عظمت کار علمی بزرگان

نحوه درس خواندن

کثیری از مطالبی که در اینجا مطرح می‌شود، هم از نظر تنظیم و تدوین و حتی مطالب، همان طور که اساتید ما بر سر سفره اساتید خود نشسته‌اند و آنها سر سفره دیگران، ما هم بالاخره سر سفره اساتیدمان می‌نشینیم و استفاده می‌کنیم و اصلاً خاصیت علم و بحث همین است.

همین الان در کتاب جواهر با همه آن عظمت می‌بینید که یکی دو صفحه عین یکی از کتاب‌هایی است که مربوط به گذشتگان است. بعضی از اینها مبتکر و خلاق هستند مثل شیخ انصاری که در همه اصول یا فقه، یک نظریات ابتکاری خاص می‌دهد و این تا الان باقی می‌ماند. اینطور نیست که شیخ در هر مسأله‌ای ابداع داشته باشد. ابداعات شیخ انصاری در اصول را اگر بخواهیم بشماریم، تعداد محدودی است ولی قوت فکر و استدلال و احاطه و اشراف ایشان بر مطالب، اینها چیزهایی است که او را یک شخصیت کم نظیر کرده است. من مصادر و منابع را کامل در اینجا ذکر می‌کنم. یک وقتی ما درس یک آقایی می‌رفتیم که از اعاظم بود. ایشان با اینکه خودش از بزرگان بود؛ می‌گفت من برای هر درسی که اینجا می‌گویم، هشت ساعت مطالعه می‌کنم. حتی کسانی که عالم هستند و به این مرحله رسیده‌اند، یک وقت است که این مطالب را بحث کرده‌‌اند، باز برای ارائه ناچار هستند استحضار پیدا کنند. همین اعاظمی که درس می‌دهند، شما فکر می‌کنید که اینها شب می‌خوابند و صبح می‌آید و اینجا سر درس ارائه می‌دهند؟ حداقل چند ساعت زحمت می‌کشند. هر درس ۴۰ دقیقه‌ای اینجا، زحمت چند ساعته دارد.

یک وقت شما می‌خواهید روخوانی کنید، بله بنده می‌توانم روخوانی کنم و اینجا یک ساعت برای شما مطلب بگوییم. ولی این را می‌گویم برای اینکه می‌خواهم شما را بیشتر تحریک کنم برای مطالعه و کوشش. شما فکر می‌کنید که یک سخنرانی علمی که بزرگان می‌کنند، چقدر زمان می‎برد. اگر تلاش‌های مستمر روزانه را نداشته باشند، اصلاً حیات فکری و علمی ندارند. الان یک سری دکترها به روز هستند؛ دائماً در حال جستجو و مطالعه هستند. با پیشرفت‌های روز دنیا آشنا هستند. اینها دائماً ضمن اینکه طبابت می‌کنند، فعالیت علمی هم دارند. یک آقایی که ساکن آمریکا است؛ می‌گفت من یک روزی تصمیم گرفتم که چهار پنج روز لپ تاپم را ببندم و از همه چیز فارغ شوم و چند روز به مسافرت بروم و این کار را کردم. مثل این است که عده‌ای دارند می‌دوند و شما با اینها می‌دوی؛ یک چند دقیقه می‌ایستی که استراحت کنی. ایستادن شما همانا و زحمت چند برابری برای اینکه خودت را به آنها برسانی، همان.

الان دانشمندان در رشته‌های مختلف مثل دوندگانی هستند که به سرعت دارند می‌روند. علم با این سرعت در دنیا به پیش می‌رود. اگر بخواهی چند روز بایستی، آنها می‌روند و آن وقت باید دو برابر انرژی صرف کنی تا به آنها برسی. این آقا می‌گفت من بعد از اینکه از آن سفر برگشتم، تا سه ماه شب بیداری‌ها کشیدم تا برگردم آنجایی که چهار روز پیش بودم. می‌گفت چهار روز خودم را از غافله کنار کشیدم ولی چند ماه زمان بُرد تا من برگردم و همراه سرعت آن کاروان شوم. شما فکر نکنید کسانی که مراتب علمی و حتی معنوی دارند به راحتی به آن مراتب رسیده‎اند. کسی که به مراتب معنوی بالایی می‌رسد، بدون زحمت نیست. بالاخره نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود؛ لایدرک العلم براحة الجسم. آدم هم بخواهد خوب بخواهد و هم آسایش داشته باشد و هم گردش و تفریح داشته باشد، معلوم است که هیچ کسی اینطور عالم نمی‌شود. ما واقعاً غافل هستیم و با همین کارهای روزمره خودمان را قانع می‌کنیم. باید ببینیم اینها چقدر به حرکت علمی ما و به شکوفا کردن فکر و اندیشه ما کمک می‌کند. حالا خدمت به دیگران و کارهای دیگر، اینها یک بحث دیگری است. بله، آن هم خودش رفعت معنوی می‌آورد.

عرض ‌من این است که اگر می‌خواهیم به مراتب علمی و معنوی برسیم، باید کمربندها را محکم ببندیم و کمی سختی بکشیم؛ این باید دغدغه ما باشد. دغدغه یعنی اینکه شب که می‌خواهد بخوابد این در ذهنش باشد و صبح که بیدار می‌شود ذهنش دوباره روی آن موضوع باشد. شما الان می‌خواهید به مسافرت کربلا بروید یا مثلاً می‌خواهید کاری انجام دهید، چطور ذهن شما درگیر می‌شود و هر کاری می‌کنید این جلوی چشم شما می‌آید. از فکر این کار شب خواب به چشم شما نمی‌آید و صبح با فکر این کار از خواب بیدار می‌شوید. برای عده‌ای علم و دانش و کسب معرفت و کشف مجهولات یک چنین حالتی دارد.

یک کسی که کارش در مطبوعات بود نقل می‌کرد که هنگام خواب یک دفعه زلزله آمد و خودِ این جرقه‌ای در ذهن من ایجاد کرد و من تا صبح با ایده‌ای که از زلزله گرفتم، یک کار خیلی بزرگی را ترتیب دادم. دغدغه داشتن یعنی این؛ یعنی از هر اتفاق و گفته‌ای که پیرامون انسان شکل می‌گیرد، ایده بگیرد برای اینکه کارهای خودش را تقویت کند. قبول دارم که این روزها سختی‌ها و مشکلات واقعاً دل و دماغ نمی‌گذارد. امام(ره) می‌گفت دورانی در این قم بر ما می‌گذشت که ما برای اینکه بتوانیم مخفیانه مطالعه کنیم، می‌رفتیم بیرون از شهر و در این باغ‌ها و با چراغ‌های کم نور مطالعه می‎کردیم؛ این یعنی عشق. اگر این عشق باشد، خیلی نتایج دارد. اما اگر اینطور نباشد و ما بخواهیم به عنوان یک کاری در کنار کارهایمان باشد، از این چیزی درنمی‌آید.

حداقل بنده خیلی با آنها فاصله دارم؛ من فکر می‌کنم که خودم از این جهات خیلی نقص دارم. فکر می‌کنم خیلی باید بیش از اینها تلاش کنم و کار کنم، ولی بدون اغراق هر درسی که در اینجا می‌گویم، حداقل سه چهار ساعت از من وقت می‌گیرد. خارج از وقت مطالعه دائماً فکر می‌کنم که مطالب را چگونه دسته بندی کنم. پراکندگی مطالب، فهم را برای مخاطب سخت می‌کند. گاهی یک مطلب را در ذهنم بالا و پایین می‌کنم که کدام اول باشد و کدام دوم باشد و یک نظم منطقی بین مطالب باشد.