جلسه صد و پنجم – مسأله سوم- مقام دوم: بررسی اشتراط فقر در ابن السبیل

جلسه ۱۰۵ – PDF

جلسه صد و پنجم
مسأله سوم- مقام دوم: بررسی اشتراط فقر در ابن السبیل
۱۸/۰۲/۱۳۹۷

  خلاصه جلسه گذشته
نتیجه بحث در مقام اول این شد که فقر در ایتام و مساکین معتبر است و با توجه به آن‎چه که در استدلال بر اشتراط فقر گفته شد، پاسخ قائلین به عدم اشتراط هم معلوم می‎شود. آن‎ها به اطلاق آیه تمسک کرده بودند و نتیجه گرفتند که یتیم و مسکین چون در آیه به صورت مطلق آمده، می‎تواند خمس بگیرد، چه فقیر باشد و چه نباشد. با توجه به ادله‎ای که اقامه شد، هم روایات و هم ارتکاز عقلا و متشرعه به عنوان قرائن لفظی و لبّی می‎تواند اطلاق آیه را تقیید کند یا موجب انصراف این آیه از معنای مطلق شود.
مقام دوم: بررسی اشتراط فقر در ابن السبیل
اما مقام دوم، درباره ابن السبیل است که آیا فقر در ابن السبیل هم شرط است یا خیر؟ در این مقام در دو جهت بحث داریم؛ یکی درباره حدود موضوع است و جهت دوم درباره حکم آن یعنی اشتراط فقر در ابن السبیل است. پس در دو جهت این بحث را دنبال می‎کنیم.
جهت اول: بررسی حدود موضوع(ابن السبیل)
جهت اولی درباره حدودِ موضوعِ ابن السبیل است که اساساً ابن السبیلی که در باب خمس و زکات می‎گویند، به چه معناست. ابن السبیل یعنی در راه مانده؛ کسی که مخارج ادامه سفر ندارد، کسی که توانایی پرداخت هزینه بازگشت را هم ندارد. به طور کلی بی‎پول و درمانده در بین راه است.
قول اول: امام(ره) در متن تحریر آن را تعریف کرده و فرموده: «أما ابن السبيل أي المسافر في غير معصية»، ابن السبیل یعنی مسافری که در غیر معصیت باشد؛ سفر او، سفر معصیت نباشد. یا برای طاعت باشد یا برای رفع نیازها و حوائج عادی و شخصی.
قول دوم: اما مرحوم سید در عروه تصریح می‎کند به عدم فرق بین اینکه سفر فی طاعة باشد أو فی معصیة. می‎فرماید: «و لا فرق بين أن يكون سفره في طاعة أو معصية»، یعنی مطلق در راه مانده؛ چه کسی که سفر او سفر معصیت باشد و چه کسی که سفرش سفر غیر معصیت باشد. عجیب این است که تعریف خودِ مرحوم سید در باب زکات از ابن السبیل با تعریف ایشان در این‎جا متفاوت است. آن‎جا فرموده: «ابن السبیل أی المسافر فی غیر معصیة»؛ یعنی مثل آن‎چه که امام(ره) فرمودند.
به هر حال در موضوع ابن السبیل این اختلاف وجود دارد. یک نظر این است که ابن السبیل یعنی کسی که سفرش فی غیر معصیة است و نظر دیگر اینکه ابن السبیل به کسی می‎گویند که در سفر درمانده شده است؛ اعم از اینکه سفرش معصیت باشد یا غیر معصیت.
دلیل قول دوم
برای قول به عدم اشتراط سفر بکونه فی غیر معصیة، به اطلاق آیه استناد شده است. گفته‎اند آیه مطلق است و فرموده: «و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»؛ این ابن السبیل شامل مطلق درمانده می‎شود؛ نگفته «اذا لم یکن سفره فی معصیة».
ادله قول اول
در مقابل، بر اشتراط بعدم کون السفر فی معصیة، به چند وجه استدلال شده است. سه وجه و سه دلیل می‎توان بر این قول که امام(ره) هم قائل به آن است (که ابن السبیل یعنی کسی که در سفر غیر معصیت گرفتار درماندگی شده) اقامه شده است. این ادله را باید بررسی کنیم و ببینیم آیا بالاخره نظر مرحوم سید درست است یا آن‎چه که امام در تحریر فرموده‎اند.
دلیل اول
مقتضای بدلیت خمس از زکات این است که سفر، سفر غیر معصیت باشد. در باب زکات یکی از مصارف زکات را ابن السبیل دانسته‎اند. آن‎جا گفته‎اند ابن السبیل یعنی کسی که سفرش در غیر معصیت است. این تقریباً مستفاد از روایات و مورد تسالم بین اصحاب است؛ از جمله در روایتی که در تفسیر علی ابن ابراهیم وارد شده، آمده: عن العالم(ع): «وَ ابْنُ‏ السَّبِيلِ‏ أَبْنَاءُ الطَّرِيقِ‏ الَّذِينَ‏ يَكُونُونَ فِي الْأَسْفَارِ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِمْ وَ يَذْهَبُ مَالُهُم‏» ، ابن السبیل کسانی هستند که در راه مانده‎اند در حالی که سفرهای آن‎ها در طاعت است؛ منتهی اموال آن‎ها مورد حمله و تهاجم قرار گرفته و از بین رفته است. در این روایت تصریح شده به اینکه سفر فی طاعة باشد و نه فی معصیة. این روایت دلالت می‎کند بر اینکه زکات به در راه مانده‎ای داده می‎شود که سفر او، سفر معصیت نباشد.
پس دلیل اول مسأله بدلیت خمس از زکات است. یعنی از آن‎جا که خمس بدل از زکات است، لذا هر چه در زکات معتبر است، در خمس نیز معتبر است؛ از جمله چیزهایی که در زکات معتبر است، این است که سفرِ ابن السبیل باید سفر طاعة باشد و نه معصیت؛ پس در خمس نیز این چنین است.
بررسی دلیل اول
همان‎طور که در گذشته دانستید، این دلیل تمام نیست. چون هر چند ما اصل بدلیت را قبول داریم و معتقدیم خمس بدل از زکات است اما معنای بدلیت این نیست که در تمام خصوصیات و جزئیات، خمس باید مثل زکات باشد. یعنی هر چه در زکات معتبر است، در خمس نیز معتبر باشد. این کاملاً واضح است که بعضی از خصوصیات باب زکات با باب خمس متفاوت است؛ از حیث مصارف، نصاب، شرایط، متعلقات. لذا نمی‎توانیم به مقتضای بدلیت، حکم کنیم به اینکه سفر ابن السبیل در باب خمس نیز باید سفر غیر معصیت باشد.
دلیل دوم
دلیل دوم، مناسبت حکم و موضوع است. یعنی کسی که سفرش سفر معصیت است، به عنوان موضوع اعطاء خمس اساساً مناسب با اعطاء خمس نیست. پس از راه مناسبت حکم و موضوع می‎توان بدست آورد که مَن کان سفره فی معصیة، مستحق خمس نیست.
بررسی دلیل دوم
اشکال: از این دلیل ممکن است اینطور جواب داده شود که اصل حکمِ اعطاء خمس، برای رفع حاجت فقراء بنی هاشم است. خمس را به جای زکات برای رفع حاجت فقر، در بنی هاشم قرار داده‎اند تا از این طریق نیازهای آن‎ها برطرف شود؛ و کسی که در راه مانده و ابن السبیل است، یکون فی حاجة، احتیاج و نیاز دارد. خمس هم برای رفع نیاز است؛ لذا چرا به این شخص داده نشود؟ این هم مثل فاسق است؛ چطور در بحث از اعتبار عدالت شما گفتید عدالت در مستحق خمس معتبر نیست لذا به فاسق هم می‎توان خمس داد. این‎جا هم کسی که سفرش سفر معصیت است، چون حاجت و نیاز دارد، می‎توان به او خمس داد. این اشکالی است که ممکن است به دلیل دوم وارد شود.
پاسخ: اما به نظر می‎رسد این اشکال وارد نیست؛ چون حاجتی که در خمس و زکات معتبر است، حاجت مشروعه است. حاجت مشروعه یعنی نیازهای اولیه زندگی خودش و اهل و عیالش؛ مانند غذا و پوشاک و مسکن. اما اگر حاجت، حاجت غیر مشروعه باشد قطعاً نه خمس و نه زکات به او داده نمی‎شود. کسی که سفر او سفر معصیت است، حاجت او حاجت غیر مشروع است لذا ادله اعطاء خمس شامل او نمی‎شود. یعنی کأن موضوعاً از ادله اعطاء خمس خارج است.
بین این‎جا و مسئله فاسق هم فرق است و نمی‎شود این‎جا را به فاسق تنظیر کرد. در مورد اعطاء خمس گفتیم اگر کسی نیازمند باشد، می‎توان به او خمس داد ولو فاسق باشد؛ چون فاسق لزوماً این را صرف در معصیت نمی‎کند. ممکن است صرف زندگی خودش یا اهل و عیالش کند؛ برای رفع نیازهای خودش و اهل و عیالش از خمس استفاده می‎کند. پس حاجت فاسق که به اعتبار آن، خمس به او داده می‎شود یک حاجت مشروع است. همه حاجات فاسق که غیر مشروع نیست؛ اگر هم حکم به جواز اعطاء خمس به فاسق شد، به خاطر آن حاجات مشروع بود. ولی کسی که سفر معصیت می‎رود، اصل سفر به عنوان یک حاجت غیر مشروع است. بنابراین فرق است بین فاسق و بین ابن السبیلی که سفر او سفر معصیت باشد.
سؤال:
استاد: اگر این شخص پشیمان شود و قصد رجوع داشته باشد، باز این فرق می‎کند. فرض این است که سفر او سفر معصیت است و این شخص برای ادامه معصیت می‎خواهد این خمس را بگیرد.
سؤال:
استاد: تصریح کرده‎اند که «لو تاب عن السفر و اراد الرجوع»، این‎جا اشکال ندارد به او بدهند؛ اگر پشیمان شده و می‎خواهد برگردد، اشکالی ندارد که به او بدهند. فرض این است که برای ادامه سفر معصیت به او کمک کنیم.
سؤال:
استاد: ما می‎گوییم حاجت غیر مشروعه است. ادله اعطاء خمس مربوط به حاجت مشروع است و این حاجت غیر مشروع است.
پس دلیل دوم قابل قبول است.
دلیل سوم
دلیل سوم این است که اعطاء خمس به کسی که در سفر معصیت است، اعانه بر اثم است و اعانه بر اثم هم حرام است؛ « فلایجوز الدفع الیه». لذا اعطاء خمس به او جایز نیست. البته همان‎طور که در بحث گذشته عرض کردیم، این‎جا اگر مسأله اعانه بر اثم مطرح شود، این یک عنوان ثانوی است که به اعتبار این عنوان ثانوی، حکم به حرمت و عدم جواز دفع می‎شود و البته مشروط به شرایطی است؛ یعنی باید مقدمیت این عمل نسبت به اثم ثابت شود و صدق اعانه کند و آن معصیت هم محقق شود. با این شروط این حرام می‎شود؛ و الا اگر معصیت محقق نشود یا این مقدمه از مقدمات مشترکه باشد و مقدمه منحصره نباشد، در این صورت معلوم نیست بتوانیم حکم به عدم جواز دفع کنیم.
نتیجه
در مجموع هر چند برخی از این ادله محل اشکال است، اما فی الجمله می‎توانیم نظر امام(ره) را در این‎جا بپذیریم که منظور از ابن السبیل که موضوع برای اعطاء خمس است، آن کسی است که در راه مانده و سفر او سفر معصیت نیست. لذا برای ادامه سفر چنین کسی نمی‎توان به او خمس داد؛ همان‎طور که در باب زکات اینطور است. اما اگر این شخص می‎خواهد برگردد؛ یعنی سفر او سفر معصیت بوده اما منصرف شده و می‎خواهد برگردد، به نظر می‎رسد که این‎جا اعطاء خمس مشکلی نداشته باشد.
بررسی مسئله در جهت اول بنابر نظر مختار
روشن است که آن‎چه گفته شد بنابر مبنای مشهور است. اما بنائاً علی المختار مِن تعلق الخمس بأجمعه بالامام؛ اگر مصلحتی در اعطاء خمس به این ابن السبیل نباشد، نمی‎توان به او داد ولو اینکه سفر او سفر طاعت است. اگر مصلحتی باشد، می‎توان به او خمس داد ولو سفر او سفر معصیت باشد. اگر گفتیم خمس «بأجمعه ملکٌ للامام و یصرفه فی ما یراه مصلحة»، امرش به دست امام است. بله، نهایت این است که عند التزاحم ابن السبیلی که سفر او سفر معصیت نباشد، مقدم است بر سایر مصارف. این نتیجه بحث در جهت اولی از مقام ثانی است.
سؤال:
استاد: مصلحت بر اساس شرایط و مقتضیات، فرق می‎کند. همان مصلحتی که اقتضا می‎کند که امام خمس را به یک کافر بدهد.
سؤال:
استاد: فرض این است که یک مصلحتی غیر از این است. می‎گویم «اذا یراه مصلحة». بله، موضوع باید محقق باشد؛ یعنی باید ابن السبیلی که سفرش فی معصیة باشد، باید صدق کند. ولی ورای این فرض آن است که امام یک مصلحتی دیده است. مثلاً دیده است که اگر به این آدمی که در راه مانده و سفرش برای گناه هم هست، اگر بدهد، به خاطر این لطف امام قطعاً برمی‎گردد. لذا مصلحت به حسب مقتضیات و شرایط تغییر می‎کند.
سؤال:
استاد: آیا نمی‎تواند ضمن اینکه این عنوان را دارد، یک عنوان دیگری بر آن عارض شود که به خاطر آن عنوان صلاح ببیند که این پول را بدهد. آیا ثبوتاً نمی‎شود یا اثباتاً؟ این کجایش منع دارد؟ پس اگر یک عنوانی عارض شود که امام در اعطاء یک مصلحت ببیند، چه اشکالی دارد.
پس در جهت اولی که بحث از حدود موضوع است و بحث در این است که ابن السبیل چه کسی است؛ آن ابن السبیلی که موضوع برای جواز اعطاء خمس است؛ مثل ابن السبیلی که موضوع برای جواز اعطاء زکات است. پس ابن السبیل یعنی مَن کان سفره فی غیر معصیة.
جهت دوم: بررسی حکم(اشتراط فقردر ابن السبیل)
جهت ثانیه، درباره حکم است. به این معنا که آیا در چنین ابن السبیلی فقر شرط هست یا نه؟ یعنی آیا خمس را تنها به در راه مانده‎ای که فقیر است باید داد یا در راه مانده‎ای که غنی است هم می‎تواند خمس به او تعلق بگیرد؟ قهراً ابن السبیل یعنی کسی که در راه مانده و الان نیاز دارد؛ اما این دو حال دارد: یک وقت در شهر خودش وضع خوبی دارد و غنی است؛ یک وقت در شهر خودش هم آدم فقیری است. اگر ما فقر را در مورد ابن السبیل شرط کنیم، در واقع معنایش این است که خمس را فقط به ابن السبیلی می‎توانیم بدهیم که در شهر خودش هم فقیر باشد. اما اگر فقر را شرط ندانستیم، قهراً حاجت او در سفر ملاک است، و إن کان غنیاً فی بلده، ولو اینکه در شهر خودش پولدار باشد. پس بحث در اشتراط فقر در ابن السبیل است.
امام(ره) می‎فرماید: «أما ابن السبيل -أي المسافر في غير معصية- فلا يعتبر فيه في بلده»، یعنی لایعتبر الفقر فی ابن السبیل در شهر خودش. «نعم يعتبر الحاجة في بلد التسليم»، بله، نیاز و حاجت در آن شهری که می‎خواهد به او داده شود، معتبر است «و إن كان غنيا في بلده»، ولو اینکه در شهر خودش بی‎نیاز باشد؛ «كما مرّ في الزكاة».
این مطلبی است که مرحوم سید هم فرموده و ظاهر آن این است که حرف صحیحی است. یعنی فقر در ابن السبیل شرط نیست. تنها چیزی که در ابن السبیل شرط است، این است که در آن طریق و راه و شهر دیگر، نیازمند باشد؛ ولو در شهر خودش هم غنی باشد.
دلیل عدم اشتراط
دلیل بر این مدعا چیست؟ چرا فقر در ابن السبیل شرط نیست؟ این با توجه به معنای خودِ ابن السبیل روشن می‎شود. اصلاً ابن السبیل یعنی چه؟ ابن السبیل یعنی در راه مانده؛ یعنی کسی که نیاز به پول دارد و فرض این است که راهی برای بدست آوردن پول هم ندارد. یعنی بین او و اموالش انقطاع حاصل شده است؛ بین او و آن‎چه که در شهر خودش دارد، بریده شده و در بین راه گیر افتاده است. اصلاً اینکه می‎گویند ابن السبیل یعنی فرزند راه و فرزند طریق؛ یعنی غیر از این راه هیچ چیزی برایش نمانده است. الان بالفعل هیچ چیزی ندارد. پس ابن السبیل چنین کسی است، دیگر ما کاری نداریم که در شهر خودش آیا فقیر است یا غنی است. لذا ملاک در جواز اعطاء خمس به ابن السبیل، حاجت است که این در خود معنای ابن السبیل اخذ شد. لذا کسی که زاد و توشه به همراه دارد، عنوان ابن السبیل بر او اطلاق نمی‎شود. حتی کسی که در راه مانده و از اموال خودش چیزی نزدش نیست، اما امکان قرض برای او وجود دارد؛ مثلاً در این شهر دوستی دارد و می‎تواند از او قرض بگیرد و بعداً برای او بفرستد؛ این هم ابن السبیل نیست. کسی که بدون زحمت و بدون رنج بتواند استقراض کند یا یک چیزی همراه اوست که می‎تواند آن را بفروشد، این هم ابن السبیل نیست. کسی که یک چیز گران‎قیمت دارد و می‎تواند بفروشد و خرج سفرش را تهیه کند، به این ابن السبیل نمی‎گویند. ابن السبیل کسی است که بین او و اموالش فی بلده انقطاع است و در این شهر و در این راه نیازمند است. کسی که طلا دارد و می‎تواند بفروشد و مشکلش را حل کند، این شخص حاجت ندارد. کسی که می‎تواند قرض بگیرد و ادا کند این‎ها ابن السبیل نیستند.
پس آن‎چه که امام(ره) در مسأله سوم فرموده‎اند به نظر می‎رسد صحیح است و فقر در ابن السبیل شرط نیست. اینکه می‎گوییم فقر شرط نیست، یعنی اینکه در شهر خودش لازم نیست فقیر باشد، مهم این است که الان نیاز داشته باشد و إن کان غنیاً فی بلده و البته راهی برای بدست آوردن پول و مال برای ادامه سفر نداشته باشد.
سؤال:
استاد: اگر یک آدم محترم و آبروداری در یک شهر گیر کرد و هیچ راهی نداشت، نمی‎شود به او تعلق بگیرد؟ این هم یک حاجت است؛ بالاخره در حد یک فقیری که می‎خواهد یومیه‎اش را بگذراند، حساب می‎شود. بالاخره این هم حاجت است؛ ما می‎گوییم خمس برای رفع حاجت است البته با آن قیود و شرایط.
تا پایان کتاب خمس، ده مسأله دیگر باقی مانده است. البته این ده مسأله خیلی بحث انگیز نیست. اگر بیست جلسه دیگر داشتیم، می‎توانستیم کتاب خمس را تمام کنیم. این ده مسأله را ممکن است در یک فرصتی درسش را بگوییم و اگر نگوییم من در نوشته‎های خودم آن‎ها را می‎نویسم و بعداً هم منتشر می‎شود. لذا سال آینده إن شاء الله یک بحث فقهی جدید را شروع می‎کنیم و إن شاء الله کتاب البیع را شروع کنیم. چون کتاب البیع بسیار مهم است. تقریباً پایه و اساس برای خیلی از مباحث در حوزه معاملات است. قواعد و اصولی که در کتاب بیع انسان فرا بگیرد و مستحکم کند، در بسیاری از ابواب کارآیی دارد. بسیاری از مسائل جدید که مبتلابه هم هست، پاسخ آن مبتنی بر مبانی‎ای است که در کتاب بیع و بحث بیع باید مستقر شود. به قول معروف مباحث بیع ستون بحث معاملات است. اگر حیاتی بود و توفیقی بود انشاءالله در خدمت شما خواهیم بود.
استفاده از فرصتها
باور کنید روزهایی خواهد آمد که حسرت همین ایام را خواهید خورد؛ حسرت حضور در این جلسات درس و بحث و فرصت مطالعه. لذا قدر بدانید و غنیمت بشمارید؛ الان جوان هستید و توانایی دارید؛ من بزرگانی را دیدم و از خودشان شنیدم که به جایی رسیده بودند حال یک صفحه کتاب خواندن و مطالعه را هم نداشتند. بعضی از شماها الان می‎گویید حال نداریم مطالعه کنیم؛ این حال نداشتن یعنی تنبلی. ولی آن حال نداشتن واقعاً ضعف جسمانی شدید بود که حتی یک کتاب نمی‎توانستند بخوانند.
یا کسانی را دیدم که آرزو می‎کنند ای کاش چشم آن‎ها آنقدر توان داشت که بتوانند دو خط کتاب بخوانند ولی چشم آنقدر ضعیف شده که نمی‎توانند ببینند. این نعمت‎ها برای ما همیشگی نیست؛ قدر این نعمت‎ها را باید بدانیم. اندوخته‎های ما فقط در این ایام و سال‎ها فراهم می‎شود. کسی که شبانه‎روز دوندگی می‎کند، کار و تلاش می‎کند، از خواب و خوراکش می‎زند، بالاخره به نتیجه‎ می‎رسد. اما کسی که در ایام کسب و کار به جای کسب و کار دنبال تفریح و گردش و خوش‎گذرانی برود، معلوم است که چیزی عائد او نمی‎شود. در همه رشته‎ها کسانی که راحتی و تن‎آسایی کرده‎اند به جایی نرسیده‎اند و کسانی که تلاش کردند و زحمت کشیدند، وقت گذاشتند و همت کردند، به اهداف خود رسیده‎اند. هیچ کس فکر نکنند که در خواب ملا می‎شود. هیچ کس یک شبه با معجزه ملا نمی‎شود. ملایی با زحمت و تلاش به دست می‎آید.
الان تا شروع درس‎ها حدود چهار ماه بلکه چهار ماه و نیم وقت است. واقعاً در این مدت انسان خیلی می‎تواند سرمایه علمی و معنوی خودش را افزایش دهد. می‎دانم مشکلات در زندگی‎ها زیاد است؛ مخصوصاً با این اوضاعی که هست؛ گرفتاری‎ها زیاد است، نگرانی و دغدغه هست. ولی هیچ چیزی شیرین‎تر از تلاش و جهد و کوشش علمی نیست. إن شاء الله مقرون به قصد قربت و لله تبارک و تعالی هم باشد که آن وقت آثار و برکاتش قابل احصاء نیست. شما جوان هستید؛ یک وقت نشود که چهار ماه بگذرد اما خدای ناکرده کتاب را نگاه نکرده باشید. انسان عالم و دانشمند هم اگر از کتاب فاصله بگیرد عقب می‎ماند. علم فرّار است؛ اینطور نیست که فکر کنید یک بزرگی یک عمری مطالعه و تحقیق کرده، بعد آن را کنار می‎گذارد. من از بعضی از مراجع و بزرگان شنیده‎ام که می‎گفتند ما همین الان هم به اندازه پنجاه سال قبل روزی چند ساعت مطالعه می‎کنیم. اگر مطالعه نکنیم، نمی‎توانیم پاسخگو باشیم.
فکر نکنید که طلبگی سخت است؛ هر رشته‎ای برای خودش سخت است؛ البته طلبگی سخت‎تر است. هیچ کسی فکر نکند در یک مسیر دیگر بدون زحمت می‎تواند به نتیجه برسد. لذا درخواست من این است که دوستان این فرصت‎ها را غنیمت بشمارند.
برای همه شما آرزوی سلامتی و موفقیت و تندرستی داریم. إن شاء الله خداوند وسعت در عمر و برکت در مال و زندگی به همه شما بدهد. ماه رمضان هم از فرصت طلایی و استثنایی آن هم برای افزایش سرمایه‎های علمی و هم سرمایه‎های معنوی استفاده بفرمایید.