آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در گفتگو با شبکه اجتهاد: برخی تأکید بر برگزاری مراسم مذهبی را نوعی غیرت دینی می‌دانند!

ديدم يکی از افراد به حديثی استناد کرده بود و گفته بود اصلاً مسئله سرايت و تجاوز بيماری به ديگران، مطرح نيست. اين‌يک مشکله‌ای است که برخی در مواجهه با روايات، به يک روايت اخذ مي‌کنند اما در کنار اين روايت، روايت‌های معارضی وجود دارد که بايد باهم جمع شود و مجموع آنچه از همه روايات استفاده مي‌شود، به‌عنوان موضع دين عرضه شود. لذا اگر يک روحانی بگويد اصلاً مسئله سرايت بيماري، به دليل فلان روايت منتفی است. اين مسئله باعث تضعيف حوزه و روحانيت مي‌شود و مردم هم‌فکر مي‌کنند همه حوزويان چنين عقيده‌ای دارند. اگر کسی به‌طورکلی مسئله سرايت را منتفی بداند و در مقابل چشم اين‌همه متخصص و غيرمتخصص که به سرايت بيماری يقين دارند، آن را انکار کند، اين مايه تأسف است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد سيد مجتبی نورمفيدی از اساتيدی است که در عين روشن‌بينی در مسائل، رويکرد سنتی و جواهری خود را نيز حفظ کرده است. در ماجرای ويروس کرونا، او از منتقدين رويکرد کسانی است که بدون اطلاع دقيق از مسائل پزشکي، در اين گونه مسائل به اظهارنظر می پردازند. به باور عضو هيئت امنای مرکز فقهی ائمه اطهار، حفظ جان مؤمنين بر حکومت اسلامی واجب است و لذا بايد به هر نحوی که شده از پيشرفت و شيوع اين بيماری جلوگيری کنند. مشروح گفتگوی شبکه اجتهاد با اين استاد خارج فقه و اصول حوزه علميه قم به‌قرار زير است:

اجتهاد: آيا برای جلوگيری و نشر اين ويروس بايد مکان‌های عمومی و تفريحی مانند استخر و سينما و يا مذهبی مثل حرم بسته شود؟ حکم شرکت در مراسم‌های مذهبی در اين رويدادها چيست؟ آيا قرنطينه شهر نيز لزوم پيدا مي‌کند؟
استاد نورمفيدي: قبل از بيان مصاديق، بايد اصل پيشگيری از ابتلای به اين بيماری و نيز جلوگيری از انتشار و شيوع آن بيماری را بحث کنيم. اگر اين مبحث روشن شد، باقی مسائل نيز حل خواهد شد. به نظر مي‌رسد که به‌حکم عقل و نقل و آيات و روايات و به‌حکم عقلا، انسان بايد مراقب سلامتی خود باشد و اين‌يک امر لازم و حتمی است. عقل حکم به حفظ وجوب نفس دارد و دفع ضرر محتمل را واجب مي‌داند. اگرچه برخی دفع ضرر محتمل را بر ضرر اخروی حمل کرده‌اند اما اگر ضرر دنيوي، ضرری است که ولو احتمال آن ضعيف باشد ولی محتمل قوی است، لذا عقل حکم به وجوب دفع چنين ضرری مي‌کند.

اجتهاد: آيا اين مسئله مربوط به فطرت است يا مربوط به عقل است؟
استاد نورمفيدي: هم فطرت به چنين چيزی حکم مي‌کند و هم عقل. فطرت انسان حکم مي‌کند که برای حفظ خودش، تلاش کند. در علم اخلاق اين بحث مطرح‌شده است که ترس از مرگ که در انسان‌ها وجود دارد. بخشی از اين ترس، لازم است که در وجود بشر باشد تا انسان‌ها خودشان را حفظ کنند. لذا ضمن اينکه ترش از مرگ از برخی جهات مذموم است و بايد با اين ترس مقابله بشود، اما اين ترس به‌عنوان يک نعمت الهي، در وجود انسان قرارداده‌شده که اگر اين نعمت نبود، انسان‌ها خود را در معرض بي‌احتياطي‌ها قرار مي‌دادند. لذا غير از مسئله فطری بودن ترس از مرگ و اينکه اين ترس، انسان را وادار به مقابله با اموری مي‌کند که ممکن است منجر به مرگ انسان بشود؛ اما از مدرکات عقلی هم هست که انسان خودش را حفظ کند. لذا هم حکم عقل و هم حکم فطرت در اينجا وجود دارد.

اجتهاد: آيا شما قاعده ملازمه را قبول داريد؟
استاد نورمفيدي: بله. البته با آن شرايطی که در جای خود مقررشده است.

اجتهاد: برخی قاعده ملازمه را انکار مي‌کنند ازاين‌جهت که عقل بر همه مصالح و مفاسد، احاطه ندارد و لذا ممکن است شارع مطالبی را بداند که عقل درک نمي‌کند.

استاد نورمفيدي: قاعده ملازمه‌ای که علما، در محدوده عقل عملی و در حوزه بايدها و نبايدها و حسن عدل و قبح ظلم، مطرح مي‌کنند، شرايط خاصی دارد. درهرصورت يکی از مصاديق ظلم، ظلم به نفس است و اين قبيح است و قهراً اگر ملازمه را در اين محدوده هم ببينيم، مي‌توانيم آن حکم شرعی را در مواردی که ظلم به نفس باشد، از آن استفاده کرد. حداقل، اين مورد، از آن موارد قدر متيقنی است که مي‌توان تائيد و حکم شرعی را از آن به دست آورد.

اجتهاد: چرا به‌جای استناد به‌حکم عقل، بحث قطع به وجوب حفظ نفس را مطرح نمي‌کنيد تا به اشکالات قاعده ملازمه هم برخورد نکنيم؟
استاد نورمفيدي: اين يقين و قطعی که شما مي‌گوييد، زائيده همين حکم عقل و عقلا و حکم شرع است. اين تحليل همان يقين است. لذا منافاتی باهم ندارد. البته ما در فقه، ازنظر شرعی هم اگر بخواهيم مسئله را بررسی کنيم، آيه: «ولاتلقوا بايديکم الی التهلکه» دال بر همين مطلب است؛ چون هر اقدامی که باعث شود انسان خودش را در معرض هلاکت و مشکل اين‌چنينی قرار بدهد، از آن نهی شده است. هلاکت در آيه نيز اعم از هلاکت دنيوی و اخروی است.

اجتهاد: جهاد و امثال‌ذلک نيز هلاکت دنيوی است. آيا اين آيه شامل آن‌ها نيز مي‌شود؟
استاد نورمفيدي: خير. بحث جهاد و امثال آن، در آيه داخل نيست؛ چون در جهاد، مصلحت مهم‌تری مثل حفظ دين و ناموس وجود دارد. اصلاً ما قاعده‌ای به نام وجوب حفظ نفس داريم که فقها بر اساس آن فتوا مي‌دهند که انسان از هر کاری که باعث مي‌شود خودش را در معرض مرگ يا قتل قرار بدهد بايد اجتناب کند.
درباره سلامتی و بهداشت فردی و رعايت اموری که به اين مسائل مربوط مي‌شود، در روايات، تأکيد زيادی شده است. ضمن اينکه برخی از آثار معنوی بر برخی از توصيه‌های بهداشتی در شرع مترتب است، اما آثار دنيوی هم بر آن مترتب است که به سلامت و حفظ‌الصحه مربوط مي‌شود و طبيعتاً حفظ‌الصحه و سلامتي، يک رکن از ارکان يک جامعه دينی است و اگر انسان بخواهد کاری کند که به اين نعمت سلامتي، آسيب بزند، از مصاديق اسراف بوده و حرام است. به‌هرحال اسراف فقط در خوردني‌ها و نوشيدني‌ها نيست. در همه نعمت‌های دنيايي، صدق اسراف ممکن است. يکی از مصاديق اسراف، اين است که انسان نعمت سلامتی را به‌نوعی در معرض خطر قرار دهد، لذا ادله حرمت اسراف و تبذير را نيز مي‌توان در اين بحث مطرح کرد.
عقلا هم اين روش و بنا را دارند و ما نه‌تنها ردعی از اين بنا و روش عقلا نمي‌بينيم بلکه مي‌توانيم تاييدات زيادی از ادله برای اين سيره عقلايی بياوريم. مسئله حفظ نفس آن‌قدر مهم است که به فرموده قرآن، در شرايط اضطرار، حتی مي‌توان اکل ميته کرد. اينکه محرمات در شرايط اضطرار برای انسان جايز شمرده‌شده و محذور آن برداشته‌شده است، برای حفظ نفس است و الا جهت ديگری نيست که به انسان اجازه ارتکاب حرام داده شود. لذا مسئله لزوم حفظ نفس، يک امری عقلی و شرعی و عقلايی است. اگر مسئله، به اين درجه از اهميت باشد، هر چه که بخواهد به اين امر آسيب بزند، طبيعتاً جايز نخواهد بود.
حال در شرايط فعلی و انتشار ويروس کرونا، اگرچه درصد مرگ‌ومير ناشی از اين ويروس، خيلی بالا ذکر نشده ولی بالقوه مي‌تواند آسيب‌زننده مهمی باشد. مخصوصاً برای گروه‌های سنی خاص و بيماران خاص که آسيب بالاتر و جدي‌تری دارد. اگر اين ويروس به نحو عمومی انتشار پيدا کند، مقاومت گروه‌های سنی پايين‌تر خيلی معلوم نيست و ممکن است منجر به هلاکت آن‌ها شود. اينکه مي‌گويند آمار مرگ‌ومير اين بيماری کم است، به‌شرط مراقبت جدی از افراد، درست است و چون امکان مراقبت جدی از مبتلايان به اين بيماری خيلی فراهم نيست، لذا اگر اين ويروس شايع شود، تمام افراد با آسيب جدی مواجه خواهند شد. لذا انجام هر کاری که باعث انتشار اين ويروس شود، جايز نيست.
اجتماعات عمومي، چه در مکان مذهبی و چه غيرمذهبي، زمينه انتشار اين ويروس را بيشتر فراهم مي‌کند و طبيعتاً افراد بيشتری را در معرض هلاکت قرار مي‌دهد. لذا در مورد اين مسئله بايد کارشناسان، با توجه به ميزان انتشار که علي‌الظاهر بالا هم هست نظر بدهند. چون اين مسئله تابع نظر اهل‌فن است که در چه مرحله‌ای قرار داريم و هر مرحله‌اي، چه اقتضائاتی دارد. ممکن است در يک مرحله‌ای قرنطينه لازم باشد و در مرحله‌ای ديگر لازم نباشد. اين مسئله بايد به نظر کارشناسان و مرکز مديريتی که ازنظر حکومت به‌عنوان مديريت اين مشکل و بيماری مهيا شده است، واگذار شود و همه هم بايد از اين مرکز، تمکين کنند و در اينجا نبايد از گفتار آنان تخلف کرد. چون دليل اصلی لزوم تقليد، همين رجوع عالم به جاهل است. در اين مسئله فرقی بين امر دينی و غيردينی وجود ندارد. لذا برخی وقت‌ها اظهارنظرهای غير کارشناسی در اين امور، جای تأسف دارد.
مثلاً ديدم يکی از افراد به حديثی استناد کرده بود و گفته بود اصلاً مسئله سرايت و تجاوز بيماری به ديگران، مطرح نيست. اين‌يک مشکله‌ای است که برخی در مواجهه با روايات به يک روايت اخذ مي‌کنند اما در کنار اين روايت، روايت‌های معارضی وجود دارد که بايد باهم جمع شود و مجموع آنچه از همه روايات استفاده مي‌شود، به‌عنوان موضع دين، عرضه شود. لذا اگر يک روحانی بگويد اصلاً مسئله سرايت بيماري، به دليل فلان روايت منتفی است. اين مسئله باعث تضعيف حوزه و روحانيت مي‌شود و مردم هم‌فکر مي‌کنند همه حوزويان چنين عقيده‌ای دارند. اين ناشی از عدم غور در کتب روايی و عدم تحقيق است. بايد روايات را از حيث سند و دلالت بررسی کرد. بله ممکن است رواتی که سرايت بيماری را نفی مي‌کند به اين‌گونه توجيه کرد که سرايت بيماري، علت تامه ابتلای به بيماری نيست. بلکه سرايت مقتضی برای ابتلای به بيماری است و امور ديگری مثل مشيت الهی نيز مي‌تواند در مبتلا شدن شخص به بيماری اثر داشته باشد. حال اگر کسی به‌طورکلی مسئله سرايت را منتفی بداند و در مقابل چشم اين‌همه متخصص و غيرمتخصص که به سرايت بيماری يقين دارند، آن را انکار کند. اين مايه تأسف است.
پس همان‌طوری که حفظ نفس واجب است و قراردادن نفس در معرض هلاکت حرام است، تخلف ازنظر کارشناسان در اين رابطه حرام است و مراجع بزرگوار تقليد نيز بر اين مسئله تأکيد کرده‌اند و سيره علمای ما در طول قرون، تمکين به نظر کارشناسان بوده است. البته در هنگام اختلاف‌نظر بين کارشناسان، اين بحث ديگری است اما در موضوع محل بحث، اتفاق‌نظر وجود دارد که مکان‌های عمومي، اجتماعات، چه مذهبی و چه غيرمذهبي، چه علمی و چه غيرعلمي، زمينه را برای ابتلای به اين بيماری بيشتر فراهم مي‌کند.
وقتی در شرايطی يا بنا بر برخی از مصالحي، بعضی از احکام الزامی شرع مي‌تواند موقتاً تعطيل شود. چگونه برای يک امر مستحب، نتوانيم حکم به تعطيلی بکنيم. مسئله زيارت، مستحب مؤکد است يا اجتماعات مذهبی چه نماز جماعت و چه مجالس اهل‌بيت، اما به نظر کارشناسان اين اجتماعات مي‌تواند برای جامعه اسلامی خطرناک باشد و مي‌تواند افراد زيادی از مؤمنين را مبتلا کند، آيا ما نمي‌توانيم موقتاً اين اجتماعات را تعطيل کنيم؟ نوع کسانی هم که در اين اجتماعات مذهبی شرکت مي‌کنند، متدينين و علما هستند و به‌هيچ‌وجه جايز نيست که افراد را در معرض اين بيماری قرارداد.
برخی خيال مي‌کنند تأکيد بر برگزاری مراسم دينی و مذهبي، يک نوع شجاعت و حاکی از غيرت دينی است، درحالي‌که اين‌چنين نيست. در سيره اهل‌بيت عليهم‌السلام نيز اين احتياطات و مراقبت‌ها بوده است. برخی گمان مي‌کنند که غيرت دينی اجازه نمي‌دهد که مجالس مذهبی را تعطيل کنند؛ چون تعطيلی باعث کمرنگ شدن و از رونق افتادن و وهن اين مجالس مذهبی و اماکن دينی مي‌شود. اين درست نيست. بلکه بايد ازنظر کارشناسان، تبعيت کرد و در اين جهت، حوزه و روحانيت بايد پيشتاز باشند که هستند و در اين چند روز اخير، مراجع نيز بر تبعيت ازنظر کارشناسان در همه مراحل، تأکيد داشته‌اند.

اجتهاد: آيا شما قائل به حجيت قول خبره هستيد؟
استاد نورمفيدي: اگر شخصی کارشناس به معنای واقعی کلمه باشد نه کارشناس‌نما، به نظر من اگر هم قول يک کارشناس به‌تنهايی حجت نباشد اما تراکم قول کارشناسان، مجموعاً مي‌تواند مورد اعتبار و حجيت باشد.

اجتهاد: آيا رعايت بهداشت فردی و اجتماعی در اين خصوص لازم است؟
استاد نورمفيدي: بله مسلماً اين امر لازم است و در آموزه‌های دينی ما بر رعايت بهداشت فردی و عمومي، تأکيد شده است. بحث استحمام و نظافت و جمع‌آوری زباله و مواردی که در شرع مطرح‌شده است، همه دال بر اين مطلب است. در زمان شيوع اين بيماري‌ها، همان مستحبات، الزامی مي‌شود و رعايت نکردن آن، هم جنايت بر نفس است و هم اضرار بر غير. چون در اينجا فقط خود شخص مطرح نيست. در حوزه فردی کسی که بهداشت مربوط به اين ايام را رعايت نکند، نه‌تنها خودش را مبتلا مي‌کند، بلکه به جهت ارتباطات اجتناب‌ناپذيری که امروزه در جامعه وجود دارد، باعث اضرار به غير مي‌شود و اضرار به غير هم حرام و موجب ضمان است.
کسی که اين مراقبت‌ها را انجام ندهد و موجب سرايت بيماری به غير شود نه‌تنها ازنظر تکليفی مرتکب حرام شده است بلکه حکم تکليفی ضمان نيز در اينجا ثابت است.
البته در اين زمينه يک روايتی داريم که در جوامع روايی شيعه نيست ولی در جوامع روايی اهل سنت هست و ابن ابی الحديد در شرح نهج‌البلاغه خود آورده و به نظرم يکی از شارحين کافی نيز اين روايت را نقل کرده است که داستانی را به مناسبت نقل مي‌کنند و سپس از پيغمبر صلي‌الله عليه و آله نقل مي‌کنند که اگر شنيديد در يک سرزمينی طاعون وجود دارد، به آنجا نرويد و اگر در يک سرزمينی واقع شديد که آنجا طاعون هست، ازآنجا خارج نشويد. معلوم مي‌شود اين فرمايش حضرت برای اين جهت است که هم از ابتلای به بيماری پيشگيری کنيد که مفاد نهی از ورود به مناطق بيماری است و هم از انتشار بيماری جلوگيری کنيد که مفاد نهی از خروج از مناطق محل ابتلا است. اين روايت اگرچه سنداً اشکال دارد ولی مضمون آن مي‌تواند قابل‌قبول باشد. اين روايت اگرچه ارشادی است و مولوی نيست ولی ارشاد به حفظ‌الصحه خود شخص و حفظ سلامت ديگران است. بهداشت عمومي، يک جنبه فراگيرتری نسبت به بهداشت فردی دارد. لذا هم بهداشت فردی و هم بهداشت عمومي، در شرايط فعلي، از امور لازمی است که هيچ ترديدی در آن نيست. البته نبايد از ادعيه وارده برای سلامتی و امثال‌ذلک غفلت کرد.

اجتهاد: وظيفه حکومت در اين خصوص چيست؟ آيا لازم است دولت و شهرداري، مکان‌های عمومی را ضدعفونی کند و يا آموزش دهد و ماسک توزيع کند؟
استاد نورمفيدي: آنچه برای حاکم و حکومت به‌عنوان يک مسئوليت مي‌توانيم ذکر کنيم، مسئله رفاه، امنيت، سلامتی اعم از سلامتی جسمی و روانی آحاد جامعه اسلامی است. اين‌يک معنای وسيعی دارد. قهراً نسبت به اين مسئله‌ای که پيش‌آمده، حکومت مسئوليت دارد که دامنه آن نيز وسيع است و شامل همه اقدامات پيشگيرانه، اطلاع‌رساني، جلوگيری از انتشار، تسهيل در خدمات به مردم مخصوصاً وسايلی که برای بهداشت فردی و عمومی برای پيشگيری و جلوگيری از انتشار بيماری موردنياز است مي‌شود. اگر در اين موارد، قصور يا خداي‌نکرده تقصيری رخ بدهد، ضامن هم هست و اگر حکومت به وظيفه خود عمل نکند، حکم به ضمان هم مي‌توانيم بکنيم؛ اما طبيعتاً پيشگيري، مهياکردن وسايل برای پيشگيری و امثال‌ذلک بر عهده حکومت است و در اين امر، حکومت مي‌تواند الزاماتی را وضع کند و قرار بدهد. مثلاً برخی از کارخانه‌ها را ملزم کند که توليد خود را به يک محصول خاص اختصاص بدهند. سوق دادن امکانات در جهت پيشگيري، ضدعفونی کردن وسايل نقليه عمومی و هر آنچه به اين مسئله مربوط مي‌شود، از وظايف حکومت به معنای عام آن است و همه اجزای حکومت در اين زمينه مسئوليت دارند.

اجتهاد: رواياتی مانند «فرّ من المجذوم» آيا ظهور در وجوب تعبدی دارند يا ارشاد هستند؟ آيا قاعده فقهی در اين خصوص وجود دارد؟
استاد نورمفيدي: روايتی که در سؤال مطرح‌شده است، مجموعاً با توجه به مجامعی که اين روايت در آن مطرح‌شده است، يک حکم ارشادی است. در باب نکاح يا در باب تجارت يا در باب غساله شخص مجذوم، نبايد وضو گرفت، اين روايت مطرح‌شده است؛ اما اگر اين روايت را در ابواب مختلف بررسی کنيم، ارشاد به همان حکم عقل و عقلا مبتنی بر حفظ النفس و پيشگيری و مراقبت از عدم ابتلای به بيماری است. قهراً هر بيماری که مسری باشد و انتشار آن به‌واسطه تماس و ارتباط باشد، اين روايت، آن را در برمي‌گيرد. برخی در محل بحث، به قاعده لاضرر تمسک کرده‌اند. بنده به نظرم مي‌توان به قاعده حفظ نفس از معرض هلاکت و قتل استناد کرد. شايد بتوان به قاعده غرور نيز استناد کرد. اگرچه اين قاعده مربوط به باب تجارت است؛ اما به‌هرحال شايد بتوان به آن استناد کرد. البته قاعده لاضرر به نظر من، يک حکومت حکومتی و به تعبير مرحوم امام، يک حکم سلطانی است.

اجتهاد: آيا حکومت در اين موارد لازم است صداقت داشته باشد و يا مصلحت در کتمان است؟
استاد نورمفيدي: به نظر مي‌رسد صداقت، امری است که هيچ‌کس چه در حوزه ارتباطات فردی و محدود و چه در حوزه ارتباطات وسيع و عمومي، مخصوصاً حکومتي، از آن ضرر نمي‌کند. صداقت، باعث اعتماد عمومی به حاکميت مي‌شود و اين‌يک سرمايه‌ای است که مي‌تواند در مواضع مختلف، به حمايت و پشتيبانی از حکومت منجر بشود و اگر اعتماد عمومی به هر دليلی تضعيف شود، کم‌کم پيوندهای عاطفی بين حکومت و مردم از بين خواهد رفت و به‌تبع آن همکاری و همياری آن‌ها را با حکومت ضعيف مي‌کند و آثار نامطلوبی دارد. در اين مسئله ترديدی نيست.
ما هم در توصيه‌های زعمای دين، بحث صداقت را مي‌بينيم. در سيره خود اهل‌بيت عليهم‌السلام هم ديده ‌شده است. در تجربه‌های تاريخی هم ديده است. اگر اساس حکومت بر صداقت باشد و برای مردم ثابت شود، منافع فراوانی دارد؛ اما معنای صداقت داشتن اين نيست که لازم باشد گاهی اموری که ممکن است موجب تزلزل در فکر و ذهن مردم بشود و خداي‌نکرده باعث وحشت عمومی بشود بيان بشود. بين دروغ گفتن و همه حقيقت را بيان نکردن، فرق است. حکومت نبايد به مردم دروغ بگويد؛ اما اگر شرايط به‌گونه‌ای باشد که نبايد همه حقيقت را برای مردم بيان کرد، اشکالی در کتمان بخشی از حقيقت نيست. مثل‌اينکه در يک جنگ، اگر بخواهند آمار همه کشتگان را مطرح کنند باعث سست شدن اراده ساير رزمندگان مي‌شود. در اينجا کتمان بخشی از حقيقت اشکالی ندارد؛ اما اساساً در زمان حاضر و با توجه به وسايل ارتباط‌جمعی کنوني، امکان دروغ گفتن يا امکان کتمان بخشی از حقيقت، وجود ندارد.
لذا در نگفتن مسائل از طرف حکومت، راه و ميدان برای کسانی باز مي‌شود که بيايند واقعيات را قلب کنند و به خورد مردم بدهند. لذا زمانه، زمانه‌ای نيست که بتوانيم با تمسک به اين بهانه که ممکن است گفتن حقيقت باعث وحشت شود، همه حقيقت را نگوييم. چون اين کار يک فضای غبارآلودی را فراهم مي‌کند که مغرضين مي‌توانند از اين فضا به‌شدت سوءاستفاده کنند. لذا من نه مطلقاً مي‌گويم همه حقيقت در هر شرايطی بايد گفته شود و نه مي‌گويم که به مردم دروغ بگوييد. ولی بايد به اين نکته توجه داشت که زمانه را به‌خوبی بشناسيم و بايد مراقب باشيم که افراط‌وتفريط صورت نگيرد. برخی خيال مي‌کنند هر چه مخفي‌کاری کنند بهتر است. برخی هم گمان مي‌کنند با بزرگ‌نمايی بايد حساسيت ايجاد کرد و همه را بسيج کرد. نه بزرگنمايی و ارعاب مردم و از بين بردن آسايش و امنيت روحی مردم درست است که خود اين اضطراب و استرس، مقاومت جسم افراد در مقابل بيماری را نيز کاهش مي‌دهد؛ و نه مخفي‌کاری و لاپوشانی روش درستی است. اين افراط‌ و تفريط‌ها هميشه برای ما دردسرساز است. به‌هرحال اين بيماری يک مشکلِه‌ای ای برای جامعه است و همه مسئولين نسبت به آن دغدغه دارند. لذا در اين فضا هم بايد مردم را آرام کرد و هم حساس باشيم؛ اما در اين شلوغي‌ها، اظهارنظرهای عجيب‌وغريبی صورت مي‌گيرد که موجب سردرگمی مردم مي‌شود.