جلسه نود و هفتم
مسأله ۱۴– تکمله: راههای دیگر جلوگیری از بارداری- الف) راههایی که موجب عقم نمیشوند دسته دوم: بعد از انعقاد نطفه (راه دوم)- بررسی حکم فقهی راه دوم از جهات مختلف
۱۳۹۸/۰۱/۲۷
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
در بحث از مشروعیت استفاده از روش IUD عرض کردیم به غیر از مسأله صدق عنوان سقط جنین و عنوان از بین بردن نطفه، به اعتبار برخی مقارنات حرام این کار، نیز این مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد. در مورد نظر و لمس عرض کردیم اصل حرمت نظر و لمس اجنبیه را بعداً بحث میکنیم؛ ادلهای که بر حرمت نظر و لمس دلالت میکند بعداً مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در اینجا به عنوان یک اصل موضوعی، اصل این حرمت را پذیرفتیم و به استناد حرمت نظر و لمس، مسأله را مورد بررسی قرار دادیم.
نکته
فقط نکتهای که اینجا لازم است اشاره کنم، آن است که نظر و لمس فعل، ناظر و لامس است؛ یعنی بیننده و آن کسی که میخواهد این کار را انجام دهد، او نظر میکند و لمس میکند. آنگاه سؤال این است که این چه ارتباطی با این زن دارد که میخواهد از این روش برای پیشگیری از بارداری استفاده کند؟ پاسخ این است که در مورد این زن وجوب ستر داریم، یعنی وجوب ستر عورت و اینکه خودش را در معرض لمس دیگران قرار ندهد. یعنی از یک طرف، نظر و لمس، فعل ناظر و لامس است؛ این خودش موضوع برای حرمت است ولی مرتبط با فعل این زن هم هست. وجوب پوشاندن بدن زن، عورت به معنای عام و عورت به معنای خاص را از دید بیننده، این هم در جای خودش ثابت شده است. بنابراین اگر مبادرت به این کار کند با این واجب مخالفت کرده است، یعنی با وجوب ستر عورت. آن وقت هم برای این زن یک کار حرام محقق میشود و هم برای ناظر.
منتهی یک بحثی در اینجا هست که این را در آینده بررسی خواهیم کرد که اگر زنی اضطرار به علاج پیدا کند براساس صحیحه ابی حمزه ثمالی مجاز است به اینکه به پزشک مرد مراجعه کند. اما آیا برای طبیب نظر جایز است یا نه؟ آنچه از این روایت استفاده میشود جواز مراجعه به طبیب مرد و اینکه مثلاً بدن خودش را به دست مرد بدهد تا او را معالجعه کند. یعنی براساس این روایت اگر اضطرار پیش آید، وجوب ستر عورت به معنای خاص و عام برداشته میشود. اگر روایت هم نبود، قاعده چنین اقتضایی را دارد. اما آیا برای طبیب مرد نظر جایز است یا نه؟ اینجا یک راههایی طی شده برای تجویز نظر طبیب که این را ما در جای خودش بحث خواهیم کرد؛ بعضی از راه ملازمه عرفی وارد شدهاند و برخی گفتهاند چه بسا آن طبیب از کسانی است که تقیدی به رعایت این احکام ندارد. اینها بحثهایی است که بعداً إن شاء الله مطرح خواهیم کرد.
فقط اجمالاً خواستم این نکته را عرض کنم که مسأله نظر و لمس دو طرف دارد؛ یکی ناظر و لامس و یکی منظور الیه و ملموس. آنچه ما در مورد این روش گفتیم و بحث کردیم، عمدتاً به اعتبار فعل منظور الیه یعنی آن کسی که به او نظر میشود و بدن و عورت خودش را در شرایطی قرار دهد که به او نگاه شود یا لمس شود، این مورد نظر هست و مقارنات حرامی که اینجا سخن از آن به میان آمد، منظور آن عملی است که از خود این زن سر میزند. اینکه عورت خودش را ستر نکند، این حرام است و مخالفت با یک واجب کرده است. اگر بخواهد از روش IUD استفاده کند، چه بسا مقارن با یک حرامی است و آن هم مخالفت با وجوب ستر عورت است؛ یا لزوم اجتناب از مس و لمس نامحرم. این نکتهای بود که برای تکمیل بحث از دو عنوان نظر و لمس لازم بود اشاره شود.
جهت پنجم: صدق عنوان ضرر
اما جهت دیگری که میتوان از آن ناحیه مسأله جواز یا عدم جواز استفاده از روش IUD را مورد بررسی قرار داد، مسأله ضرر است. تا اینجا ملاحظه فرمودید که عنوان سقط جنین در این روش صادق نیست؛ پس به اعتبار حرمت سقط جنین نمیتوانیم این روش را حرام بدانیم. عنوان انعدام نطفه و از بین بردن نطفه در اینجا محقق است و لذا ادلهای که دلالت بر حرمت از بین بردن انعقاد نطفه میکند، اقتضا میکند که این روش حرام باشد. از جهت مسأله نظر و وجوب ستر عورت هم ملاحظه فرمودید که اگر این عمل به نحوی انجام شود که مستلزم نظر حرام یا مستلزم کشف عورت باشد، این هم حرام است. اما اگر به نحوی انجام شود که مقارن با این عمل حرام نباشد، اشکالی ندارد. در مورد لمس نیز همین طور است؛ اجتناب از اینکه نامحرم به او دست بزند، این لازم است. اگر به نحوی باشد که این مس و لمس تحقق پیدا نکند، مثلاً با استفاده از یک پوشش باشد، وجهی برای حکم به حرمت از این جهت نیست.
اما مسأله ضرر، این هم یک مسألهای است که نه تنها در این روش، بلکه حتی در روشهای پیش گفته ما هم جای بحث از آن هست. این یک بحث کلی است. چه بسا کسی ادعا کند که همین قرصهای معمولی جلوگیری از بارداری که قبل از انعقاد نطفه مصرف میشود، اینها ضرر دارد و مطلق اضرار به نفس به هر اندازه که باشد حرام است. اگر مبنای کسی این باشد، قهراً حتی برای استفاده از آن قرصها هم مشکل پیدا میکند. لذا مسأله اضرار به نفس از مباحث بسیار مبتلابه و بسیار مهم است و نوعاً هم چندان به صورت منقّح بحث نمیشود؛ برخی در خاتمه بحث از قاعده لاضرر، مسأله اضرار به نفس را مطرح کردهاند. ولی کمتر یک بحث مستوفا در این رابطه صورت گرفته و این از مسائلی است که هم در حوزه اعمال شخصی و هم در حوزه اجتماعی بسیار کاربرد دارد. مثلاً یکی از چیزهایی که الان ممکن است مطرح باشد، عملیات استشهادی است که مجاهدان در برابر متجاوزان انجام میدهند. آیا این عملیات استشهادی مجاز و مشروع است یا نه؟ یا اینکه کسی یک کلیه خودش را میخواهد به دیگری اهداء کند، آیا این جایز است یا نه؟ مسأله اهداء عضو یک مسأله بسیار مهمی است. البته ما الان بنا نداریم که وارد این بحث شویم؛ چون اگر وارد آن شویم مسلّماً تا پایان این سال تحصیلی نمیتوانیم همه جهات و ادله را مورد بررسی قرار دهیم. اگر مجالی پیش آمد درباره موضوع اضرار به نفس در فرصت مناسب مفصلاً بحث خواهیم کرد.
عرض کردیم هم باید کبرویاً این مسأله ثابت شود یعنی اضرار به نفس حرام شود. دوم اینکه این روش مستوجب ضرر باشد. البته این روش به خصوص مطرح نیست؛ حتی عرض کردم که راههایی که موجب عقم نمیشوند و قبل از انعقاد نطفه مورد استفاده قرار میگیرند مانند قرصی که مردان مصرف میکنند تا جلوی تولید اسپرم را بگیرند، یا قرصی که جلوی تولید تخمک را میگیرد، یا دیافراگم که به عنوان یک مانع و حائل جلوی ورود منی به رحم را میگیرد؛ اگر کسی ادعا کند که همه این روشها ضرر دارد و قائل شود به حرمت اضرار به نفس مطلقا، قهراً در همانها هم میتواند به اعتبار این دلیل حکم به حرمت کند. الان بعضیها حتی در مورد قرصهای معمولی پیشگیری از بارداری معتقدند که اینها ضرر دارد و ضررهای مختلفی برای آن نقل میکنند؛ از ضررهای جسمی تا ضررهای روحی. اگر کسی صغرای اضرار به نفس را در اینجا محقق دید و در مورد کبری هم قائل به حرمت اضرار به نفس مطلقا شد، حتی در آن روشها هم باید اشکال کند.
الف) بحث کبروی اضرار به نفس
من خیلی اجمالی و در حد یک گزارش از مسأله اضرار به نفس، این موضوع را مورد تعرض قرار میدهم و بعد میرویم سراغ روش IUD که آیا این به نظر کارشناسان ضرر دارد یا ندارد.
اما در مورد اضرار به نفس، این مسأله محل اختلاف است که آیا ضرر رساندن به نفس مطلقا حرام است یا مطلقا حرام نیست. به مشهور نسبت داده شده که قائل به حرمت اضرار به نفساند مطلقا. یعنی میگویند ضرر چه معتدٌ به و چه غیر معتدٌ به، چه ضرر جانی و چه مالی، چه ضرر عرضی و حتی اذلال نفس، یعنی کوچک کردن و تحقیر کردن، این هم نوعی ضرر است و به این هم اشکال میکنند و میگویند حرام است. دایره ضرر یک دایره وسیعی است. تارة ضرر، ضرر جانی است؛ یعنی یک کاری است که منجر به قتل میشود، مثل اینکه کسی سم بخورد. این کار اضرار به خویشتن است و در حدی است که موجب هلاکت انسان است. یک وقت ضرر به حدی است که موجب نقص عضو میشود. عضو هم تارة یک عضوی است که نبودن آن چندان اشکالی در ادامه حیات انسان ایجاد نمیکند و گاهی عضوی است که چنین اثری دارد. گاهی ضرر دفعی است و گاهی تدریجی است. کسی که قرص سیانور میخورد همان لحظه از بین میرود اما گاهی ضررها تدریجی است، مثل خیلی از ضررهایی که امروز با زندگی ما آمیخته شده است. مثلاً میگویند آب جوش را در ظرفهای پلاستیکی نریزید و مصرف نکنید، چون ضرر دارد. این ضرر دفعی نیست بلکه ضرر تدریجی است؛ یعنی این به مرور باعث اشکالاتی در سیستم بدن انسان میشود و باعث بیماریهای صعب العلاج خواهد شد. یا مثلاً استفاده از مواد افیونی، سیگار، تریاک و هروئین، اینها ضررهای دفعی ندارد؛ البته غیر از مخدرهای صنعتی که این روزها هم شایع است. تازه بعضی از آنها ضررهای دفعی ندارد که همان لحظه فرد را بکشد اما بعضی از اینها یک ضررهایی دارد که به مرور ممکن است ظرف شش ماه، یک سال، یک خسارتهای غیر قابل جبران در بدن انسان ایجاد کند.
گاهی ضرر به جسم و جان انسان مربوط نیست؛ بلکه ضرر مالی است. این ضرر مالی یک وقت است که کسی از یک مغازه یک جنس ارزان را گران میخرد؛ این هم ضرر است؛ پول را دو برابر میدهد در حالی که همه جا ارزانتر میدهد. یا یک فروشندهای یک جنس گران را ارزان میفروشد، بالاخره این هم ضرر است. گاهی ممکن است مسأله خسارت مالی خیلی بالاتر از این مقدارها باشد.
گاهی هم ضرر عِرضی است؛ یعنی خسارت به آبرو و احترام شخص میخورد و باعث تخفیف او در نظر دیگران میشود. یا حتی کسی ممکن است عمداً کاری کند که خودش را در نزد دیگران خوار کند. مثلاً ملامتیه یک فرقهای بودند که معتقد بودند برای تعالی و تکامل روحی باید ریاضتهایی را متحمل شد و مهمترین ریاضت را در این میدیدند که کاری کنند که خودشان را از چشم مردم بیندازند؛ در حالی که واقعاً اینطور نبودند. اذلال نفس و ذلیل کردن و حقیر کردن خویشتن، این هم یک ضرر است؛ ضرر شخصیتی است.
پس ضرر یک دامنه بسیار وسیعی دارد. ضرر جانی، از پایینترین مراتب تا بالاترین مراتب؛ ضرر مالی و ضرر عرضی که همه این اقسام سهگانه خودش دارای مراتب مختلف بسیار ضعیف تا بسیار شدید است. وقتی میگوییم اضرار به نفس حرام است، آیا همه اینها حرام است؟ همه انواع ضرر رساندن به خود، از اضعف مراتب، از ضرر شخصیتی گرفته تا ضرر جانی، تا شدیدترین مراتب، آیا همه را در بر میگیرد؟ آیا میتوانیم قائل به حرمت اضرار به نفس مطلقا شویم؟
به مشهور نسبت داده شده که مشهور قائل به حرمت اضرار به نفساند مطلقا. این اطلاق با توجه به تفصیلی که بعضی از بزرگان دادهاند، نوعاً بین ضرر معتد به و غیر معتد به است. یعنی طبق برداشت برخی از عبارات مشهور فقها، اضرار به خویشتن مطلقا حرام است، اعم از اینکه این ضرر معتد به باشد یا غیر معتد به؛ یعنی ضرر قابل توجه و ضرر غیر قابل توجه. ادلهای هم برای حرمت اضرار به نفس ذکر کردهاند، از آیه، عقل، اجماع و روایات، از ادله اربعه یا ثلاثه – برخی اجماع را قبول ندارند و ذکر نکردهاند ـ استفاده کردهاند که اضرار به نفس حرام است.
ما فعلاً بنا نداریم وارد این ادله شویم که یک به یک بررسی کنیم که چه روایاتی دلالت بر اضرار به نفس میکند. تقریر دلیل عقلی برای اثبات قبح اضرار به نفس چیست. روایاتی که در این مسأله وجود دارد چیست.
در اینجا چند طایفه روایت مورد استناد قرار گرفته که یکی از معروفترین و مشهورترین این روایات، آن طایفه از روایاتی است که از خوردن خاک نهی میکند. میگویند خاک و طین نباید بخورید و این نهی هم دلالت بر حرمت دارد. علتی که در این نهی آمده آن است که موجب فساد بدن میشود. اگر کسی این دلیل را بپذیرد، قهراً هر چیزی که موجب فساد بدن شود، حرام است. البته فساد بدن هم باید تعریف شود که منظور از فساد بدن چیست. آیا اگر مثلاً کسی یک کلیهاش را بدهد، عنوان فساد الابدان بر او منطبق است یا نه. اگر کسی خودش را عقیم کند، عنوان فساد الابدان صدق میکند یا نه. این را بعداً خواهیم گفت. اما اجمالاً به ادلهای برای حرمت اضرار به نفس مطلقا استناد شده است. روایات متعدد و برخی آیات و دلیل عقل از جمله اینهاست. ما نمیخواهیم وارد اینها شویم چون بررسی این ادله به چندین جلسه نیاز دارد.
یکی از مهمترین ادلهای که برخی برای اثبات حرمت اضرار مطلقا به آن استناد کردهاند، روایت «الجار کالنفس غیر مضار و لا آثم» است. محقق نائینی از کسانی است که قائل به حرمت اضرار به نفس مطلقاست. ایشان عمدتاً روی همین روایت تکیه کرده است: «الجار کالنفس»، همسایه مثل خود آدم است. «غیر مضار و لا آثم»، یعنی نباید نسبت به همسایه ضرری برسانید، نباید نسبت به او تعدی داشته باشید. تقریب استدلال به این روایت آن است که کأن مسلّم دانسته شده که اضرار به نفس مطلقا حرام است که آمدهاند همسایه را نازل منزله نفس کردهاند. یعنی همان طور که کسی به خودش به هیچ نحو آسیب و ضرر نمیرساند، به همسایه هم نمیتواند آسیب برساند.
آسیب و ضرر رساندن به همسایه به هر نحوی ولو به حد قلیل جایز نیست. از این روایت استفاده شده که اضرار به نفس مطلقا حرام است چون همسایه تنزیل شده به منزله نفس. وقتی میگوید «الجار کالنفس»، یعنی چون کسی به خود هیچ وجه ضرر نمیرساند. به همین دلیل ضرر رساندن به همسایه هم به هیچ وجه جایز نیست. کأن مفروغ عنه دانسته شده حرمة الاضرار الی النفس مطلقا. این تقریباً یکی از مهمترین ادلهای است که برای حرمت اضرار به نفس مطلقا به آن استناد شده است. من ناچارم اینجا خیلی اجمالی به این دلیل پاسخ دهم و تفصیل بحث را به آینده موکول کنم.
سؤال این است که آیا واقعاً معنای روایت این است؟ اینکه امام(ع) همسایه را تشبیه و تنزیل به نفس کرده، آیا این تنزیل در چه و به چه اندازه است؟ ظاهر معنای روایت این است که میخواهد بگوید همسایه را مثل خودتان فرض کنید؛ یعنی اگر برای خانه همسایه یک مشکلی پیش آید، شما فرض کنید مثل خانه خودتان است؛ آیا حاضر بودید که این کار را کنید؟ همان طور که به حسب طبع انسان و به حسب غریزه یا فطرت، کسی حاضر نیست به خودش ضرر برساند، همسایه را هم مثل خودش فرض کند و ضرر نرساند. مثلاً وقتی کسی از چیزی استفاده نابجا میکند، به او میگویند اگر مال خودت هم بود این کار را میکردی؟! انسان در مورد اموال و جان خودش تا چه حدی مراعات دارد؟ آیا هیچ ضرر حتی ضرر بسیار قلیل به خودش نمیزند؟ چرا. گاهی یک ضررهای بسیار جزئی انسان حتی به خودش و اموال خودش میزند. اما اگر از آن حد بگذرد، دیگر به خودش هم ضرر نمیزند. لذا در این روایت در واقع تشریع نازل منزله تکوین شده است. یعنی یک قانونی را خدا جعل کرده و میگوید همان طور که خودت راجع به خودت عمل میکنی، بدون اینکه کسی تو را نهی کند، به طور طبیعی مراقبی که ضرری به خودت نخورد، من دستور میدهم و امر میکنم که آن همسایه را هم مثل خودت فرض کن و او را نازل منزله خودت قرار بده.
لذا این روایت دلالت بر حرمت اضرار به نفس مطلقا نمیکند. ادله دیگر هم پاسخ دارد؛ آنهایی که به عقل یا به روایات و آیات استناد کردهاند برای حرمت اضرار به نفس مطلقا، آنها هم پاسخ دارد. حتی نسبتی که به مشهور دادهاند که مشهور قائل به حرمت اضرار به نفس مطلقاست، فیه تأمل. در برخی از کتب و رسالهها مثل رساله حضرت آیت الله العظمی سبحانی یک فهرستی از عباراتی بزرگان را نقل کردهاند که این عبارات از شیخ مفید گرفته تا فقهای بعدی، اینها همه قائل به حرمت اضرار به نفس مطلقا هستند. از شیخ مفید گرفته تا مثل امام(ره)؛ یک عبارتی امام(ره) دارند که به حسب ظاهر از این روایت حرمت اضرار به نفس مطلقا استفاده میشود. ولی اگر در این عبارات تأمل کنیم، این مطلب شاید قابل تشکیک باشد؛ حرمت اضرار به نفس مطلقا از این عبارات بدست نمیآید. مثلاً در برخی از عبارات دلیلی بر حرمت اضرار به نفس مطلقا ذکر نکردهاند؛ مخصوصاً در عبارات قدما اینطور گفتهاند که همان طور که عقل حکم به قبح اضرار به نفس میکند، شرع هم چنین حکمی دارد. آن چیزی که عقل حکم به قبح آن میکند چیست؟ آیا اضرار به نفس مطلقاست یا از دید عقل هم بین ضررهای خطیر و غیر خطیر فرق است؟
لذا به نظر ما اضرار به نفس مطلقا حرام نیست. باید تفصیل داد بین ضررهای مُعتنابه، یعنی ضرری که موجب هلاکت انسان میشود، ضرری که یک خسارت غیر قابل جبران در انسان ایجاد میکند، ضرری که منجر به فساد الابدان میشود، اینها حرام است. اما غیر اینها ما دلیلی بر حرمت آنها نداریم. این خلاصهای بسیار کوتاه از کبرای حرمت اضرار به نفس مطلقاست. پس نظر ما فعلاً در این مقام آن است که اضرار به نفس مطلقا حرام نیست. در برخی ضررها که ضررهای مهم و معتد به است حرام است و در برخی حرام نیست؛ همان طور که مرحوم آقای خویی چنین نظری دارند.
با توجه به این کبری باید در روش IUD ببینیم آیا ضرر محقق هست یا نه. اگر ضرری هست، ضرر معتد به و معتنابه و مهم و خطیر است یا ضرر غیر خطیر. اگر این صغری هم ثابت شد و معلوم شد که یک ضرر معتد به است، قهراً این روش از این جهت نیز محکوم به حرمت است. اما اگر معلوم شد که یک ضرر معتد به ندارد، نمیتوانیم از این جهت قائل به حرمت شویم.
نظرات