جلسه بیست-منشأ استمرار نهی بعد از مخالفت با آن – کلام محقق خراسانی و بررسی آن – کلام محقق نایینی

جلسه ۲۰ – PDF

جلسه بیست

منشأ استمرار نهی بعد از مخالفت با آن – کلام محقق خراسانی و بررسی آن – کلام محقق نایینی

۱۳۹۸/۰۸/۲۰

 

منشأ استمرار  نهی بعد از مخالفت با آن 

آخرین مطلبی که در این بخش مورد بررسی قرار می‎گیرد این است که اگر نهی مخالفت شود و مکلف کاری را که می بایست ترک کند، بر خلاف خواست مولا انجام دهد، آیا بعد از مخالفت نهی اقتضای استمرار دارد یا خیر؟

خلط در کلام محقق خویی

این مسئله ممکن است با مسئله قبلی خلط شود (چنانچه به حسب ظاهر محقق خویی بین این بحث و بحث گذشته خلط کردند) چون این دو بحث به هم نزدیک بوده و به حسب ظاهر قرابت و شباهت دارند ولی در واقع دو مسئله کاملا متفاوت هستند.
بحث قبلی این بود که منشأ تفاوت بین امر و نهی در کیفیت امتثال چیست؟ چرا اگر یک فرد امر اتیان شود، امر ساقط می‎شود و امتثال نسبت به آن محقق می‎شود اما نهی اینچنین نیست؟ یعنی اگر نهی بخواهد ساقط شود یا به تعبیر دیگر امتثال در مورد نهی صدق کند می بایست جمیع افراد نهی ترک شوند. بحث در ریشه و منشأ این اختلاف و تفاوت بین امر و نهی بود که ما سه قول بیان کردیم و حق در مسئله نیز بیان شد؛ اما این بحث دقیقا این است که اگر کسی با نهی مخالفت کرد و عمل منهی عنه را انجام داد مثلا نباید شرب خمر کند، زیرا از آن با «لاتشرب الخمر»نهی شده است، اما عبد با آن مخالفت می‎کند و شرب خمر می‎کند. حال بعد از مخالفت و اتیان به عمل منهی عنه و ارتکاب شرب خمر آیا این نهی بعد المخالفه کماکان به قوت خودش باقی است و استمرار دارد یا خیر، مقتضای نهی، استمرار بعد المخالفه نیست؟ این مسئله با مسئله قبلی فرق دارد چون در آن به دنبال منشأ اختلاف بین امر و نهی در کیفیت امتثال بودیم، لذا آن یک بحث است و این یک بحث دیگر، اما محقق خویی در همین جا فرموده که امتثال نهی «لایکون الا بترک جمیع الافراد»  و این در واقع فارق بین امر و نهی است، این بحث گذشته ما بود ولی این بحث ربطی به این مطلب ندارد، در این بحث در واقع ملاک و معیار موافقت و مخالفت در نواهی بیان می‎شود، پس قبل از اینکه وارد بحث شویم این نکته را عرض کردم که تفاوت این دو مطلب یعنی بحث گذشته و این بحث جدیدی که می خواهیم وارد آن شویم معلوم شود و آن خلطی که در کلمات محقق خویی اتفاق افتاده اینجا رخ ندهد.

تبیین موضوع بحث

ابتدا باید موضوع بحث را تبیین کنیم و بعد سخنان بزرگانی که پیرامون این موضوع مطالبی گفتند و راه حل‎هایی را ارائه دادند مثل محقق خراسانی و محقق نایینی و محقق اصفهانی و محقق بروجردی را بیان کنیم و بعد انشاء الله جمع بندی کنیم و ببینیم مقتضای تحقیق در مسئله چیست؟
موضوع بحث این است که اگر کسی مواجهه با نهی شد، تارتاً به این نهی عمل می‎کند و اجتناب می‎کند از آنچه که منع شده و اخری مثلا شرب خمر نمی کند، از اول تا آخر از شرب خمر اجتناب می‎کند در اینجا عبد با دستور مولا موافقت کرده و این بحثی ندارد، کسی با نهی مخالفت می‎کند، مثلا یک مسلمان بی‎قیدی است و با اینکه می‎داند از شرب خمر نهی شده است ولی مشروب می‎خورد و با نهی مخالفت می‎کند. بحث در این است که اگر با نهی «لاتشرب الخمر» مخالفت کرد بعد از مخالفت آیا این نهی کماکان باقی است یا مثل امر ساقط می‎شود؟ در امر اگر کسی موافقت با امر کند، امر ساقط می‎شود، زیرا غرض مولا حاصل و خواسته مولا تأمین می‎شود، پس وقتی فعل امتثال ‎شد، امر ساقط می‎شود، اما اگر عبد با امر مخالفت کند؛ فرض کنید در یک زمان خاصی امر شده به انجام کاری و عبد با این امر مخالفت می‎کند و این امر را انجام نمی‎دهد، فرض کنید آن وقت نیز می‎گذرد، در این صورت نیز امر ساقط می‎شود. اما در مورد نهی بحث در این است که اگر یک بار کسی مخالفت کرد، این نهی ساقط می‎شود یا به قوت خودش باقی است؟ آیا موافقت یا مخالفت با نهی موجب سقوط نهی است یا خیر؟
بالاخره در مورد امر اگر با دستور مولا مخالفت شود، امر ساقط می‎شود و دیگر باقی نمی‎ماند، اما آیا در مورد نهی نیز قضیه از همین قرار است یا خیر؟ آیا در نهی نیز با مخالفت می‎توانیم بگوییم نهی ساقط شده است؟ پس در مانحن فیه به نوعی بحث در فرق بین امر و نهی است، ولی نه آن فرقی که در مسئله قبلی گذشت، آنجا در کیفیت امتثال بود ولی اینجا در اقتضاء استمرار یا عدم اقتضاء استمرار است. فرق نمی‎کند که ما نهی را طلب الترک بدانیم کما ذهب الیه محقق الخراسانی یا زجر عن الفعل بدانیم کما ذهب الیه بعض المحققین و هو المختار، بالاخره می‎خواهیم ببینیم اگر نهی مخالفت شد آیا باقی است یا استمرار ندارد.
برخی از بزرگان از جمله محقق خراسانی و دیگران که نام برده شد هر کدام مطالبی را بیان کردند که در حد اجمال اشاره‎ای به مطالب این بزرگان می‎کنیم.
چیزی که اجمالا در اینجا می‎شود گفت این است که این نهی ساقط نمی‎شود و این نهی باقی است. اگر کسی یک بار شرب خمر کرد، اینطور نیست که بتواند بگوید من با این نهی مخالفت کردم و دیگر این نهی ساقط شد و از این به بعد با خیال راحت می‎توانم این را مرتکب شوم. در اینکه این نهی ادامه دارد و هر بار که بخواهد مرتکب شد گریبان عبد را می‎گیرد بحثی نیست، منتهی می‎خواهیم ببینیم این استمرار و این بقاء از کجا ناشی می‎شود.

کلام محقق خراسانی درباره وجه استمرار نهی

اگر یک تکلیف بخواهد باقی باشد، (فرقی نمی‎کند، هر تکلیفی) در واقع نیاز به دلیل دارد، این دلیل ممکن است اطلاق خود همان دلیل باشد، اطلاق خطابی باشد که تکلیف را بیان کرده باشد، یا می‎تواند یک چیز دیگری باشد. مثلا در مورد «لاتشرب الخمر» اگر بخواهد استمرار داشته باشد ممکن است به خاطر اطلاقی باشد که از آن دوام تکلیف حرمت شرب خمر استفاده می‎شود، نهی یعنی «لاتشرب» متعلق می‎شود به طببیعة الخمر، اگر این طبیعة الخمر اطلاق داشته باشد و ما با مقدمات حکمت در همه جهات اطلاق آن را استفاده کنیم، چه بسا استمران نهی قابل استفاده باشد. همان طور که در بحث قبلی گفتیم اگر نهی به طبیعت بخورد و طبیعت مدخول بها اطلاق داشته باشد، طبیعتا ترک جمیع افراد است که می‎تواند مسبب صدق امتثال دراین نهی باشد، پس در مورد نهی یک جهت را می خواهیم بفهمیم که آِیا این نهی موافقت‎ها و مخالفت‎های متعدد دارد، یعنی استمرار از آن فهمیده می‎شود یا خیر، مخالفت‏های متعدد ندارد؟
محقق خراسانی می‎فرماید: چون مثلا دلیل «لاتشرب الخمر» به نحو کلی بیان شده است و ما نمی‎توانیم از حیث تعداد موافقت و مخالفت اطلاق را در آن به دست بیاوریم، بنابراین نمی‏توانیم بگوییم صیغه نهی دال بر بقاء و استمرار است. ما دنبال این هستیم که از آیا نهی بعد از مخالفت اقتضای بقاء دارد یا خیر؟ آیا بعد از اینکه کسی با نهی مخالفت کرد این نهی کماکان وجود دارد و دلالت می‎کند بر اینکه نباید دوباره تکرار شود، یعنی دلالت می‏کند بر اینکه هر بار اگر کسی بخواهد شرب خمر کند، این نهی گریبان او را می‎گیرد یا خیر؟ محقق خراسانی می‎گوید: ما از دلیل نهی مثل «لاتشرب الخمر» نمی‏توانیم به دست بیاوریم که این نهی دارای مخالفت‎های متعدد است. ایشان می‎فرماید: اگر بخواهیم این معنا را استفاده کنیم، از صیغه نهی نمی‎توانیم استفاده کنیم، صیغه چیزی را به ما نمی‎فهماند، یعنی از صیغه نهی فهمیده نمی‎شود که این نهی مخالفت متعدد دارد، لذا باید برویم سراغ دلیل دیگر.
دلیل دیگر مثل همان اطلاق متعلق «لاتشرب الخمر» است، «لاتشرب الخمر» از حیث متعلق اطلاق دارد، همانطور که بیان کردیم طبیعة الخمر باید اجتناب شود، حال فرض کنیم مولا در این بیان، از این جهت نیز در مقام بیان هست که این مخالفت‎های متعدد دارد و می‎تواند با یک مخالفت هم ساقط شود و کذلک نسبت به موافقت، اگر از این جهت در مقام بیان باشد و مع ذلک قیدی نیاورد اطلاق متعلق «لاتشرب الخمر» اثبات می‏کند بقاء نهی را. پس بقاء استمرار نهی ربطی به صیغه نهی ندارد، این باید از یک دلیل دیگر استفاده شود. دلیل دیگر چه چیزی می‎تواند باشد؟ مثلا اطلاق متعلق نهی، وقتی می‎گوییم اطلاق متعلق نهی مثل طبیعة الخمر معنایش این است که بعد از جریان مقدمات حکمت به دست بیاوریم این طبیعت منهی عنه است لذا اگر یک بار اتیان شد بار بعد نباید اتیان شود، اگر بار دوم اتیان شد بار سوم نباید اتیان شود، اگر این منهی عنه در بار چهارم انجام شد، بار پنجم باید ترک شود. پس معنایش این است که بعد از مخالفت، نهی باقی است.
توجه داشته باشید که سؤال چیست و محقق خراسانی چگونه به آن پاسخ می‎دهد و بعد باید پاسخ ایشان را مقایسه کنیم با پاسخ‎های دیگران که آنها چطور پاسخ می‎دهند. مهم این است که این راه حل‎ها با هم مقایسه شود تا بعد ببینیم کدام راه و کدام پاسخ قوی‎تر است.
دقیقا سؤال این است که آیا بعد از مخالفت با نهی و بعد از عمل به منهی عنه آیا دلیل متکفل نهی باقی است؟ آیا نهی بقاء دارد؟ محقق خراسانی می‎فرماید: از خود صیغه نهی چیزی فهمیده نمی‏شود، از صیغه نهی نه استمرار فهمیده شود و نه بقاء؛ «لاتشرب الخمر» چنین معنایی را نمی‎رساند. اگر بخواهیم بقاء را استفاده کنیم باید از یک دلیل دیگری استفاده کنیم، دلیلی که استمرار و بقاء را می‎رساند اطلاق متعلق نهی است، وقتی متعلق اطلاق داشته باشد یعنی آن شرایط فراهم است، مقدمات حکمت جاری می‎شود عقل اطلاق را نتیجه می‎گیرد. اگر این چنین شد آن وقت می‎توانیم ادعا کنیم نهی مخالفت‎های متعدد دارد. معنای تعدد مخالفت‎ها یعنی همان بقاء نهی و استمرار آن. پس خود صیغه این را نمی‎فهماند و این از یک دلیل دیگر یعنی اطلاق متعلق استفاده ‎می‎شود.

بررسی کلام محقق خراسانی

این راه اجمالا راه بدی نیست، اما یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه این راه صرفا در مواردی اثبات بقاء و استمرار نهی را می‎کند که متعلق نهی مطلق باشد، اما اگر جایی متعلق نهی مطلق نباشد یا حداقل از حیث اطلاق و تقیید ابهام داشته باشد باید چه کار کنیم؟ یعنی در این موارد بالاخره بگوییم نهی اقتضای استمرار دارد یا خیر؟ در آن موارد ما دستمان خالی است، پس پاسخ محقق خراسانی پاسخی نیست که بتواند به این سؤال در همه نهی‎ها پاسخ دهد.
سه تن از بزرگان شاگردان محقق خراسانی یعنی محقق اصفهانی و محقق نایینی و همچنین محقق بروجردی هر کدام یک راه حلی را ارائه دادند، حال ببینیم این راه حل ها و این پاسخ های این سه نفر به آن سوال چیست که بالاخره چگونه از نهی استمرار فهمیده می‎شود. از کجا باید به دست بیاوریم که نهی بعد از مخالفت باقی است.

کلام محقق نایینی درباره وجه استمرار نهی 

در باب اوامر متعلق امر بعضا به نحو عام استغراقی است، مثلا فرض کنید که وقتی مولا می‏گوید: «اکرم کل عالم»از این امر یک معنای عام استغراقی فهمیده می‎شود و نتیجه آن انحلال است. ایشان معتقد است «اکرم کل عالم» خطابی است که متوجه به عبد است، خطاب به یک نفر است اما این تکلیف کلی، یعنی امر «اکرم کل عالم» به عدد افراد عالم در زمان‎های مختلف، در مکان‎های مختلف انحلال پیدا می‎کند. یعنی کانه به شما یک نفر، میلیون‎ها خطاب و دستور رسیده است. شما امروز به زید می‎رسید «اکرم کل عالم» یک تکلیف است که گریبان شما را می‎گیرد، فردا به زید می‎رسید، همین تکلیف گریبان شما را می‎گیرید، به عمر می‎رسید همین تکلیف است، به زید در مسجد می‎رسید همین تکلیف است، جلوی خانه‏اش به او می‎رسید همین تکلیف وجود دارد. یعنی هر تکلیفی منحل می شود به تکالیف بسیار، به عدد افراد عام، وقتی یک تکلیفی متوجه عموم می‎شود این‎طور است. در این مثال تکلیف متوجه یک نفر است، یعنی مولا به عبدش می‎گوید: «اکرم کل عالم» این تکلیف است ولی انحلال پیدا می‏کند به تکالیف متعدد و به اعتبار هر تکلیفی موافقت و مخالفت دارد. اگر به یک عالمی که اسمش زید است در خیابان رسید و او را اکرام کرد، اینجا با امر موافقت کرده، اگر یک ساعت بعد او را دید و اکرام نکرد با آن تکلیف مخالفت کرده. لذا هر تکلیف برای خودش موافقت و مخالفت مستقل دارد. مسئله انحلال تکالیف معنایش این است، یعنی در هر موردی یک امتثال دارید و یک موافقت و یک مخالفت، کأنه میلیون‎ها تکلیف مستقل وجود دارد  و مقابل این نظریه نیز نظریه خطابات قانونیه که اساسا با انحلال کاملا مخالف است.
محقق نایینی می‎فرماید: در نواهی نیز همین مسئله انحلال وجود دارد چه متعلق نهی اطلاق داشته باشد چه نداشته باشد، اینجا دیگر به اطلاق کار نداریم، هر نهیی به عدد افراد منهی عنه منحل می‎شود، یعنی تکلیف مستقلی است که خودش دارای موافقت و مخالفت مستقل است. اگر فرض کنید مکلف با نهی از این مصداق خمر که امروز در برابر او قرار گرفته است مخالفت کرد، شب که در برابر یک خمر دیگر قرار می‎گیرد و امکان شربش وجود دارد یک نهی دیگر متوجه او شده است.
پس علت بقای نهی و استمرار نهی بعد از مخالفت چیست؟ انحلال تکالیف به عدد افراد عام، لذا هر بار که در معرض استفاده از خمر و شرب خمر قرار می‎گیرد این نهی یقه او را می‏گیرد، پس وجه بقاء نهی بعد از مخالفت اصل انحلال است. ریشه آن همین مسئله انحلال است، لذا مکلف اگر جایی مخالفت کند باز نهی بعدی به قوت خودش باقی است، اگر جایی موافقت هم بکند باز هم نهی بعدی به قوت خودش باقی است.
سوال:
استاد: منظور ما دقت عقلی نیست، بلکه عرف ملاک است. اصل انحلال یعنی اینکه در هر موردی اگر وقفه بینش بیفتد کانه یک تکلیف دیگر است، باید عرفا یک فعل باشد، زیرا ممکن است فاصله یک عمل با عمل دیگر یک یا دو دقیقه باشد و در عمل دیگر صبح تا عصر باشد.
حال باید ببینیم این راه محقق نایینی آیا پاسخ گوی آن سوال است یا خیر؟