض کنم يک حقوقي را خداوند براي مؤمن در طول زندگي و حتي بعد از مردن قرار داده است که از اينها تعبير مي‌شود به حق الناس يعني ما به گردن هم حق داريم، نه تنها در زمان حيات، حتي بعد از مردن هم اين حق محفوظ است، حالا من عرض مي‌کنم چه حق‌هايي در زمان حيات است، خيلي هست، من که نمي‌توانم همه را در يک جلسه و دو جلسه بشمارم و اينها را شرح بدهم و بعد از آن هم براي بعد از مردن، اصلاً شدني نيست. پس يک اشتباه، يک باور غلط، در ذهن ما اين است که حق الناس يعني حق مالي، نه آقا جان حق الناس يک دايره‌ي بسيار وسيعي دارد که حالا من وارد آنها نمیشوم.
يک باور غلط ديگر هم هست که حق الناس را ما تفسير مي‌کنيم فقط به حق فردي، يعني وقتي صحبت از حق الناس مي‌آيد يعني حقي که مثلاً حسن به گردن من دارد. حقي که تقي به گردن من دارد. اينها حق فردي است اما يک بُعدي از حق الناس، حق جامعه است، حق اجتماعي، يعني جامعه حقي به گردن ما دارد. اينها چيزهايي است که باز در کلمات اهل بيت(علیهم السلام)آمده است. ممکن است بگوييد جامعه چيست؟ کو جامعه؟ جامعه همين انسان‌ها هستند. بله جامعه همين آدم‌ها هستند ولي طبق گفته‌ي اهل فن و بزرگان و حتي در نظام اسلامي و شهيد مطهري هم بالاخره جامعه يک شخصيت است، يک هويت دارد، يک حقيقت است، حيات دارد، مرگ دارد، مثل انسان‌ها که مي‌ميرند و زنده مي‌شوند جامعه هم اينطوري است. جامعه هم به گردن ما حق دارد. من باز يک مثالي بزنم، يک چيز خيلي عادي و پيش پا افتاده، در خيابان راه مي‌رويم زباله و آشغال مي‌ريزيم اين يعني زير پا گذاشتن حق اجتماعي، اين يعني زير پا گذاشتن حق الناس، پس مسئله‌ي دوم اينکه حق الناس فقط مربوط به اشخاص و افراد نيست. حق الناس يک معناي وسيع تري دارد شامل حق جامعه هم به گردن ما مي‌شود. خوب حالا، من اين دو مسئله را عرض کردم،چند نکته را هم عرض کردم.
اول اينکه حق الناس چقدر مهم است! از نظر رتبه کجاست. بالاتر از حق الله.
دوم اينکه حق الناس دايره‌اش خيلي وسيع است.
سوم اينکه حق الناس علاوه بر اينکه در دايره‌ي افراد و حقوق خصوصي تعريف مي‌شود يک حق عمومي هم هست. يعني عموم مردم جدا از تک تک آنها هم يک حقي به گردن ما دارند. افراد جامعه حسن و حسين و تقي و نقي اينها جدا جدا يک حقي به گردن ما دارند همه‌شان هم باهم يک حقي به گردن ما دارند. در جلسه¬ی بعد انشاالله اگر فرصت بود به بعضي از حقوق مردم که جزء دين داري است می¬پردازیم. چيزهايي به عنوان حق الناس مطرح است که که ما اصلاً فکر آن را نمي‌کنيم که اينها حق الناس باشد، ائمه‌ي ما، پيامبران ما يک چيزهايي را به عنوان حق الناس گفته‌اند که به مخيله‌ي ما خطور نمي‌کند اينها حق الناس باشد. اما هست! اگر کسي اينها را بيايد در زندگي‌اش عمل کند به پير به پيغمبر، به حضرت عباس انسان مي‌تواند قسم بخورد که بهشت او تضمين شده است. هيچ شکي نيست.
اينها درست نشود اگر هزار تا کارهاي ديگر بگويند آن کار را بکنيد بهشت تضمين شده است نه. اينها تا درست شود کارهاي ديگر آن آثار را نخواهد داشت.