کمال دین داری در طلب علم و عمل به آن

در کتاب فضل العلم کافی، باب فرض العلم و وجوب طلبه و الحَث علیه، روایتی را از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده که آن حضرت می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ‏ اعْلَمُوا أَنَ‏ كَمَالَ‏ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِي لَكُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ».[۱]

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: ای مردم، بدانید که کمال دینداری در دو چیز است؛ طلب علم و عمل به علم. یعنی علم حقیقی را انسان فرا بگیرد و به دانسته‌هایش عمل کند. بعد می‌فرماید: طلب علم از طلب مال لازم‌تر است؛ برای اینکه مال قسمت شده است، هر کسی سهمی از این مال و دنیا دارد. این تقسیم توسط خداوند عادل صورت گرفته و او ضامن این مال است. او به آنچه که تضمین کرده وفا می‌کند. پس بابت مال نباید غصه و نگرانی وجود داشته باشد؛ البته این به معنای اینکه همت و تلاش نکنیم نیست. انسان به اندازه‌ای که لازم است باید تلاش کند، اما اینکه تمام همّ و غم او و فکر و وقت او برای این باشد که از مال دنیا بهره‌مند شود، این صحیح نیست. آن چیزی که برای او توسط عادل (خداوند) تقسیم شده، تضمین هم شده و قطعاً به این تضمینی که شده، عمل خواهد شد؛ حالا کم و زیادش فرق نمی‌کند، مهم این است که براساس حکمت الهی برای هر کسی سهم و مقدّری در این عالم قرار داده شده که خداوند تبارک و تعالی آن را تضمین کرده و حتماً به آن وفا خواهد کرد. پس مال چیزی است که هم تقسیم شده و هم تضمین شده و قطعاً هم به آنچه که توسط خداوند تضمین شده، وفا خواهد شد.

اما علم از این جهت متفاوت با مال است. علم از آن چیزهایی نیست که قسمت شده باشد، که بگوییم هر کسی علم دارد، خداوند این سهم را به او می‌دهد و براساس قضای الهی سهم هر کسی از علم معلوم است. در مورد علم این خصوصیت نیست، بلکه علم و دانش در نزد اهلش قرار داده شده است. «وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ»، شما مردم امر شُدید به جستجو و طلب علم؛ علم را دنبال کنید و طلب کنید.

این مسأله نشان می‌دهد که برخلاف مال که یک سهم و مقدری از آن برای هر کسی در این عالم قرار داده شده، علم جز با جستجو و طلب بدست نمی‌آید؛ یعنی اینطور نیست که کسی بدون تلاش عالم شود. مال هم همین طور است؛ هم مال و هم علم بدون طلب بدست نمی‌آید؛ یعنی اگر امیرالمؤمنین می‌فرماید: «إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ»، معنایش این نیست که کسی دست روی دست بگذارد و بگوید که مال مقسومٌ مضمونٌ؛ نه، مقسوم و مضمون برای کسی که تلاش کند و همت کند؛ منتهی با تلاش و همت آنچه که برای او قسمت شده، تضمین شده و به او داده خواهد شد. یعنی برای هر کسی از مال دنیا یک حدی معین شده که بعد از تلاش و همت به آن دسترسی پیدا می‌کند. اما در مورد علم حد قرار داده نشده، مقسوم نیست؛ اینطور نیست که یک قسمتی معیّن و تضمین شده باشد و به کسی داده شود. آنجا هم باید تلاش شود ولی هر کسی براساس طلب و جستجوی خودش می‌تواند به هر حدی که از علم که استعداد دریافت آن را دارد برسد. اینجا دیگر حد و سقفی معیّن نشده است.

سؤال:

استاد: بله، همان جا عرض کردم که سقف دارد؛ یعنی کسی که برای مال تلاش می‌کند از آن حد و سقفی که برای او معین و تضمین شده، بیشتر به او داده نمی‌شود. اما در مورد علم اینطور نیست؛ سقف ندارد. من عرض کردم که در هر دو تلاش، همت لازم است اما آنچه که در رابطه با مال بعد از تلاش و سعی و کوشش حاصل می‌شود، سقف دارد؛ این سقف معیّن شده است اما اینکه تابع چه عواملی است، بماند؛ چون وارد بحث قضا و قدر و علم کلام می‌شود و آنجا باید بیشتر درباره آن بحث کرد. اما در مورد علم هیچ سقف تعیین نشده است؛ یعنی مقسوم نیست. یعنی باید رفت و جستجو کرد، طلب کرد و هر کسی به هر میزان که همت کند و تلاش کند و طلب کند، بدون اینکه قسمت و سهمی از دانش برای او تعیین شده باشد به آن می‎رسد.

این یک فرق اساسی و ظریف بین این دو است، که از یک طرف نه مال و نه دانش بدون همت و سعی و تلاش بدست نمی‌آید؛ از طرف دیگر برای ماحصل تلاش در اخذ مال و طلب مال، حد و سقف تعیین شده ولی برای دانش حد و سقف تعیین نشده است. لذاست که می‌فرماید: «وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ».

یک نکته دیگر را هم باید توجه کرد؛ این شامل مطلق دانش می‌شود اما آن علم نافع و معرفت حقیقی که باید از اهلش طلب شود، بدون فراهم شدن ظرف که دل انسان باشد، انسان به آن دست پیدا نخواهد کرد. اینکه گفته شده «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء» این نوری است که خدا اگر بخواهد در قلب هر کسی قرار می‌دهد، این در واقع بستگی به این دارد که دل و قلب چقدر ظرفیت و آمادگی برای دریافت این نور داشته باشد. طبیعتاً کسی که می‌خواهد از علم نافع بهره‌مند شود، باید ظرف روح و نفس او یک ظرف سالم باشد که آن معارف در آن جا بگیرد و در درجه اول به خودش و بعد به دیگران منفعت برساند. منفعتش چیست؟ خشیت الهی. آن علم باید طلب شود؛ انفع المعارف و انفع العلوم  معرفة النفس است و معرفة الرّب. اینها در بین همه علوم اساس و ریشه هستند. قطعاً کسی که طلب چنین دانشی کند، خداوند متعال او را یاری خواهد کرد. یعنی ورود در این عرصه با تهذیب و تزکیه نفس و روح، زمینه را برای عنایات الهی فراهم می‌کند.  اگر می‌خواهیم از این دانش بیشتر بهره‌مند شویم، اگر می‌‌خواهیم از این علم بیشتر عائدی داشته باشیم، هم باید تلاش و کوشش و هم تهذیب و تزکیه داشته باشیم. تلاش علمی، تهذیب روحی؛ اینها خودش زمینه توفیق و هموار کردن مسیر طلب علم و دانش را به دنبال دارد.

اینکه می‌گویند فلانی توفیق دارد، یعنی مسیر برای او هموارتر است؛ سلب توفیق یعنی اینکه برای انسان موانع پیش بیاید. اگر مثلاً نتواند  در یک عبادت آنطور که باید و شاید موفق شود و گفته می‌شود سلب توفیق شده؛ سلب توفیق یعنی کار خیر به آسانی و به راحتی از سوی شخص سر نمی‌زند. اگر از انسان سلب توفیق شود و در نمازها، زیارت‌ها و عباداتش آنطور که باید و شاید بهره نمی‌برد، این یعنی اینکه آن مسیری که برای عبادت، برای کار خیر و احسان باید طی کند، این برای او آسان نیست و سخت می‌شود؛ این سلب توفیق است. توفیق الهی یعنی اینکه خداوند متعال این مسیر را برای انسان هموار و آسان می‌کند. با قدمی که ما برمی‌داریم، خداوند متعال کاری می‌کند که این مسیر برای انسان هموارتر، آسان‌تر و موانع آن برطرف می‌شود. مثلاً می‌خواهد نماز شب بخواند، دیگر برای او سخت نیست و موانعی برای انجام این عبادت در برابر او پیش نمی‌آید.

پس اگر می‌خواهیم در مسیر طلب علم و دانش توفیق الهی شامل حال ما شود، هم باید همت و تلاش کنیم و هم واقعاً به آن عمل کنیم و از تزکیه روح و نفس غافل نشویم. اگر این دو کار، یعنی همت و تلاش در مسیر علم و تهذیب نفس واقع شود انسان تعالی پیدا می‎کنند و بر این اساس طلب دانش لازم‌تر است از طلب المال؛ اینها آن وقت یک دفعه انسان را در یک مسیری می‌اندازد که خداوند عنایاتش شامل حال انسان می‌شود؛ فهم انسان بهتر می‌شود، با نوری که خداوند در برابر او قرار می‌دهد راه را بهتر تشخیص می‌دهد، تقوای الهی باعث می‌شود هم درک و فهم انسان از جهان هستی و معارف، ظرفیت دریافت او نسبت به معارف بیشتر و قوی‌تر شود. این هم به هر حال به آسانی و سادگی به دست نمی‌آید؛ بالاخره درجه انسان در قیامت با توجه به میزان علم و معرفت انسان تعیین می‌شود. هر چه تلاش کنیم سطح علم و معرفت ما قوی‌تر و بالاتر برود، قهراً درجه ما در برزخ و قیامت هم بالاتر می‌رود. امیدواریم خداوند متعال این توفیق را به همه ما عنایت بفرماید.

[۱]. الکافی، ج۱، ص۲۰، ح۴.