قال امیر المومنین علیه السلام« مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ»[۱]
هیچ کسی چیزی را در دل پنهان نمیکند جز این که در لغزشهای زبانی و چهره اش آن را آشکار می کند.
این فرمایش امیرالمونین در واقع همان چیزی است که امروزه همه روان شناسان درباره آن بحث میکنند که احساسات درونی و حالات درونی اعم از خوشحالی یا ناراحتی در وجه و زبان و چهره انسان نمود پیدا می کند. خیلی اوقات افراد نحوه سخن گفتن شان یا چهره شان حاکی از حالات درونی آنها اعم از نشاط یا حزن است. ممکن است شخصی خودش را خیلی کنترل کند ولی بالاخره انسانهایی که دقیق اند از تفاوت خطوط چهره سرّ درون آنها را می فهمند. یا ممکن است شخصی در صحبت کردن خیلی تلاش کند که زبانش را کنترل کند اما یک لغزشهایی پیش میآید، موقعیت هایی پیش می آید که حالت باطنی او را آشکار میکند. حضرت امیرالمومنین(ع) می فرماید: هیچ کس هیچ چیزی را در دل پنهان نمیکند الا اینکه در لغزشهای زبانی و خطوط چهره او آن امر پنهان در دل آشکار می شود. حال من از این بیان میخواهم نکته ای را استفاده کنم.
این همه در اسلام و تعالیم اهل بیت بر صفای باطن بر محبت و مودت به یکدیگر بر خالی بودن دل از حسد و کینه و امثال اینها تاکید شده است زیرا علاوه بر اینکه این امور آثار مخربی دارند؛ دلی که آلوده به این امور است هم در دنیا در عذاب است هم در آخرت. عذاب دنیائیش که معلوم است زیرا شخص حسود آسایش ندارد و ذهنش درگیر یک سری مسائل بی اساس و بی فائده است و همیشه دغدغه و ناراحتی دارد لذا دل خوش و خیال آسوده ندارد، این خودش آتش است آتش مگر معنایش چیست آتش لزوما این نیست که کنار ما هیزم بریزند و کبریت بزنند و روشن کنند، آدم حسود همین الان در آتش است، آتش حسادت یک لحظه او را آرام نمیگذارد. این خودش آتش است، آتشی که دائما در حال سوزاندن است. دیگری ترقی می کند این می سوزد. سوختن دل مهمتر است یا سوختن دست هر چه مراتب حسادت و کینه بیشتر باشد درجه سوختن بیشتر است وقتی این حجابها کنار می رود حقیقت آتش معلوم می شود. آتش حسد نیازی به هیزم ندارد همین خلقیات آتشی است که انسان را میسوزاند.
اگر سعی کنیم دل را ظرف برای این امور قرار ندهیم دیگر از این لغزشهای زبانی و درهم کشیدن چهره ها پیش نمی آید. چرا دلها را به هم مهربان نمیکنیم که نتیجه اش نرمی زبان های ما با یکدیگر شود. وقتی می بینیم زبانها درشت شده و با کلمات درشت با هم سخن میگوییم حاکی از این است که دلهای ما با هم نرم نیست لذا با چهره های درهم و بر افروخته با هم مواجه می شویم. این نشان دهنده این است که دلهای ما با هم صاف نیست.
اگر خدای نکرده شخصی در دلش نفاق دارد اما به زبان معتقدانه حرف میزند، این بالاخره خودش را نشان میدهد، کسی که در دلش خدای نکرده مومن نیست بالاخره یک جایی چهره اش را نشان می دهد. در روابط ایمانی در روابط برادری و دینی نیز همین طور است.
کأن امام(ع) میخواهند بفرمایند: دلهایتان نسبت به هم به گونه ای باشد که از این اتفاقات پیش نیاید. اگر میخواهیم جامعه ما جامعه اخلاقی و سالم و آرام باشد و در چارچوب موازین شرعی و دینی و الهی باشد راهش این است که باطنمان را صاف کنیم. البته قواعد و قوانین و مقررات برای هر جامعهای لازم است و باید حدود رعایت شود و تعدی به حقوق دیگری نشود، بحثی در این نیست. این که قانون گذاشتند اگر کسی به کسی ناسزا گفت مستحق برخورد و اجرای حد و تعزیز است جای خود ولی اساس سخن امیرالمومنین این است که از زیر بنا مشکلات حل شود.
اگر ما دلهایمان را به هم نرم کنیم، مطمئن باشید زبانهایمان نیز با هم نرم میشود، اگر دلهایمان را با هم نرم کنیم مطمئنا با چهره های گشاده با هم برخورد می کنیم، این یک مسئله عمومی است که در همه نهادهای اجتماعی چه در خانواده چه در دانشگاه چه در حوزه و چه درعالم سیاست همه جا حکم فرماست. خیلی اوقات در خانواده ها مدتی با هم خوب هستند و گاهی با هم مشاجره می کنند. یک طرف با زبان چیزی میگوید و طرف دیگر نیز با زبان چیز دیگر میگوید، به جای اینکه از سر چشمه مشکل را حل کنند، می خواهند با زبان و چهره و خروجی خصوصیات باطنی آن را حل کنند. زبان، خروجی باطن شخصیت و افکار او است، چهره ویترین درون است.
اگر آن سرچشمه یعنی دل داخلش چیزهایی باشد و شما هم تلاش کنید که چهره را خوب نشان دهید، جاهایی هم در زبان و هم در چهره اتفاقاتی می افتد که آن زشتی ها را آشکار می کند. اگر خانواده ها به این سمت بروند که دلشان را از کینه دور کنند مشکلات راحت تر حل می شوند چیزی که ما خیلی در جامعه به آن نیاز داریم ولی متاسفانه روز به روز از آن دور می شویم.
[۱] نهج البلاغه صبحی صالح ص ۴۷۲
نظرات