جلسه چهل و چهارم-آیه ۳۰- مفردات: ۷- تسبیح ۸- تقدیس

دانلود-جلسه چهل و چهارم-PDF

جلسه چهل و چهارم
آیه ۳۰- مفردات: ۷- تسبیح ۸- تقدیس
۲۰/۱۲/۱۳۹۷

  خلاصه جلسه گذشته
بعضی از مفردات آیه ۳۰ باقی مانده که آن‎ها را هم انشاء الله توضیح داده و بعد به تفسیر خواهیم پرداخت.
۷. تسبیح
واژه هفتم «نسبّحُ» و واژه هشتم «نقدّسُ» می‎باشد، چون در آیه آمده «نسبّحُ بحمدک» و «نقدّسُ لک». اما در مورد تسبیح که «سبّحُ» از آن اخذ شده است و اینکه ریشه لغوی این واژه چیست، نظراتی وجود دارد.
۱. یک نظر این است که «نسبّحُ» از ریشه سَبح به معنای رفت و آمد طولانی و تلاش مستمر است. بر این اساس معنای «نسبّحُ لک» این است که ما تسبیح تو را می‎کنیم و تعظیم تو را با استمرار و تلاش و سرعت انجام می‎دهیم. چون تسبیح در واقع یکی از بالاترین مراتب تعظیم در برابر خداوند است. کسی که تسبیح می‎کند، معنایش این است که نهایت تعظیم را در برابر خداوند بکار می‎برد و تنها و تنها او را مؤثر در وجود می‎داند و لذا تسبیح برای غیر خدا جایز نیست. پس طبق نظر اول که ریشه لغت «نسبّحُ»، «سَبح» به معنای آمد و شد مستمر و طولانی و سریع مثل آنچه که در آیه « فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا »  آمده است.
۲. احتمال دوم این است که «نسبّحُ» از واژه «سَبح» به معنای حرکت در مسیر حق بدون انحراف اخذ شده است؛ یعنی دو خصوصیت برای حرکت که واژه «سَبح» حکایت از آن می‎کند، وجود دارد، یکی حرکت در مسیر حق و دیگری دور بودن از ضعف و انحراف. لذا طبق این احتمال معنای «نسبّحُ» این است که ما کار تو را بر حق می‎دانیم و هیچ ضعف و انحرافی درآن نمی‎بینیم.
حق در مسئله: به نظر می‎رسد با توجه به معنایی که ما برای «نقدّسُ» و «تقدیس» خواهیم گفت و تفاوتی که بین این دو واژه باید لحاظ شود، اینجا معنا و احتمال اول، اولی است مخصوصا با توجه به آیه ۷ سوره مزمّل معلوم می‎شود که ریشه معنای «سَبح» همان تلاش مستمر است. هرچند احتمال دوم هم غلط نیست اما بحث در این است که کدام یک از این دو معنا اولی است.
۸. تقدیس
واژه هشتم «نقدّسُ» است که از ریشه «قَدَسَ» به معنای تطهیر است. «قَدَس» به سطل آبی گفته می‎شود که از آن برای تطهیر حَدَث یا خَبَث استفاده می‎شود. وقتی می‎گوید «نقدّسُ لک» معنایش این می‎شود که ما تو را پاک می‎دانیم از هرگونه عیب و نقص مادی و معنوی.
از حیث مادی، یکی از نقص ها احتیاج داشتن به زمان و مکان است که از مهمترین نقص های اشیاء مادی هستند.
نقص های معنوی می‎تواند شریک داشتن، محدود بودن که می‎تواند محدود بودن در همه اسماء و صفات باشد چون وقتی می‎گوید «نقدّسُ لک» یعنی اینکه ما تو را منزه می‎دانیم از هرگونه نقص و عیب چه مادی و چه معنوی.
فرق تسبیح و تقدیس
نکته مهم این است که فرق بین تسبیح و تقدیس چیست؟ اجمالا معنای این دو واژه روشن شد اما مهمتر این است که این دو چه تفاوتی دارند.
در اینجا آراء مختلفی بیان شده است:
۱. احتمال اول این است که این‎ها هر دو به نوعی تنزیه از نقص و عیب اند، چه آنکه می‎گوید ما کار تو را جاری بر حق می‎دانیم و از هرگونه انحراف مبرّا می‎داریم و چه آنکه می‎گوید ما تو را تنزیه می‎کنیم و بالاترین مراتب توحید را در برابر تو اظهار می‎کنیم که غیر از تو هیچکس مؤثر در وجود نیست؛ بالاخره در هر دو این عنصر وجود دارد که خداوند متعال را از هرگونه عیب، نقص، ضعف و انحراف تنزیه می‎کند.
تنها تفاوتی که بین این‎ها است، این است که تسبیح فقط در مورد خداوند بکار می‎رود ولی تقدیس در غیر خدا هم بکار می‎رود. طبیعتا اگر تسبیح مختص به خدا بود، تنزیه او یک مرتبه و تجلی دارد، و اگر تنزیه غیر خدا باشد،
یک تجلی دیگری دارد و لذا اگر بخواهیم یک موجود مادی را تقدیس کنیم، یعنی فی الجمله او را از بعضی نقائص یا از نوع نقائصی که دیگران دارند مبرّا می‎کنیم. مثلا یک شخصیتی را می‎خواهیم تقدیس کنیم، تقدیس او معنایش این است که او از نوع نقص ها و عیب هایی که دیگران دارند مبرّا است. این یک نظر است که در فرق بین تسبیح و تنزیه می‎توان ذکر کرد.
۲. احتمال دوم این است که در تقدیس یک جهت وجودی لحاظ می‎شود، یعنی منظور این است که بعد از تنزیه آن شخص یک جهت وجودی در او لحاظ می‎شود مثلا وقتی ما می‎گوییم که تو منزّه از عیب و نقص هستی، معنایش این است که داریم یک خصوصیت وجودی در او لحاظ می‎کنیم و به این واسطه او را تقدیس می‎کنیم. پس در تقدیس، این جهت وجودی حاصل شده بعد از تنزیه از عیوب و نقص ها مورد نظر است ولی در تسبیح این چنین نیست.
نکته
نکته ای که اینجا در مورد تسبیح و تقدیس ملائکه مطرح وجود دارد این است که ملائکه به خداوند عرض می‎کنند«أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک» از یک طرف کار انسان ها را بیان می‎کنند و از طرفی دیگر کار خودشان را و می‎گویند که تو داری موجودی را خلق می‎کنی که اهل افساد و سفک دماء است، ولی کار ما تسبیح و تقدیس است. تقابل بین این دو کار، یعنی سفک دماء و افساد، و تقدیس و تسبیح چه بسا مشعر به این معنا باشد که نهایت خیر تقدیس و تسبیح خداوند است و نهایت شرّ افساد و سفک دماء است. یعنی کأنّ ملائکه به خداوند متعال عرض می‎کنند که در حالی که ما نهایت خوبی را داریم، موجودی را خلق می‎کنی که نهایت شرّ در او جمع شده است.
سوال:
استاد: خیر! بحث منت گذاشتن نیست بلکه بیشتر نظر به کار موجودی دارد که در حال خلق است و منظور این است که اگر هدف تو از خلق موجودات مقام قرب است و قرب یعنی رسیدن به نهایت خیر، و نهایت خیر هم عبارت است از تقدیس و تسبیح، پس غرض تو از خلقت محقق است و دیگر نیاز به خلق جدید نیست.
سوال:
استاد: این را با تفسیر آیه عرض خواهیم کرد که اساسا اگر آدم اولین موجودی است که خدا خلق کرده و این‎ها هنوز در زمین منتشر نشده اند، ملائکه از کجا اطلاع داشتند که انسان چنین موجودی است؟
سوال:
استاد: اینکه بعضی می‎گویند که آدم بعد از خلقت در جایی شبیه بهشت بوده است، درست می‎باشد و إلا مسئله هبوط معنایی ندارد.
مجموعا ما درباره هشت واژه از واژه هایی که نیاز به توضیح دارند، در این آیه سخن گفتیم و در جلسه بعد عرض می‎کنیم که هدف از نازل شدن این آیه چیست و گفتگوهایی که بین خدا و ملائکه صورت گرفته چه بوده و ملائکه چه موجوداتی هستند. آیا ملائکه شامل ابلیس هم می‎شوند یا نه.