روایتی از امیر المؤمنین علی(ع) در مورد تفاخر و فخر فروشی وارد شده حضرت میفرماید: «من صنع شیئاً للمفاخرة حشره الله یوم القیامة أسود»[۱] کسی که کاری را برای فخر فروشی انجام دهد خداوند متعال روز قیامت او را سیاه محشور میکند؛ فخر فروشی در جزئی ترین حالات مربوط به انسان شروع میشود تا امور مهمه، از افراد عادی گرفته تا کسی که یک ریاست و موقعیتی دارد. نباید فکر کرد که فخر فروشی منحصر در کسی است که مثلاً از یک قدرت و موقعیتی برخوردار است یا از زیبایی برخوردار است. فخر فروشی یک حالت نفسانی است که جلوه میکند ممکن است دو نفر که هر دو در شرایط اجتماعی و مالی یکسانی باشند مثلاً فقیر باشند اما همین انسان فقیر اگر به یک خودکار و تسبیحی که دستش میگیرد و سایر کارها و چیزهایش بخواهد تفاخر کند این هم فخر فروشی است. تا برسد به کسی که به حسب ظاهری ابزار تفاخر برایش بیشتر فراهم است، این خیلی مهم است که فخر فروشی ضد تعالی و کمال انسان است. خداوند متعال میخواهد دائماً خودیتها و منیتها در انسان از بین برود و خودش را نبیند و این هوای نفس در انسان ضعیف شود. خداوند متعال میخواهد انسان از این اموری که ممکن است فریبنده باشد، او را رهایی بدهد. انسان گاهی روایات را که میشنود با خودش میگوید که ما که اصلاً مشمول این روایات نیستیم ولی اینگونه نیست با دقت در احوال شخصیه خودمان اگر به لایههای پنهانی روح و روان خود مراجعه کنیم بعضاً میبینیم گرفتار هستیم. از همین درس و سایر اعمال و رفتار متوجه خواهیم شد که واقعاً فخر فروشی کردهایم لکن تفاخر مراتب دارد.
امام رضا(ع) میفرماید: امیرالمؤمنین(ع) روزی به عیادت صعصعة بن صوحان رفتند که از اصحاب خاص و از خواص اصحاب حضرت است «إن امیرالمؤمنین عاد صعصعة بن صوحان فی مرضه فلما قام من عنده قال(ع) یا صعصعة لاتفتخرنّ علی اخوانک بعیادتی إیاک و اتق الله»[۲] امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ای صعصعة با اینکه من از تو عیادت کردم بعداً به برادرانت فخر فروشی نکنی. وقتی امکان داشته باشد صعصعة به عیادت امیرالمؤمنین فخر فروشی بکند معلوم میشود در دیگران امکان آن زیاد است؛ به نظر خودشان به برترین امور تفاخر کنند ولی این تفاخر هم مهلک است. علی(ع) میفرماید: یک وقت نکند به اشخاص دیگر مفاخره شود به واسطه اینکه من علی به عیادت تو آمدهام. لذا توجه به این مسئله خیلی مهم است چون باعث سقوط انسان است اگر توجه نداشته باشد.
[۱]. بحار الانوار، ج۷۳، ص۲۹۲، حدیث۲۰.
[۲]. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۰۰.
نظرات