جلسه چهل و هفتم-اقسام وضع- مقام دوم- امکان قسم چهارم


دانلود-جلسه چهل و هفتم-PDF

اقسام وضع- مقام دوم- امکان قسم چهارمجلسه چهل و هفتم
اقسام وضع- مقام دوم- امکان قسم چهارم
۰۳/۱۰/۱۳۹۱

تا اینجا قول به امتناع قسم چهارم از اقسام چهارگانه وضع را بررسی کردیم. نظر محقق خراسانی، محقق عراقی و محقق اصفهانی مبنی بر امتناع وضع خاص و موضوع‏له عام مورد بحث و بررسی قرار گرفت و اشکالات این قول بیان شد.

قول به امکان قسم چهارم:

اما قول دوم قول به امکان قسم چهارم است، یعنی وضع خاص و موضوع‏له عام، محذوری ندارد و ممکن است، حال اینکه در خارج واقع شده یا نه و مثال دارد یا نه؟ بحث دیگری است که در مقام سوم از بحث به آن خواهیم پرداخت.

از جمله کسانی که قائل به امکان قسم چهارم شده‏اند محقق رشتی است که مرحوم آخوند هم متعرض نظر ایشان شده، همچنین محقق حائری قائل به امکان قسم چهارم می‏باشد. بین کلام محقق رشتی و محقق حائری تفاوتی نیست الا در مثال، یعنی محقق رشتی با یک مثال این مسئله را تبیین کرده و محقق حائری با مثالی دیگر وگرنه هر دو در واقع در پی این مطلب هستند که اثبات کنند خاص می‏تواند مرآت و حاکی از عام و کلی باشد همان گونه که عکس آن ممکن است و عام و کلی می‏تواند مرآت افراد و مصادیق خودش باشد لذا محقق رشتی قائل به امکان هر چهار قسم وضع می‏باشد.

۱- کلام محقق رشتی:

ایشان می‏فرماید: گاهی واضع معنای جزئی را تصور می‏کند و لفظ را برای همان معنای جزئی قرار می‏دهد که در این صورت وضع خاص و موضوع‏له خاص می‏باشد اما گاهی معنای جزئی را تصور می‏کند اما لفظ را برای همان معنای جزئی و به اعتبار یک موجود معین قرار نمی‏دهد بلکه لفظ را برای جزئی قرار می‏دهد به اعتبار اشتمال بر یک خصوصیت و ویژگی که هم در آن فرد و مصداق وجود دارد و هم در سایر افراد و مصادیق؛ به عبارت دیگر گاهی واضع در مقام وضع، فرد را تصور می‏کند اما لفظ را برای خصوصیت عامه‏ای که در همه افراد و مصادیق وجود دارد جعل می‏کند که در این صورت وضع خاص و موضوع‏له عام می‏باشد. ایشان به اسامی ادویه مثال می‏زند و می‏گوید مثلاً نامی برای داروی معینی وضع می‏شود و سپس به جهت فایده مخصوصی که در این دارو هست و تأثیری که دارد نام این دارو به همه ادویه و دواهایی که دارای این اثر هستند گذاشته می‏شود. وضع خاص و موضوع‏له عام هم به همین شکل است که کسی دارویی را اختراع می‏کند و اسمی بر آن می‏گذارد و منظورش این است که هر دارویی که این خاصیت را داشته باشد این اسم شامل آن هم بشود ضمن اینکه آنچه در ذهنش آمده خصوص مخترع خودش است.

ایشان تنظیری هم دارد و آن در مورد احکام شرعیه منصوص العلة است، می‏فرماید اگر حکمی بر موضوعی جعل شود و علت آن امری باشد که در سایر موارد هم وجود دارد در این صورت این حکم شرعاً به همه آن موارد تسری پیدا می‏کند؛ مثلاً اگر شارع بگوید: «الخمر حرامٌ لأنّه مسکرٌ»، اینجا حکم حرمت روی خصوص خمر رفته اما چون به علت آن تصریح شده لذا حرمت به هر چیزی که مسکر باشد سرایت می‏کند ولو اینکه خمر نباشد و این دقیقاً مثل آن است که گفته شود: «کل مسکرٍ حرامٌ». ایشان می‏فرماید: نظیر این مطلب در باب وضع هم وجود دارد، گاهی لفظ برای معنای خاصی قرار داده می‏شود به اعتبار خود آن معنی و هیچ توجهی به جهت دیگری نیست ولی گاهی لفظ برای یک معنای خاص قرار داده می‏شود، یعنی معنای خاص به ذهن واضع می‏آید ولی لفظ برای خود آن معنای خاص به اعتبار خودش قرار داده نمی‏شود بلکه به اعتبار یک خصوصیت و ویژگی که مشترکاً بین آن چیز و سایر افراد و مصادیق وجود دارد، جعل می‏شود. [۱]

۲- کلام محقق حائری:

ایشان به بیانی غیر از بیان محقق رشتی، امکان قسم چهارم را تقریر کرده و می‏فرماید: اگر ما شَبَحی را از دور ببینیم بدون اینکه اسم آن و نوع و جنس آن را بدانیم و بدون اینکه علم به آن داشته باشیم، عنوان شبح را روی آن می‏گذاریم، اینجا آنچه که در ذهن بیننده موجود شده یک مفهوم جزئی است، یعنی مفهومی از آن شیئی خارجی در ذهن ایجاد شده پس در هنگام وضع، معنای متصور، یک معنای جزئی است اما اگر فرض کنید لفظی را انتخاب و روی آن شیء می‏گذارد اما نه برای خود آن بلکه در برابر معنایی که بر آن شبح منطبق است، در این صورت وضع خاص و موضوع‏له عام می‏باشد؛ چون آنچه که در حال وضع، لحاظ شده همان موجود خاص و جزئی است لذا وضع خاص است اما آن معنایی که لفظ برای آن وضع شده خصوص آن مفهوم جزئی نیست بلکه یک مفهوم کلی است که بر آن شبح هم منطبق است لذا موضوع‏له عام است. [۲]

پس مجموعاً از کلام محقق رشتی و محقق حائری استفاده می‏شود که این دو بزرگوار خواسته‏اند بگویند وضع خاص، موضوع‏له عام امکان دارد؛ چون فرد و مصداق می‏تواند مرآت کلی و عام قرار بگیرد.

اشکال مرحوم آخوند:

مرحوم آخوند ضمن اشاره به بیان محقق رشتی بر آن اشکال می‏کند. ایشان می‏فرماید: اینکه واضع در هنگام وضع، یک معنای جزئی را تصور می‏کند واضح و روشن است و تردیدی در این جهت نیست اما انسان از این تصور به یک تصور ثانوی منتقل می‏شود؛ یعنی به دنبال تصور این معنای جزئی تصور ثانوی نسبت به معنای عام و کلی برای او پیدا می‏شود و لفظ به ازاء آن معنی و مفهوم کلی، وضع می‏شود پس در واقع آن معنای متصور که لفظ در برابر او قرار گرفته یک معنی و مفهوم کلی است یعنی همان موضوع‏له قرار گرفته که در این صورت وضع عام و موضوع‏له عام می‏باشد لکن فرقش با آنچه قبلاً گفته شد این است که گاهی وضع عام و موضوع‏له عام است به این معنی که واضع از ابتدا معنای عام را تصور می‏کند بدون هیچ سابقه و مقدمه‏ای، لذا وضع عام است؛ چون معنای متصور آن عام است و موضوع‏له هم عام است چون لفظ را در برابر همان معنی جعل می‏کند اما گاهی ابتدائاً مفهوم عام را تصور نمی‏کند بلکه با مقدمه چینی و فراهم کردن زمینه معنای عام را تصور می‏کند، یعنی به واسطه یک مفهوم جزئی یک معنای عام را تصور می‏کند پس وضع عام است چون معنای متصور عام است لکن متصور به تصوری ثانوی است و واضع لفظ را در برابر این معنای متصور قرار می‏دهد و همین معنای متصور، موضوع‏له قرار می‏گیرد لذا وضع عام و موضوع‏له عام است. پس اصلاً ما وضع خاص و موضوع‏له عام نداریم و چنین چیزی ممکن نیست و مواردی را که شما گمان کردید وضع خاص و موضوع‏له عام است در واقع اگر به درستی تحلیل شود و مورد دقت قرار گیرد، وضع عام و موضوع‏له عام است. در مورد مثالی هم که به دارو زده شد سخن این است که درست است ابتدائاً معنای جزئی آن به ذهن واضع خطور می‏کند اما این معنای جزئی موجب می‏شود که یک معنای کلی در ذهن تصور شود و یک تصور ثانوی پیدا شود به این نحو که لفظ برای هر دارویی که آن خصوصیت را داشته باشد وضع می‏شود و عبارت «هر دارویی که این خصوصیت را دارد»، یک معنای کلی و عام است و لفظ برای این معنی قرار داده شده لذا وضع عام و موضوع‏له هم عام می‏باشد.

همین بیان مرحوم آخوند را می‏توان در مورد بیان محقق حائری هم گفت در مورد شبح هم کسی که شبح را می‏بیند و تصوری از آن در ذهنش ایجاد می‏شود یک مفهوم جزئی را تصور کرده ولی این مفهوم جزئی سبب ایجاد یک تصور ثانوی می‏شود که عبارت از ما ینطبق علیه الشبح می‏باشد که عام است پس معنای متصور، کلی است و لفظ هم برای همین معنای کلی جعل می‏شود لذا وضع عام و موضوع‏له هم عام می‏باشد.

پاسخ به اشکال مرحوم آخوند:

اساس اشکال ایشان بر این استوار است که تصور جزئی و خاص توسط واضع در هنگام وضع، موجب انتقال به یک تصور ثانوی می‏شود که آن تصور ثانوی یک معنای عام و کلی است و لفظ هم برای همان معنای کلی وضع می‏شود لذا این قسم از وضع همان وضع عام و موضوع‏له عام است، پس ایشان در واقع اصل تصور معنای کلی به سبب تصور معنای جزئی را پذیرفته لکن می‏گوید این یک تصور ثانوی است و لفظ هم برای همین معنای متصور به تصور ثانوی جعل شده است.

اشکال ما به مرحوم آخوند این است که به چه دلیل می‏گویید موضوع‏له یک تصور ثانوی کلی است که به دنبال تصور اولی جزئی ایجاد می‏شود؟ به نظر ما تصور معنای جزئی متضمن تصور معنای کلی است نه اینکه موجب حصول یک تصور دیگری شود و تصور معنای جزئی صرفاً یک واسطه و معبَر باشد تا اشکال ایشان وارد باشد، ما می‏گوییم خاص همان طبیعت است که مشتمل بر خصوصیات فردیه است، البته توجه داشته باشید ما نمی‏خواهیم بگوییم تصور خاص همان تصور عام است چون مفهوم خاص و مفهوم عام دو مفهوم مباین و مغایر هستند و یک مفهوم نمی‏تواند مرآت برای مفهوم مباین خودش باشد، لذا تصور خاص نمی‏تواند همان تصور عام باشد اما به همان روش و بیانی که محقق عراقی قسم سوم؛ یعنی وضع عام، موضوع‏له خاص را ممکن دانستند می‏توانیم بگوییم قسم چهارم هم ممکن است.

ما در اشکال به محقق عراقی گفتیم چرا شما قسم سوم را ممکن می‏دانید ولی قسم چهارم را ممکن نمی‏دانید؟ محقق عراقی در دفاع از مرحوم آخوند مبنی بر امکان قسم سوم فرمود: معنای عام و کلی مفهوماً با خاص و جزئی مغایر است و نمی‏تواند مرآت برای خاص باشد ولی به واسطه اشاره ذهنیه که عبارت از مفهوم فردٌ من الانسان، شخصٌ من الانسان و ما ینطبق علیه الانسان می‏باشد، ما به افراد اشاره می‏کنیم و لفظ را برای افراد قرار می‏دهیم لذا وضع عام و موضوع‏له خاص ممکن می‏باشد، ما می‏گوییم چه منعی از این تقریر در قسم چهارم؛ یعنی وضع خاص و موضوع‏له عام وجود دارد؟ اینجا هم می‏گوییم واضع در هنگام وضع، خاص را تصور می‏کند پس وضع خاص است لکن اشاره ذهنیه به عام می‏کند و این اشاره ذهنیه به واسطه یک مفهومی است که آن مفهوم، مرآت و حاکی از عام است نه اینکه خود عام باشد تا نتیجه بگیرید که وضع عام و موضوع‏له هم عام می‏باشد، مگر در قسم سوم (وضع عام، موضوع‏له خاص) آن اشاره ذهنیه باعث شد که شما بگویید وضع خاص و موضوع‏له خاص است تا در اینجا هم بگویید باعث می‏شود وضع عام و موضوع‏له عام باشد؟ مثلاً مخترع وقتی در برابر اختراع خودش قرار می‏گیرد آنچه در ذهن او نقش بسته و مورد تصور و لحاظ او واقع شده معنای جزئی است لذا وضع خاص است ولی لفظ را برای خاص بما هو خاص قرار نمی‏دهد بلکه می‏گوید این خاص یک خصوصیتی دارد که بین آن و موارد مشابه آن مشترک است پس یک مفهومی را واسطه قرار می‏دهد که مثلاً ما ینطبق علیه هذا العنوان باشد که این مفهوم واسطه یک تصور مستقلی نیست که شما بگویید لفظ برای خود این مفهوم وضع شده و لفظ عام و موضوع‏له هم عام می‏باشد بلکه خود فرد به واسطه اشتمال بر این ویژگی که مشترک بین او و سایر افراد است می‏تواند به آن معنای عام و کلی اشاره داشته باشد لذا خاص می‏تواند مرآت برای عام باشد و هیچ فرقی برای مرآتیت، بین این دو نیست، یعنی همان گونه که عام می‏تواند مرآت برای خاص باشد خاص هم می‏تواند مرآت برای عام باشد. پس اگر محقق عراقی در قسم چهارم (وضع خاص، موضوع‏له عام) نتواند این مطلب را تقریر کند و نتواند بگوید واضع مفهوم خاص را تصور می‏کند و به اشاره ذهنیه و به واسطه یک مفهوم کلی لفظ را برای یک مفهوم کلی قرار می‏دهد در قسم سوم (وضع عام، موضوع‏له خاص) هم نباید بگوید واضع با تصور معنای عام و به واسطه مفهوم کلی اشاره به افراد و مصادیق می‏کند؛ چون طبق این بیان در مورد قسم سوم هم باید ملتزم شود که وضع خاص و موضوع‏له خاص است چون لحاظ و تصور ثانوی واضع، خاص است و لفظ را هم برای آن قرار می‏دهد. البته بعضی مثل صاحب منتقی‏الاصول می‏گوید اصلاً نیازی به لحاظ و تصور خاص نیست و همین اشاره کافی است ولی مشکل این است که بدون لحاظ و تصور اصلاً امکان ندارد لفظ برای معنای مورد نظر قرار بگیرد. لذا به نظر ما اشکال مرحوم آخوند وارد نیست و امکان قسم چهارم (وضع خاص، موضوع‏له عام) قابل دفاع است و حق با محقق رشتی و محقق حائری است.

«والحمد لله رب العالمین»



[۱] . بدایع الأفکار، ص۴۰.

[۲] . درر الفوائد، ج۱، ص۵.