آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در مصاحبه با نشریه حریم امام: توسل قلب رمضان است

یکی از مسائل عبادی که به خصوص در ماه رمضان بدان توجه بیشتری می شود، مسئله توسل است. لطفا در ابتدا بفرمایید اساسا توسل را به چه معنا می دانید؟
ماه رمضان ماه عبودیت و بندگی و بهار قرآن و بهار دلها می باشد و به یک معنا ماه توسل است. از مهم ترین اوقات ماه مبارک رمضان، شب قدر است و مهمترین عمل در شب قدر، توسل به وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحنا له الفداء است؛ لذا اگر بگوییم توسل به معنای حقیقی، قلب رمضان است، گزاف نگفته ایم، منتهی باید تصویر صحیح تر از توسل که بر گرفته از آیات و روایات و نظرات علما و اندیشمندان اسلامی و محققین و اهل نظر است بیشتر تبیین بشود. معنای توسل از نظر لغوی معلوم است؛ یعنی استفاده کردن از چیزی یا کسی برای رسیدن به مقصود؛ اما در اصطلاح آنچه می توان در این فرصت کوتاه گفت این است که توسل عبارت است از اینکه انسان از واسطه ها و وسیله هایی که از ناحیه خود شرع و دین معلوم شده، برای وصول به قرب الهی یا برطرف شدن نیازها استفاده کند.

 

 

آیا مسئله توسل از ضروریات دین است؟ در واقع آیا می توان دین مداری را تصور کرد که بدون توسل و باور به آن به غایت دین داری برسد؟
از نظر اصطلاحی از ضروریات دین نیست، ولی می توان آن را یک ضرورت دانست. به این معنا که توسل یک ضرورت است و نه صرفا یک امکان و یک فرصت؛ یعنی راهی به غیر از این در مقابل بشر برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت وجود ندارد. به طور کلی در مورد این که آیا بشر برای ارتباط با خدا و قرب به او نیاز به واسطه دارد یا خیر اختلاف نظر وجود دارد.
یک دیدگاه این است که ما برای ارتباط با خداوند و تقرب به او نیاز به واسطه نداریم. این گروه به برخی از آیات قرآن هم استناد می کنند و چه بسا چندان دور از ذهن به نظر نمی رسد؛ برای مثال خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و نحن أقرب إليه من حبل الوريد» یعنی ما از رگ گردن به انسان نزدیک تر هستیم. برخی با استناد به این آیه می گویند وقتی خداوند تا این حد به انسان نزدیک است، دیگر چه نیاز به واسطه دارد؟! اما این یک بعد از آموزههای دینی است. اگر معارف دینی را به صورت یک منظومه مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می شویم ضمن اینکه خداوند تا این اندازه به انسان نزدیک است، اما برای تقرب به وجود ذات باری تعالی بدون واسطه نمی توانیم به این مقصد برسیم.
به طور خلاصه این مطلب با چهار مقدمه قابل اثبات است: یکی اینکه اساسا بینم معنای تقرب به خداوند چیست؟ معنای تقرب به خداوند در یک جمله این است که صفات و اخلاق الهی در وجود انسان تجلی پیدا کند؛ قرب به خدا نمی تواند قرب زمانی یا مکانی باشد. قرب به خدا، یعنی اینکه اسما و صفات الهی در وجود انسان متجلی شود و انسان رنگ و بوی خدایی پیدا کند. مثلا می گوییم: خداوند عادل است؛ غفار است؛ ستار است؛ رحیم است و پس انسان نیز باید در حد وجود امکانی خودش متصف به این صفات بشود. البته وجود محدودی مانند ما، قطعا در حد محدودتری امکان این قرب را دارد؛ اما وجودی مانند پیامبر اکرم (ص) که مقرب ترین انسانها به خداوند تبارک وتعالی است، در حد اعلای این جهت قرار دارد. لذا هر چه این صفات در انسان متجلی تر بشود انسان کامل تر میشود. اینکه از وجود پیامبر اکرم (ص) و اولیای الهی و ائمه معصومین(ع) به عنوان انسان های کامل یاد می کنیم، برای این است که در این جهات به كمال وجود امکانی رسیده اند.
مقدمه دوم اینکه، نظام این عالم بر اساس نظام علت و معلول طراحی شده است؛ یعنی هیچ امری و هیچ مقصودی بدون علت تحقق پیدا نمی کند.
مقدمه سوم اینکه، این علتها اعم از علتهای مادی و علتهای معنوی است؛ یعنی هم امور مادی را در بر می گیرد و هم امور معنوی. همان طور که در نظام طبیعت، امور مادی معلول یک سری علتهای مادی است، در امور معنوی هم همین طور است؛ برای مثال یکسری اموری داریم که در رزق و روزی انسان اثر دارند. اموری مانند صله رحم، صدقه دادن و… تأثیرگذاری صله رحم در رزق و روزی یک علت معنوی است و در یک امر معنوی اثر می گذارد.
مقدمه چهارم اینکه، وصول به قرب الهی غایت خلقت است؛ یعنی انسان به همین خاطر خلق شده و مقصد اعلای خلقت انسان قرب به مقام حق تعالی است. انسان در قوس نزول از عالم ملکوت به عالم ناسوت آمده و در قوس صعود باید از این عالم خودش را به مقام قرب الهی برساند؛ بنابراین انسان و اساسا عالم برای این خلق شده که انسان به مقصد اعلای خلقت، یعنی قرب حق تعالی برسد. نتیجه مجموعه این مقدمات این میشود که وصول به مقام قرب بدون علت ممکن نیست؛ یعنی اینکه انسان بخواهد به كمال انسانیت برسد و آن صفات الهی در او متجلی بشود، امری است که در مسیر زندگی انسان مانند سایر اتفاقات و امور، بدون علت محقق نمی شود. بدون علت کسی نمی تواند به آن مقصد برسد؛ بنابراین وصول به سعادت که همان قرب به حق تعالی و الهی شدن انسان است محتاج علت و سبب است و این علت، علت معنوی است که به دلیل آیات و روایات، همان واسطه ها می باشند. لذا انسان نیاز به واسطه هایی دارد که به عنوان سبب و علت، او را به مقصد برسانند. پس انسان بدون سبب نمی تواند به آن مقصد برسد. طی این مسیر طولانی احتیاج به واسطه و سبب دارد ولی این واسطه ها و اسباب را خود خداوند تبارک وتعالی تعیین و معرفی کرده است.

 

آیا عقل به تنهایی می تواند ضرورت نیاز به توسل را برای سعادت انسان درک کند؟
عقل اصل نیاز بشر به واسطه را درک می کند؛ برای مثال اگر انسان بخواهد عالم بشود، این بدون سبب حاصل نمی شود. باید حتما سبب و واسطه ای در کار باشد. اسباب و واسطه های آن هم معلوم است که چه چیزی هستند همچنین اگر می خواهد ثروتمند شود، نیاز به اسباب و عللی دارد. حال اگر میخواهد به مقام قرب برسد، این هم نیاز به سبب و واسطه دارد. ولی اینکه چگونه می تواند به آن مقام برسد و واسطه ها و اسباب چه چیزهایی هستند، عقل آن را درک نمی کند. پس اصل نیاز بشر به واسطه را عقل درک می کند؛ اما اینکه این واسطه ها و اسباب چه اموری هستند، این را باید خود خداوند تبارک وتعالی برای ما تبیین کند. اینجاست که به سراغ قرآن و روایات می رویم و از آنها استمداد می کنیم تا واسطهها را به بشناسیم.

 

آن منابع غیرعقلی کدام هستند و در آنها چند نوع واسطه ذكر شده است؟
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا إليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون» آنچه در این آیه به آن امر شده، ابتغاء وسیله است. اینکه اهل ایمان باید تقوا پیشه کنند و برای تقوا، از وسیله استفاده کنند؛ اما این طور نیست که این وسیله ها به خصوص و به صراحت در کنار هم بیان شده باشند. واسطه هایی که در منابع معتبر اعم از آیات و روایات بیان شده اند، حدودا هشت مورد هستند که به صورت فهرست وار بیان می کنم:
ایمان، ایمان به خداوند و ایمان به پیامبر اکرم (ص) اولین واسطه است. حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلى الله سبحانه الايمان به وبرسوله» یعنی بالاترین چیزی که انسانها میتوانند به سبب آن به خداوند متعال نزدیک بشوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر اکرم(ص) است.
٢. معرفت و شناخت؛ حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این باره می فرماید: «فان بالعلم تهتدى إلى ربک» اینکه متعلق این معرفت و شناخت چه چیزی است، مهم است. منظور از معرفت و شناخت انباشته شدن ذهن از اصطلاحات نیست. بلکه این معرفت همان معرفت رب و معرفت نفس و معرفت به هستی است که اینها در جاهای خودش بیان شده است.
٣. اسما و صفات خداوند تبارک وتعالی؛ این اسماء و صفات را ما در برخی ادعیه مانند دعای سمات، دعای سحر ماه مبارک رمضان و دعای جوشن کبیر می بینیم و می خوانیم. برای مثال در دعای سمات که از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) نقل شده است، می خوانیم:
اللهم انی اسئلک باسمک العظيم الأعظم الأعز الأكل الأكرم الذي اذا دعيت به على مغالق أبواب السماء للفتح بالرحمه انفتحث» یعنی خداوندا به حق نام بزرگ و پرشکوهت، همان نامی که اگر بر درهای بسته آسمان، خوانده بشوی، به رحمت گشوده می شوند….
۴. قرآن؛ یکی از مهم ترین واسطه ها قرآن است. قرآن کتاب هدایت است و عمل به آن انسان را به مقام قرب می رساند. در شبهای قدر قرآن را بر سر میگیریم و از خداوند به حق این کتاب استمداد میجوییم و می گوییم: اللهم إني أسألك بكتاب المنزل و ما فيه و فيه اسم الأكبر و أسمائک الحسنی و ما يخاف و يرجى أن تجعلني من عتقائك من النار؛ خدایا از تو درخواست می کنم به حق کتاب نازل شدهات و آنچه در آن است، و در آن است نام بزرگترت، و نام های نیکوترت و آنچه بیم انگیز است و امیدبخش، اینکه مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهی»
۵. عمل صالح؛ در همان روایت که از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شد، ایشان واسطه های تقرب به خداوند متعال را این گونه نام می برد
«إن أفضل ما توسل به المتوسلون إلى الله سبحانه و تعالى الإيمان به و برسوله و الجهاد في سبيله فإنه ذروة الإسلام و كلمة الإخلاص فإنها الفطرة و إقام الصلاة فإنها ملة وإياة الزكاة ….. برترین وسیله ای که متوسلان به خدا، به آن توسل می جویند ایمان به خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله) اوست و جهاد در راه خدا که قله رفيع اسلام است و کلمه اخلاص (و شهادت به یگانگی خدا) که هماهنگ با فطرت انسانی است، و برپا داشتن نماز که حقیقت دین و آیین است، و ادای زکات که فریضهای واجب است، و روزه ماه رمضان که سپری در برابر عذاب الهی است، و حج و عمره خانه خدا که نابودکننده فقر و شستشو دهنده گناه است و صله رحم که سبب فزونی مال و طول عمر، و صدقه پنهانی که کفاره گناهان است و صدقه آشکار که از مرگهای بد پیشگیری می کند و خدمت به خلق که از لغزشها و شکست های خفت بار جلوگیری می کند» در واقع حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این روایت اعمالی را که موجب تقرب به حضرت حق تعالی است یک به یک ذکر می فرماید
۶ توسل به پیامبر اکرم (ص) در زمان حیات؛ ۷. توسل به پیامبر اکرم(ص) پس از رحلت ایشان ۸- توسل به اهل بیت(ع)

 

مخالفان مسئله توسل کدام یک از این مواردی را که ذکر کردید، قبول ندارند؟
مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که یک دسته به برخی از واسطه ها چسبیده اند و از دیگر واسطه ها غافل مانده اند؛ برای مثال بعضی بر قرآن و ایمان به خدا و عمل صالح تأكيد دارند و دیگر واسطه ها را رها کردهاند. بعضی هم بالعکس؛ برای مثال به اهل بیت (ع) تمسک می جویند و گمان می کنند صرفا اگر آنها را واسطه قرار بدهند، میتوانند به آن مقصد برسند و قرآن و ایمان و عمل صالح را هم رها کرده اند. هر دو رویکرد کاملا اشتباه است و ما امروزه جمعیت بسیاری را در بین مسلمانان میبینیم که گرفتار این دو آسیب هستند. توسل یعنی وسیله قرار دادن. اینکه «قرآن»، «عمل صالح» و «ایمان به خدا» می توانند وسیله و واسطه بشوند برای این که انسان را به حرکت دربیاورند و در مسیر تکامل به سوی حق تعالی سوق دهند، کاملا روشن است؛ اما آنچه بیشتر محل بحث و گفت وگو است و متأسفانه از یک سو برخی آن را انکار کرده و از سوی دیگر در بین برخی پیروان اهل بیت (ع) تلقی صحیحی از آن وجود ندارد، مسئله توسل به اهل بیت(ع) است. آنچه ما روی آن تأکید داریم، ضرورت توسل به اهل بیت (ع) می باشد؛ یعنی همان طور که توسل به قرآن و اسماء خدا و ایمان به خدای متعال برای وصول به مقام قرب الهی و سعادت لازم است، توسل به اهل بیت (ع) آن هم برای وصول به مقام قرب و نه فقط برای رفع نیازها و حوایج و حل مشکلات زندگی لازم است؛ بنابراین باید به حقیقت توسل پی ببریم و بفهمیم که توسل به اهل بیت (ع) دقیقا به چه معناست. اگر این مسئله معلوم شود و مرتبه عالی توسل شناخته شود، ضرورت توسل به اهل بیت (ع) هم آشکار می شود.

 

توسل حقیقی به اهل بیت(ع) چه ملاک و معیارهایی دارد؟
توسل به اهل بیت (ع) در سه بعد تجلی پیدا می کند: ۱. معرفت و شناخت اهل بیت(ع)؛ ٢. محبت به اهل بیت (ع)؛ ۳. اطاعت از اهل بیت (ع). حقیقت توسل جز این سه گام نیست. مرتبه عالی توسل که به نظر ما ضروری است، با این سه گام تحقق پیدا می کند. معرفت، محبت و اطاعت.

 

برخی مسئله توسل را كفارة گناهان خود تلقی می کنند. نظرتان درباره این نوع تلقی از توسل را بیان کنید.
مرحوم امام خمینی در شرح دعای سحر تعبیر زیبایی دارند. ایشان می فرمایند: «این ساختمان وجودی که محمد ابن عبدالله نامیده شده، از عالم علم الهی برای رهایی اسیران زندان طبیعت به عالم ملک نازل شده است.» یعنی این وجود مقدس به عالم ملک آمده تا ما را از زندان طبیعت رها کند و دوباره به بالا ببرد. اهل بیت عصمت و طهارت (ع) چنین موجوداتی هستند؛ اما تلقی بسیاری از ما این گونه نیست. به قول شهید مطهری همان طور که مسیحیان حضرت مسیح (ع) را «الفادی» می نامند، بعضی از شیعیان هم خیال می کنند اهل بیت(ع) و امام حسین (ع) «الفادی» هستند؛ یعنی امام حسین(ع) به این دنیا آمد و شهید شد تا شهادتش كفاره گناهان ما باشد و ما را از عذاب آخرت نجات بدهد. این یک نقص معرفتی اساسی درباره به اهل بیت (ع) است. امام باقر(ع) درباره مسئله اهل بیت (ع) و ولایت آنان می فرماید: «ذروة الأمر و سنامة ومفتاحه وباب الأشياء و رضا الرحمن تبارک وتعالى الطاعة للإمام بعد معرفته» بالاترین و مرتفع ترین امر دین و کلید همه امور دینی و درب ورود به آنها و مایه خرسندی خداوند، اطاعت امام، پس از معرفت اوست.»
جایگاه و منزلت اهل بیت (ع) که واسطه در وجود و عروج هستند، آن چنان که باید، در جامعه شناخته نشده است. ما خیال می کنیم همین که ادعای ولایتمداری آنان را داشته باشیم، دیگر هر کاری که بخواهیم می توانیم انجام بدهیم.
محمد ابن مارد می گوید: «به امام صادق (ع) عرض کردم: به ما گفته شده وقتی در حق ائمه معرفت پیدا کردید، دیگر هر کاری که می خواهید انجام بدهید. آیا واقعا شما چنین چیزی فرموده اید؟ امام صادق (ع) به من فرمود: بله، من این را گفته ام. من عرض کردم: حتی اگر زنا کند؟! حتی اگر سرقت کند؟! حتی اگر شراب بنوشد؟! حضرت فرمود: انا لله و انا اليه راجعون …. آن چه من گفتم این بود که «اذا عرفت فاعمل ما شئت من قليل الخير و كثيره، فإنه يقبل منک؛ وقتی به حق ما معرفت پیدا کردی، آنچه از کار خیر است، چه کم و زیاد، انجام بده؛ چرا که از تو قبول می شود.» این تلقی کجا و آن تلقی کجا؟!
در برخی دیگر از روایات از امام صادق(ع) نقل شده است: «حب علی حسنة لا تضر معها سيئة وبغضة سيئة لا ينفع معها حسنه» یعنی حب علی ابن ابیطالب (ع) حسنه ای است که هیچ سیئه ای به آن ضرر نمی رساند و بغض علی ابن ابیطالب(ع)، سینه ای است که هیچ حسنه ای به آن نفع نمی رساند. این حدیث در بعضی از کتب روایی وارد شده است. کسی که به آموزه های دینی اشراف داشته باشد، این روایت را با روایات دیگر جمع می کند. ما در مقابل، روایت دیگری داریم که امام رضا(ع) می فرماید: «أبلغ شیعتنا أنا لا نغنى من الله شيئا» یعنی به شیعیان ما ابلاغ کن ما شما را از خداوند بی نیاز نمی کنیم. همچنین امام باقر(ع) به جابر می فرماید: «یا جابر والله ما يتقرب إلى الله تعالى إلا بالطاعة، ما معناه براءة من النار» یعنی ای جابر، به خدا قسم کسی به خداوند نزدیک نمی شود، مگر به اطاعت و همراهی ما به تنهایی موجب برائت از آتش نیست؛ یعنی کسی گمان نکند به صرف اینکه ادعا کند من ولایت اهل بیت(ع) را قبول دارم، از آتش نجات و رهایی پیدا می کند. ما اگر آن روایت را درباره حب امیرالمؤمنین(ع) داریم، این روایت را هم داریم مجموع اینها نتیجه دیگری به ما می دهد. ما معرفت به جایگاه اهل بیت (ع) نداریم. واقعا جایگاه اهل بیت(ع) در هندسه معرفتی شیعه، مخصوصا در بین توده های مردم روشن نیست. نه فقط در میان مردم، حتی در میان خواص هم وضع همین گونه است. امام صادق(ع) به اسماعيل ابن عبدالعزیز که تصوراتی خاص نسبت به امام داشت، فرمود: «یا اسماعیل لا ترفع البناء فوق طاقته فينهدم» یعنی این ساختمان را بیش از حد بالا نبر؛ چرا که اگر ساختمان بیش از حدش بالا برود، منهدم میشود، پس حقیقت توسل به اهل بیت (ع) سه رکن دارد: ۱. معرفت به اهل بیت (ع)؛ ۲. محبت به اهل بیت (ع)؛ ۳. اطاعت و پیروی از اهل بیت (ع). بدون معرفت و محبت و اطاعت، حقیقت توسل معنا پیدا نمی کند. این عالی ترین مرتبه توسل است. کسی که معرفت به اهل بیت (ع) پیدا می کند، محبت هم پیدا می کند و این محبت باعث اطاعت او می شود. ما باید پا جای پای معصومین بگذاریم. آن طور که اهل بیت (ع) زندگی و رفتار می کردند، زندگی و رفتار کنیم. در آن صورت است که میتوانیم بگوییم که به اهل بیت (ع) متوسل شده ایم. توسل یعنی وسیله و واسطه قرار دادن به نحوی که این واسطه ها سبب بشوند که ما را بالا ببرند. در تلقی عمومی از توسل به اهل بیت (ع)، ما زندگی خود را می کنیم و هر جا مشکلی پیدا کردیم، آنها را واسطه قرار میدهیم که مشکلات ما را حل کنند. این پایین ترین مرتبه توسل است

 

مرحوم حضرت امام خمینی در باب توسل به اهل بیت (ع) و شفاعت آنان چه دیدگاهی دارند؟
به نظرم حضرت امام از پیشتازان تصحیح نگاه جامعه اسلامی و شیعی نسبت به اهل بیت(ع) و به طور کلی، برگرداندن آموزه های مهم دینی به جایگاه خودشان بوده است. در منظومه فکری امام، موضوع توسل و شفاعت اهل بیت(ع) و نیز منزلت و امامت آنان به نحوی تبیین شده که هم تأثیرگذار در جامعه است و هم دافع شبهات می باشد و هم با سایر معارف دینی ما هماهنگ و همراه است؛ یعنی یک تفکر نظام مند می باشد ما باید معارف دینی را به نحوی القا کنیم که اجزای آن با هم ناهماهنگی نداشته باشند؛ یا تعارضی بین آنان نباشد. یکی از مشکلاتی که متأسفانه الان وجود دارد این است که بعضی از سخنرانان و اهل منبر (که گاهی حتی در رسانه رسمی کشور صحبت می کنند) مطالبی می گویند که نه تنها مشکلی حل نمی کند، بلکه موجب ایجاد سؤال و شبهه در بخش های دیگر معرفتی می شوند. این خیلی مهم است که معارف دینی از زبان کسانی بیان شوند که خودشان منظومه فکری داشته باشند. اگر هم دارای منظومه فکری نیستند، حداقل در چارچوب فکری اهل تحقیق و نظر سخن بگویند و مراقب بیان مطالبشان باشند. گاهی دیده ام که یک سخنران روایتی را می خواند و آن را تفسیر می کند؛ در حالی که آن روایت با قطع نظر از سایر روایات و آیات نه تنها موجب تعميق عقاید نمی شود، بلکه باعث شبهات و اشکالات میگردد. حضرت امام (ره) در مواضع متعدد به این نکته اشاره، و سعی کردند که مطالب خود را به نحو نظام مندی به مخاطب القا کنند.
بخشی از مطالب امام را نقل می کنم. ایشان در باب مسئله شفاعت می فرمایند: «بلی، یک بدبختی که ما داریم آن یک بدبختی فوق العاده است، که با عقول خود – نه با آن عقولی که تربیت صحیح شرعی باشند که مثل بچه های بی صاحب ولگرد، خودبه خود و بدون تربیت بزرگ شده اند، بلکه تحت تربیت ناقصين نالایق، بزرگ شده اند، سنن الهی را معنی میکنیم و گمان می کنیم که قضیه آخرت و مسئولیت آنجایک مسئولیت اعتباری است و مولی هم طبق این امر اعتباری، یا عقویت می کند و یا اصلا می گذرد و می گوید برو پی کارت که من گذشتم، و یا یک نفری می آید و می گوید من خواهش می کنم از این بگذر؛ و ما قضیه شفاعت را چنین گمان کردیم؛ و بعضی از منبری های ما از خودشان تفصيل دادند تا منبر بگیرند؛ و بعضی هم نفهمیدند و از یک خبری که نه سندش را و نه دلالتش را دانستند، یک معنایی گرفتند و آمدند حضرت سید الشهداء (ع) را شفیع قرار دادند که هر کس مرد، حضرت تشریف می آورد و شفاعت می نماید و حضرت باری تعالی و تبارک هم از آن می گذرد و عقابش نمیکند.» در ادامه می فرمایند: «ما که وسیله مغرور شدن را داریم و شیطان، آن را بر مقدسین و اهل دین و دیانت مشتبه کرده است. آن شفاعتی که کتاب و سنت به آن ناطق و بلکه بین جمعیت مسلمین مسلّم است، شامل یک عده خیلی قلیل و معدودی می شود که در عداد عدم می توان شمرد، نه به آن شمول و وسعتی که ما خیال کردیم که انسان هر چه ظلم و معاصی کرده باشد، باز ممکن است شفاعت نصیبش گردد.» بنابراین این یک مشکل جدی است که امام به آن اشاره می فرمایند و از آن به «بدبختی فوق العاده» تعبیر می کنند. اگر امروزه این حرفها گفته بشود، سر و صدای عده ای در می آید که چرا ایمان و عقاید مردم را متزلزل می کنید… مسئله توسل و شفاعت به این سادگی نیست. من واقعا به طور جدی از مبلغین و دستگاه های تبلیغی و رسانه ها، به خصوص از مسئولین رسانه ملی که نقش مهمی دارد و جلسات و سخنرانیهای مذهبی را پخش می کند، می خواهم که دقت کنند و مطالبی پخش نکنند که به این تربیت ناصحیح دامن بزند. در غیر این صورت رسانه به جای اینکه مدرسه پرورش انسان و مبلغ مکتب انسان ساز باشد، مدرسه ای می شود که در آن انسانهایی تربیت می شوند که مقبول اهل بیت(ع) و ائمه اطهار(ع) نیستند.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , ,