امیر المومنین علی(ع) می فرمایند:
«حُبُّ الدُّنيا يُفسِدُ العَقلَ وَ يُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِكمَةِ وَ يوجِبُ اَليمَ العِقابِ» [۱]
امیر المومنین در روایت مذکور به سه اثر مهم از آثار حب دنیا اشاره می کنند که دو اثر آن آثار دنیوی و اثر سوم هم اخروی است که نتیجهی دو اثر قبلی است.(یعنی این دو آثار در طول هم هستند و پله پله و زنجیروار این عواقب را به دنبال دارند.)
اولین اثر حب دنیا این است که عقل انسان را فاسد می کند. منظور از حب دنیا این است که هم وغم انسان دنیا شود، حب دنیا به تنهایی مذموم نیست زیرا دنیا برای استفاده بشر خلق شده است. پیغمبر اکرم ۹ می فرماید، من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم که یکی از آن سه چیز حب النساء است، پس حب دنیا اگر در حدی که بشر در آن زندگی می کند نباشد و اگر قرار باشد مواهب طبیعت و خلقت یعنی آنچه را که خدا خلق کرده مذموم شمرده شود دیگر انسان نمی تواند با هیچ یک از این مواهب ارتباط و پیوند برقرار کند. لذا منظور از حبّی که این آثار را در پی دارد این است که قلب انسان مملو از دنیا شود و از آخرت غفلت کند. دنیا فی نفسه مذموم نیست، بلکه دنیا مخلوق خداست و مملو از نشانه های الهی است. به هر حال انسانها در این دنیا احتیاجاتی دارند که باید این احتیاجات را برآورده کنند اما آنچه را که مذمت شده، دلبستگی به دنیا است. دلبستگی هم به این معناست که به ماوراء این دنیا و جهان یعنی آخرت فکر نکنیم یعنی این که هم و غم ما برآورده شدن نیازهای دنیایی باشد. پس کسی که محبت دنیا در قلبش بیاید عقلش فاسد می شود و فساد عقل هم به این معنا نیست که مجنون و دیوانه می شود یعنی عقل محاسبه گر و عقل معامله گرش فاسد نمی شود بلکه عقل درک حقائق عالم و درک حقائق هستی و اینکه این عالم رب و خدایی دارد و جریان حرکت عالم به سمتی است که آخرش انسان به دلیل تمام کارهایی که انجام داده، مورد بازخواست قرار می گیرد و آن عقل بشری که با آن می تواند راه سعادت را طی کند فاسد می شود.
دومین اثر این است که قلب کر شده و از شنیدن حکمت باز می ماند یعنی قلب سخت می شود و باب ورود حکمت به قلب مسدود می شود و دل می میرد. دلی که باب سماع حکمت است اگر گوشش بسته شود و گوش شنوا در آن نباشد معلوم است که چه می شود، آنچه را که می شنود در عمق جانش از حکمت رسوخ نمی کند. پس کسی که عقلش فاسد شود و قلبش هم مهر بخورد و راه دریافت حکمت برای او بسته شود، دیگر معلوم نیست که او سر از کجا در می آورد.
“وَ يوجِبُ اَليمَ العِقابِ” این اثر سوم حب دنیاست. این شخص دیگر نه فعلش درست است و نه عملش درست است و نه خدا را می شناسد و نه دیگران را می شناسد و نه اهل مهر و محبت و عاطفه و مهربانی به دیگران است و همه چیزش خودش می شود و همه چیز را با دنیای خودش می سنجد. رابطه هایش را با خودش تنظیم می کند. خوب و بد را با خود می سنجد و حق را خودش قرار می دهد فلذا حق را زیر پا می گذارد زیرا گمان می کند که حق خودش است و خدای او خودش می شود. آنقدر خود محوری در او غلبه می کند که دیگر حلال و حرام و حق و ناحق برایش معنایی ندارد. خودش را مدار حق می داند و وقتی که مدار حق قرار گرفت فساد عقل در او بوجود می آید و چیزی بالاتر از این نیست.
آیا کسی را که بر عقیده باطل و انحراف باشد دیده اید؟ هر چه از حق و حقیقت برای او بگوئید دیگر برای او فایده ای ندارد و واضح ترین ادله و براهین در او نفوذ نمی کند. بعضی از امور به قدری بدیهی و واضح هستند که دیگر نزد هر انسان منصفی پذیرفته می شوند اما بعضی ها خود منطق را نمی پذیرند، این یعنی قلبشان از سماع حکمت بازمانده و کر شده است و گوش قلبشان به روی حقائق بسته شده و بدیهی است برای این اشخاص عقاب و عذاب الیم در انتظار است.
ان شاءالله به حق محمد و آل محمد به خصوص حضرت جواد الائمه ۸ که امشب شب شهادت آن بزرگوار است و عزیز دل حضرت رضا ۸ است و به گفته بعضی از بزرگان اگر در هنگام شدائد و گرفتاری ها امام رضا ۸ را به حق جواد الائمه ۸ سوگند دهیم و ایشان را واسطه باب الرضا کنیم با دعایشان و عنایاتشان مشکلات حل می شود. ان شاء الله به حق اهل بیت علیهم السلام مشکلات عالم اسلام و تشیع روز به روز کمتر و ان شاءالله برطرف بشود.
[۱] اصول کافی جلد ۲ صفحه ۳۱۵ حدیث ۱
نظرات