جلسه چهل و سوم
اقسام وضع- مقام دوم- امکان قسم سوم
۱۳۹۱/۰۹/۲۷
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
بحث در امکان قسم سوم از اقسام چهارگانه وضع؛ یعنی وضع عام و موضوعله خاص بود. در این رابطه مرحوم آخوند قائل به امکان شدند و فرمودند: واضع میتواند معنای کلی را تصور کند و لفظ را برای مصادیق آن معنای کلی وضع کند؛ چون کلی و عام میتواند مرآت برای افراد و مصادیق باشد و تصور عام در واقع همان تصور خاص و مصادیق میباشد پس اصل فرمایش مرحوم آخوند امکان وضع عام و موضوعله خاص است. اشکالی به مرحوم آخوند ایراد شد که وضع عام و موضوعله خاص امکان ندارد؛ چون کلی نمیتواند مرآت و آینه افراد و مصادیقش باشد و عام نمیتواند وجه خاص قرار گیرد؛ چون مفهوم عام و مفهوم افراد مبایناند و یک مفهوم مباین نمیتواند حاکی از مفهوم مباین دیگر باشد؛ مثلاً مفهوم انسان با مفهوم زید که مصداق آن است مباین است با اینکه خارجاً متحدند ولی مفهوماً مغایرند و دو مفهوم جدا هستند لذا یک مفهوم کلی نمیتواند حاکی از یک مفهوم جزئی باشد. محقق عراقی به این اشکال پاسخ دادند و فرمودند عام میتواند مرآت و حاکی از خاص باشد؛ چون مفاهیم دو دستهاند؛ یک دسته از مفاهیم نمیتواند مرآت برای افراد و مصادیق باشد اما بعضی از مفاهیم کلی چون از افراد و مصادیق انتزاع شده، میتوانند حاکی از افراد باشند، مفاهیمی مثل فردٌ، شخصٌ، ما ینطبق علیه الانسان، مفاهیمی هستند که از افراد انتزاع شدهاند و چون از افراد انتزاع شدهاند هیچ مشکلی در مرآتیت آنها نسبت به افراد و مصادیق وجود ندارد. به فرمایش محقق عراقی که در دفاع از مرحوم آخوند ایراد کردند اشکالاتی شده، اشکال اول که از طرف صاحب منتقیالاصول مطرح شده این بود که اساساً نمیتوان مفهوم کلی را حتی در مواردی مثل ما ینطبق علیه الانسان حاکی از افراد و مصادیق دانست، ما ینطبق علیه الانسان هم، به عنوان یک مفهوم کلی نمیتواند حاکی از فرد باشد؛ چون موضوعله فرد است ولی نه به وجود خارجی و نه به وجود ذهنی بلکه یک مفهوم جزئی است، آنچه لفظ برای آن وضع میشود نه یک مصداق خارجی است و نه یک مصداق ذهنی بلکه یک مفهوم جزئی است، خود صاحب منتقیالاصول بعد از اشکالی که به محقق عراقی ایراد کرد، یک راه حلی برای امکان وضع عام و موضوعله خاص ارائه داد به این نحو که واضع در مقام وضع معنای کلی را تصور میکند و لفظ را برای افراد این معنی قرار میدهد و منظور از افراد هم، مفاهیم جزئیه میباشد نه افراد خارجی یا افراد ذهنی ولی از آنجا که بین مفهوم عام و مفاهیم جزئیه تباین است نیاز به واسطه دارد که آن واسطه اشاره ذهنیه است؛ یعنی واضع در مقام وضع، افراد و مصادیق را لحاظ نکرده و بدون تصور و لحاظ افراد و مصادیق لفظ را برای آنها وضع کرده و این کار را به مدد اشاره ذهنیه انجام داده؛ یعنی اشاره ذهنی به افراد میکند، مفهوم کلی انسان را که مفهومی عام است در نظر گرفته و لفظ را برای افراد و مصادیق آن قرار داده ولی افراد را در ضمن خود انسان تصور نکرده بلکه با مفهوم انسان به مصادیق آن اشاره ذهنی کرده و این اشاره هم از طریق یک مفهوم انتزاعی که از مصادیق انتزاع شده صورت گرفته و آن عنوان، مفهوم ما ینطبق علیه الانسان یا فردٌ من الانسان میباشد. پس واضع مفهوم کلی انسان را تصور کرده اما از طریق یک مفهوم واسطه مثل مفهوم ما ینطبق علیه الانسان، اشاره ذهنیه به افراد کرده و لفظ را برای آن افراد؛ یعنی مفاهیم جزئیه وضع کرده است.
بررسی اشکال اول به محقق عراقی
به نظر ما اشکال صاحب منتقیالاصول به محقق عراقی وارد نیست و چند موضع از کلام ایشان محل تأمل است.
موضع اول
همه سخن مستشکل این است که چرا محقق عراقی در دفاع از مرحوم آخوند میگوید صرف تصور کلی و لحاظ کلی و عام بما انه حاکیٍ عن الافراد و کاشفٌ عن المصادیق، کافی است، مستشکل میگوید اصلاً تصور عام ولو بما انه کاشفٌ عن المصادیق و بما انه حاکیٍ عن الافراد، موجب نمیشود که شما بتوانید لفظ را برای مصادیق قرار دهید و این در واقع همان وضع عام و موضوعله عام است. شما هیچ راهی برای انتقال از مفهوم عام به مصادیق ندارید و اینکه تصور عام همان تصور خاص است درست نیست لذا عام نمیتواند مرآت برای افراد باشد ولو اینکه بگویید ما عام را بما انه کاشفٌ عن الافراد لحاظ میکنیم؛ یعنی اینکه واضع انسان را نه بما هو عام و کلی بلکه بما انه حاکیٍ عن الافراد تصور کند، امکان ندارد. حال باید ببینیم آیا محقق عراقی در دفاع از مرحوم آخوند و در پاسخ به اشکالی که به مرحوم آخوند ایراد شده این را فرموده یا خیر؟
عبارت محقق عراقی این است: «و لکنه بعد کفایة لحاظ الموضوعله و لو بوجهٍ اجمالیٍ لا مجالَ لهذا الاشکال ضرورةَ امکان تصور الافراد و الجزئیات الخاصة بنحو الإجمال بتوسیط عنوانٍ اجمالیٍ مشیراً به إلی الأفراد الخاصّة فی مقام الوضع المعبَّر عنها بما ینطبق علیه مفهوم الانسان» میگوید: بعد از آنکه لحاظ و تصور موضوعله کافی بود ولو اینکه این لحاظ، لحاظ اجمالی باشد مجالی برای این اشکال که عام نمیتواند حاکی از افراد باشد باقی نمیماند بلکه عام میتواند مرآت برای افراد باشد به این نحو که افراد و مصادیق به نحو اجمالی تصور میشوند و این تصور به واسطه یک عنوان اجمالی و یک مفهوم کلی دیگر صورت میگیرد که به وسیله آن عنوان کلی به افراد اشاره میکنیم؛ یعنی واضع در مقام وضع نخست معنای عام و کلی انسان را لحاظ و تصور میکند و سپس به وسیله یک عنوان عام که ما ینطبق علیه الانسان باشد به افراد اشاره میکند و لفظ را برای افراد و مصادیق وضع میکند. پس محقق عراقی دقیقاً ارکان راه حلی که صاحب منتقیالاصول ارائه داده را ذکر کرده و راه حل صاحب منتقیالاصول مأخوذ از کلام خود محقق عراقی است لذا ایشان راه حل جدیدی را ارائه نداده است. پس به نظر محقق عراقی عنوان عام صرفاً بما انه حاکیٍ عن الافراد تصور نشده بلکه بر طبق عبارت ایشان افراد به نحو اجمالی و به واسطه یک عنوان عام که ما ینطبق علیه الانسان میباشد تصور شدهاند و از طریق این مفهوم کلی به افراد و مصادیق اشاره شده است، پس محقق عراقی نمیگوید تصور عام همان تصور افراد است و حتی نمیگوید ما عام را بما انه حاکیٍ عن الافراد تصور میکنیم بلکه میگوید واضع به وسیله یک مفهوم انتزاعی مثل ما ینطبق علیه الانسان که از افراد انتزاع شده به مصادیق و افراد اشاره میکند، بله این اشاره نیاز به مشارٌ الیه دارد و نمیگوییم مشار الیه لحاظ نشود.
پس موضع اول این شد که آنچه صاحب منتقیالاصول به عنوان راه حل برای امکان وضع عام و موضوعله خاص ارائه دادند و بر اساس آن بر محقق عراقی اشکال کرده، راه حل جدیدی نیست؛ چون کلام خود محقق عراقی همین مطلب را افاده میکند لذا راه حل صاحب منتقیالاصول مأخوذ از کلام محقق عراقی است و محقق عراقی هم تصور عام را عین تصور خاص نمیداند بلکه میگوید ما به واسطه یک مفهوم کلی اجمالی و از طریق اشاره به افراد میرسیم و واضع بر این اساس لفظ را برای افراد و مصادیق قرار میدهد. پس کلام صاحب منتقیالاصول همان تعبیری است که محقق عراقی بکار برده و فقط تعبیر این دو بزرگوار کمی متفاوت است که محقق عراقی میگوید: بتوسیط عنوانٍ اجمالیٍ مشیراً به إلی الافراد ولی صاحب منتقیالاصول واسطه را اشاره ذهنی دانسته که این اشاره ذهنی هم به واسطه مفهوم ما ینطبق علیه الانسان ممکن است.
موضع دوم
موضع دوم این است که صاحب منتقیالاصول تصریح میکند که تحقق وضع متوقف بر لحاظ و تصور موضوعله حتی اجمالاً هم نیست، ایشان میگوید واضع در مقام وضع اصلاً نیاز به تصور موضوعله ندارد و تنها چیزی که واضع نیازمند است تعیین موضوعله است که یا به احضار معنی در نفس است یا به اشاره؛ یعنی واضع وقتی میخواهد لفظی را برای معنایی قرار دهد باید معلوم کند که این لفظ به این معنی تعلق دارد و معنی را در ذهن خودش حاضر میکند و میگوید: وضعت هذا اللفظ برای همین معنایی که در ذهنم حاضر است، پس تعیین تارةً به احضار در نفس است و گاهی ممکن است معنی در نفس حاضر نشود ولی به وسیله اشاره تعیین شود، همین که به چیزی اشاره شود برای تعیین کفایت میکند و برای اشاره هم، تصور و لحاظ خود موضوعله که مشارٌ الیه است لازم نیست، در ما نحن فیه هم که وضع عام و موضوعله خاص است واضع عام را تصور میکند و به وسیله عام به افراد اشاره میکند و منظور از افراد، مفاهیم جزئی میباشد. اشکال این است که همان گونه که قبلاً هم گفته شد بدون لحاظ و تصور، وضع امکان ندارد، ایشان میگوید واضع فقط نیازمند تعیین موضوعله است و اشاره این نقش را ایفاء میکند و به لحاظ و تصور نیازی نیست ولی این درست نیست چون اشاره بدون مشار الیه معنی ندارد؛ یعنی نمیتوان گفت کسی میتواند به چیزی اشاره کند ولی حتی اجمالاً هم نیاز به تصور و لحاظ مشار الیه نداشته باشد؛ چون اشاره به یک چیز یعنی تصور و لحاظ آن چیز ولو به نحو مبهم و اجمالی، پس اینکه ایشان گفتند افراد به اشاره ذهنی، موضوعله قرار میگیرند ولی اصلاً لحاظ و تصور نمیشوند ولو اجمالاً، قابل قبول نیست، حرف ما این است که به طور کلی تصور موضوعله؛ یعنی تصور معنی و به اعتبار آن قرار دادن لفظ برای معنی، لازم است و این تصور گاهی ممکن است تفصیلی باشد که خود تصور تفصیلی هم مراتب دارد و گاهی ممکن است اجمالی باشد، در جایی هم که به واسطه عناوینی مثل ما ینطبق علیه الانسان به افراد اشاره می شود در واقع افراد لحاظ میشوند ولی به نحو اجمالی و منظور از افراد هم افراد و مصادیق خارجی نیست؛ چون خیلی از آنها محقق نشده است بلکه منظور از افراد و مصادیق، مفاهیم جزئی و حقیقی است و منظور از عام هم طبیعت و ماهیت است لذا باید دقت شود که وضع عام و موضوعله خاص با عام و خاص باب عموم و خصوص اشتباه نشود. پس به نظر میرسد که فرمایش صاحب منتقیالاصول قابل قبول نیست لذا اشکال اول که از طرف ایشان به محقق عراقی ایراد شد وارد نیست. البته در کلام محقق عراقی تعابیری آمده که موجب این اشکال شده؛ چون در عبارت ایشان آمده: «إذ معرفة عنوان الکلی العام معرفةٌ للأفراد المندرجة تحته ولو بنحو الاجمالی»، ایشان در این عبارت میگوید: معرفت کلی و عام همان معرفت افراد است ولی با توجه به عبارتی که ما از ایشان نقل کردیم معلوم میشود که منظور از این تعبیر هم همان است که قبلاً عرض شد. پس اشکال اول به دفاعیه محقق عراقی از مرحوم آخوند وارد نیست.
بحث جلسه آینده
اشکال دیگری هم بر دفاعیه محقق عراقی از مرحوم آخوند وارد شده که آن را انشاء الله در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.
نظرات