شرح رساله حقوق – جلسه ششم – انظار مختلف درباره منشأ حقوق – نظریه اول: طبیعت – نظریه دوم: توافق جمعی – نظریه سوم: خداوند

جلسه ۶ – PDF

جلسه ششم

انظار مختلف درباره منشأ حقوق – نظریه اول: طبیعت – نظریه دوم: توافق جمعی – نظریه سوم: خداوند

۱۳۹۷/۰۹/۲۱

انظار مختلف درباره منشأ حقوق

بحث به اینجا رسید که در گام اول و قبل از تبیین انواع حقوق، باید منشأ حق برای ما معلوم شود. اینکه امام سجاد(ع) در این بیان نورانی، حقوقی را بر انسان نسبت به خداوند، نسبت به دیگران و نسبت به خودش مطرح کرده، این حقوق از کجا ناشی شده است؟ این بحث بسیار مهمی است و تقریباً همه صاحب نظران مکاتب حقوقی، قبل از هر چیز به دنبال پاسخ به این سؤال بوده و هستند که اساساً منشأ حق کجاست؛ اینکه یک انسان به گردن انسان دیگر حق دارد، از کجا ناشی شده است؟ به چه مناسبت کسی بر من یک حقوقی دارد که من باید آن را ادا کنم؟
سه نظریه عمده در این رابطه قابل ذکر است. من ناچارم خیلی اجمالی به این بحث اشاره کنم؛ چراکه این مسأله در فلسفه حقوق، معرکه آراء واقع شده است.

نظریه اول: طبیعت

نظریه اول آن است که این حقوق ناشی از طبیعت است. برای این نظریه، دو تقریر ذکر کرده است. اینکه می‎گوییم این حقوق ناشی از طبیعت است، یعنی چه؟
تقریر اول: یک تقریر این است که منظور از طبیعت، همین طبیعتی است که پیرامون ماست. طبیعت این حق را به انسان می‎دهد که حق غذا خوردن داشته باشد. اگر انسان حق حیات دارد، این به خاطر آن است که طبیعت این حق را به انسان عطا کرده است. اگر انسان غذا نخورد یا اگر نتواند از خودش دفاع کند یا اگر نتواند زندگی کند، معلوم است که نمی‎تواند حیات داشته باشد. اینها از حقوق طبیعی انسان است. تعبیری که در اینجا به کار می‎برند، این است که اینها حق طبیعی انسان است. همه انسان‎ها با قطع نظر از رنگ و نژاد و مذهب، حق دارند که زندگی کنند، غذا بخورند پوشاک و مسکن داشته باشند و… . بسیاری از حقوق اساسی انسان، ناشی از همین طبیعت است.
تقریر دوم: تقریر دیگری نیز می‎توانیم برای این نظر ذکر کنیم و آن اینکه طبیعت انسان چنین اقتضایی دارد. فرق این تقریر با تقریر قبلی آن است که در تقریر اول طبیعت را که خارج از وجود انسان است، منشأ حقوق انسان می‎داند. یعنی طبیعت به عنوان اینکه یک سیر و جریان و گردشی دارد، نه تنها برای انسان بلکه برای همه موجودات این عالم یک حقوقی را قرار داده است. ولی طبق تقریر دوم، طبیعت انسان و ویژگی‎هایی که انسان دارد، خصوصیات مادی و معنوی، خصوصیات جسمی و روحی او اقتضا می‎کند که از یک حقوقی بهره‎مند باشد.
چه بسا تقریر اول خیلی قابل فهم و اثبات نباشد که طبیعت به معنای چیزی که در این عالم وجود دارد و ما جزئی از آن هستیم، آیا اساساً می‎تواند حقوقی را برای انسان قرار دهد. غیر از اینکه این تقریر مقداری ابهام دارد، دلیلی برای آن نمی‎توانیم پیدا کنیم؛ دلیل این تقریر باید در جای خودش بررسی شود. تقریر دوم هم که طبیعت انسان اقتضا می‎کند که از حقوقی برخوردار باشد هرچند مقداری قابل فهم است؛ ولی این هم اشکالات جدی دارد. در هر صورت اگر طبیعت را منشأ حقوق انسان قرار دهیم – چه طبق تقریر اول و چه طبق تقریر دوم – مشکل دارد که در جای خودش باید بحث شود. این به هیچ وجه قابل دفاع نیست و با مبانی و آموزه‎های دینی ما سازگاری ندارد.

نظریه دوم: توافق جمعی

نظریه دوم این است که حقوق ناشی از توافق جمعی عقلاست. یعنی علت اینکه انسان‎ها از یک حقوقی برخوردار شده‎اند و نسبت به یکدیگر حقوقی پیدا کرده‎اند، آن است که خودشان دُور هم نشسته‎اند و چنین توافق کرده‎اند که مثلاً فلان گروه و فلان جماعت از انسان‎ها، این حقوق را دارند، یا مثلاً همه انسان‎ها فلان حق را دارند. آن وقت یک سری حقوق را به عنوان حقوق اساسی قرار داده‎اند؛ مثل حق حیات، حق مالکیت. یک سری از حقوق خاص‎تر را هم مطرح کرده‎اند. اما اساس این است که عقلا به مرور زمان حقوقی را انسانها مقرر کرده‎اند و این ناشی از همان توافق جمعیِ خودِ عقلاست. اینکه پدر نسبت به فرزند حق و حقوقی داشته باشد یا برعکس، اینکه همسایگان نسبت به هم حقوقی داشته باشند، اینها محصول توافق جمعی انسان‎هاست.
این نظریه هم به نوبه خودش اشکالات فراوانی دارد که ما وارد آن نمی‎شویم.

نظریه سوم: خداوند

نظریه سوم که هو الحق، آن است که منشأ حقوق، خداوند تبارک و تعالی است. امام سجاد(ع) می‎فرماید: «و هو اصل الحقوق و منه تتفرع سائر الحقوق»، اصل حقوق خداوند است و سایر حقوق از این حق ناشی می‎شود. تفاوت اصلی و اساسی مبنای دینی درباره حقوق با سایر حقوق، در همین نکته است که غیر از اینکه خداوند معبود و خالق است و قدرت مطلقه است، اما منشأ همه حقوق هم هست. این حقی است که به طور کلی نوعاً به عنوان منشأ به آن توجه نشده و اساساً در جعل قوانین، از ناحیه قانون‎گذاران در روابط انسان‎ها با یکدیگر، ملاحظه نشده است.
حقوقی که در دایره دین برای انسان قرار داده شده، مانند حق طبیعت بر انسان، حق انسان‎ها بر یکدیگر، حقی که انسان نسبت به خودش دارد، منشأ همه اینها خداوند تبارک و تعالی است. این حقی است که به عنوان مبنای همه حقوق باید به آن توجه شود. مسأله مهم در اینجا، اثبات این مطلب است. ما به چه دلیل ادعا می‎کنیم که حق اصلی، حق خداست و سایر حقوق از آن ناشی می‎شود؟ این احتیاج به برهان دارد؛ ما یک برهان عقلی بر این مطلب اقامه می‎کنیم. اگر این مسأله ثابت شود، آثار زیادی دارد و بسیاری از مسائل و شبهات و مشکلات حل می‎شود. والا اگر ثابت نشود که منشائی برای حق وجود ندارد یا یک منشأ خیالی وجود دارد، چه الزامی برای رعایت این حقوق وجود دارد؟