جلسه هفتاد و یکم – مسأله یکم- جهت اول: تقسیم خمس- دلیل دوم قول مشهور(شش سهم)- دلیل قول ابن جنید(۵ سهم)

جلسه ۷۱ – PDF

جلسه هفتاد و یکم
مسأله یکم- جهت اول: تقسیم خمس- دلیل دوم قول مشهور(شش سهم)- دلیل قول ابن جنید(۵ سهم)
۰۵/۱۲/۱۳۹۶

خلاصه جلسه گذشته
عرض شد در مسأله یکم مربوط به تقسیم سهام، اختلاف است. مشهور قائل به تقسیم خمس به شش سهم هستند؛ در مقابل، ابن جنید قائل به این است که خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود. مشهور برای اثبات مدعای خود، به دو دلیل تمسک کرده‎اند. این دو دلیل اجمالاً در جلسه گذشته مورد تعرض واقع شد.
دلیل اول، آیه خمس بود. عرض شد دو احتمال در مورد کلمه «غنیمت» در آیه وجود دارد:
طبق یک احتمال که غنیمت به معنای مطلق فایده باشد، مشکلی در استدلال به آیه نیست. وقتی آیه صریحتاً غنیمت [یعنی فایده] را متعلق خمس قرار می‎دهد و به دنبال آن، سهام شش‎گانه را بیان می‎کند به طور واضح از آیه می‎توان استفاده کرد که سهام خمس، شش سهم است.
اما اگر غنیمت را به معنای خصوص غنیمت جنگی بگیریم، آن‎گاه استدلال به آیه نیازمند ضمیمه یک بیان دیگری هم می‎باشد. بیان استدلال طبق احتمال دوم، این است که وقتی آیه، خمس را در غنیمت جنگی ثابت می‎کند و آن را به شش سهم تقسیم می‎کند، و نیز با عنایت به اینکه در روایاتی که خمس را در غیر غنائم جنگی ثابت کرده، منظور از خمس همین خمس معهود و مصطلح است، قهراً این سهام در غیر غنائم جنگی نیز تقسیم به شش سهم می‎شود.
علی أی حال تقریب استدلال به آیه، طبق هر دو احتمال بیان شد.
دلیل دوم قول مشهور: روایات
دلیل دومِ مشهور، روایات بود. عرض شد روایاتی دالّ بر تقسیم خمس به سهام شش‎گانه وارد شده است. مشهور ادعا می‎کند که هر چند بعضی از این روایات از نظر سندی دچار مشکل هستند، اما چون متعدد هستند و عمل به آن‎ها شهرت پیدا کرده، لذا انسان یقین به صدور بعضی از این روایات از معصوم، پیدا می‎کند. به عبارت دیگر این روایات تواتر اجمالی دارند. در جلسه قبل فرصت نشد که روایات را بخوانیم. چند روایت را که مورد استناد مشهور واقع شده، ذکر خواهیم کرد. روایات خاصه، چند روایت هستند.
روایت اول: یک روایت طولانی که مرسلاً از حماد بن عیسی وارد شده ولی ضرورتی ندارد که کلّ روایت را بخوانیم اما آن مقداری که شاهد در این بحث است، این است: «… و یقسّم بینهم الخمس علی ستة اسهم سهم لله و سهم لرسول الله و سهم لذی القربی و سهم للیتامی و سهم للمساکین و سهم لابناء السبیل» . به صراحت در مورد این شش گروه، کلمه سهم به کاربرده شده و تقسیم خمس به این شش سهم، به صراحت در این روایت بیان شده است.
روایت دوم: «مرسله ابن بکیر عن احدهما(ع) فی قول الله تعالی «و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه» قال(ع): خمس الله للامام و خمس الرسول للامام و خمس ذوی القربی لقرابة الرسول الامام و الیتامی، یتامی آل الرسول و المساکین منهم و ابناء السبیل منهم فلا یخرج منهم الی غیرهم» . این روایت نیز تقسیم خمس را به شش سهم بیان کرده و مهم این است که این را امام(ع) در مقام تفسیر آیه خمس بیان کرده‎اند. می‎فرماید: خمس الله للامام؛ پس معلوم می‎شود که یک سهم برای خداست. الان کاری به این نداریم که این در اختیار چه کسی قرار می‎گیرد. اینکه این سه سهم در اختیار امام قرار می‎گیرد، مطلبی است که بعداً به آن رسیدگی خواهیم کرد و از روایاتی که در همین رابطه مورد استناد قرار گرفته، همین روایت است. چون می‎فرماید: «خمس الله للامام و خمس الرسول للامام و خمس ذوی القربی للامام». یعنی این سه سهم اول در اختیار امام قرار می‎گیرد. اینکه «للامام» آیا «لام ملکیت» است و دلالت بر ملکیت شخص امام می‎کند یا دلالت بر ملکیت منصب امامت دارد، این هم مطلبی است که إن شاء الله بررسی خواهیم کرد.
فعلاً آن‎چه که در این‎جا مدّ نظر است، تقسیم خمس به این شش سهم است که امام(ع) در ذیل این آیه، این را بیان فرموده است. معلوم می‎شود که یک قسمت از خمس برای خداست، یک قسمت برای رسول خداست، یک قسمت برای امام است و آن سه گروه دیگر که در آیه از آن‎ها نام برده شده است، آن‎ها را هم توضیح می‎دهد که منظور، یتامی آل الرسول است، مساکین آل رسول و ابناء السبیل از آل رسول است.
این روایت دلالت می‎کند بر اختصاص سه سهم از سهام خمس به سادات. اینکه خمس به دو قسمت تقسیم می‎شود که یکی سهم امام و دیگری سهم سادات است، این روایت از جمله روایاتی است که دلالت بر این معنا دارد. از نظر سندی، این روایت مرسله است؛ همان طور که روایت اول مرسله بود.
روایت سوم: نیز مرسله است. «مرسلة احمد بن محمد بن عیسی عن بعض اصحابنا رفع الحدیث، قال: الخمس من خمسة اشیاء»؛ خمس از پنج چیز ثابت می‎شود و در پنج چیز واجب است. این پنج چیز همان غنیمت جنگی، معدن، غوص، کنز و مایفضل عن مؤونة السنة است. با این قسمت کاری نداریم. إلی أن قال «فأما الخمس فیقسم علی ستة اسهم». اما خمس تقسیم می‎شود به شش سهم، «سهمٌ لله و سهمُ للرسول و سهمٌ لذوی القربی و سهمٌ للیتامی و سهمٌ للمساکین و سهمٌ لأبناء السبیل» . سند این روایت هم به جهت ارسال محل اشکال است؛ چون تصریح می‎کند احمدبن محمد بن عیسی عن بعض أصحابنا رفع الحدیث؛ این مشکل بیشتری دارد نسبت به دو روایت قبل. هر چند بعضی احتمال داده اند این روایت، همان روایت اول باشد که احمدبن محمدبن عیسی از حمّاد نقل کرده است. به هر حال طبق این روایت، خمس بر شش سهم تقسیم می‎شود.
روایت چهارم: چهارمین روایت روایتی است که در رساله محکم و متشابه سید مرتضی نقلاً از تفسیر نعمانی وارد شده است. «و یجری هذا الخمس علی ستة أجزاء فیأخذ الامام منها سهم الله و سهم الرسول و سهم ذی القربی ثم یقسم الثلاثة السهام الباقیة بین یتامی آل محمد و مساکینهم و ابناء سبیلهم» . این روایت مثل روایت دوم ضمن اینکه تقسیم خمس به شش سهم را بیان می‎کند یک مطلب دیگری را هم مورد اشاره قرار می‎دهد و آن اینکه سه سهم خدا و رسول و ذی القربی به امام داده می‎شود و سه سهم یتامی و مساکین و ابناء السبیل مربوط به سادات است چون صراحتاً می‎گوید «یتامی آل محمد، مساکین آل محمد و مساکین آل محمد»؛ به همین جهت خمس را به دو قسمت اصلی سهم امام و سهم سادات تقسیم می‎کنند.
ما در این بخش که چرا باید به سادات داده شود و اینکه منظور از سادات چه کسانی هستند بحث داریم. آیا سادات فقط کسانی هستند از طریق پدر به پیامبر و پدر و جدّ او منتهی می‎شوند یا اگر کسی از ناحیه مادر هم این انتساب را داشت این حکم شاملش می‎شود؟ این بحثی است که ان شاالله مورد تعرض قرار خواهد گرفت. امام هم در مسئله یکم به این مطلب اشاره کرده اند. آنچه اکنون مورد نظر ما است، تقسیم به سهام شش گانه است.
ملاحظه فرمودید که این روایات از نظر سندی، سند قابل اعتمادی ندارد؛ اکثر یا همه‎اش مرسله است. منتهی همانگونه که اشاره شد به دو جهت این روایات مورد استناد قرار گرفته است؛ یکی به جهت تعدد اینها است. اگر یکی یا دوتا بود چه بسا این ضعف سندی مانع اخذ به این روایات میشد اما متعدد نقل شده و این تعدد یک ظنّ قوی به صدور این روایات از معصوم (ع)ایجاد می‎کند و نیز این روایات معمول بها است. یعنی مشهور به این روایات عمل کرده اند. لذا با توجه به اشتهار عمل به این روایات و نیز تعدد این روایات، چه بسا برای انسان قطع یا اطمینان به صدور برخی از این روایات از معصوم حاصل می‎شود. همان چیزی که ما از آن به عنوان تواتر اجمالی یاد کردیم. تواتر اجمالی یعنی اینکه ما یقین داریم حداقل یکی از این روایات از معصوم صادر شده است، اما معین نیست.
پس مشهور برای اثبات مدعای خودشان به دو وجه استناد کرده اند، یکی به آیه که دو تقریب برای استدلال به آیه بر اساس دو احتمالی که در معنای غنیمت وجود دارد عرض کردیم. دلیل دوم روایات است که ملاحظه شده صراحتاً تقسیم خمس به شش سهم را بیان کرده‎اند.
قول دوم(ابن جنید): تقسیم به پنج سهم
در مقابل مشهور، ابن جنید معتقد است خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود. عرض شد صاحب مدارک هم به نوعی متمایل به نظر ابن جنید شده یا حداقل توقف کرده در اینکه خمس را به شش سهم تقسیم کند.
دلیل قول دوم
استدلال آنها مبتنی بر این است که این روایات ضعیف هستند، در حالی که یک روایت صحیحه دلالت می‎کند بر اینکه خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود؛ و آنهم صحیحه ربعی عن ابی عبدالله (ع) است که قبلاً هم خوانده شده است. «قال: کان رسول الله (ص) إذا أتاه المغنم اخذ صفوه و کان ذلک له». هر وقت غنیمت جنگی در جنگها اخذ می‎شد، اینها را نزد رسول خدا می‎آوردند. برگزیده و چیزهای خاص آن غنائم را رسول خدا اخذ می‎کرد و آن برای پیامبر بود. «ثم یقسم ما بقی خمسة اخماس و یأخذ خمسه» بعد مابقی را به پنج قسمت تقسیم می‎کرد و یک‎پنجم را بعنوان خمس اخذ می‎کرد «ثم یقسم اربعة اخماس بین الناس الذین قاتلوا علیه» بعد رسول خدا چهار پنجم باقیمانده را بین مجاهدین و مقاتلین تقسیم می‎کرد «ثم قسم خمس الذی اخذه خمسة اخماس» بعد خمسی که اخذ کرده بود، [آن یک پنجم] را تقسیم می‎کرد به پنج قسمت. کأنّ سه مرحله در تقسیم غنائم جنگی بیان شد. مرحله اول اخذ آن چیزی که برگزیده و ممتاز بود. مرحله دوم اخذ خمس این غنائم بود و مرحله سوم تقسیم این خمس به پنج قسمت بود. خمس خدا را برای خودش می‎گرفت، سپس باقیمانده را بین چهاره گروه ذی القربی، یتامی، مساکین و ابناء السبیل تقسیم می‎کرد.
پس ملاحظه شد خمسی که از غنائم اخذ کرده، این را رسول خدا به پنج قسمت تقسیم کرده، یکی خودش و چهار تا هم ذوی القربی، مساکین، ابناء السبیل و ایتام. چرا شما می‎گویید شش قسم؟ ابن جنید می‎گوید ما چیزی بنام سهم الله نداریم، بلکه آنچه که داریم، سهم الرسول، سهم ذی القربی، سهم یتامی، سهم مساکین و سهم ابناء السبیل است «و کذلک الامام اخذ کما اخذ الرسول(ص)»  امام هم مثل رسول خدا اخذ کرده است.
تقریب استدلال به این روایت با توضیحاتی که عرض شد، معلوم گشت. ملاحظه فرمودید رسول خدا خمس را از غنائم جنگی اخذ کرد وآن را به پنج قسمت تبدیل کرد. آن هم که حذف شده طبق نظر ابن جنید سهم خدا است و الا باقی سهم‎ها به قوت خود باقی است.
 
بررسی دلیل قول دوم
آیا این استدلال ابن جنید تمام است؟ به نظر می‎رسد این استدلال تمام نیست و چند اشکال متوجه این استدلال هست.
اشکال اول: اولاً این روایت دلالت بر حذف هیچ سهمی ندارد، چون صریح روایت این است که خمس را به پنج قسمت تقسیم کرد و خمس خدا را برای خودش گرفت؛ یعنی سهم خدا هست، سهم خودش هست، سهم چهار گروه دیگر هم هست لذا این دلالت بر حذف سهمی نمی‎کند. منتهی سهم خدا در اختیار رسول قرار می‎گیرد. پس این روایت دلالت بر حذف هیچ سهمی ندارد.
اشکال دوم: اگر هم دلالت بر حذف سهمی هم داشته باشد، سهم رسول الله بر اساس این روایت حذف شده نه سهم خدا، چون می‎گوید به پنج قسمت تقسیم می‎کند و بعد «یأخذ خمس الله لنفسه» خمس خدا را خودش گرفته است. سهم ذوی القربی، یتامی، مساکین و ابن سبیل هم نام برده و تنها سهمی که از آن در این روایت نام برده نشده، سهم خودِ رسول خدا است. پس چگونه ایشان ادعا می‎کند که سهم خدا حذف شده؟ اتفاقاً اگر بنا به حذف باشد باید گفت سهم رسول خدا حذف شده نه سهم خدا و این چیزی نیست که کسی به آن ملتزم شود حتی ابن جنید. یعنی ابن جنید هم قبول ندارد سهم رسول خدا حذف شده چون او ادعا می‎کند سهم خدا حذف شده درحالی که ظاهر این روایت این است که سهم رسول خدا حذف شده و این چیزی نیست که ابن جنید آن را بپذیرد.
اشکال سوم: بر فرض از اشکالات مذکور صرفنظر کنیم، یک مشکل اصلی که اینجا وجود دارد این است که هیچ کسی به مدلول این روایت عمل نکرده است. یعنی این روایت مُعرضٌ عنها است و اعراض مشهور از یک روایت، عامل عدم اعتبار روایت است و حتی خودِ ابن جنید هم به این روایت عمل نکرده است.
البته این روایت را صاحب مدارک برای این قول و برای موجه کردن این قول آورده است. یعنی این روایت را ابن جنید نیاورده است. پس در واقع صاحب مدارک نسبت به آن چهار روایت اشکال کرده و معتقد است تنها یک روایت معتبر درباره تقسیم سهام به چند سهم وارد شده و آن هم همین صحیحه است که سهام خمس را به پنج سهم تقسیم کرده است. پس اشکال سوم این است که این روایت معرضٌ عنها است و حتی خود ابن جنید هم از این روایت اعراض کرده و به این روایت عمل نکرده.
اشکال چهارم:
اشکال چهارم این است که بعید نیست این روایت حمل بر تقیه شود. چون این روایت موافق با کثیری از عامه است. عده زیادی از عامه قائلند که خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود و لذا بعید نیست این روایت را حمل بر تقیه کنیم.
علی ای حال، یک مشکل جدی این روایت، مخالفتش با آیه قرآن است. وقتی آیه قرآن به صراحت خمس را تقسیم به شش سهم کرده، معنا ندارد که ما به این روایت اخذ کنیم. لذا این روایت به عنوان اینکه مخالف با کتاب است کنار می‎رود.
سؤال:
استاد: درست است. عده ای گفته اند که نهایت چیزی که از این دلالت فهمیده می‎شود این است که پیامبر در رابطه با سهم خودش اینگونه عمل کرده که آن را تقسیم کرده بین بقیه. یعنی از سهم خودش اعراض کرده و معنایش این نیست که سهمی نداشته. یعنی با این روایت اثبات عدم سهم برای رسول خدا نمی‎شود. این روایت می‎سازد با اینکه کسی بگوید پیامبر سهمی دارد اما سهم خودش را بین ذی القربی و مساکین و ابناء السبیل تقسیم کرده.
باید دید مقتضای تحقیق در این مقام چیست که در جلسه آینده عرض خواهد شد.