جلسه بیست
مسأله ۲- صفات پسندیده و ناپسند در زوجة
۱۳۹۷/۰۸/۲۱
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد امام(ره) طیّ چند مسأله به بیان لزوم اهتمام و دقت نظر در صفات همسر، قبل از ازدواج، مبادرت ورزیدهاند و در مسأله اولی که در جلسه گذشته خوانده شد، با بیان پنج روایت، به این مسأله پرداختند. هم مردی که میخواهد زن بگیرد و همسر اختیار کند و هم زنی که میخواهد شوهر اختیار کند، باید به صفات طرف مقابل دقت کند. در مسأله اولی کلیت لزوم دقت نظر در صفات مرد و زن بیان شد.
مسأله دوم
در مسأله دوم، به برخی از این صفات و به تعبیر دیگر، اهمّ این صفات اشاره میکند.
مسأله دوم: «ينبغي أن لا يكون النظر في اختيار المرأة مقصورا على الجمال و المال…». سزاوار است که توجه و دقت در اختیار زن، مقصور و محدود به زیبایی و مال و ثروت نباشد. بعد در ادامه اشاره اجمالی به برخی از روایات دارند مبنی بر اینکه آنچه برای مرد مهم است، آن است که به صفات پسندیده و نیکو و حسنه توجه کند. در مسأله اولی، اصل لزوم اختیار زوجهِ صالحه یا زوجِ صالح بیان شد؛ در مسأله دو، به بعضی از این صفات اشاره میکند.
آنچه در این مسأله بیان شده، آن است که زن یا مرد باید برخوردار از صفات کمالیِ انسانی و الهی باشند. اگر کسی در مورد ازدواج صرفاً به مال و زیبایی توجه کند، به این معنا که سایر صفات را نادیده بگیرد، خداوند تبارک و تعالی او را به همانها واگذار میکند. یعنی او به دنبال زیبایی بوده و قهراً زیبایی بعد از مدتی زائل میشود؛ او به دنبال مال بوده و مشغول مال و ثروت میشود و خداوند او را به همان مال واگذار میکند.
علت اینکه در مسأله ازدواج به برخورداری از این صفات تأکید میشود، واضح است؛ چون زندگی آن هم برای یک عمر، در صورتی همراه با آرامش است و میتواند لذتبخش باشد که فضایل و کمالات انسانی در آن موج بزند؛ یا حداقل نسبت به صفاتی که ناپسند است، جنبه غالب داشته باشد. قهراً همسری که اهل علم، فهم، حسن خلق، وفا و امانت است، شرایط بهتری را برای زندگی فراهم میکند تا کسی که بدخُلق، خائن، بیوفا، کمعقل و کمفهم است. این چیزی است که برای همه عقلا و مردم عالم ـ با قطع نظر از مذهب و دین و نژاد ـ مهم است؛ مسأله حسن خلق، امانت، وفاداری، سازگاری، تواضع و به طور کلی آن چیزهایی که برای یک زندگی اجتماعی لازم است و این زندگی را بهتر میکند، طبیعتاً همه این را درک میکنند و میفهمند.
امام(ره) چند روایت در این باره در مسأله ۲ بیان کردهاند که به برخی از این اوصاف نیز اشاره شده است. این مسأله را بخوانیم و روایات آن را بررسی کنیم تا ببینیم به چه صفاتی اشاره شده است. فرمودند: سزاوار آن است که در مورد همسر و زوجه، نظر و توجه فقط به مال و جمال نباشد. میفرماید: «أن لا يكون النظر في اختيار المرأة مقصورا على الجمال و المال»؛ این معنایش آن نیست که مال و جمال بد است. اتفاقاً اگر کسی همه این فضایل و اوصاف انسانی و اخلاقی را داشته باشد، جمال و مال نیز داشته باشد، نورِ علی نور است؛ این در حقیقت جامع اوصاف مادی و معنوی است. آنچه در اینجا به آن تنبه داده شده، این است که مال و جمال، اصل نباشد؛ مدار در انتخاب، مال و جمال نباشد.
«فعن النبي (ص): من تزوج امرأة لا يتزوجها إلا لجمالها لم ير فيها ما يحب، و من تزوجها لمالها لا يتزوجها إلا له وكّله اللّه إليه، فعليكم بذات الدين». میفرماید: کسی که فقط برای جمال و زیبایی زن با او ازدواج کند، چیزی را که میخواهد و دوست دارد، در او نمیبیند. کسی که با زنی ازدواج کند و فقط به دنبال مال او باشد، خداوند او را به همان واگذار میکند؛ یعنی در مال و زیبایی آن زن، خیری برای او نیست. میگوید تو به دنبال زیبایی بود و این هم زیبایی؛ اما این زیبایی دوام ندارد و بعد از مدتی زائل میشود. حتی اگر هم زائل نشود، زیباترین انسانها وقتی اخلاق سوء و ناپسند داشته باشند کسی آنها را تحمل نمیکند. وقتی در پشت چهرههای بسیار زیبا، اخلاق ناپسند و غرور و تکبر و حسد باشد، در نزد کسی که با او زندگی میکند، مبدل به زشتترین چهرهها میشود. کم نبودند کسانی که فقط به خاطر زیبایی ازدواج کردند و چشمشان را روی همه امور بستند، اما وقتی که وارد زندگی شدند، به چند ماه هم نکشید که از هم جدا شدند؛ چون تحمل آثاری که اخلاق ناپسند دارد، واقعاً دشوار است. لذا میفرماید: «فعليكم بذات الدين»، به این مسأله توجه کنید و برای شما اصل باشد.
بعد امام(ره) در ادامه میفرماید: «بل يختار من كانت واجدة لصفات شريفة صالحة قد وردت في مدحها الأخبار». «بل» در اینجا اضراب از آن مطلبی است که در ابتدا فرمودند؛ ایشان فرمودند: «ينبغي أن لا يكون النظر في اختيار المرأة مقصورا على الجمال و المال». بلکه کسی را اختیار کند که واجد صفات شریفهِ صالحه است. روایات بسیاری داریم که در مدح چنین کسانی وارد شده است. «فاقدة لصفات ذميمة قد نطقت بذمها الآثار»، کسی را اختیار کند که این صفات ذمیمه در او نباشد. روایات بسیاری کسانی که این صفات را دارند، مذمت کرده است.
بعد امام(ره) به یک روایت که برخی از این صفات را جمع کرده، اشاره میکند و میفرماید: «و أجمع خبر في هذا الباب ما عن النبي (ص) أنه قال: “خير نسائكم الولود الودود العفيفة. العزيزة في أهلها، الذليلة مع بعلها المتبرجة مع زوجها، الحصان على غيره، التي تسمع قوله و تطيع أمره”». بهترین زنان شما کسانی هستند که ولود و فرزندآور هستند؛ اهل محبت و مهربانی هستند؛ پاکدامن هستند؛ در خانواده خودشان عزیز و گرامی و در مقابل شوهر متواضعاند؛ زیباییها و زینتهای خود را برای شوهر آشکار میکنند اما در برابر دیگران خود را حفظ میکنند؛ کسانی که قول زوج و همسر را گوش میدهند و امر او را اطاعت میکنند. این در مورد بهترین زنان است که چنین صفاتی دارند.
«إلى أن قال(ص): “ألا أخبركم بشرار نسائكم؟”»، آیا از بدترین زنانتان به شما خبر دهم؟! بعد پیامبر(ص) به برخی از صفات این زنان اشاره میکنند که دقیقاً در مقابل مورد قبل است: «الذليلة في أهلها، العزيزة مع بعلها»، کسی که در خانواده خودش محترم نیست، ذلیل و خوار است، به او توجهی نمیشود، در حالی که در مقابل شوهر این چنین نیست.
در اینجا باید به معنای ذلیل و عزیز توجه شود؛ اگر ما ذلیل را به معنای متواضع بگیریم و عزیز را به معنای سرکش و متکبر بگیریم، خالی از اشکال نیست. یعنی مثلاً بگوییم زنی که در خانه و خانواده خودش متواضع است اما در مقابل شوهر سرکش و متکبر است؛ این میتواند به عنوان یک صفت ناپسند در اینجا ذکر شود. در این صورت در مورد خیرُ النساء دچار مشکل میشویم؛ چون طبق این معنا بهترین زنان شما کسانی هستند که در اهل و خانواده خودشان سرکشاند اما در مقابل شوهر متواضع هستند. این سرکشی و غرور در مقابل خانواده، چیز پسندیدهای نیست.
اگر ما عزیز و ذلیل را این چنین معنا کنیم که ذلیل یعنی خوار و کوچک، و عزیز به معنای بزرگ و محترم و گرامی، چطور میشود که بگوییم زنی که نزد شوهرش بزرگ و گرامی محترم است و نزد خانواده کوچک و خوار، این بدترین زنان است. این اشکالی ندارد که کسی نزد شوهر محترم و بزرگ باشد.
لذا به نظر میرسد منظور از ذلیل و عزیز در اینجا، آن است که ذلیل یعنی هیچکاره و عزیز یعنی همهکاره. یعنی زنی که در خانواده خودش عزیز و سرور است، در مقابل شوهر واقعاً به دنبال سروری و آقایی و تسلط نیست، این بهترین زن است. البته این از یک طرف؛ یعنی نه اینکه این زن در برابر هر مردی ولو با مشکلاتی که دارد چنین حالتی داشته باشد. در حقیقت «العزيزة في أهلها» زنی است که رأی و نظر او در خانوادهاش محترم است و روی آن حساب میکنند؛ اما در مقابل شوهر کأنّه تابع است و به دنبال این نیست که اراده خودش را بر مرد تحمیل کند؛ در واقع امور را به مرد واگذار میکند.
در این صورت، مقصود از «الذليلة في أهلها، العزيزة مع بعلها» کسی است که خانوادهاش او را اصلاً حساب نمیکنند و برای رأی و نظر او اهمیتی قائل نیستند و هیچ کاره است؛ اما به دنبال آن است که در خانه شوهر، سروری و آقایی داشته باشد و همه کاره باشد و مرد را تابع خودش کند. این یک معنای لطیفتر، دقیقتر و درستتری از ذلیل و عزیز است.
«العقيم الحقود»، زن نازا و زنی که اهل حقد و کینه و حسد است؛ «التي لا تتورع من قبيح»، اهل پرهیز از زشتیها نیست؛ «المتبرجة إذا غاب عنها بعلها»، زنی که وقتی شوهرش از او غائب میشود، زینتها و زیباییهای خود را آشکار میکند؛ «الحصان معه إذا حضر»، وقتی که در حضور شوهر است، خودش را حفظ میکند و کأن میپوشاند؛ «لا تسمع قوله، و لا تطيع أمره»، حرف شوهر را گوش نمیدهد و از امر او اطاعت نمیکند؛ «و إذا خلا بها بعلها تمنعت منه كما تمنع الصعبة عن ركوبها، لا تقبل منه عذرا و لا تغفر له ذنبا»، و زمانی که با شوهر خلوت میکند، شوهرش را از اینکه از او استمتاع بجوید، منع میکند؛ و عذری را از شوهرش قبول نمیکند و گناه و خطای او را نمیبخشد. اینها بدترین زنان هستند.
پس بهترین و بدترین زنان در کلام پیامبر مکرم اسلام(ص) معرفی شدهاند و صفات پسندیده و ناپسند را برای هر یک اجمالاً برشمردهاند.
سؤال:
استاد: میگوید زن صالحه، زنی است که این صفات را داشته باشد. زن بد، زنی است که این صفات را داشته باشد. حالا خواهیم گفت که چطور کشف شود.
«و في خبر آخر عنه (ص): “إياكم و خضراء الدمن، قيل يا رسول اللّه: و ما خضراء الدمن؟ قال(ص): المرأة الحسناء في منبت السوء”». پیامبر(ص) میفرماید: از خضراء الدمن بپرهیزید. از حضرت سؤال شد: خضراء الدمن چه کسانی هستند؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانواده بد تربیت شده است؛ مثل گیاه زیبایی که در لجنزار رشد کرده است. این در واقع اشاره به همان نکته است که از کسی که زیباییهای ظاهری دارد، اما در عین حال صفات ناپسند اخلاقی نیز در او وجود دارد، باید پرهیز کرد.
چند نکته
به نظر میرسد که در اینجا توضیح نکاتی لازم است:
نکته اول
در این مسأله برخی از صفات اصلیِ پسندیده که مناسب است در زن باشد، و نیز برخی از صفات ناپسند که اگر در کسی باشد باید از او اجتناب شود، بیان شد. اولاً، ظاهر مسأله دو، بیشتر مربوط به زن است. توجه داشته باشید که این منحصر به زن نیست و در مرد نیز باید چنین صفاتی باشد. درست است که در مسأله دو به این صفات به خصوص اشاره نکرده، اما توجه و دقت نظر در صفات و اخلاقیات پسندیده و ناپسند از هر دو لازم است. لذا کسی نگوید که این فقط از یک ناحیه است؛ قطعاً در مورد مردان نیز برخی صفات ناپسند داریم که باید از آنها اجتناب شود. از همینرو امام(ره) در مسأله چهار میفرماید: «لا ينبغي للمرأة أن تختار زوجا سییء الخلق و المخنث و الفاسق و شارب الخمر». پس این توجه باید از ناحیه دو طرف باشد. برخی صفات در مرد بد است و برخی صفات در زن بد است و برخی نیز مشترک است و برای هر دو بد یا خوب است؛ مثلاً حسن خلق برای هر دو طرف خوب است؛ ودود بودن برای هر دو خوب است [البته در زن مهمتر است]. اینکه اهل علم، فهم، درایت و تدبیر باشند، برای هر دو خوب است. بله، مسأله تبرج و اطاعت امر و امثال آن، صفات اختصاصی زن است؛ چون برخی از صفات به خصوص برای زنان معنا و مفهوم پیدا میکند و برای مردان مفهومی ندارد. مثلاً نمیتوان گفت مردی خوب است که از زنش اطاعت کند؛ چنین چیزی در روایات نداریم.
علی أی حال نکته و مطلب اول این است که این صفات دو دستهاند: برخی از صفات مشترک است و خوب است هم در زن و هم در مرد باشد؛ اما وجود برخی از صفات اختصاصاً برای زن خوب است و نیز برخی از صفات هم هستند که وجود آنها اختصاصاً برای مرد خوب است، مثل غیرت؛ البته غیرت به معنای صحیح، چون برخی از غیرت معنای ناصحیحی برداشت میکنند؛ بعضی از تعصبات ناپسند که در برخی از اقوام و مناطق وجود دارد، قابل قبول نیست. اصل غیرت یعنی حساسیت نسبت به خانواده به معنای عام.
نکته دوم
نکته دوم آن است که چگونه این صفات را میتوان کشف کرد؟ برخی از این صفات – مخصوصاً صفات دنیوی – بارز و آشکار است؛ مال و جمال، پیدا و آشکار است و میتوان آنها را به راحتی کشف کرد. اما خیلی از صفات درونی را نمیتوان کشف کرد؛ ما چگونه میتوانیم این صفات را بدست آوریم؟
این صفات به طرق مختلف، فی الجمله قابل کشف است.
اولاً از طریق تفحص از احوال خود شخص؛ باید درباره این زن تفحص و جستجو شود. بسیاری از اوقات بدون تفحص و جستجو ازدواج صورت میگیرد و این مسائل به تدریج آشکار میشود. بخشی از این اوصاف از راه تفحص درباره خودِ آن شخص قابل کشف است. بخشی نیز از طریق احوال والدین و بستگان قابل کشفاند؛ یعنی پدر و مادرش چگونهاند؟ آیا برای این دختر منبت السوء بودند یا منبت الخیر؟ بخشی هم از طریق اخوال و خالات، و عم و عمات قابل کشف است. اینکه در روایت آمده «الخال أحد الضجیعین»، معنایش همین است. بالاخره شباهت هر کسی به داییاش، مخصوصاً در خصلتها و خویها، چیزی است که نمیگوییم صد در صد و علت تامه است، اما تأثیر دارد.
یک بخشی را با مشاوره و مخصوصاً مشاوره قبل از ازدواج میتوان فهمید؛ البته نه هر مشاوری! چون برخی از اینها کار را بیشتر خراب میکنند. اما بعضی از این مشاورهها که بر اساس اصول علمی صورت میگیرد، میتواند به کشف برخی از این صفات کمک کند. بله، این چنین هم نیست که ما گمان کنیم که میتوانیم به نحو کامل اینها را بدست آوریم؛ اما اینطور هم نیست که با جهل مطلق، وارد زندگی شویم. مهم این است که در زندگی باید این صفات اصل و مدار باشند و اینها را باید به عنوان یک اصل در نظر بگیریم؛ اینکه اخلاق خوب داشته باشد، اهل محبت و مهربانی باشد، اهل صفا، گذشت و تواضع باشد. همه اینها طرفینی است؛ اهل مفاهمه، گفتگو و اهل درک باشد؛ یک وقت است که مرد اصلاً درک ندارد. خیلی مشکل است که انسان با کسی زندگی کند که اصلاً مسائل را درک نمیکند؛ شما یک چیزی میگویید و او چیزی دیگر میفهمد؛ افق فکری و نگاهها هیچ اشتراکی با هم ندارند.
البته زیاد وسواس به خرج دادن هم خوب نیست؛ مخصوصاً در بین برخی از دانشجویان یا طلاب که میخواهند خیلی دقت کنند، فکر میکنند که چون در امور و مسائل فکری کلی با هم اشتراک دارند، دیگر همه چیز حل است؛ در حالی که بسیاری اوقات با اینکه جهتگیریهای کلی آنها یکسان است، اما در مسائل شخصی و خصلتها و اوصاف، تفاوتهای عجیب و غریبی با هم دارند. لذا میبینیم که خیلی از اینها با مشکل مواجه میشوند؛ چون از ابتدا با یک نگاهی وارد زندگی شدهاند که گمان میکنند درباره ۹۰ درصد مسائل یک نظر و فکر دارند؛ مثلاً فکر میکنند درباره آمریکا، اسرائیل، عربستان، پاکستان و عراق، افکار و مواضع مشترک داریم؛ در داخل راجع به آزادی و مطبوعات و … یکسان فکر میکنیم پس همه چیز حل است.
من کسانی را میشناسم که از نظر فکری و سیاسی، صد در صد در مقابل هم هستند ولی به شدت دوستانه و مهربانانه زندگی میکنند؛ چون بین آنها کمالات انسانی اصل است، این خصلتها و فضیلتهاست که مهماند. اهل گذشت بودن، صفای باطن داشتن، ودود بودن، اگر اینها باشد، خیلی از مسائل قابل حل است.
نکته سوم
نکته سوم این است که اگر امر دایر شد بین اینکه ما کسی را اختیار کنیم که جمال و مال دارد و این صفات اخلاقی پسندیده را ندارد و کسی است که جمال و مال ندارد ولی این صفات اخلاقی پسندیده را دارد، کدام یک راجح است؟ قطعاً مورد دوم راجح است؛ چون جمال و مال، زائل میشود اما آنچه که باقی میماند و به سعادت انسان مربوط است و موجب عاقبت بخیری است، و آنچه که نسل خوب و پاک تربیت میکند، آن صفات اخلاقی است. البته این را در دوران امر بین اینها، عرض میکنم و معنایش آن نیست که قیافه اهمیت ندارد. پس در دوران امر بین اینها، مورد دوم راجح است؛ چون هم در دنیا زندگی آسانتر است و هم از نظر عاقبت برای انسان بهتر است.
نکته چهارم
نکته چهارم آن که، کسی که همه خوبیها در او جمع باشد، پیدا نمیشود. نمیشود کسی کلاً از صفات رذیله دور باشد و مجمع صفات پسندیده باشد؛ این امر شدنی نیست. مهم این است که مجموع این صفات را باید سنجید و دید کدام کفّه سنگینتر است. باید با کسر و انکسار به این نتیجه برسیم که اگر کفّه خوبیها میچربد، انسان از ملاحظه یک یا دو صفت ناپسند عدول میکند.
نظرات