جلسه شصت و هشتم-معانی حرفیه – مسلک سوم- بررسی نظریه محقق عراقی

دانلود-جلسه شصت و هشتم-PDF

جلسه شصت و هشتم

معانی حرفیه – مسلک سوم- بررسی نظریه محقق عراقی

۱۳۹۱/۱۱/۲۱

 

خلاصه جلسه گذشته

تا اینجا چهار نظریه از نظریاتی که در محدوده مسلک سوم قرار می‏گیرد را بیان کردیم، نظریه چهارم، نظریه محقق عراقی بود، محصل فرمایش محقق عراقی در باب معنای حرفی این شد که حروف برای اعراض اضافیه نسبیه وضع شده و هیئات برای ربط و نسبت بین عرض و موضوع آن، وضع شده‏اند. تفاوت و اشتراک نظر محقق عراقی با محقق اصفهانی و محقق نائینی را هم بیان کردیم، حال باید ببینیم آیا فرمایش محقق عراقی تمام است یا خیر؟

ذکر یک مثال

قبل از اینکه به بررسی فرمایش ایشان بپردازیم برای روشن‏تر شدن بحث، کلام ایشان را در قالب مثال، توضیح بیشتری می‏دهیم، در مثال «زیدٌ فی الدار» که خود محقق عراقی هم آن را ذکر کرده ما یک هیأت داریم که عبارت است از هیأت جمله اسمیه، حرف «فی» هم در این جمله بکار رفته و بدون لفظ «فی» و هیأت جمله اسمیه، «زید» و «دار» دو مفهوم مستقل‏اند، در نظر محقق عراقی «فی» بر عَرَض نسبی یعنی مقوله أین دلالت دارد، اینجا یک أینیت داریم که «دار» أین است که همان ظرف می‏باشد «زید» در آن قرار گرفته است، پس «دار» ضمن اینکه یک وجود و مفهوم مستقلی دارد در عین حال یک مفهوم دیگری هم پیدا کرده و در دائره اعراض نسبیه قرار گرفته است و چیزی بر آن عارض شده که مقوله أین است. قبلاً گفتیم اعراض دو دسته هستند؛ اعراض نسبیه و اعراض غیر نسبیه، اعراض غیر نسبیه مثل کم و کیف که نیاز به دو طرف ندارند اما اعراض نسبیه آن دسته از اعراض است که نیاز به دو طرف دارد – احتیاج به طرف و موضوع نسبت به مقام وجود است و الا هر دو از نظر مفهومی استقلال دارند و وابسته به غیر نیستند- در ما نحن فیه هم لفظ «فی» برای دلالت بر مقوله أین وضع شده که یک عرض نسبی است و «دار» ظرف برای چیزی در خارج قرار گرفته و اگر بخواهد ظرفیت محقق شود نیاز به دو طرف دارد؛ یکی خود «دار» و دیگری چیزی مثل «زید»، پس لفظ «فی» برای دلالت بر مقوله أین که یک عرض نسبی است وضع شده است. اما هیأت برای دلالت بر ربط این مقوله به موضوع وضع است، آن چیزی که ربط بین أینیت «دار» و «زید» ایجاد می‏کند، هیأت جمله است. در نظر محقق اصفهانی حرف «فی» ربط بین «دار» و «زید» را ایجاد می‏کرد اما در نظر محقق عراقی این ربط توسط هیأت جمله صورت می‏گیرد و حرف «فی» بر مقوله أینیت «دار» دلالت دارد.

نکته مهم

نسبت به فرمایش محقق عراقی اشکالاتی شده که این اشکالات ناظر به همین بیان و تقریری است که ما از کلمات ایشان ارائه کردیم. اینجا یک نکته مهمی وجود دارد که خوب است قبل از اینکه به اشکالات نظریه ایشان بپردازیم به آن اشاره کنیم و آن این که آنچه از نظریه محقق عراقی بیان شد بر طبق تقریرات مرحوم آملی از کلمات محقق عراقی در بدایع الافکار است که حروف برای اعراض نسبیه وضع شده‏اند، این تقریر مبنای قضاوت کسانی که به محقق عراقی اشکال کرده‏اند از جمله مرحوم آقای خویی و امام (ره) قرار گرفته است که بر اساس تقریرات مرحوم آملی از کلمات محقق عراقی به ایشان اشکال کرده‏اند. لکن به کلمات خود محقق عراقی که مراجعه می‏شود چه در نهایة الافکار و چه در مقالات الاصول، هیچ جایی ایشان نگفته که حروف برای اعراض نسبیه وضع شده‏اند و اصلاً تعبیر اعراض نسبیه در کلمات محقق عراقی مشاهده نمی‏شود؛ مثلاً ایشان در نهایة الافکار می‏فرماید: «ثم انّه بعد ما ظهر من کون معانی الحروف عبارةً عن الروابط الذهنیه بین المفهومین…» [۱] ، ایشان تصریح می‏کند که معانی حروف نِسب و روابط ذهنیه است و اصلاً بحث اعراض نسبیه را مطرح نمی‏کند، اگر این را گفتیم بحث اینکه موضوع‏له حروف، اعراض نسبی است کنار گذاشته می‏شود و منظور ایشان اعراض نسبی به گونه‏ای که در حد ذات و ماهیت مستقل و در وجود محتاج غیر باشند نیست چون اگر ما گفتیم موضوع‏له حروف اعراض نسبیه است معنایش این است که معانی حرفیه مفهوماً مستقل هستند و عرض چه نسبی و چه غیر نسبی در وجود خارجی وابسته به غیر است ولی مفهوماً مستقل می‏باشد، پس منظور ایشان از اینکه می‏گوید حروف برای روابط ذهنیه وضع شده‏اند، اعراض نسبیه نیست چون این دو با هم سازگاری ندارد که حروف برای روابط ذهنیه وضع شده باشد و در عین حال از اعراض نسبیه هم باشد. فقط محقق عراقی در یک جا گفته حروف از سنخ اضافات هستند که این تعبیر با ربط هم سازگار است چون روابط ذهنیه هم یک نوع اضافات ذهنیه است. پس اگر گفتیم منظور محقق عراقی این است که موضوع‏له حروف همان روابط ذهنیه است در این صورت تفاوتی بین فرمایش ایشان با کلام محقق اصفهانی وجود نخواهد داشت. اما ما فرض را بر این می‏گذاریم که طبق تقریر مرحوم آملی از کلام محقق عراقی منظور ایشان این است که موضوع‏له حروف اعراض نسبیه است و هیئات برای روابط ذهنیه وضع شده‏اند که در این صورت دو اشکال متوجه نظریه محقق عراقی است که به آنها اشاره می‏کنیم.

بررسی نظریه محقق عراقی

اشکال اول: اگر معنای حرفی از اعراض نسبیه باشد و حروف برای اعراض نسبیه وضع شده باشند هیچ فرقی بین معنای حرفی و معنای اسمی باقی نخواهد ماند در حالی که خود محقق عراقی معتقد است بین معنای اسمی و معنای حرفی تباین ذاتی و ماهوی وجود دارد- قدر مشترک نظریات مختلف در مسلک سوم این است که بین معنای حرفی و معنای اسمی تباین ذاتی وجود دارد- توضیح مطلب اینکه: وقتی گفته شود معنای حرفی از اعراض نسبیه است معنایش این است که از سنخ وجود رابطی یا وجود محمولی است و وجود رابطی از استقلال مفهومی برخوردار است در حالی که معانی حروف مسلماً نه استقلال مفهومی دارند و نه استقلال وجودی. فرض این است که معنای حرفی استقلال مفهومی هم ندارد لذا اگر گفتیم موضوع‏له حروف، اعراض نسبیه است، اعراض نسبی در وجود محتاج غیرند اما در مفهوم مستقل‏اند و نیاز به غیر ندارند و طبق این بیان موضوع‏له لفظ «فی» با موضوع‏له لفظ «ظرفیت» یکی و هر دو عرض نسبی می‏باشند، ظرفیت یک عرض نسبی است و اگر لفظ «فی» هم برای عرض نسبی وضع شده باشد، آن عرض نسبی ظرفیت است که استقلال مفهومی دارد پس هیچ فرقی بین لفظ «فی» و لفظ «ظرفیت» نخواهد بود در حالی که قطعاً این دو با هم فرق دارند و خود محقق عراقی قائل به فرق بین این دو می‏باشد.

اشکال دوم

محقق عراقی در مثل «زیدٌ فی الدار» فرمود: لفظ «فی» بر عرض نسبی یعنی مقوله أین دلالت دارد و هیأت بر ربط مقوله أین به زید دلالت می‏کند پس ما در واقع در این مثال و نظائر آن از یک طرف اضافه و ربط داریم و از طرف دیگر یک عرض نسبی داریم، آنچه ما از این مثال می‏فهمیم این است که حرف «فی» فی نفسه بر نفس ربط بین «زید» و «دار» دلالت می‏کند حال اگر قرار باشد بر عرض نسبی دلالت کند نمی‏توان گفت دلالت آن بر ربط استعمال در غیر ما وُضع له است و محقق عراقی نمی‏تواند به این مطلب ملتزم شود، چون در این مثال معلوم است که آن چیزی که بین «زید» و «دار» ارتباط و اتصال برقرار کرده، کلمه «فی» است، پس استعمال لفظ «فی» و دلالت آن بر ربط بین «زید» و «دار» استعمال در ما وُضع‏له است و نمی‏توان ملتزم شد به اینکه این استعمال، استعمال در غیر ما وُضع له است یعنی نمی‏توان گفت لفظ «فی» فقط بر عرض نسبی دلالت می‏کند و دلالتی بر ربط ندارد.

نتیجه

در مجموع به نظر می‏رسد بنا بر فرمایش محقق عراقی یا اصلاً حروف برای عرض نسبی وضع نشده‏اند بلکه برای روابط ذهنیه وضع شده‏اند که در این صورت نظر ایشان به نظریه محقق اصفهانی برمی‏گردد و اگر هم طبق تقریر مرحوم آملی از کلمات محقق عراقی گفتیم به نظر ایشان حروف برای اعراض نسبیه وضع شده‏اند این دو اشکالی که ذکر شد بر کلام ایشان وارد و نظریه ایشان مردود است. نظریه پنجم که از طرف مرحوم آقای خویی ارائه شده را انشاء الله در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

انقلاب اسلامی ایران سرمایه بشریت است

به مناسبت اینکه فردا روز بیست و دوم بهمن است لازم است به مناسبت این ایام (دهه فجر) چند جمله‏ای را عرض کنیم، چون انقلاب اسلامی در ایران یک پدیده‏ای است که نمی‏توان در رابطه با آن بی توجه بود یعنی هیچ منصفی نمی‏تواند در رابطه با این مقوله هرچند سال‏های سال هم از آن گذشته باشد اظهار نظری نکند، بالاخره این انقلاب در شرائطی که روح یأس و نا امیدی از دین و معنویت، در جامعه حاکم بوددل‏ها و قلوب انسان‏های زیادی را متوجه دین کرد، بریدگان بسیاری از دائره اسلام را دوباره به اسلام امیدوار کرد و شیعیان زیادی را که در اَقصی نقاط عالم و در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف زندگی می‏کردند به این کانون متوجه کرد، یعنی این انقلاب در شرائطی به وقوع پیوست که دیانت و اسلام و تشیع به شدت محتاج حیات مجدد و خون تازه در رگهای خودش بود، این انقلاب با اتحاد مردم و به رهبری امام (ره) به وقوع پیوست، یعنی رهبر این انقلاب کسی بود که از هر جهت یک شخصیت استثنائی بود، هم از جهت علمی در ابعاد مختلف علوم دینی، یعنی؛ فقه، عرفان، فلسفه و تفسیر سرآمد روزگار بود و در همه این امور صاحب نظر بود، پس یک شخصیت استثنائی، یک انقلاب استثنائی را در یک شرائط خاصی رهبری کرد و این انقلاب با تدبیر و عنایات الهی و توجهات حضرت ولی عصر (عج) به پیروزی رسید.

این انقلاب سرمایه‏ای است برای مجموعه مسلمانان و حتی می‏توان گفت سرمایه‏ای برای تمام بشریت اعم از شیعه و غیر شیعه و مسلمان و غیر مسلمان و روحانی و غیر روحانی است، همان گونه که افراد در زندگی عادی خود در اثر کار و تلاش و کوشش گاهی سرمایه‏ای برای خود جمع می‏کنند، بشریت هم در طول تاریخ برای خودش سرمایه‏هایی جمع می‏کند، یعنی همان گونه که یک فرد برای خودش سرمایه جمع می‏کند جامعه هم برای خودش سرمایه می‏اندوزد و این سرمایه دیدنی نیست و در یک زمان کوتاه هم بدست نمی‏آید بلکه محصول تلاش‏های مستمر و طاقت فرسایی است که ممکن است در طی دهه‏‏ها و حتی قرن‏ها جمع شود و بعد از آن شروع به ثمر دادن کند، پس این انقلاب سرمایه‏ای است که متعلق به گروه و طایفه خاصی نیست و حفظ آن لازم و ضروری است،حفظ این سرمایه واقعاً در شرائط سختی که ما با آن مواجه هستیم یکی از وظائف مهم است که نباید از آن غفلت شود، شرائط کنونی جامعه یک شرائط خاص و استثنایی است، مشکلات، فشارهای خارجی، تحریم‏ها، مشکلات داخلی و غیره شرائط خاصی را برای کشور فراهم کرده و حفظ این سرمایه را دشوار کرده است، در اینکه همه باید از کلّیت انقلاب دفاع کنند تردیدی نیست، همه باید در جلوه‏های حمایت از این انقلاب بخصوص راهپیمایی ۲۲ بهمن باید حضور داشته باشند، چون این راهپیمایی برای دفاع از همان سرمایه انقلاب است، ممکن است کسی در مسیر دفاع از سرمایه انقلاب، ضررهایی را هم متحمل شود کما اینکه ممکن است انسان در معاملاتی که انجام می‏دهد ضرر کند، اما اصل آن سرمایه باید حفظ شود، بالاخره ۲۲ بهمن حرکتی است برای دفاع از اصل سرمایه انقلاب و نمادی است برای دفاع از اصول انقلاب، وحدت، ولایت فقیه، استقلال و حفظ تمامیت ارضی، لذا همه افراد جامعه با همه سلایقی که دارند باید با حضور خود در این حماسه در حفظ سرمایه انقلاب کوشا باشند، این نکته هم مهم است که حفظ این سرمایه مقدمات، شرائط و تمهیداتی را می‏طلبد که از آن جمله این است که مسؤولین باید برای قدر شناسی از حضور مردم در این عرصه‏ها نسبت به امور مردم اهتمام داشته و در صدد بر طرف کردن مشکلات مردم خصوصاً گرانی بیش از حد که طبقه محروم جامعه را تحت فشار قرار داده، باشند و این نیازمند تدبیر و برنامه‏ریزی صحیح است که تا حد ممکن از این فشارها کاسته شود، ما نباید همه مشکلات را ناشی از تحریم‏ها از سوی کشورهای بیگانه بدانیم بلکه پیشبرد امور در این شرائط سخت تدبیر و برنامه ریزی صحیح را می‏طلبد که مسؤولین باید نسبت به آن تلاشی مضاعف داشته باشند، و آن احساس عزت و افتخار باید همیشه حفظ شود و ملت باید این را در درون خود حس کنند و نباید حس کنند که به مرور این عزت لطمه می‏خورد لذا همان گونه که رهبر معظم انقلاب هم فرمودند باید همه مسؤولین به فکر حل مشکلات مردم با برنامه‏ریزی صحیح باشند و قدر شناس حضور مردم در صحنه‏های دفاع از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه باشند.


[۱] . نهایة الافکار، ج۱، ص۴۶.