جلسه سی و ششم- ذکر راوی به عنوان اصحاب امام صادق (ع)- مشایخ اجازه

جلسه ۳۶ – PDF

جلسه سی و ششم

ذکر راوی به عنوان اصحاب امام صادق (ع)- مشایخ اجازه

۱۳۹۲/۰۲/۲۳

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در این بود که آیا ذکر شخصی به عنوان اصحاب امام صادق (ع) نشانه و دال بر وثاقت است یا نه؟ استدلال مرحوم حاجی نوری بر این مدعا و اشکالات مرحوم آقای خویی و بررسی و نقد این اشکالات بیان شد. اگر چه اشکالات مرحوم آقای خویی به استدلال محدث نوری تمام نیست اما این به معنای پذیرش ادعای محدث نوری هم نیست، یعنی صرف اینکه کسی در زمره اصحاب امام صادق (ع) قرار بگیرد دلیل بر وثاقت او نیست.

بررسی کلام محدث نوری

اشکال اصلی که متوجه کلام محدث نوری است این است که آنچه ایشان از شیخ مفید و ابن شهر آشوب و بعض دیگر نقل کرده به عنوان شهادت بر وثاقت محسوب نمی‏شود.
توضیح مطلب این است که اساس استدلال محدث نوری شهادت شیخ مفید و امثال او بود، البته از دقت در عبارات دیگران هم معلوم می‏شود عمده کسانی که این ادعا را کرده‏اند مستند به کلام شیخ مفید این سخن را گفته‏اند، حال باید ببینیم آیا کلام شیخ مفید به عنوان شهادت بر وثاقت این اشخاص محسوب می‏شود یا نه؟
در اینکه کلمات شیخ مفید بر آنچه ابن عقده گفته منطبق می‏باشد تردیدی نیست و بحثی در این نیست که کلام شیخ مفید ناظر بر سخن ابن عقده است ولی به هیچ وجه از کلام شیخ مفید بدست نمی‏آید که ایشان شهادت داده بر اینکه همه اصحاب امام صادق (ع) ثقه هستند، شیخ مفید فرمود: «انّ اصحاب الحدیث قد جمعوا اسماء الروات عنه علیه السلام مِن الثّقات علی اختلافهم فی الآراء و المقالات فکانوا اربعة آلاف رجل» ؛ ایشان می‏فرماید: اصحاب حدیث، اسماء ثقات از روات از امام صادق (ع) را ذکر کرده‏اند که حدود ۴۰۰۰ نفرند. این بیان ممکن است اشعار به وثاقت آن اشخاص باشد ولی انصاف این است که این کلام شهادت بر وثاقت آن اشخاص نیست. این کلام بیشتر در مقام بیان کاری است که ابن عقده انجام داده، یعنی می‏خواهد بگوید ابن عقده اسم ۴۰۰۰ نفر از روات از امام صادق (ع) را ذکر کرده لکن اسماء ثقات را ذکر کرده، این عبارت ممکن است اشعار یا ظهور در این داشته باشد که اجمالاً این افراد ثقه‏اند یا از نظر کسانی که اسامی آنها را جمع کرده ثقه بوده‏اند اما اگر بخواهد شهادت بر وثاقت باشد باید صریحاً بگوید من این افراد را ثقه می‏دانم پس از این کلام چنین چیزی استفاده نمی‏شود.
نکته‏ای که لازم است به آن توجه شود این است که ابن عقده اسامی روات را ذکر کرده اما در اینکه خود او توثیق کرده یا شیخ مفید، دو احتمال وجود دارد، ابن عقده در کتابش اسم ۴۰۰۰ نفر را به عنوان روات از امام صادق (ع) ذکر کرده است، در عبارتی که از شیخ مفید نقل شد دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: هم ذکر کننده اسامی روات، ابن عقده است و هم توثیق کننده آنها.
احتمال دوم: ابن عقده اسامی روات را ذکر کرده اما شیخ مفید آنها را توثیق کرده است.
اگر احتمال اول مراد باشد، شیخ مفید فقط نقل می‏کند که ابن عقده اسامی روات را جمع‏آوری کرده و آنها را توثیق کرده که در این صورت قهراً نحوه استدلال عوض می‏شود و دیگر ربطی به توثیق شیخ مفید ندارد و باید روی توثیق ابن عقده تمرکز کنیم ببینیم آیا توثیق ابن عقده قابل اعتماد هست یا نه و این چیزی غیر از استدلال حاجی نوری می‏باشد، چون حاجی نوری به استناد کلمات شیخ مفید گفته اگر شخصی در اصحاب امام صادق (ع) قرار بگیرد ثقه است، پس اگر توثیق ابن عقده مورد بحث باشد مشکل این است که ابن عقده زیدی مذهب بوده اما متصف به وثاقت و امانت بوده، حال باید بحث کرد که توثیقات ابن عقده تا چه حد قابل اعتماد است و آیا می‏توان به عنوان یک قاعده کلی گفت هر کسی را که ابن عقده توثیق کرده باشد ثقه است؟ و این بحثی است که باید مستقلاً به آن پرداخته شود.
اگر هم احتمال دوم مراد باشد که ابن عقده اسامی این اشخاص را ذکر کرده و شیخ مفید آنها را توثیق کرده، مشکل این است که چنین چیزی از کلمات شیخ مفید استفاده نمی‏شود و شیخ بر وثاقت این اشخاص شهادت نداده است.
اما کلمات دیگران مثل ابن شهر آشوب و بعضی از بزرگان دیگر یا همان کلمات شیخ مفید است، یعنی همان کلام شیخ را تکرار کرده و به آن استناد کرده‏اند یا خودشان مستقلاً این اشخاص را توثیق کرده‏اند، اگر کلمات آنها همان کلمات شیخ مفید باشد عرض کردیم شیخ مفید به وثاقت این اشخاص تصریح نکرده و به وثاقت آنها شهادت نداده اما اگر خودشان مستقلاً این اشخاص را توثیق کرده باشند، نمی‏توانیم این توثیق را بپذیریم و به عنوان نشانه و علامت وثاقت راوی قلمداد کنیم. نتیجه اینکه صرف اینکه نام کسی به عنوان اصحاب امام صادق (ع) ذکر شده باشد دلیل بر وثاقت نیست لذا هر کدام از این اشخاص باید مستقلاً از حیث وثاقت و عدم آن مورد بررسی قرار گیرند.

۴- مشایخ اجازه

گفته شده مشایخ اجازه نیازمند توثیق نیستند، منظور از مشایخ اجازه کسانی هستند که اجازه نقل روایت به دیگران داده‏اند، حال سؤال این است که آیا صرف انطباق مشایخ اجازه بر اشخاصی آنها را از توثیق بی‏نیاز می‏کند یا باید از حیث وثاقت و عدم وثاقت مورد بررسی قرار گیرند؟
در اینجا دو قول وجود دارد:
قول اول: بسیاری از بزرگان ادعا کرده‏اند اگر کسی اجازه نقل روایت بدهد و از مشایخ اجازه باشد نیازی به توثیق ندارد، از جمله کسانی که مدعی هستند مشایخ اجازه نیاز به توثیق ندارند شهید ثانی ، صاحب معالم (ابن الشهید) و وحید بهبهانی ، میرداماد و محدث بحرانی می‏باشند.
قول دوم: در مقابل، عده‏ای معتقدند مشایخ اجازه هم نیاز به توثیق دارند.

بحث جلسه آینده

هر کدام از این دو گروه ادله‏ای بر مدعای خود اقامه کرده‏اند که انشاء الله در جلسه آینده به ذکر و بررسی آن ادله خواهیم پرداخت.