جلسه سوم-وحیانی بودن الفاظ قرآن تاریخ

دانلود-جلسه سوم-PDF

جلسه سوم
وحیانی بودن الفاظ قرآن تاریخ
۰۹/۰۸/۱۳۸۹

خلاصه جلسه گذشته:

همانطور که معلوم شد علوم قرآنی را به دو بخش می­توان تقسیم کرد، یک بخش آنهایی که مدخلیت و تأثیر در تفسیر ندارند و به عبارت دیگر از علومی نیستند که مفسر به آنها نیاز داشته باشد.

اما بخش دیگر از علوم قرآنی مدخلیت در تفسیر دارند یعنی مفسر به این علوم در تفسیر نیاز دارد. بحث ما مربوط به بخش دوم است یعنی در محدوده­ای از علوم قرآنی بحث می­کنیم که مفسر به آن علوم در تفسیر نیاز دارد. البته در اینکه مفسر به چه علومی نیاز دارد بحث­هایی واقع شده و اینطور نیست که مفسر فقط به بعضی از علوم قرآنی نیاز داشته باشد.

علومی که برای تفسیر آشنایی با آنها لازم است بخشی در علوم قرآنی است و بخشی خارج از علوم قرآنی است مثلاً از جمله علومی که برای تفسیر نیاز است علم کلام است و یا می­توان از جمله علوم مورد نیاز تفسیر را اصول فقه ذکر کرد چون در اصول فقه مباحثی مطرح است که در تفسیر به آنها نیاز داریم مانند بحث حجیت ظواهر، ظواهر کتاب و سنت، اینکه آیا می­شود ظواهر کتاب را به سنت تخصیص زد یا نه؟ و بعضی از بحث­های دیگر که نیاز تفسیر را به اصول فقه جدی­تر می­کند یا مثلاً آشنایی با علم کلام، علم کلام هم از علومی است که مفسر به آن نیازمند است و آشنایی با اعتقادات و مسائل اعتقادی و براهینی که در علم کلام به آن استدلال می­شود اینها هم لازم است. یا آشنایی با علم فقه.

لذا همانطوری که ملاحظه می­فرمایید علم تفسیر محتاج به یکسری از علوم است که بخشی از این علوم در علوم قرآنی یافت می­شود و بخشی هم خارج از محدوده­ی علوم قرآنی است. بخشی که خارج از علوم قرآنی است مانند علم کلام، اصول فقه و فقه باید در جای خودش تعلم نسبت به آنها پیدا شود اما ما به بخشی از علوم قرآن که تفسیر به آنها نیازمند است، خواهیم پرداخت. در مجموع راجع به همه علوم قرآنی بحث نمی­کنیم و به آن بخشی که در تفسیر نیاز است می­پردازیم.

بعضی از علوم قرآنی که در تفسیر تأثیر مستقیمی ندارند مثل اینکه مثلاً حقیقت وحی چیست و یا مسئله تحریف قرآن و یا اسباب نزول قرآن اینها باید به عنوان اصول موضوعه تلقی بشود و اگر بخواهیم همه را بحث بکنیم فرصت زیادی را می­طلبد که مجال آن در این درس نیست. اما ما در این جلسه بخشی از مباحث که به نظر ما مربوط به تفسیر است را ذکر خواهیم کرد. ولی تبیین حقیقت وحی که در نوع کتب علوم قرآن از آن بحث شده است، اینکه حقیقت وحی چیست؟ آیا اصلاً وحی امکان دارد یا ندارد؟ کیفیت نزول وحی چگونه است؟

اینها مباحثی است که در کتب علوم قرآنی عمدتاً به آنها پرداخته شده است اعم از کتب منبع اولیه و کتب متأخر چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل سنت. اما در همین بحث از پدیده وحی چند موضوع محوری وجود دارد که به عنوان شبهات جدی پیرامون قرآن مطرح است و به عنوان مسئله روز هم تلقی می­شود و آن مسئله وحیانی بودن الفاظ قرآن است. این یک موضوعی است که در بحث وحی بررسی می­شود اما در بین مسائلی که در مباحث وحی مطرح می­شود این موضوع موضوعی است که پرداختن به آن ضروری می­باشد. یا مسئله کیفیت نزول قرآن که بحث هایی در آن مطرح است و مفید است این مباحث ولی نمی­توانیم بگوییم بحث از کیفیت نزول قرآن در تفسیر تأثیر مستقیمی دارد اما در این موضوع مسئله اسباب نزول یکی از مباحثی است که به نظر می­رسد که دارای اهمیت است و اساساً خود اسباب نزول را به عنوان یک علمی که مفسر به آنها نیاز دارد و از جمله علوم مورد نیاز مفسر ذکر کرده­اند. پس اینکه می­گوییم بعضی از مباحث را ما متعرض نمی­شویم، به معنای نفی کلی نیست.

بله پدیده وحی را به بطور جامع در اینجا بحث نمی­کنیم اما بحث وحیانی بودن الفاظ قرآن را حتماً باید بررسی کنیم که دوستان نیز به موازات بحث­هایی که در اینجا مطرح می­شود مطالعه در پیرامون این مباحث داشته باشند.

اولین بحث ما در مورد وحی است که گفتیم ما صرف نظر می­کنیم از تبیین حقیقت وحی و اینکه حقیقت وحی چیست؟ و همچنین مسئله امکان وحی آیا امکان دارد یک انسانی که در این دنیا زندگی می­کند این یک اتصالی با عالم بالا پیدا بکند و از ناحیه خدا به او وحی بشود؟ و یا اینکه پیامبر(ص) در موقع نزول وحی چه حالاتی داشته­اند.

در تواریخ نوشته شده که در موقع نزول وحی حالات پیامبر چگونه بوده است، حالات عجیبی داشته است از جمله اینکه رنگ چهره­اش عوض می­شد و عرق می­کرد و یا مثلاً امیر المؤمنین نقل می­کنند که وقتی آیات سوره مائده بر پیامبر نازل شد پیامبر سوار بر شتر بود و این شتر به گونه­ای خم شد که ناف شتر به زمین نزدیک شد و این نشانگر فشار زیادی است که پیامبر در هنگام نزول وحی متحمل می­شدند. یا اینکه در مورد پیامبر امکان دارد بعضی مواقع وحی را با تسویلات شیطانی خلط و اشتباه کند؟ که نمونه­هایی از این داستانهای ساختگی وجود دارد که مردود شده و هم در بین شیعه و هم اهل سنت کسی اینها را نمی­پذیرد، اگر باب این احتمال باز شود خیلی از مشکلات پیدا می­شود. اینها مباحثی است که درباره حقیقت وحی مطرح است که نمونه­هایی را عرض کردیم.

وحیانی بودن الفاظ قرآن:

اما یک بحثی که مهم است و باید به آن پرداخت، بحثی است که مربوط به وحیانی بودن الفاظ قرآن است. این بحث از مباحثی است که از قرون اولیه اسلامی در بین اندیشمندان مطرح بود و بحثی نیست که مختص به روشن فکران جدید باشد و ریشه در همان موقع دارد که البته با یک تغییراتی دوباره مطرح شده است. زرکشی در البرهان به بعضی از انظار در این رابطه اشاره کرده است. اگر بخواهیم این مسئله را خوب تنقیح و تقریر بکنیم و محل نزاع معلوم شود باید اقوالی که در اینجا وجود دارد را بیان کنیم. البته نه احتمالات و تصورات چون به حسب اینها می­شود احتمالات و تصورات زیادی را فرض کرد ولی بعضی از این احتمالات قائل ندارد مثلاً یک فرض و احتمال این است که بگوییم هم الفاظ و معانی قرآن را خود پیامبر(ص) اختراع کرده است که این اصلاً قائلی ندارد لذا آن فروض و احتمالاتی که قائل دارد را بحث می­کنیم که سه قول می­باشد:

قول اول: معانی و معارف قرآن در قالب همین الفاظ و جملات و ساختار و ترکیب از ناحیه خداوند نازل شده است.

قول دوم: معانی و معارف قرآن از طرف خداوند نازل شده و توسط جبرئیل این معانی و معارف به پیامبر رسیده است و شخص پیامبر آنها را در قالب الفاظ و جملاتی که خودش ایجاد کننده این جملات و ساختار بوده است به مردم عرضه کرده است. یعنی معانی از خدا و الفاظ از پیامبر است.

قول سوم: معانی و معارف قرآن بر جبرئیل القا شده و جبرئیل آن را در قالب الفاظ قرار داده و به پبامبر عرضه کرده است.

اما آنچه که محل تردید نیست این است که محتوای قرآن از ناحیه خداوند نازل شده و بر پیامبر وحی شده است یا بی واسطه و یا بواسطه جبرئیل که این مورد اتفاق است که معنی و معارف قرآن از ناحیه خداوند می­باشد.

آنچه محل بحث و اختلاف است این است که الفاظ قرآن همانند معانی، از ناحیه خداوند وحی شده است آ که از آن تعبیر می­کنند به وحیانی بودن الفاظ قرآن، با اینکه نه این الفاظ از ناحیه خداوند وحی نشده است و بلکه آن را خود پیامبر و یا جبرئیل اختراع کرده­اند. پس موضوع بحث و نزاع مسئله وحیانی بودن الفاظ قرآن است.

البته منشاء این فکر هم بعضی از آیات قرآن است یعنی قائلین به اینکه الفاظ قرآن وحیانی نیست ادله دارند و اینطور نیست که بدون جهت و دلیل گفته باشند یکی از ادله آنها آیه «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّه» [۱] است و به نظر آنها یک ریشه قرآنی دارد یا آیه «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَْمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِين» [۲] اینها می­گویند در خود قرآن تعبیر نزول علی القلب شده است، قلب جایگاه ادراک معارف و معانی و ادراکات درونی است و الفاظ نمی­تواند به قلب نازل شود و آنچه به قلب نازل شده معانی و معارف است لذا استشهاد می­کنند به بعضی از آیات و بعضی از ادله دیگر و منکر وحیانی بودن الفاظ هستند. ولی در مقابل دیدگاه غالب مسلمین از روز اول تا به الآن این است که الفاظ قرآن هم مانند معانی وحیانی هستند. این غلبه و شهرت به حدی رسیده که مانند یک امر ضروری در بین مسلمین تلقی شده و گویا از ضروریات اسلام است که این الفاظی که در قرآن آمده عیناً الفاظی است که خداوند تبارک و تعالی نازل کرده و این قالب و شکل و جملات را خود خداوند ایجاد و درست کرده است. و جمع زیادی هم بر این مسئله ادعای اجماع کرده­اند.

شواهد متعددی هم بر این مسئله وجود دارد که ما هم ادله و شواهدی که بر وحیانی بودن قرآن هست را ذکر می­کنیم.

ادله قائلین به وحیانی بودن الفاظ قرآن:

دلیل اول: این است که خود قرآن تصریح می­کند به اینکه این سخن خداست و تعبیر به کلام الله می­کند.

آیه اول: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه» [۳] اگر یکی از مشرکین به تو پناه آورد پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود.

آیه دوم: «يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّه» [۴] اینها می­خواهند کلام خدا را تبدیل بکنند و مبدل به یک چیز دیگری بکنند.

آیه سوم: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّه». [۵]

این آیا مسئله را تمام می­کند که در خود قرآن تصریح به کلام الله شده است، این کلام الله چه دلالتی دارد بر اینکه این الفاظ، الفاظ خداوند است؟

سؤال: این قابل خدشه است به این صورت که مثلاً در آیه دوم اگر منظور الفاظ قرآن باشد دیگر تبدیل در آن معنی ندارد و تحریف و تغییر معنی دارد. چون تبدیل به معنی می­خورد و با الفاظ جور در نمی­آید. و در آیه اول هم می­شود به این شکل بیان کرد که سخن خدا را بشنود اعم از اینکه لفظ یا معنی باشد.

استاد: این منوط به این است که ما کلام را بشناسیم و ببینیم متبادر از کلام چیست و فرق آن با قرائت و تلاوت چیست؟ که إن شاء الله بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»

آ


[۱] . بقره/۱۹۷.

[۲] . شعراء/۱۹۳و۱۹۴.

[۳] . توبه/۶.

[۴] . فتح/۱۵.

[۵] . بقره/۷۵.