جلسه هفتادم – مسأله یکم- جهت اول: تقسیم خمس- ادله قول مشهور(شش سهم)

جلسه ۷۰ – PDF

جلسه هفتادم
مسأله یکم- جهت اول: تقسیم خمس- ادله قول مشهور(شش سهم)
۲۵/۱۱/۱۳۹۶

  القول فی قسمته و مستحقه
مسأله یکم
«يقسّم الخمس ستة أسهم: سهم للّه تعالى، و سهم للنبي (ص) و سهم للإمام(ع) ، و هذه الثلاثة الآن لصاحب الأمر أرواحنا له الفداء و عجل اللّه تعالى فرجه، و ثلاثة للأيتام و المساكين و أبناء السبيل ممن انتسب بالأب إلى عبد المطلب، فلو انتسب إليه بالأم لم يحل له الخمس، و حلت له الصدقة على الأصح».
در مسأله اول، امام(ره) متعرض جهاتی شده‎اند. می‎فرماید خمس بر شش سهم تقسیم می‎شود: سهم خدا و پیامبر و امام(ع) که این سه امروز متعلق به صاحب الامر اروحناه فداه هست. سه سهم هم مربوط به ایتام و مساکین و در راه ماندگان است؛ منتهی درباره سه مورد اخیر یتیم و مسکین و ابن السبیل، فقط از سادات باشند آن هم کسانی که سیادت آن‎ها از طریق پدر باشد و الا سیادت از طریق مادر نمی‎تواند سبب گرفتن خمس شود.
جهاتی که امام(ره) در مسأله یک فرموده‎اند، چند جهت است. یکی اصل تقسیم به شش سهم و بیان صاحبان سهام و دیگری اینکه سه سهم اول امروز در اختیار امام عصر(عج) است. این هم یک جهتی است که امام(ره) به آن متعرض شده‎اند. جهت دیگری که در این‎جا باید مورد رسیدگی قرار گیرد، شرط یا شرایط خاصی است که برای ایتام، فقرا، مساکین و در راه ماندگان مطرح شده است. امام(ره) در این‎جا فقط یک شرط مطرح کرده‎اند و آن هم سیادت است. اما مرحوم سید(ره) در عروة علاوه بر شرط سیادت، شرط ایمان [به معنای خاص] یعنی امامی بودن را هم ذکر کرده‎اند؛ البته در مورد ابناء السبیل یک شرط خاص دیگری هم مطرح شده است که خواهد آمد. به هر حال شروط یا شرط تعلق خمس به سه صنف اخیر، از جهاتی است که باید درباره آن بحث شود. إن شاء الله این مطالب را در ضمن جهاتی مورد تعرض قرار خواهیم داد.
جهت اول: فی تقسیم الخمس الی سهامٍ
در اینکه خمس در حین تشریع بر شش سهم قرار داده شده، چنان‎چه آیه به آن تصریح کرده، ظاهراً اختلاف و مشکلی وجود ندارد. این صریح آیه است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ». پس در اینکه در اصل، خمس حین تشریع به این نحو تشریع شده، علی الظاهر مشکلی نیست. «إنما الکلام و الخلاف فی ما بعد التشریع».
اقوال
۱. مشهور امامیه قائل هستند که خمس بعد از تشریع و بعد از زمان پیامبر نیز همان شش سهم است و چیزی از این تقسیم حذف نشده است.
۲. اما در مقابل مشهور، بنابر آن‎چه که مرحوم علامه در مختلف و نیز محقق همدانی در مصباح الفقیه از ابن جنید حکایت کرده‎اند، ابن جنید مدعی است که خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود؛ یعنی سهم خداوند تبارک و تعالی را حذف کرده است . از فقهای صاحب نام شیعه که به نوعی به نظر ابن جنید تمایل پیدا کرده، می‎توان به صاحب مدارک اشاره کرد. از عبارات ایشان به نوعی میل به نظر ابن جنید استفاده می‎شود .
سؤال:
استاد: مصارف آن فرق می‎کند؛ مثلاً ممکن است بگوید سهم خدا را باید به فقرا داد یا در اختیار امام و پیامبر در راه دین خدا صرف شود.
۳. اما بین عامه، مسأله محل اختلاف است. در بین عامه نیز کسانی هستند که معتقدند خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود؛ هر چند آن‎ها خمس را منحصر به غنائم جنگی می‎دانند و ما متعلقات را بیش از یک مورد می‎دانیم. اما به هر حال در همان غنیمت جنگی بحث کرده‎اند که اگر خمس اخذ شود، چگونه باید تقسیم شود؟ لذا این بحث بین عامه نیز مطرح است.
۴. ابو حنیفه معتقد است خمس به سه سهم تقسیم می‎شود؛ دلیل وی این است که سهم خداوند مربوط به فقرا و مساکین است؛ سهم پیامبر و ذی القربی نیز بعد از وفات آن‎ها ساقط می‎شود. زمانی که پیامبر یا ذی القربی نباشند، دیگر وجهی ندارد که سهمی برای آن‎ها در نظر گرفته شود. لذا سهم خدا، سهم رسول و سهم ذی القربی حذف می‎شود. سه سهم دیگر باقی می‎ماند: فقرا، ایتام و ابن السبیل .
۵. بعضی از عامه قائل هستند که خمس به چهار سهم تقسیم می‎شود. یعنی سهم ذی القربی در کنار آن سه سهم دیگر باقی می‎ماند. بالاخره ذی القربی بعد از پیامبر هستند و نسل آن‎ها باقی است. پیامبر از دنیا رفته و سهم او از بین می‎رود؛ سهم خداوند هم که مربوط به فقراست؛ اما ذی القربی موجود هستند. لذا معتقدند که خمس به چهار سهم تقسیم می‎شود.
علی أی حال همان طور که عرض کردیم در بین عامه مسأله محل اختلاف است. اما در بین علمای امامیه، مشهور و معروف همان تقسیم به شش سهم است و تنها ابن جنید و لعل صاحب المدارک قائل به این هستند که خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود. باید دلیل قول مشهور و قول ابن جنید را بررسی کنیم تا ببینیم حق در مسأله کدام است.
سؤال:
استاد: بحث مصرف نیست؛ آن‎جا یک بحثی هست که در جهت دوم بحث خواهیم کرد. یک بحث این است که آیا سهام شش‎گانه در واقع در عرض هم به این شش گروه و شخص تعلق می‎گیرد و ملک آن‎هاست یا اینکه این‎ها برای یک جهت و یک عنوان است و آن چه ذکر شده مصارف این عنوان و این مال هستند. اینکه شما می‎گویید این‎ها مصارف آن هستند، هذا اول الکلام. این طور نیست که این‎ها مصارف باشد.
سؤال:
استاد: آن‎ها می‎گویند حین التشریع این‎طور بوده اما بعد از آن تغییر کرده چون پیامبر که از دنیا رفت. ذی القربی هم طبق روایات اشخاص خاصی بودند که از دنیا رفته‎اند، استدلال آن‎ها این است. دیگر نمی‎گویند شش سهم است؛ کاری به درست یا غلط بودن این استدلال نداریم؛ با این استدلال این دو گروه را کنار می‎گذارند و می‎گویند سهم خداوند هم به فقرا می‎رسد پس سه سهم باقی می‎ماند. پس عمده برای بعد از دوره تشریع و بعد از پیامبر است که این بحث‎ها پیش می‎آید.
ادله تقسیم به ششم سهم(قول مشهور)
«و کیف کان فقد استدل للمشهور »: قول مشهور مبنی بر اینکه خمس به شش سهم تقسیم می‎شود، مستند و مستدل به دو وجه و دو دلیل است.
دلیل اول
۱. آیه خمس: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ». تقریب استدلال به این آیه بنابر اینکه مقصود از غنیمت در آیه، مطلق فایده باشد یا خصوص غنائم جنگی، متفاوت است. همان طور که قبلاً بیان شد، در این آیه این بحث واقع شده که کلمه «ما غنمتم» به چه معناست؟ حتی در بین فقهای شیعه نیز در این مورد اختلاف بود که «ما غنمتم» آیا به معنای «مااستفدتم» است؟ یعنی آن‎چه که شما به عنوان فایده کسب می‎کنید. یا به معنای آن‎چه که در حرب به عنوان غنیمت جنگی بدست می‎آورید در این زمینه اختلاف بود.
احتمال اول: اگر بگوییم «غنمتم» به معنای «مااستفدتم» است، استدلال به آیه کاملاً واضح و روشن است. چون تقسیم خمس به شش سهم را در مطلق فایده و هر آن‎چه که متعلق خمس است، ثابت می‎کند. هم شامل غنیمت جنگی می‎شود، هم غوص، هم کنز، هم معدن، هم ارباح مکاسب و حتی ارض مشتراة من المسلم توسط ذمی و هم چنین مال مختلط به حرام. (هر چند در دو مورد اخیر گفتیم خمس اصطلاحی به آن‎ها تعلق نمی‎گیرد).
به هر حال بنابر اینکه غنیمت به معنای مطلق فایده باشد، استدلال به این آیه کاملاً واضح و روشن است و تقسیم خمس به این شش سهم در همه چیزهایی که خمس به آن‎ها تعلق می‎گیرد [که مصداق فایده هستند] از آیه قابل استفاده است.
احتمال دوم: اما اگر قائل شدیم که غنیمت در آیه به معنای مطلق فایده نیست بلکه منحصر در غنائم جنگی است؛ آن وقت این آیه، تقسیمِ خمسِ غنائم جنگی به این شش سهم را ثابت می‎کند اما خمس کنز، معدن و غوص، با این آیه قابل اثبات نیست. چون این آیه که خمس را به شش سهم تقسیم کرده، طبق احتمال دوم شامل سایر اموری که خمس به آن‎ها تعلق می‎گیرد، نمی‎شود. این‎جا چطور باید مطلب را تمام کنیم؟ این‎جا می‎گوییم روایاتی داریم که خمس را در این امور ثابت کرده است. این مسلّم است که کنز، غوص، معدن و ربح کسب، بحسب روایات متعلق خمس هستند و خمسی که در روایات برای آن چهار چیز دیگر ثابت شده، همان خمس مصطلح و معهود است. بنابراین چون خمس ثابت شده برای کنز، غوص، معدن و ربح مکاسب از جنس همان خمسی است که در آیه به آن اشاره شده، پس تقسیم خمس به این شش سهم که در آیه بیان شده، شامل خمس سایر موارد نیز می‎شود؛ یعنی همان طور که خمس متعلق به غنیمت جنگی به شش سهم تقسیم می‎شود، خمس کنز، غوص، معدن و ربح مکاسب نیز به شش سهم تقسیم می‎شود.
خلاصه دلیل اول: عرض شد در آیه احتمال دارد مقصود از غنیمت، مطلق فوائد باشد که در این صورت تقسیم خمس به شش سهم، شامل همه اموری که متعلق خمس هستند، می‎شود. اگر هم گفتیم آیه بخصوص خمس را در غنیمت جنگی ثابت می‎کند؛ معنایش این است فقط خمس غنیمت جنگی را به شش سهم تقسیم کرده و آن اموری که در آیه بیان نشده با این ضمیمه درست می‎شود. که روایات، خمس را در آن‎ها ثابت کرده و می‎دانیم خمسی که در آن چهار مورد دیگر ثابت شده، مقصود همین خمسی است که در همین آیه است. لذا با این ضمیمه می‎توانیم خمس را در غیر غنائم جنگی نیز مقسّم به شش سهم بدانیم.
 
دلیل دوم
البته در برخی روایات، اشاراتی به سهم‎های صاحبان خمس و تقسیم خمس شده است؛ می‎توانیم این روایات را مجموعاً دلیل بر این مدعا قرار دهیم. چون این روایات یک نحو تواتر اجمالی دارند، مبنی بر تقسیم خمس به شش سهم. مقصود از تواتر اجمالی یعنی اینکه مضمون روایاتی که خمس را به شش سهم تقسیم کرده، به گونه‎ای است که به صدور برخی از این روایات از معصوم، یقین و اطمینان پیدا می‎کنیم. یعنی اجمالاً از این روایات ما یقین پیدا می‎کنیم که حداقل یکی از این روایات از معصوم صادر شده است. پس دلیل دوم برای قول مشهور، تواتر اجمالی روایات است که دلالت بر تقسیم خمس به شش سهم می‎کند.
این دو دلیل، ادله‎ای است که مشهور به آن استناد کرده است.
در مقابل مشهور، ابن جنید و صاحب مدارک معتقدند خمس به پنج سهم تقسیم می‎شود. دلیل آنها را جلسه بعد بیان می‎کنیم.
 
فاطمه زهرا(س) اسوه بشریت
در مورد شخصیت فاطمه زهرا(س) مطلب آن قدر زیاد است که در این فرصت کوتاه نمی‎توان حتی اشاره‎ای به آن مطالب و عظمت حضرت زهرا(س) داشته باشیم. آن‎چه در این فرصت اندک خدمت شما عرض می‎شود، این است که دختر پیامبر(ص) یک شخصیتی است که متعلق به همه مسلمین و بلکه متعلق به همه بشریت است و قابلیت اسوه شدن برای همه زنان و بلکه همه مردان را دارد. چه اینکه خودِ حضرت ولیّ عصر(عج) [طبق روایتی] تصریح می‎کند که برای من فاطمه زهرا(س) اسوه است. «إنّ لی فی ابنة رسول الله أسوه». امام زمان با آن همه عظمت، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) را اسوه خود معرفی می‎کند. اسوه یعنی تابلو و مدلی که سعی می‎کند بر طبق آن خودش را بسازد و هماهنگ کند و مثل و مانند او زندگی کند.
آن‎چه که در ایام فاطمیه بیش از هر چیز اهمیت دارد، تلاش برای معرفی این شخصیت است. امروز خیلی گذرا در حد چند دقیقه این شخصیت را از نگاه اهل سنت و منابع معتبر اهل سنت معرفی کنم که بدانیم اهل سنت نیز نسبت به فاطمه زهرا(س) چنین دیدگاهی دارند و این خیلی می‎تواند سازنده باشد. چون من گاهی می‎بینم که برخی ناشیانه در این ایام به نحوی رفتار می‎کنند که توده‎های اهل سنت را از این حقیقت وجودی دور می‎کنند. گاهی سخنان و مطالبی می‎گویند که به‎جای اینکه موجب پیوند روحی و قلبی بین توده‎های مسلمان با این شخصیت شود و جایگاه فاطمه زهرا(س) را به عنوان اسوه و الگو برای آن‎ها ارتقاء ببخشد، به نوعی عمل می‎شود که بعضاً آنها را دور می‎کنند. فضیلت‎هایی که برای فاطمه زهرا(س) در کتب معتبر اهل سنت ذکر شده، کم نیستند. بسیاری از مناقبی که برای حضرت زهرا(س) در کتب شیعه وارد شده، در کتب معتبر اهل سنت نیز آمده است.
اینکه حضرت زهرا انسانی صابر، متدیّن، نیکوکار، قانع، شکرگزار و آیینه تمام نمای یک زن مسلمان است، در کتب اهل سنت نیز قابل ردیابی است. شباهت حضرت زهرا(س) به پیامبر(ص) در صحاح اهل سنت مورد اشاره واقع شده است . در کتب اهل سنت، هم چنین بر این نکته تأکید شده که اجازه شفاعت به حضرت زهرا(س) از سوی خداوند متعال داده شده است . علامه شوشتری این روایت را از حدود ۱۵ منبع اهل سنت نیز نقل می‎کند. اینکه حضرت زهرا(س) در هنگام مرگ، در عالم قبر، در برابر میزان، در صحرای محشر، در پل صراط و هنگام محاسبه اعمال به کمک دوستداران و علاقه مندان خود می‎آید، مطلبی است که در بسیاری از منابع اهل سنت وارد شده است. این‎ها عقائد خاص شیعه نیست . اینکه پیامبر اکرم(ص) به فاطمه زهرا(س) در حضور همه احترام می‎گذاشت و تمام قد جلوی او برمی‎خاست و دست او را می‎گرفت و می‎بوسید و به جای خود می‎نشاند، این هم در بسیاری از منابع اهل سنت آمده، از جمله در مستدرک حاکم نیشابوری . در همین رابطه از عایشه روایتی نقل شده که عایشه چگونه به برتری فاطمه زهرا(س) و احترام حضرت زهرا(س) نزد پیامبر(ص) اشاره می‎کند. این باعث شده در منابع اهل سنت بعضاً تصریح می‎کنند بر برتری فاطمه زهرا(س) بر عایشه که امّ المؤمنین بوده و آن قدر نزد آن‎ها محترم است.
این مطالب باید برای جوانان مسلمان سراسر عالم تبیین شود که حضرت زهرا(س) چنین شخصیتی است.
ما در بین خودمان هم کوتاهی داریم که چقدر جوانان، زنان، پسران و دختران ما حضرت زهرا(س) را می‎شناسند؟ عظمت روحی او، دانش و علم او، صبر و مقاومت او، مادری و همسرداری او، چقدر با این‎ها آشنا هستند؟ متأسفانه در این ایام آن‎چه که کمتر به آن پرداخته می‎شود، این بُعد است. آن ابعاد عزا و تبیین مظلومیت مهم است اما در کنار اقامه عزا باید از این فرصت برای معرفی این شخصیت استفاده کرد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، این مطلب را که فاطمه زهرا(س) اسوه و الگوی همه زنان و برترین زنان است را به صراحت بیان می‎کند . این نکته که حضرت زهرا(س) سیدة نساء العالمین است، در منابع متعدد اهل سنت آمده است. حتی حدیث «فاطمة بضعة منی فمن آذاها»؛ کسی که او را بیازارد، مرا آزرده و کسی که مرا بیازارد، خدا را آزرده است؛ این حدیث در بعضی از منابع اهل سنت نیز آمده است.
علی أی حال فاطمه(س) شخصیتی است که متعلق به همه مسلمین و بلکه همه بشریت است و تا می‎توانیم می‎بایست این شخصیت را و مناقب و فضائل او را برای مردم و نسل جوان در دنیای امروز معرفی کنیم؛ اگر مردم و جوانان با گوشه‎ای از این فضیلت‎ها آشنا شوند، قطعاً سراغ الگونماها و اسوه‎نماهای دیگر نخواهند رفت.