جلسه سی و یکم-کثرت روایت

دانلود-جلسه سی و یکم-PDF

جلسه سی و یکم
کثرت روایت
01/۰۲/۱۳۹۲

ما بحث مبسوطی پیرامون راه‏ها و طرق توثیق عام و توثیق خاص ذکر کردیم، سپس درباره مشایخ ثقات و کسانی که درباره آنها گفته شده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» بحث کردیم و سپس در رابطه با اشخاصی که در روایت از ثقات به ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی ملحق شده بودن مطالبی را عرض کردیم.

علائم وثاقت:

از مسائلی که به دنبال مباحث گذشته لازم است مورد رسیدگی قرار گیرد بعضی از علامت‏ها و نشانه‏های وثاقت است، بعضی از امور به عنوان نشانه و دال بر وثاقت تلقی شده از جمله کثرت روایت از امام (ع) یا وکالت از امام (ع) که بعضی کثرت روایت از امام (ع) را نشانه وثاقت راوی دانسته‏اند، اینکه کسی روایات متعددی از امام (ع) نقل کند دال بر وثاقت اوست یا مثلاً اگر شخصی از امام (ع) وکالت داشته باشد، خود اینکه از طرف امام (ع) وکیل شده دال بر وثاقت اوست، پس اموری مثل وکالت و کثرت روایت از امام (ع) به عنوان نشانه‏های وثاقت راوی ذکر شده است، حال باید ببینیم آیا این امور علامیت بر وثاقت راوی دارند یا نه؟ مثلاً یک راوی از امام (ع) روایات زیادی نقل کرده حال آیا می‏توان از کثرت روایت از امام (ع) توسط این شخص نتیجه گرفت این شخص ثقه می‏باشد یا نه؟

کثرت روایت از امام (ع)

بعضی ادعا کرده‏اند کثرت روایت از امام (ع) مطلقا چه با واسطه باشد چه بدون واسطه، بر وثاقت راوی دلالت می‏کند. مرحوم آقای خویی در این رابطه سه روایت نقل کرده که به این روایات بر وثاقت راوی که از امام (ع) روایات زیادی را نقل کرده باشد استناد شده و بر استدلال به این روایات هم اشکال می‏کنند. [۱]

روایت اول: حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ الْكَشِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «اعْرِفُوا مَنَازِلَ الرِّجَالِ مِنَّا عَلَى قَدْرِ رِوَايَاتِهِمْ عَنَّا» [۲] ؛ می‏گوید امام صادق (ع) می‏فرماید: قدر و منزلت بزرگان و رجال ما را از طریق مقدار روایتی که از ما نقل کرده‏اند بشناسید. معنای این سخن این است که چنانچه روایات بیشتری از ما نقل کرده باشند از منزلت بیشتر آنها نزد ما و قرب بیشتر آنها به ما حکایت می‏کند.

روایت دوم: محمد بن سعيد الكشي بن يزيد و أبو جعفر محمد بن أبي عوف البخاري، قالا: حدَّثنا أبو علي محمد بن أحمد بن حمّاد المَرُوزي المحمودي رَفَعَه، قال: قال الصادق (ع): «اعرفوا منازل شيعتنا بقدر ما يحسنون من رواياتهم عنا، فإنا لا نَعُدّ الفقيه منهم فقيهاً حتى يكون محدثا، فقيل له: أو يكون المؤمن محدثا؟ قال: يكون مفهماً. و المفهم محدَّثٌ» [۳] ؛ طبق این روایت هم امام صادق (ع) فرموده‏اند: منازل و جایگاه شیعیان ما را به قدر آنچه که از روایات ما احسان می‏کنند بشناسید. این روایت نسبت به روایت قبلی اضافه‏ای دارد که عبارت «یحسنون من روایاتهم عنا» می‏باشد که این عبارت دال بر این است که مطلق نقل کردن روایت دلیل بر منزلت آنها نیست بلکه روایاتی ملاک است که نیکو نقل کرده باشند و احسان در روایت داشته باشند.

روایت سوم: إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْخُتَّلِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ الْقُمِّيُّ الْمُعَلِّمُ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ الْخَطَّابِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ الْعِجْلِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَنْظَلَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «اعْرِفُوا مَنَازِلَ النَّاسِ مِنَّا عَلَى قَدْرِ رِوَايَاتِهِمْ عَنَّا» [۴] ؛ طبق این روایت هم امام صادق (ع) می‏فرمایند: منازل و جایگاه مردم نزد ما را به اندازه روایاتی که از ما نقل کرده‏اند بشناسید، هر چه میزان نقل روایات آنها بیشتر باشد قرب و منزلت آنها نزد ما بیشتر است.

تقریب استدلال:

تقریب استدلال به روایات فوق بر وثاقت راوی به این نحو است که مستدل می‏گوید هر چه تعداد روایاتی که از امام (ع) نقل شده بیشتر باشد حاکی از این است که آن شخص به امام (ع) نزدیک‏تر و مورد اعتماد امام (ع) بوده است. اگر آن شخص ثقه و مورد اطمینان امام (ع) نبود در حلقه کسانی که پیرامون امام (ع) بوده قرار نمی‏گرفته تا بتواند از امام (ع) روایت نقل کند، پس کثرت روایت دال بر این است که شخص مورد نظر از نزدیکان و مقربین امام (ع) و مورد اعتماد ایشان بوده است لذا وثاقت راوی ثابت می‏شود.

اشکالات محقق خویی:

مرحوم آقای خویی هم از حیث سند و هم از حیث دلالت به این روایات اشکال کرده و می‏فرماید:

هر سه روایت مذکور از حیث سند ضعیف‏اند؛ چون روایت دوم مشکل رفع و روایت سوم مشکل ارسال دارد و در روایت اول هم به واسطه حضور محمد بن سنان در سند روایت، سند آن اشکال دارد.

از نظر دلالت هم این روایات به هیچ وجه بر وثاقت شخص کثیر الروایة از امام(ع) دلالت نمی‏کنند؛ چون:

اولاً: جمله «اعرفوا منازل الرجال منا علی قدر روایاتهم عنا» در صورتی بر وثاقت راوی دلالت دارد که ثابت شود روایاتی که نقل کرده‏اند از معصومین (ع) است ولی این قابل احراز نیست، چه بسا روایاتی که نقل شده و تعداد آن هم زیاد است ولو به نام معصوم (ع) است ولی ممکن است از امام معصوم (ع) نباشد و صرف ادعای اینکه من از معصوم (ع) نقل می‏کنم کافی نیست بلکه باید احراز شود که از معصوم (ع) نقل کرده است. پس روایات فوق در صورتی وثاقت راوی را ثابت می‏کند که دلالت کند بر اینکه این روایات از معصومین (ع) صادر شده در حالی که چنین چیزی قابل احراز نیست.

ثانیاً: بر فرض از اشکال اول صرف نظر کنیم و بگوییم روایاتی که نقل کرده‏اند از معصوم (ع) صادر شده لکن باز هم وثاقت راوی را ثابت نمی‏کند؛ چون احراز وثاقت راوی راه‏ها و طرق مشخصی دارد؛ یک راه این است که انسان علم و یقین نسبت به وثاقت راوی پیدا کند یا حجت معتبری بر وثاقت راوی قائم شود لذا کثرت روایت فی نفسه اگر مبتنی بر یک حجت معتبر نباشد یعنی مفید علم و اطمینان به وثاقت راوی نباشد یا بر اساس یک حجت معتبر نباشد به هیچ وجه بر وثاقت راوی دلالت نخواهد کرد. پس نفس کثرت روایت بر وثاقت راوی دلالت نمی‏کند بلکه احراز وثاقت راوی یک چارچوب خاصی دارد که اگر کثرت روایت در آن چارچوب قرار گیرد موجب وثاقت راوی خواهد شد. پس روایات مذکور نمی‏تواند اثبات کند که کثرت روایت نشانه وثاقت راوی است.

مؤید: مؤید این مطلب هم این است که روایت دومی که ذکر شد بر این مطلب تأکید دارد که مسئله وثاقت غیر از مسئله کثرت روایت است، چون در این روایت امام (ع) می‏فرماید: «اعرفوا منازل شيعتنا بقدر ما يحسنون من رواياتهم عنا» و این دلالت می‏کند بر اینکه منظور دو روایت دیگر هم مطلق کثرت روایت نیست بلکه آنچه ملاک برای قدر و منزلت راوی نزد امام (ع) می‏باشد روایاتی است که به صورت نیکو نقل کرده باشند و در نقل روایت احسان داشته باشند، لذا روایاتی ارزش دارد که به صورت نیکو نقل شود، پس در خود این روایت قرینه‏ای وجود دارد که نفس کثرت روایت بر وثاقت راوی دلالت ندارد. لذا کثرت روایت نمی‏تواند نشانه و علامت بر وثاقت راوی باشد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۵.

[۲] . رجال کشّی، ج۱، ص۳.

[۳] . همان.

[۴] . همان.