عيد سعيد غدير خم، اکمال رسالت از جانب نبي مکرم اسلام و اعلام رسمي و علني ولايت و رهبري اميرمؤمنان علي عليه السلام بر جامعه اسلامي، بهانهايست تا بار ديگر، آنچه پيامبر در طول حيات خود بارها بر آن تأکيد داشتند را مرور کنيم.
استاد سيد مجتبي نورمفيدي، در اين زمينه ميگويد: «به تعبير امام راحل(س)، نصب علي(ع) از مقامات معنوي آن حضرت نيست؛ بلکه مقامات معنوي او باعث شد به خلافت نصب شود».
وی تأکيد دارد که «اساساً شخصيت اميرالمؤمنين به غدير هويت داد به گونهای که تبديل به نقطه عطفی در تاريخ اسلام شد نه آنکه او به واسطه غدير ارزش پيدا کند. البته خود نصب اميرالمؤمنين آن هم از ناحيه خداوند تبارک و تعالی و رسول گرامي اسلام(ص) يک فضيلت و امتياز است ولی در رتبه قبل، آن شايستگيها سبب شد اين امتياز به او داده شود و به اين مقام منصوب شود.»
استاد سيد مجتبی نورمفيدی همچنين اظهار ميدارد که «اگر سراسر دوران رسالت پيامبر از بعثت تا رحلت را مورد بررسی قرار دهيم به اين مسئله پی ميبريم که در طول اين دوران، مسئله خلافت و جانشينی علي(ع) بارها مطرح شده است. اگر ادعا کنيم خط جانشينی علي(ع) به عنوان يک استراتژی از ناحيه پيامبر خاتم در تمام اين مدت تعقيب شده، ادعای گزافی نکردهايم.»
متن کامل اين گفتوگو به شرح زير است:
حقيقت و محتوای غدير چيست؟
ضمن عرض تبريک به شما و مخاطبان محترم، به نظر من برای درک حقيقت و محتوای غدير ضروری است نکاتی مورد توجه و دقت قرار گيرد. من سعی ميکنم در اين مجال مختصر با تکيه بر اين نکات، گوشههايی از اين حقيقت بزرگ را تا حدودی تبيين کنم.
نکته اول آنکه در معارف اهل بيت، مسئله امامت و ولايت از مهمترين ارکان دين است و همان طور که ارسال رسل و انزال کتب بر اساس ادله متقن و محکم لازم است، مسئله ولايت و امامت هم، طبق همين ادله ضروری و لازم است و بر طبق بعضی روايات، ولايت و امامت برترين نعمتهای معنوی و الهی است. در جای خود هم ثابت شده که تعيين امام و رهبر هم پس از پيامبر لازم و واجب است. البته ولايت يک معنای بسيار وسيع و گستردهای دارد که حکومت يک شعبهای از آن است؛ لذا اگر ائمه هدی حکومت ظاهری هم نداشته باشند، خدشهای به ولايت آنان وارد نميشود. به هر حال ائمه معصومين عليهم السلام، همواره بر محوريت اصل امامت و ولايت تأکيد کردهاند و من ميتوانم ادعا کنم اصل امامت از مترقيترين اصول دين و مذهب است. در حديث معروف «بنی الاسلام علی خمس» زراره نقل ميکند که پس از آنکه امام باقر(ع) ارکان پنجگانه اسلام را بيان کردند از ايشان سؤال کردم کدام يک از اين ارکان برتر است؟ امام فرمود: ولايت برترين پايه است، چون کليد بقيه ارکان است و امام راهنما و دليل بر آن ميباشد. «الولاية افضل لانها مفتاحهنّ و الوالی هو الدليل عليهن» امام سپس در ادامه اين حديث ميفرمايد: «ذرورة الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشياء و رضی الرحمن الطاعة للامام بعد معرفته». بديهی است مسئلهای با اين اهميت که بلندای امر دين و قله آن و کليد و باب همه اشيا و مهمتر از همه، رضايت پروردگار در آن است، يعنی معرفت امام و اطاعت از او، بايد مورد تأکيد قرار گيرد. من فقط در حد اشاره ميخواهم اذهان را به اين نکته معطوف کنم که امامت تداوم خط رسالت و حافظ آن الی يوم القيامة است و همان طور که اشاره شد، کليد و راهنمای دين و برترين پايه آن است.
نکته دوم آنکه، با توجه به اهميت امانت امامت و نقش محوری ولايت در پيشبرد اهداف رسالت و رساندن انسانها به سعادت واقعی و کمال حقيقي، قهراً هر کسی نميتواند بار اين امانت را به دوش بکشد. علي(ع) شخصيتي است که فهم بشر از درک ابعاد وجودی او عاجز است. فضايل انسانی در وجود او به اوج کمال رسيده و در هر زمينهای برترين است. در علم، در شجاعت، در اخلاص، در بندگی خدا، در تدبير و مديريت، در انقطاع از دنيا، در زهد، در عشق و دلسوزی نسبت به مردم به ويژه مستضعفان و نيازمندان و محرومان و …؛ با اين اوصاف تنها کسی که ميتواند مسئوليت محوری امامت و خلافت را برعهده بگيرد اوست و همين جهت باعث شد که در روز غدير به خلافت نصب شود. به تعبير امام راحل(س)، نصب علي(ع) از مقامات معنوی آن حضرت نيست؛ بلکه مقامات معنوی او باعث شد به خلافت نصب شود. پس اساساً شخصيت اميرالمؤمنين به غدير هويت داد به گونهای که تبديل به نقطه عطفی در تاريخ اسلام شد نه آنکه او به واسطه غدير ارزش پيدا کند. البته خود نصب اميرالمؤمنين آن هم از ناحيه خداوند تبارک و تعالی و رسول گرامي اسلام(ص) يک فضيلت و امتياز است ولی در رتبه قبل، آن شايستگيها سبب شد اين امتياز به او داده شود و به اين مقام منصوب شود و در واقع هم اين امتياز برای امت پيامبر بود که چنين شخصيتی به عنوان حاکم امت تعيين شد. پس ارزش و اعتبار غدير در درجه اول به اعتبار کسی است که در اين روز به عنوان جانشين بلافصل پيامبر معرفی شد. به علاوه اين نصب از ناحيه خدا و رسول(ص) صورت گرفت يعنی هم ناصب و هم منصوب ممتاز بودند. (ن.ک. صحيفه امام،ج۲۰فص۱۱۲)
نکته سوم آنکه، اگر سراسر دوران رسالت پيامبر از بعثت تا رحلت را مورد بررسی قرار دهيم به اين مسئله پی ميبريم که در طول اين دوران، مسئله خلافت و جانشينی علي(ع) بارها مطرح شده است. اگر ادعا کنيم خط جانشينی علي(ع) به عنوان يک استراتژی از ناحيه پيامبر خاتم در تمام اين مدت تعقيب شده، ادعای گزافی نکردهايم. موارد زيادی در اين رابطه قابل ذکر است. مثلاً وقتی آيه «و انذر عشيرتک الاقربين» نازل شد، پيامبر در
اجتماع فرزندان عبدالمطلب فرمود: کدام يک از شما مرا ياری ميکند تا پس از من برادر و جانشين و وصی من باشد؟ علي(ع) گفت: من با شما بيعت ميکنم و ياريتان مينمايم. آنگاه پيامبر فرمود: «هذا اخی و وصيی و وزيری و خليفتی من بعدی و وارثي، فاسمعوا له و اطيعوه» ميبينيد در همان آغاز رسالت، علي(ع) به عنوان وزير و خليفه معرفی و دستور به اطاعت از او صادر گرديد. در جريان عقد اخوت هم نظير همين تعابير را از پيامبر(ص) در مورد علي(ع) مشاهده ميکنيم به اضافه اين جمله که «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدي». بر طبق برخی روايات، لقب “اميرالمؤمنين” را خود پيامبر(ص) به علي(ع) دادند. ايشان در جريان عيادت از علي(ع) به همراه بعضی از اصحاب به آنان فرمود: «سلّموا عليه بإمرة المؤمنين»، ابوبکر و عمر پرسيدند: آيا از جانب خدا و رسولش مأموريت داريم؟ رسول خدا فرمود: بلی و سپس همگی به اين عنوان به او سلام دادند. از اين قبيل موارد زياد است. آياتی از قرآن در شأن اهل بيت و اميرالمؤمنين(ع) نازل شده از جمله آيات ولايت، تطهير و مباهله و همچنين احاديث زيادی از پيامبر(ص) رسيده و خود حضرت علي(ع) در مقابل مدعيان خلافت و در مواجهه با مهاجرين و انصار به اين آيات و روايات استشهاد کرده است. به هر حال، در حادثه غدير هم که فريقين آن را نقل کردهاند و متواتر است، همين مسئله اتفاق افتاده، لکن فرق آن با ساير موارد در اين است که تا آن زمان پيامبر(ص) به مناسبت در موارد و مواضع مختلف آن را بيان ميکرد که عمدتاً ناظران و شاهدان آن محدود بودند؛ ولی در آن روز اين مطلب با بانگی رسا در عظيمترين اجتماع مسلمين و در ماههای آخر عمر پيامبر(ص) بيان شد.
همانگونه که اشاره فرموديد، مسئله جانشينی حضرت امير عليه السلام به اشکال مختلف و در مناسبتهای گوناگون از زبان مبارک حضرت رسول(ص) مطرح شده بود. حال سؤال اين است که چرا اين موضوع در غدير به آن شکل اتفاق ميافتد؟
آنچه در آن روز اتفاق افتاد يک اعلام عمومي بود تا ديگر عذری برای کسی باقی نماند، همان طور که حضرت زهرا(س) در پاسخ به بهانه تراشيهای انصار فرمود: و هل ترک ابی يوم غدير لاحد عذراً؟ آيا پدرم روز غدير برای کسی عذری باقی گذاشت؟ هرچند پيامبر(ص) از هر فرصتی برای بيان اين امر مهم استفاده کرده بودند ولی همان طور که خود پيامبر هم در آن روز فرمود، به پايان عمر خويش نزديک شده بود و بايد اين مسئله را به اين نحو بيان ميکرد. به هر حال اقدام رسول گرامي اسلام در روز غدير در واقع اعلان رسمي موضع رسول الله(ص) بود که با اين اقدام در حقيقت همان خواست الهی را محقق کردند.
همگان آگاه هستند که واقعه غدير ويژگيها و تفاوتهايی با حوادث ديگر تاريخ اسلام دارد. حتی اين تفاوت را در حالت درونی پيامبر گرامی اسلام نيز مشاهده ميکنيم؛ به گونهای که قرآن کريم تلويحا به آن اشاره ميکند. به اين معنا که در مورد حادثه غدير بنابر آنچه گزارش شده يک نگرانی و دلواپسی و خوف در قلب مبارک رسول الله(ص) وجود داشته است،
با توجه به اينکه چنين ترسی با عصمت رسوالله سازگاری ندارد. علت اين نگرانی چه بود که خداوند ايشان را دلداری داد و فرمود: والله يعصمک من الناس؟
علت اين بود که آن حضرت نگران عکس العملهايی بودند که ممکن بود پس از اين اعلام عمومي صورت بگيرد. او نگران و خوفناک در مورد خودش نبود چه اينکه در تمام مدت تبليغ رسالت عليرغم همه فشارها و تنگناها کمترين ترسی به خود راه نداد. نگرانی او اين بود که مردم نفهمند که ولايت علي(ع) در آن روز حکم خدا و نصب الهی است. ترس ايشان اين بود که مردم به خاطر جهل و ناداني، اين امر را نپذيرند؛ مخصوصاً عدهای که حضرت نيز آنان را کاملاً ميشناخت و به نيات آنان واقف بود ممکن بود فتنه کنند، چون فضايل بيشمار حضرت علی (ع) و موقعيت استثنايی او حسادت بسياری را برنگيخته بود و لذا پيامبر(ص) ميترسيد آنان از جهل مردم سوء استفاده کنند. هنوز اطمينان نداشت که آيا مردم به آن حد از آگاهی رسيدهاند که چنين امر خطيری را درک کنند. اين نگرانی در واقع از جنس نگرانی موسی در مقابل ساحران بود که مبادا مارهای دستپرورده آنان مردم را بفريبد و در مسير گمراهی باقی بمانند. در حقيقت حضرت موسی از اين ميترسيد که مردم قدرت تشخيص ميان معجزه و سحر را نداشته باشند و در جهل و گمراهی باقی بمانند. همان طور که علي(ع) در نهج البلاغه فرموده: «لم يوجس موسی خيفة علی نفسه بل اشفق من غلبة الجهال و دول الضلال» و الا ترس در وجود آن حضرت راه نداشت. اگر ترس و نگرانی هم بود به خاطر امر دين و جهل و ناآگاهی مردم بود که مبادا مردم درک نکنند که علي(ع) منصوب الهی است نه پيامبر! به تعبير رساتر، هم حضرت موسي(ع) و هم رسول گرامي اسلام (ص)، هر دو از ضعف فرهنگی در مردم ميترسيدند ولاغير. به هر حال عليرغم اين نگرانی با وعده الهی که فرمود: «والله يعصمک من الناس» پيامبر به رسالت خدا عمل کرد. تعبير «رسالته» هم مهم است. ميخواهد بگويد اگر رسالت نصب جانشين را ناديده بگيري، رسالت الهی را عمل نکردي.
و اما حقيقت غدير چه ميشود؟
با ملاحظه نکاتی که عرض کردم، معلوم ميشود حقيقت غدير و محتوای آن، حاکميت عصمت و عدالت، حاکميت صالحان، استمرار خط نبوت و تداوم رسالت در گرو امامت است. امامان معصوم هستند که در ادامه راه انبيا ميتوانند سعادت ابدی انسان را تأمين و غرض آفرينش را تحصيل کنند. بديهی است، هدايت و رهبری جامعه برای رسيدن به قلههای کمال و شکوفا شدن استعدادهای فطری و بروز فضايل انساني، بايد به دست کسی باشد که خود در اوج کمال است و انسان کامل که در همه جهات برترين است، ميتواند عهدهدار اين مسئوليت شود. به همين جهت تعيين علي(ع) نعمت و کمال دين محسوب شد.
به نظر حضرتعالی رويکرد اصلی غدير چيست؟ آيا رويکرد آن متوجه تشکيل حکومت است؟
با توجه به آنچه گفته شد، به اين سؤال هم اينگونه پاسخ داده ميشود که رويکرد اصلی غدير، هدايت و رهبری جامعه توسط انسان کامل است. اگر بپذيريم شريعت برای محبوس شدن در کتابها نيامده بلکه برای عينيت يافتن در جامعه و حضور در متن زندگی مردم و سعادت حقيقی انساني آمده، پس بدون اجرای آن چنين هدفی تأمين نميشود و محوريترين طريق و ابزار برای تحقق اين مهم، حکومت و بسط يد ولی خداست. در غدير، مسئول اجرايی شدن و تحقق اهداف دين معين شد. حکومت فی نفسه اهميت ندارد و به تعبير خود اميرالمؤمنين خطاب به ابن عباس به اندازه اين کفش بيقيمت نزد من ارزش ندارد. آنچه مهم است اهداف متعالی حکومت و به طور خاص اقامه عدل است. غدير فقط يک حادثه تاريخی نبود بلکه فرصتی بود برای بشريت تا حکومتی تشکيل شود که در سايه آن ارزشهای متعالی انساني، بندگی خدا، کرامت انساني، امنيت، عدالت، رفاه، صلح، برادري، مهرورزی سراسر عالم را در برگيرد. اگر علي(ع) و فرزندانش فرصت پيدا ميکردند آن را عملی ميکردند. آنان که پس از رحلت پيامبر اين فرصت را از علی و اولاد طاهرينش سلب کردند، نه تنها به عترت پيامبر(ص) بلکه به همه انسانها الی يوم القيامه و حتی به خودشان هم ظلم کردند و زمينه تبديل خلافت به سلطنت را فراهم ساختند.
به نکته بسيار جالبی اشاره فرموديد؛ به اينکه حقيقت غدير تشکيل حکومت عدل است. در اين صورت شاخصه چنين حکومتی از منظر غدير چيست؟
هر چند به نظرم توضيحات پيشين مسير پاسخ به اين سؤال را نيز معلوم کرده؛ اما اجمالا عرض ميکنم وقتی انسان کامل، برترين انسانها، عابدترين، شجاعترين، عالمترين، زاهدترين، عادلترين، مهربانترين، عاشقترين نسبت به مردم، دلسوزترين نسبت به ضعفا، ظلم ستيزترين انسانها به عنوان حاکم معرفی ميشود، معلوم است که شاخصه حکومت مطلوب چيست و در چه مسيری حرکت خواهد کرد و حاکم چنين حکومتی چه شرايطی بايد داشته باشد. اين چيزی است که غدير را به همه اعصار متعلق ميکند. در ادوار و زمانهای مختلف ممکن است شکل حکومتها تغيير کند ولی وظايف حکومتها، شرايط حاکمان، اصول حکومتداری تغيير نميکند. ممکن است يک روز انتخابات وسيلهای برای تعيين حاکمان باشد و روز ديگر به طريق ديگری اين کار انجام شود. آنچه مهم است ارزشهايي است که حکومت و نظام سياسی برای تحقق آن تشکيل ميشود و همچنين روشهايی که حکومت برای حاکميت ارزشها به کار ميبندد و نيز خصوصيات کسانی که برای رسيدن به اين اهداف تلاش ميکنند. قطعاً در نظام علوی حاکم نه اهل زراندوزی است و نه اهل ظلم و دروغ و
استکبار و نه اهل ريا و چاپلوسي، و ذرهای هوای نفس در او نيست. پيام غدير، برپايی جامعهاي است که آحاد آن بر اساس عبوديت و بندگی خدا، صدق و صفا، کار و تلاش و همت عالي، مبارزه با ظلم و بيعدالتی و تبعيض، با محوريت ولی خدا به استکمال نفوس خويش مشغول باشند و در عين حال از مواهب طبيعی و نعمتهای خدادادی بيشترين استفاده را کرده و درخت علم و دانش را روز به روز پربارتر کنند.
افسوس که چنين فرصتی نه تنها از مسلمين بلکه از جامعه بشری گرفته شد و متأسفانه قدرتطلبی و منفعتمحوري، دنيامحوري، اشرافيت، تحقير انسانها جايگزين آن شد و همگان ديديم که بنی اميه با دين و عقايد مردم چه کرد و آنها را به چه روزی انداخت.
حوزههای علميه را در تبيين فرهنگ غدير چه نقشی دارند؟
حوزههای علميه در طول تاريخ، محور جريان تبيين حقيقت و فرهنگ غدير بودهاند و انصافاً عالمان بزرگوار و انديشمندان پرورش يافته معارف اهل بيت در اين جهت گامهای مهمي برداشتهاند. هزاران کتاب، رساله، مقاله در رابطه با غدير در ابعاد مختلف نوشته شده و البته برخی از اين آثار ممتازند. به حق ميتوان گفت بعضی از اين تأليفات چون مطابق شرائط خاص دوره خود بوده و به شبهات و اشکالات مغرضان و متعصبان و ناآگاهان همان دوره پرداخته، نقش مؤثری در تحکيم مبانی فرهنگ غدير داشتهاند. يکی از مهمترين آثار کتاب شريف الغدير است که جداٌ از توفيقات الهی برای مرحوم علامه امينی محسوب ميشود. او با تلاش و کوشش فراوان اثری از خود به جای گذاشت که نه تنها برای شيعيان بلکه برای ساير فرق اسلامي و حتی پيروان اديان ديگر ثمربخش بود. اين مطلب به راحتی از لابهلای نامههايی که به علامه امينی نوشته شده، قابل استفاده است.ولی به نظر من، مهمترين کاری که لازم است در حوزههای علميه تعقيب شود عمق بخشيدن به اين واقعه و فرهنگ است. شخصيت اميرالمؤمنين همانند پيامبر اکرم(ص) و همانند قرآن بطون و لايههای عميقی دارند که تا حد ممکن و توسط اهلش بايد تبيين شود. متأسفانه عموم فعاليتهای فرهنگی امروز گرفتار آفت سطحينگری شده و بعضا به امور ظاهری و تبليغاتی صرف بسنده ميشود.
چرا چنين اتفاقی در عرصه فرهنگی افتاده است؟
البته دلايل مختلفی ممکن است وجود داشته باشد اما گاهی احساس ميشود برخی از فعاليتهای فرهنگی بيشتر برای راضی کردن مسئولان ما فوق و گزارش دادن است. همين جا مناسب است اشارهای داشته باشم که مشکلات فرهنگی که امروز جامعه با آن دست به گريبان است به مرحله نگرانکننده ای رسيده و البته اين مربوط به امروز و ديروز نيست. مقام معظم رهبری کراراً نسبت به اين مسئله هشدار دادهاند ولی در عمل مسئولان نهادهای فرهنگی و مذهبی اعم از دولتی و غيردولتی بيش از آنکه به تدوين يک راهکار جامع فکر کنند و با برنامهريزی دقيق و هماهنگ درصدد حل مشکلات فرهنگی برآيند، اين وظيفه را در حد برگزاری چند همايش و چاپ پوستر و جزوه تنزل داده و ميخواهند با چند کار تبليغاتی آن را حل کنند. اين همه بودجه و امکانات صرف امور فرهنگی ميشود و نهادهای متعددی مسئوليت اين امر را برعهده دارند، ولی خروجی آن چيست؟ کارهای موازي، سليقهاي، بدون داشتن يک چشمانداز درازمدت و صرف بودجههای کلان همه خسارتبار است. خلاصه آنکه يک برنامه هماهنگ استراتژيک در اين مسئله مشاهده نميشود. بگذريم. به هر حال حوزه بايد با نيازسنجی دقيق و مطابق با فرهنگها و خرده فرهنگها آن هم نه برای خصوص مردم ايران بلکه برای همه دنيا مسئله غدير را تبيين کند. حادثه غدير فقط يک واقعه تاريخی نيست که همه تلاشها معطوف به بررسی زوايای تاريخی آن شود. غدير فقط متعلق به يک عصر نيست بلکه مربوط به همه اعصار است. بايد جامعنگري، نگاه استراتژيک، انطباق با شرايط و مقتضيات در يک زمان و حتی در يک جامعه و کشور بر مطالعات مربوط به غدير حاکم شود. الان بيشتر فعاليتها در اين رابطه، تبليغاتی و سطحی است. حوزه بايد غدير را از اين آفت برهاند. حوزه بايد فضای نگرش به غدير را عميقتر کند و اين مسئوليت سنگينی است.
مطلب ديگری که در اين رابطه مهم است و فراتر از عرصه و ساحت فکر و نظر و انديشه ميباشد به عمل مجموعه روحانيت مربوط است. در طول تاريخ حوزه و روحانيت، هميشه عالمان ربانی که علم را با عمل آميختند و جلوههای اخلاق و ادب و شجاعت و حقطلبی و ظلمستيزی و حقجويی و عدالتخواهی را همراه با سعه صدر به نمايش گذاشتند، بيشترين تأثير را در تحولات اجتماعی و سياسی و جذب مردم به مکتب اهل بيت داشتهاند.
اين مسئله امروز بيش از هر زمان اهميت پيدا کرده؛ چون نظام جمهوری اسلامي با محوريت روحانيت مستقر شده است. اين يک آزمون تاريخی برای روحانيت است که آنچه را سالها در گفتهها و نوشتهها اظهار ميکردند در حد توان جامه عمل بپوشانند. ويژگيهايی که باعث جذب و نفوذ در دلها و قلوب مردم بود بايد حفظ شود. عمل ما امروز بيش از گفتار ما در معرض داوري است چون فرصت حکومت پيدا کردهايم. حکومت و عمل در قالب نهاد و نظام سياسی بسيار فراتر از عمل شخصی و حتی صنفي است، قهراً تأثير آن هم قابل مقايسه نيست و لذا دقت بيشتری لازم دارد. درست است که همه ارکان و اجزای حکومت در اختيار روحانيت نيست ولی به هر حال محوريت روحانيت به عنوان پديد آورنده نظام و حامي آن، قابل ترديد نيست. بنابراين بايد در حوزههايی که مستقيم به روحانيت مربوط است دقت فراوان به عمل آيد و در حوزههايی که مستقيم به روحانيت مربوط نيست بايد همانند اسلاف خود در مقابل کجيها ناصحانه و مشفقانه تذکر دهد و درصدد اصلاح برآيد. در برابر انحراف و ظلم، گزينشی عمل نکند. ممکن است سؤال کنيد اينها چه ربطی به غدير و فرهنگ غدير دارد؟ ولی به نظر من کاملاً مرتبط است. اگر غدير نماد حاکميت عصمت و عدالت است، اگر غدير مربوط به يک عصر نيست بلکه متعلق به همه اعصار است، اگر روحانيت شيعه منادی غدير و نايب معصومان است، اگر روحانيت به پشتيبانی مردم و عنايت
الهی يک نظام سياسی در ايران مستقر کرده، پس عمل و رفتار و روش او در حکومت بسيار مهم است و قطعاً در جذب مردم دنيا به فرهنگ غدير نقش اساسی دارد. همان طور که اسلام در بدو امر با اخلاق و روش عملی پيامبر (ص) گسترش پيدا کرد. و در ادامه با سيره ائمه معصومين عليهم السلام و نوع تعامل آنان با مردم عميقتر و عريقتر شد، امروز هم بقای دين و مکتب اهل بيت(ع) به اين امر بستگی دارد. الحمدلله روحانيت در مجموع در اين جهت موفق بوده و در طول حيات خود با همين روش بر قلبها حاکم بوده و منشأ تحولات بزرگی در جامعه اسلامي شده است، ولی اين نگرانی امروز وجود دارد که نکند به مرور از سيره اسلاف خود فاصله بگيرد.
برای اينکه بتوانيم غدير را بدون تنش و تعصبات در ميان انديشمندان مسلمان تبيين کنيم، چه راهکارهايی وجود دارد؟
قبل از هر اقدامي، لازم است همه يک درک مشترک پيدا کنيم و به ضرورت کم شدن تنشها و اختلافات پی ببريم. فهم اين ضرورت، اولين و مهمترين گام است. بسياری از اختلافات و نزاعها در همين مرحله است. چه بسا عدهای اساساً معتقد به اين مسئله نيستند، هم در ميان شيعه و هم بين اهل سنت کسانی هستند که گمان ميکنند عَلَم اين درگيريها و منازعات همچنان بايد برافراشته بماند و بايد آن را روزبهروز برافراشتهتر کنند. لکن خوشبختانه اين ديدگاه از آنجا که برخلاف عقل و منطق و برخلاف مصالح است و به اساس دين لطمه ميزند مقبول زعمای شيعه و سنی نيست.البته منظور از کم کردن تنشها و درگيريها دست برداشتن از عقايد نيست. وقتی سخن از وحدت و همگرايی فرق اسلامي و شيعه و سنی به ميان ميآيد، منظور اين نيست که حقايق و واقعيات بازگو نشود و صاحبان عقايد مختلف نتوانند آنها را بيان کنند، بلکه بايد با رعايت اصول اخلاقی و حفظ حرمتها و در نظر گرفتن مصالح کلی و تهديدها و خطرات، مباحثات علمي ادامه پيدا کند و هريک از طرفين افکار خود را عرضه کنند. آنگاه ادله و براهين و مستندات در ترازوی وجدان و عقل و منطق مورد ارزيابی قرار خواهد گرفت و به کشف حقيقت کمک خواهد کرد. همانطور که اين مباحثات بين خود شيعيان و در ميان خود اهل سنت در جريان است. مفسران، متکلمين، فلاسفه، فقها از يک فرقه و مذهب با آنکه در اصول مذهب با يکديگر متفقاند، ولی در عين حال در بسياری از مسائل اختلاف نظرهای شديدی دارند. لکن اين اختلافات، آنان را در مشترکات دچار مشکل نميکند. در مورد اختلاف فرق و مذاهب اسلامي هم ميتوان ضمن تأکيد بر مشترکات، به گفتوگوهای علمي و مباحثات ادامه داد ولی اين بحثها نبايد از چارچوب اخلاق و منطق خارج شود. در ضمن، ملاحظه تهديدهای دشمن مشترک و اجنبی هم لازم است. اين نگاه بايد تبديل به نگاه و ديدگاه مسلط و غالب شود و اين قابل دستيابی است. البته قطعا عدهای به هيچ وجه زير بار اين ديدگاه نميروند و اين طبيعی است. مهم آن است که کدام يک از دو ديدگاه در طرفين رسميت پيدا کند.به هرحال با تحفظ بر اين نکته مهم، در مورد غدير هم با آنکه يکی از مهمترين و شايد مهمترين موضوع مورد اختلاف است، ميتوان به همين صورت عمل کرد. ابعاد حادثه غدير آنقدر گسترده است که بستر لازم برای اين منظور را فراهم ميکند. اينجا مجال برای ارائه فهرست اين ابعاد نيست، چه رسد به بررسی آنها. مثلا اگر بتوان از اين موضوع برای معرفی شخصيت اميرالمؤمنين خوب استفاده کرد و مزيتهای او بر سايرين را به نحو شايستهای تبيين نمود، گام مهمي برای تبيين غدير برداشته خواهد شد. جذب ديگران لازم نيست تام و يک مرحلهای باشد. هر اندازه دلهای مسلمين به اهل بيت عليهم السلام نزديک شود، زمينه برای پذيرش مکتب اهل بيت فراهمتر ميشود. عدهای تصور ميکنند تبليغ تشيع فقط با ذکر و نشر مطاعن ممکن است. يعنی بيش از جنبه ايجابی به
وجه سلبی ميپردازند، در حالی که تحريک عواطف و احساسات و توهين به مقدسات تودههای اهل سنت، اثر معکوس دارد. به طور کلی فراهم کردن زمينههای پذيرش حقيقت و روش تبليغ
و دفاع از حق بسيار مهم است. چه بسا يک مطلب حق باشد ولی اگر با روش نادرست بيان شود، باطل جلوه ميکند. متأسفانه عليرغم توصيههای مراجع معظم تقليد و رهبر معظم انقلاب، افراد و گروههايی با تابلوی شيعه و در سطح وسيع به ويژه در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای با اين روش مشکلات زيادی ايجاد کرده و موجب سوء استفاده دشمنان شدهاند.
پس اگر بخواهم پاسخ شما را به طور خلاصه عرض کنم ميتوانم بگويم برای تبيين حادثه غدير بين عموم مسلمين و به ويژه انديشمندان، هم زاويه طرح موضوع و هم روش آن و هم انتخاب اولويتهای ابعاد اين واقعه و رعايت تناسب زمانی و مکانی و شرايط مخاطبان بسيار مهم است و نيازمند مطالعه و بررسی همه جانبه و دقيق خواهد بود. به نظر من، مؤسسات و بنيادهايی که در اين رابطه فعاليت ميکنند بايد اين امور را مورد نظر قرار دهند و از افراد خبره و کارشناس برای اين منظور استفاده کنند. تبليغات ظاهری و برگزاری جلسات جشن و مداحی و چاپ پوستر خوب است ولی اين بدايه عمل است که متأسفانه تبديل به نهايه عمل شده است.
برخورد شخص حضرت امير(ع) در مورد واقعه غدير پس از رحلت پيامبر(ص) چگونه بود ؟
اين مسئله، مسئله مهمي است و از قضايايی است که ضمن آنکه شخصيت والای آن حضرت را آشکارتر ميکند و درستی و صحت نصب او را به عنوان جانشين پيامبر(ص) نشان ميدهد، به همه ثابت ميکند که کسی جز علي(ع) قدرت و توانايی بر اين رفتار را نداشته و ندارد. رفتاری که به ظاهر متناقض ولی در واقع در يک جهت است.از يک طرف اميرالمؤمنين در مواجهه با جريان سقيفه نسبت به انتخاب جانشين پيامبر(ص)، خلافت را براساس فرموده پيامبر(ص) حق مسلم خويش ميداند و از آن به صورت مستدل و مستند و منطقی دفاع ميکند. هم تصريح پيامبر(ص) در روز غدير را يادآوری و هم از امتيازات و برتری خود نسبت به سايرين سخن ميگويد و در عين حال اشاره به آياتی که در شأن او نازل شده دارد. اگر ميبينيد آن حضرت خود را معرفی ميکند نه برای خودستايی بلکه برای آگاهی بخشيدن به مردم و مقابله با خط انحرافی قلب واقعيات است. مثلا تصريح ميکند که من اولين کسی هستم که به رسول خدا ايمان آوردم و در نماز، جز رسول خدا بر من پيشی نگرفت و به صراحت اسلام خود را پيش از اسلام ابوبکر بيان ميکند. يا زمانی که از علم و دانش خود ميگويد ميفرمايد اگر بر کرسی قضاوت بنشينم برای اهل تورات به تورات آنان و برای اهل انجيل بر طبق انجيل و برای زبوريان به زبور و برای مسلمين به قرآن فتوا ميدهم. زمانی هم به سفارشات پيامبر(ص) اشاره ميکند که او را به عنوان جانشين و وصی خود معرفی کرده است. با نگاهی اجمالی به نهج البلاغه و اسناد تاريخی ميتوان دريافت که آن حضرت به وضوح ديدگاه خود را درباره خلافت اظهار کرده و برای آگاه کردن مردم و روشن شدن اذهان، همه تلاش خود را به کار بسته است. حتی گاهی سخنان و گفتههای ناصواب در اين رابطه را مورد اشکال قرار ميداد و بعضا از مردم در مورد حديث غدير اعتراف ميگرفت و گاهی کسانی را که در روز غدير بودند ولی آن را انکار ميکردند، نفرين ميکرد. بلاذری در انساب الاشراف نمونههايی را نقل ميکند که به سبب نفرين حضرت به بيماری دچار شدند. اين باور علي(ع) بود که خلافت حق اوست. ابن ابی الحديد نقل ميکند که زمانی عمر از ابن عباس سؤال کرد: آيا علی هنوز بر اين باور است که رسول خدا او را به خلافت برگزيده است؟ ابن عباس پاسخ داد: آری و من از پدرم هم اين مطلب را پرسيدم و او گفت: علی راست ميگويد. به هر حال، همواره آن حضرت اين واقعيت را بيان ميکرد.از طرف ديگر مشاهده ميکنيم که اميرالمؤمنين(ع) نگران تفرقه و درهم شکستن صفوف مسلمين بود و از هيچ تلاشی برای وحدت جامعه نوپای اسلامي که در معرض انواع تهديدها بود، فروگذار نکرد. اين خيلی مهم است که با آن باور، رفتارش به گونهای باشد که مانع تفرقه شود و در اين مسير حتی با خلفا، همکاری و همراهيهای مؤثر و صادقانه داشته باشد. مثلا در غائله ارتداد با آنکه همانند ديگران همه را مرتد به حساب نميآورند و معتقد بود مثلا کسانی که به اصل زکات معتقدند ولی آن را نميپردازند مرتد نيستند، ولی با خليفه اول در سرکوب اين غائله همکاری کرد. خود حضرت در نامه به مردم مصر، به اين مسئله تصريح کرده و ميفرمايد: ترسيدم اگر اسلام و مسلمين را ياری نکنم و رخنه يا خرابی در آن ببينم که مصيبت آن بر من سختتر است از محروم شدن و حکومت بر شما که گذراست، پس در ميان آن آشوب برخاستم تا جمع باطل پراکنده و محو و نابود شد و دين استوار ماند. آن حضرت در ضمن خطبه ديگري، دين را همچون مشک پر از شيری بيان ميکند که اندک غفلتی آن را فاسد و کمترين تخلفی آن را واژگون ميکند. لذا ميفرمايد: ديدم که صبر بر آن کار بهتر از پراکنده کردن مسلمين و ريختن خون آنان است، در حالی که مردم تازه اسلام آوردهاند. علي(ع) نه تنها خود اين چنين عمل ميکرد، بلکه ديگران را تشويق به همين روش مينمود. مثلا در توصيهای به بريده ميفرمايد: در آنچه مردم داخل گشتهاند وارد شو، امروز اجتماع مردم دوست داشتنيتر است تا پراکندگی آنان. واقعا اين رفتار آن هم از ناحيه کسی که خود مدعی خلافت بود اعجابانگيز است. بالاتر از همه اميرالمؤمنين حتی از مخالفتهايی که بعضا با خلفا ميشد نه تنها استقبال نکرده بلکه با انها مقابله ميکرد. او از صميم قلب، نگران دين و جامعه مسلمين بود و به همين جهت نه تنها از اين رفتارها خشنود نميشد بلکه با وحدتشکنان رويارويی داشت. علي(ع) ضمن آنکه مسئوليتی را در آن دوران نپذيرفت ولی به آنان مشورت ميداد و گاهی جلوی اشتباهات و خطاهای آنان را ميگرفت.
پس حضرت هم به تبيين موضع پرداخت و از حق خود دفاع کرد. آن هم نه به خاطر خود بلکه برای سعادت امت اسلامي که حاکمي چون او بايد بر آنان حکومت کند و هم به شدت با تفرقه و درهم شکسته شدن انسجام امت اسلامي مخالف بود و به خاطر حفظ وحدت در مقابل دشمنان و تهديدهای خارجی و منافقان و سوء استفادهکنندگان داخلی با خلفا همراهی و همکاری داشت.
وظيفه کسانی که در عصر کنونی پرچم غدير را به دست گرفتهاند، چيست؟
کاملا اين وظيفه و مسئوليت روشن است. همان رفتاری که علي(ع) آن روز پس از رحلت پيامبر از خود بروز داد بايد الگوی رفتاری پيروان آن حضرت و پرچمداران غدير باشد. يعنی لازم است حقيقت تبيين شود تا مواضع حق تثبيت گردد ولی نحوه بيان حق و روش مواجهه با شبهات و اشکالاتی که حتی ممکن است از ناحيه مغرضان مطرح شود نيز مهم است. همانطور که اشاره شد بيشتر بر جنبههای ايجابی تکيه شود تا سلبي. قاطبه اهل سنت به اهل بيت عليهم السلام علاقه دارند. اين عنصر کمک بسيار بزرگی به ترويج فرهنگ غدير ميکند. بايد از اين ظرفيت استفاده کرد. گاهی بعضی برخوردها اين فرصت را به تهديد تبديل ميکند. بايد به گونهای عمل شود که صفوف امت اسلامي پراکنده نشود. شرايط خطير امروز بايد مورد توجه همه مسلمين به ويژه شيعيان باشد. امروز همه مسلمين دشمنان مشترک و خطرناکی دارند که چنانچه فرصت پيدا کنند به هيچ کس رحم نخواهند کرد. اسرائيل در دل کشورهای اسلامي همچون غده سرطانی درصدد بسط نفوذ خود است. تکفيريها و سلفيها به دنبال بهانهجويی و انتقامگيری هستند. آنها ميخواهند شيعههراسی را در ميان مسلمين ايجاد کرده و گسترش دهند. يکی از عوامل مهمي که ميتواند موجب توفيق آنان در اين امر شود رفتارهايی است که متأسفانه در ميان بعضی شيعيان صورت ميگيرد. اين رفتارها بهانه لازم را برای نيات شوم و مقاصد پليد آنان فراهم ميکند. امروز گروهک دست پرورده استکبار يعنی داعش همه همت خود را به کار بسته تا حکومتی به نام اسلام مستقر کند و مکتب اهل بيت عليهم السلام را به زعم خود از بين ببرد. آنان هجمه خود را عليه همه مظاهر دينی و معالم شيعی آغاز کردهاند. در اين شرايط پيروان واقعی علي(ع) و پرچمداران دلسوز غدير بايد هوشيار باشند. هيچ کس نميگويد ما از عقايد شيعی دست برداريم و از بيان حقيقتها و واقعيتها باز بمانيم. همانند علي(ع) بايد حق را بيان کرد و البته همانند او بايد نسبت به اساس اسلام و دين حساس و مراقب توطئههای وحدتشکنان نيز بود. امروز همه ما بايد همچون مولايمان علي(ع) شعار و عملمان در جهت حفظ وحدت امت اسلامي باشد. اين همان چيزی است که امام خميني(س) و مقام معظم رهبری همواره بر آن تأکيد کردهاند. رهبر معظم انقلاب با درايت و تيزبينی طی اين سالها امت اسلامي را متوجه خطر تشتت و تفرقه کرده و نسبت به دسيسههای
اجانب هشدار داده است. امروز هر حرکتی که مخل اتحاد و يکپارچگی مسلمين باشد، قطعا مرضی اميرالمؤمنين و امام زمان(عج) نخواهد بود.
نظرات