جلسه بیست و سوم
قلمرو قاعده- جهت ثالثه: شمول اخبار من بلغ نسبت به خبر ضعیف دال بر حرمت
۲۲/۱۰/۱۳۹۴
خلاصه جلسه گذشته
بحث در قلمرو قاعده تسامح در ادله سنن بود، عرض کردیم در مورد قلمرو قاعده از چند جهت بحث میکنیم، پنج جهت گفتیم که احتمالا بیشتر شود، دو جهت را مورد رسیدگی قرار دادیم، یکی شمول قاعده و اخبار من بلغ نسبت به خبر ضعیفی که علم وجدانی یا تعبدی به کذب آن داریم، دوم شمول قاعده نسبت به خبر ضعیف دال بر وجوب بود که مورد رسیدگی قرار گرفت.
جهت سوم: شمول اخبار من بلغ نسبت به خبر ضعیف دال بر حرمت
بحث این است که اگرخبر ضعیفی دال بر حرمت عمل یا فعلی قائم شد آیا از این خبر میتوانیم کراهت را استفاده کنیم یا نه؟ یعنی به استناد اخبار من بلغ بگوییم خبر ضعیف دال بر حرمت حمل بر کراهت میشود، دراینجا دو نظریه وجود دارد:
۱. بعضی قائلند میتوانیم کراهت را استفاده کنیم.
۲. بعضی قائل به عدم شمول این اخبار نسبت به خبر ضعیف دال بر حرمت میباشد.
قول اول: دلیل بر شمول(استفاده کراهت)
دلیلی که بر استفاده کراهت اقامه شده این است:
اگر خبر ضعیفی بر حرمت عملی دلالت کند بالملازمه دلالت بر این دارد که ترک آن فعل ثواب دارد، وقتی ترک فعل ثواب داشت، قهراً اخبار من بلغ شامل آن میشود، چون در این صورت عنوان« من بلغه شئ من الثواب» به اعتبار اینکه بالملازمه دلالت بر ثواب بر ترک آن عمل دارد شامل خبر ضعیف دال بر حرمت میشود، و ثواب بر ترک عمل یعنی استحباب ترک عمل، و لذا کراهت ثابت میشود چون استحباب ترک یعنی کراهت، پس به این بیان میگویند که خبر ضعیف دال بر حرمت به استناد اخبار من بلغ حمل بر کراهت میشود.
این دلیل مبتلا به چند اشکال است:
اشکال اول
عنوان «بلوغ الثواب» بر خبر ضعیف دال برحرمت صدق نمیکند، اگر خبر ضعیفی دال بر حرمت شئ شد، این مصداق بلوغ الثواب نیست، چون ما باید عنوان بلوغ الثواب را احراز کنیم، عنوان بلوغ الثواب در خبری که دال بر حرمت است محقق نمیشود، احراز این عنوان مهم است، حال اگر خبری دال بر حرمت شئ شد، این به حسب ظاهر لفظ بلوغ الثواب نیست، بلکه در واقع بلوغ العقاب است، اینکه بالملازمه دلالت بر ثواب بر ترک دارد و ثواب بر ترک ملازم با استحباب است اینها در واقع با ظاهر این لفظ سازگار نیست، ما با وسائط متعدد باید این را برگردانیم به عنوان بلوغ الثواب، پس اولین اشکال این است که اگر موضوعی و عنوانی در دلیل اخذ شد و حکمی برای آن عنوان بیان شد، باید این عنوان را احراز کنیم و در اینجا احراز عنوان محل اشکال است و قابل احراز نیست، و لذا ظاهر این اخبار شامل خبر دال بر حرمت نمیشود. به هر حال متفاهم عرفی از این دلیل این نیست و ما نمیتوانیم با واسطه درست کردن و ایجاد یک سری مقدمات این را مشمول این اخبار کنیم، باید از نظر عرف یک عنوانی محرز شود تا حکم آن ثابت شود، حال آیا واقعا عرف بر خبر دال بر حرمت عنوان بلوغ الثواب را منطبق میبیند؟ عرف باید این عنوان را احراز کند، درحالی که از نظر عرف این عنوان بر خبر دال برحرمت منطبق نیست و ما واقعا نمیتوانیم بلوغ الثواب را در این مورد احراز کنیم.
پس اینکه گفته اند خبر شامل میشود چون بلوغ الثواب اینجا تحقق دارد و این هم مصداقی از بلوغ الثواب است واقع این است که این بلوغ الثواب نیست، این در واقع «بلوغ العقاب» است «علی الترک».
اشکال دوم
این بیان روی مبنای معروف و مشهور است که اخبار من بلغ را دال بر استحباب یا حجیت میدانند، (به طور کلی نوع استدلالها واقوالی که در این بحث از قلمرو اخبار میکنیم نوعاً ناظر به مبنای مشهور است، ادله نوعاً از طرف آنها اقامه شده است واشکالات هم این چنین است.)
اما روی مبنای مختار مسئله استحباب منتفی است، ما گفتیم اخبار من بلغ در واقع اخبار از ثواب میکنند تفضلاً، لذا بر فرض بگوییم خبر دال بر حرمت هم در واقع به نوعی ملازم با این است که ترک ثواب دارد، یعنی این اخبار بالملازمه دلالت کند بر ترتب ثواب بر ترک، ولی اینکه ثواب بر ترک مترتب میشود ملازم با استحباب ترک نیست تا از آن کراهت را نتیجه بگیریم، ممکن است ثواب بر ترک مترتب شود به شرط اینکه ما خبر دال بر حرمت را بالملازمه دال بر ترتب ثواب برترک بدانیم، نهایتش این است که این دلالت میکند بر اینکه ترک ثواب دارد ولی کراهت از آن استفاده نمیشود، چون کراهت درواقع طبق نظر مستدل یعنی چیزی که ترک آن مستحب است نه چیزی که ترک آن ثواب دارد، لذا روی این مبنا حتی اگر ملازمه را هم بپذیریم باز هم کراهت از آن استفاده نمیشود، فوقش این است که طبق نظر مختار ترتب ثواب بر ترک خواهدبود.
اشکال سوم
اشکال سوم به اصل این ملازمه است، اساساً مسئله حرمت اینگونه نیست که به معنای این باشد که ترک آن ثواب دارد، حرمت یعنی اینکه عمل مفسده دارد، و منع شده است از وقوع در این مفسده، اما اگر منع از وقوع در این مفسده شده، به این معنا نیست که بر ترک هم ثوابی مترتب میشود، به عبارت دیگر احکام تکلیفی، احکامی نیستند که انحلال به دو حکم پیدا کنند، حرام یعنی عملی که دارای یک مفسده است، اگر نهی میشود، این در واقع به معنای این است که ما را از وقوع در مفسده باز داشته اند، اگر آن حرام را مرتکب نشویم، در مفسده واقع نمیشویم، ولی به این معنا نیست که بر ترک حرام هم به ما ثواب بدهند، پس اصل ملازمه بین دلالت بر حرمت و دلالت بر ترک ثواب محل اشکال است.
به عبارت دیگر اینطور نیست که بگوییم چون این ترکش واجب است پس یک مصلحتی هم در این ترک وجود دارد، تنها مصلحت آن عدم وقوع در مفسده است و مصلحت خاصی جدای از این ندارد، همین که انسان در مفسده نیفتد خودش بالاترین مصلحت است.
فتحصل، دلیل عمده قائلین به استفاده کراهت و حمل خبر دال بر حرمت بر کراهت، محل اشکال است.
اولاً : عرض کردیم این مصداق بلوغ الثواب نیست تا اخبار من بلغ شامل آن شود.
ثانیاً: ملازمه دلالت بر حرمت و ترتب ثواب بر ترک محل اشکال است.
ثالثاً: بین ثواب بر ترک و استحباب ترک و کراهت فرق است، حتی اگر این ملازمه هم پذیرفته شود، ثواب بر ترک و حتی استحباب ترک غیر از کراهت است، وقتی چیزی کراهت دارد یعنی مفسده غیر ملزمه دارد، ولی وقتی میگوییم ترک ثواب دارد این معنایش این نیست که یک مصلحتی جدای از آن چیزی که در خود کراهت وجود دارد به این متعلق شود.
خلاصه اینکه بین کراهت و ثواب بر ترک و حتی استحباب ترک تفاوت است.
سوال:
استاد: ایشان میخواهد بگوید اگر ما ملازمه بین ترک حرمت و ثواب را بپذیریم، این برای آن مواردی است که حرمت آن برای ما ثابت شده باشد، اینجا حرمت احتمالی است و چون حرمت احتمالی است، ملازمه ای بین حرمت احتمالی و ترتب ثواب بر ترک حرمت احتمالی نیست، اشکال ایشان این است.
آنهایی که قائل به ملازمه هستند میگویند: آن خبر ضعیف دال بر حرمت بالملازمه دلالت میکند بر اینکه ترک آن ثواب دارد، لذا مشمول اخبار من بلغ میشود، این ملازمه جای دیگر ثابت شده است، ملازمه بین ترک حرمت و ترتب ثواب ربطی به اخبار من بلغ ندارد، ملازمه خارجاً میباشد.
اینجا ایشان میگوید: اگر ملازمه را بپذیریم، یک مشکل دیگری وجود دارد، طرفین ملازمه چه چیزی است؟ « الحرمه المعتبره، یا مسلمه یا قطعیه»و« ترتب الثواب علی ترک» اما اینجا شامل خبر ضعیف دال بر حرمت نمیشود، چون بین «الحرمة المحتمله» و« تربت الثواب علی ترک الحرمة المحتمله» ملازمه نیست، شاید این اشکال هم وارد باشد.
به هر حال مجموعاً دلیل قول اول باطل شد.
قول دوم: عدم شمول
اما قول دوم این بود که این اخبار شامل خبر ضعیف دال بر حرمت نمیشود، دو دلیل بر این قول اقامه شده است:
دلیل اول
به مقتضای اخبار من بلغ که میگوید:« من بلغه شئ من الثواب فعمله» آنچه انگیزه و داعی بر عمل است، بلوغ الثواب است، درحالی که در محرمات این داعی وجود ندارد، چون این مسئله موضوعیت دارد، یعنی میگوید« من بلغه شئ من الثواب فعلمه» داعی بر عمل، بلوغ الثواب است و چیز دیگری نیست، ولی در محرمات این داعی نیست، آنچه در محرمات داعی است، فرار از عقاب است، نه بلوغ الثواب، نوعاً مکلف در درجه اول برای ترس از عقاب این عمل را ترک میکند، اینکه داعی او برای ترک آن عمل، ثواب باشد، این قابل قبول نیست، پس شامل محرمات نمیشود.
دلیل دوم
دلیل دوم از همان مطلبی که در اشکال به دلیل قائلین به استفاده کراهت گفتیم استفاده میشود، توضیح مطلب این است که:
اساساً شمول اخبار من بلغ نسبت به مورد محل بحث متوقف برصدق عنوان بلوغ است درحالی که بر خبر ضعیف دال بر حرمت این عنوان منطبق نمیشود، منتهی اینجا چون در باب نهی دو مبنا وجود دارد، این توضیح و تحلیل بر اساس هردو مبنا انجام میشود، یعنی در واقع طبق هر دو مبنایی که در باب نهی وجود دارد میگویند: عنوان بلوغ الثواب تحقق ندارد.
مبنای اول: نهی عبارت است زجر از فعل.
مبنای دوم: نهی عبارت است از طلب الترک.
هر کدام از این دو مبنا را که ما در باب نهی بپذیریم عنوان بلوغ الثواب صدق نمیکند.
عدم تحقق عنوان برمبنای اول
اگر ما نهی را عبارت از زجر از فعل بدانیم، معنای زجر از فعل این است که آن عمل مفسده دارد و بخاطر این مفسده از آن نهی شده است، بنابر این اگر کسی کار ممنوع و منهی عنه را انجام دهد مستحق سرزنش و عقاب است.
حال بر این اساس خبر ضعیف دال بر حرمت در واقع اخبار میکند از زجر از فعل، چون نهی یعنی زجر از فعل، زجر از فعل یعنی نهی از وقوع در این مفسده، پس اگر خبر ضعیف دال بر حرمت باشد یعنی دارد اخبار میکند از مفسده این عمل، و لذا عنوان بلوغ الثواب دیگر معنا ندارد.
عدم تحقق عنوان بر مبنای دوم
طبق مبنای دوم که نهی عبارت از طلب ترک باشد، هم مسئله همینطور است، وقتی میگوییم چیزی منهی عنه واقع شده، یعنی طلب شده ترک آن بخاطر مفسده ای که در آن وجود دارد، نه اینکه مصلحتی در ترک آن باشد، مستدل میگوید ما در ادله هم جایی نداریم که بر ترک محرمات ثواب داده میشود. صرفاً این است که عقابی متوجه او نمیشود، پس طلب ترک هم صرفاً ظهور در این دارد که منع از وقوع مفسده برای آن شخص تارک میشود. حال اگر اینگونه باشد دراینجا بلوغ الثواب صدق نمیکند.
پس دلیل دوم در واقع بر این اساس استوار است که عنوان بلوغ الثواب چه بر مبنای اینکه نهی را زجر از فعل بدانیم، چه بر این مبنا که طلب ترک بدانیم تحقق پیدا نمیکند، وقتی تحقق پیدا نکند اخبار من بلغ هم شامل آن نمیشود.
حق در مسئله
حق در مسئله هم همین است، که اخبار من بلغ شامل خبر ضعیف دال بر حرمت نمیشود، و از خبر ضعیف دال بر حرمت نمیتوانیم کراهت را استفاده کنیم.
بحث جلسه آینده
جهت چهارم: شمول اخبار من بلغ نسبت به خبر ضعیف دال بر کراهت است.
نظرات