«قال الصادق(ع): الخشیة میراث العلم و العلم شعاع المعرفة و قلب الإیمان» خشیت میراث و نتیجه و اثر علم است یعنی در مقابل عظمت پروردگار خشیت و خوف داشتن نتیجه علم است و علمی که موجب این خشیت و خوف نشود و این اثر را نداشته باشد علم نیست. در دنباله روایت دارد که «من حرم الخشیة لا یکون عالماً» کسی که از خشیت محروم است، عالم نخواهد بود.
علم از اشعه معرفت و قلب ایمان است « من حُرم الخشیة لا یکون عالماً» کسی که از خشیت محروم باشد عالم نخواهد بود «وإن شقّ الشعر بمتشابهات العلم» این تعبیر، تعبیر جالبی است که کسی که علم او موجب خشیت نشود عالم نخواهد بود اگرچه مویی را به متشابهات علم بشکافد یعنی باریک بینی و دقتاش به اندازهای باشد که به باریکی مو بتواند مسایل را از هم تمییز بدهد ولو اینکه در علوم متداوله و اصطلاحات علمیه و جزئیات دقیق باشد و به تمام فروع و شقوق آشنا باشد، اما اگر در وی خشیت نباشد، عالم نخواهد بود.
«قال الله تعالی إنّما یخشی الله من عباده العلماء» تنها علما هستند که از خداوند تبارک و تعالی خشیت دارند و از او خوف دارند و عظمت خداوند در دل آنها خشیت ایجاد میکند.
با این که علم، آن علمی است که موجب خشیت و خوف باشد، ده آفت از آفات علما را امام صادق(ع) ذکر میکنند که توجه به این آفات خصوصاً برای ما مهم و لازم است.
«آفة العلماء عشرة أشیاء» ده چیز آفت علما است، این آفت علما که گفته میشود علما به همین معنی، یعنی عالم که میخواهد علمش موجب خشیت شود برای این چنین علمایی علم حقیقی همین علم است، برا ی این چنین علمایی این ده آفت وجو دارد.
اول «الطمع» یعنی به آنچه دارد و از راه مشروع بدست میآورد قناعت نکند و به مال و عنوان و مُلک و مِلک دیگران طمع بورزد.
«و البخل» یعنی راضی نشود دیگران از علم و مال و موقعیت مادی و معنوی او بهره ببرند، بخل هم یکی از آفات علما است.
« و الریا» سومین از آفاتی که مربوط به علما است ریا است یعنی اینها همه مانع خشیت است و کسی که مبتلای به اینها باشد، در او آن خشیت و خوفی که به عظمت پروردگار لازم است بوجود آید، پدید نمیآید یعنی علمش و اعمالش همه را برای غیر خدا انجام دهد و بخواهد به دیگران این امتیازات خودش را نشان دهد.
«و العصبیة» چهارمین مورد از موارد آفات عالم عصبیت است. عصبیت یعنی اینکه در یک چهار چوبی خودش را قرار دهد و وابستگیهای خویشاوندی و قومی و گروهی مانع رؤیت و دیدن حق و اظهار حق بشود و بخاطر وابستگیها و به ملاک آنها افکار و اعمال خودش را سامان دهد. عالم اگر گرفتار عصبیت شود و حقیقت را نادیده بگیرد دچار آفت شده است.
«و حبّ المدح» یعنی مورد شتایش قرار گرفتن را دوست داشته باشد، و علاقمند باشد از وی تعریف کنند. هدف این چنین فردی در همه رفتار و گفتار و کردارش این است که خودش را بزرگ کند و عنوان و اسم و رسم پیدا کند و از او تعریف کنند و همین که حب مدح در دل وی باشد آفت است و کاری به تحقق ندارد که محقق شود یا نه.
«و الخوض فی ما لم یصل الی حقیقته» ورود در مسایلی که تحقیق در آنها بینتیجه و فهم حقیقت آنها محال است مثلاً تفکر در ذات الهی، تفکر در جزئیات اخبار قیامت و اموری که دیگران هم به کنه آن نرسیدهاند و اگر کسی بخواهد در این موارد و مواردی که تفکر درآنها مورد نهی است تعمق و تفکر کند گرفتار آفت است.
«و التکلف فی تزیین الکلام بزوائد الألفاظ» یعنی در صحبت کردن و در نوشتن و گفتگوها اینقدر خودش را به زحمت بیندازد که کلامش کلام زیبا بشود و از حقیقت کلامش دور شود و همه توجه و حواس او متوجه به ظاهر و زیباییهای کلام باشد و از حقیقت کلام منصرف شود.
«و قلة الحیاء من الله تعالی» بی پروایی و بی باکی در مورد خداوند یعنی عالم باید در خلوت خودش یک شرم وحیایی نسبت به خداوند داشته باشد که مانع از ارتکاب بعضی از کارها و اعمال در محضر خداوند تبارک و تعالی شود، اگر این شرم و حیا کم شود آفت زده است.
«قلة الحیاء» فرموده و عدم الحیاء نمیفرماید، عدم الحیاء ممکن است برای انسانهای غیر عالم باشد عدم الحیاء یعنی رسماً معصیت خدا کند و مخالفت با فرامین الهی کند اما قلة الحیاء به این معنی است که به مقداری باید انسان رعایت کند، رعایت نکند. از علما این جهت بیشتر مورد انتظار است که شرم و حیا در پیشگاه خداوند بیشتر داشته باشند.
«و الإفتخار» یعنی فخر فروشی، به امور مادی و جهات مادی و عناوینی که او را احاطه کرده مباحات بنماید و خود را نسبت به دیگران برتر و ممتاز بداند و به خاطر این جهات یک برتری نسبت به دیگران در خود ببیند که میتواند به این جهت خود را در موقعیت برتر قرار دهد.
«و ترک العمل بما علموا» به دانسته خودش عمل نکند که بزرگترین آفت میباشد، یکی از آفات بزرگ علما این است که به آنچه میدانند عمل نکنند و رفتار و کردارشان بر خلاف علمشان باشد.
در ذیل روایت، امام صادق(ع) از حضرت عیسی (ع) نقل میفرماید: «قال عیسی ابن مریم (ع) أشق الناس من هو معروف بعلمه مجهول بعمله» بدترین مردم کسی است که در میان مردم به علم و فضل شهرت داشته باشد ولی در مقام عمل مقصر، سست و مجهول باشد. شقیترین مردم کسی است که به علمش معروف باشد و شهرت علمی داشته باشد و همه او را به عنوان یک دانشمند بشناسند ولی از لحاظ عملی نه تنها هم پای علمش نیست بلکه فاصله زیادی از علمش و گاهی اوقات در نقطه مقابل علمش قرار دارد.
اینها آفاتی است که برای علماء ذکر شده است، با آن مقدمهای که امام فرمودند که علم اثرش خشیت است و در واقع علمی که خشیت و خوف الهی را در دل ایجاد نکند ولو عالم به جزئیات باشد لایکون عالماً، موانع حصول این خشیت و علم واقعی و آفت علما و آفت رسیدن به علم حقیقی و موانع تحقق علم حقیقی و خشیت ده مورد بود که همه ما در معرض گرفتاری این آفات هستیم.
امروز که روز شروع سال تحصیلی جدید است و روزی است که بنا هست یک بحث علمی و یک بحث فقهی با هم داشته باشیم تیمناً و تبرکاً این روایت را هم برای خودم و هم شما خواندم که یک تذکر و یادآوری باشد که زحماتی که انسان متحمل میشود، یک محرومیتهایی را برای انسان به دنبال دارد و طبعیتاً مشقتهای پیش آمده برای انسان در این راه کم نیست و نکند این زحمات را متحمل شویم ولی ناگهان چشم باز کنیم ببینیم که هیچ کدام اینها برای ما نافع نبوده و موجب خشیت نشده است یا از این طرف در کنارش این آفتها آمده و این زحمات و ثمرات را از بین برده است.
لذا خیلی مراقبت میخواهد و باید توجه داشت که ببینیم آیا این علوم خشیت و خوف را در دل انسان ایجاد میکند یا خیر؟ آیا درس خواندن ما و درس دادن ما برای ریا است یا برای خدا؟ آیا حب المدح داریم یا نه؟ علی ایحال این جهاتی است که باید توجه کرد مخصوصاً در این شرایط و این ایام که نیاز به روحانیت عالم عامل روز به روز در تمام نقاط جهان قویتر و شدیدتر میشود یعنی همان طوری که مردم و بخصوص نسل جوان نیازمند پاسخگویی به پرسشهای فکری و دینی و عقیدتی هستند نیازمند یک الگوی عملی برای تکامل و تعالی هستند یعنی اینطور نیست که ما فقط وظیفه داشته باشیم، پرسشها را پاسخ دهیم درست است که آنها را باید پاسخ داد ولی از منظر عملی نیز باید به عنوان الگوی رفتاری و عملی مراقب باشیم. یعنی باید با دوری از هوای نفس و با محبت و با دوری از کینه و با دوری از آنچه به مظاهر دنیا مربوط میشود این حالت را در خود ایجاد کنیم. اگر میخواهیم الگویی برای آنها باشیم باید هم از نظر علمی و هم عملی الگو باشیم چه این که اگر از نظر عملی این قدر ت در ما نباشد تأثیری نخواهد گذاشت و لو این که عالم به علوم هم باشیم لذا واقعاً انسان باید از فرصتهای خود استفاده کند هم برای توانمندشدن از نظر علمی و هم برای قویتر شدن از لحاظ عملی و لحظه لحظههای ما در این دنیا میتواند در این جهت به ما کمک کند و ما میتوانیم این لحظات را از دست دهیم که باعث خسران ما هم در دنیا و هم در آخرت خواهد شد.
ما از خداوند تبارک و تعالی میخواهیم و دعا میکنیم و از ارواح ائمه اطهار (علیهم السلام) استمداد میجوییم به خصوص وجود مقدس حضرت بقیة الله الأعظم که عنایت و تفضلشان را شامل حال ما بنمایند و ما را در استعلای علمی، در استکمال نفس، در تعالی روحی کمک کنند تا آنطوری که باید و شاید و شایسته این عنوان و این لباس است بتوانیم خدمت گذار باشیم.
ترتیب بحث ما بر اساس کتاب تحریر الوسیه امام (ره) میباشد ولی قبل از شروع در مسائل آن مقدمتاً لازم است مطالبی بیان شود.
نظرات