جلسه بیست و دوم
مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه (امر چهارم: غنيمت در كلام فقها)
۱۳۹۲/۰۷/۲۹
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
عرض كرديم در روايات، غنيمت به معناي مطلق فائده و منفعت وارد شده؛ دو روايت را در اين رابطه ذكر كرديم. لكن در مقابل رواياتي است كه ممكن است از آنها استفاده شود كه غنيمت ظهور در خصوص غنائم دار الحرب دارد يك روايت را در جلسه گذشته ذكر و توجيه آن را هم بيان كرديم. معلوم شد آن روايت ظهور در همان معنايي كه ما گفتيم دارد يعني قابل حمل بر مطلق فائده و منفعت است. روايت ديگري هم وارد شده كه از اين روايت خواستهاند استفاده كنند كه غنيمت فقط خصوص غنائم دار الحرب است.
روايت دوم
عن ابي عبدالله (ع) قال كان رسول الله (ص) إذا اتاه المغنم اخذ صفوه و كان ذلك له ثمّ يقسّم مابقي خمسة اخماس و يأخذ خمسه ثم يقسم اربعة اخماس بين الناس الذين قاتلوا عليه ثمّ قسّم خمس الذي اخذه خمسة اخماس؛ الحديث».
نظير همين روايت را در استبصار از حسين بن سعيد نقل كرده است.
آنچه كه مورد نظر مستدل در اين روايت است اين است كه پيامبر(ص) يقسم اربعة اخماس بين الناس الذين قاتلوا عليه» يعني چهار پنجم بين كساني كه بر آن مقاتله كردند؛ خواستهاند از اين روايت بين غنيمت و مقاتله ملازمه استفاده كنند يعني ميگويند اين روايت ظهور دارد در ملازمهي بين غنيمت و مقاتله پس اگر جايي حرب و قتال و جنگ نباشد گويا غنيمت وجود ندارد بلكه در غنيمت خصوصيت حرب و قتال اخذ شده است پس در روايات، غنيمت به معناي مطلق فائده نيست.
بررسي
در هر صورت اين روايت هم به نظر ميرسد قابل استناد براي اين جهت نيست چون:
اولاً: اين روايت اثبات ميكند استعمال در اين معني را؛ ما منعي از استعمال لفظ غنيمت در معناي غنائم جنگي نميبينيم اينكه غنيمت هم ميتواند در غنائم جنگي و هم در غير غنائم جنگي استعمال شود اين محل نزاع نيست غنيمت اينجا نهايتش اين است كه در غنائم جنگي استعمال شده به عبارت ديگر آنچه به اين روايت ثابت ميشود استعمال اين لفظ در غنيمت جنگي است اما اينكه معناي غنيمت خصوص غنائم جنگي باشد از اين روايت استفاده نميشود.
ثانياً: سلمنا كه غنيمت واقعاً اينجا در اين معني به كار رفته باشد و اينجا همين معني مراد باشد اما اينكه اينجا به اين معني باشد كشف نميكند كه نميتواند در معناي عام هم استعمال شود.
پس بنابراين نهايت چيزي كه از اين روايت استفاده ميشود اين است كه غنيمت در اين معني هم استعمال ميشود اما اينكه در غير معناي غنيمت جنگي نميتوان آن را استعمال كرد هيچ دلالتي بر اين مسئله ندارد.
نتيجه
متحصل از امر ثالث در مقدمه هفتم اين شد كه غنيمت در روايات به معناي عام است و همان مطلق فائده و منفعت، البته اين گونه نيست كه گمان شود در خصوص غنائم دار الحرب استعمال نميشود.
امر چهارم: غنيمت در كلمات فقها
قبل از اينكه نمونههايي از عبارات فقها را در اينجا نقل كنيم لازم است به دو نكته اشاره شود:
نكته اول
يكي نكتهاي كه در ابتداء بحث از غنيمت در روايات مورد اشاره قرار گرفت و آن اينكه ما به عبارات فقها كه رجوع ميكنيم از ابتدا تا به امروز همه فقها متعرض مسئله خمس شدهاند از وجوب خمس، احكام خمس، مواردي كه خمس به آنها تعلق ميگيرد؛ همه اينها را ذكر كردهاند غير از جوامع روايي و بزرگاني مثل شيخ صدوق و كليني و كساني كه كتب آنها با عبارات روايات ممزوج بود و فتوايشان عين متن روايت بود، همه كتب فتوايي از ابتدا تا كنون طبيعتاً به عنوان يك فريضه به مسئله خمس پرداختهاند. ما فعلاً در مقام بررسي عبارات فقها از آن جهت نيستيم. آنچه كه اينجا مد نظر ماست استناد وجوب در اين موارد به شمول لفظ غنيمت است يعني در مواردي كه به عنوان متعلقات خمس و مايجب فيه الخمس ذكر كردهاند، ادلهاي را بيان كردهاند مثلاً اينكه چرا خمس در معادن، كنوز واجب است كه ادلهاي را براي وجوب خمس بيان كردهاند اما يك دليلي كه در اكثر يا به قولي در همه اين موارد مورد استناد قرار گرفته آيه ۴۱ سوره انفال و استناد به شمول ما غنمتم نسبت به اين امور است. ما از اين زاويه عبارات فقها را مورد بررسي قرار خواهيم داد چون عنوان بحث هم اين است الغنيمة في كلمات الفقها يعني فقها غنيمت را چگونه معني كردهاند و فقها چگونه براي اثبات وجوب خمس در غير غنائم دار الحرب به عموميت معناي غنيمت استناد كردهاند و اين از همان ابتدا در عبارات فقها وجود دارد.
نكته دوم
نكته ديگر اينكه خود اين فقها از اهل لسان بودند يعني كساني مانند ابن جنيد شيخ مفيد و مانند آنها مولد و تكون ايشان در بلاد عرب بوده و اين گونه نبوده كه گفته شود اينها غير عرب بودند و وارد در دنياي عرب شدند و اهل لسان شناخته نميشوند. عمده از علما و فقهايي كه ما اقوال آنها را بيان ميكنيم به عنوان اهل لسان شناخته ميشوند محقق حلي مثلاً وقتي غنيمت را معني ميكند و به عموميت معناي غنيمت استناد ميكند، درست است كه فقيه است و ظهور «ما غنمتم» را يك ظهور عامي ميداند اما اين مبتني بر اين است كه او خودش اهل لسان است غير از اينكه به عرف و لغت هم استناد ميكند خودش هم از اهل لسان شناخته ميشود. پس آنچه مد نظر ماست عباراتي از فقهاست كه تصريح به عموميت معناي غنيمت كردهاند و اينكه لفظ غنيمت و غُنم شامل مطلق منافع و غنائم است. البته بعضي از فقها تصريح به عموميت نكردهاند مثلاً همان جا غنيمت را عطف كردهاند به مواردي كه يجب فيه الخمس مثل روايات مثلاً گفتهاند خمس در هفت موضع واجب است غنيمت، معادن، كنوز، غوص ارباح تجارات … اما اين منافاتي با آنچه كه ما نقل ميكنيم ندارد اينكه غنيمت در يك عبارتي در خصوص معناي غنيمت جنگي استعمال بشود اين به هيچ وجه مانع استفاده معناي عام از غنيمت نيست.
ما اينجا نه عبارت از عبارات فقها را به عنوان نمونه نقل ميكنيم:
- ابن جنيد
عبارت ابن جنيد در مجموعهي فتاواي ابن جنيد ذكر شده است كه البته كتاب خاصي از ابن جنيد نيست كه آراء و فتاواي او را بيان كرده باشد اما در عبارات ساير فقها مانند مرحوم علامه و ديگران به مناسبات مختلف از ابن جنيد فتوي نقل كردهاند. (البته اينكه از ابن جنيد فتوي زياد نقل شده به اين جهت است كه ايشان در آن دوران به خاطر فتاواي خاصي كه داشت متهم بود به اينكه اهل قياس و استحسان است چرا كه در آن دوران يك جمعي از فقها بر نقل فقط تأكيد داشتند بر خلاف ابن جنيد كه باب اتكاء به عقل را اجتهاد باز كرد هر چند كه مقداري در اين مسئله دچار افراط شده بود و ظهور شيخ مفيد در اين مسئله به نوعي يك تعديل بين مكتب عقل گرا و نقل گرا بود.)
آنچه كه از ابن جنيد نقل شده، مرحوم علامه حلي در مختلف آن را نقل كرده است ولي در كتاب مجموعه فتاواي ابن جنيد عبارت اين است:
در مسئله نفل گفته است ابن جنيد خمس را در نفل واجب كرده سواءٌ نفله الامام أو صاحبه الي أن قال: احتج ابن الجنيد بأنه من الغنائم فكان فيه الخمس» براي وجوب خمس در انفال استدلال كرده كه آن «من الغنائم» است و نفل كه قطعاً غنائم جنگي نيست.
- شيخ مفيد
«و قال المفيد: الخمس واجبٌ في كل مغنم قال الله عز و جل “واعلموا أنما غنمتم الي آخر الآية” و الغنائم كل ما استفيد بالحرب من الاموال و السلاح و الثياب و الرقيق. ما استفيد من المعادن و الغوص و الكنوز و العنبر و كل ما فضل من ارباح التجارات و الزراعات و الصناعات عن المؤنة و الكفاية في طول السنة علي الاقتصاد».
مرحوم شيخ مفيد در ذيل آيه خمس غنائم را معني ميكند و ميگويد غنائم هر چيزي است كه در جنگ به دست بيايد و استفاده شود از اموال و سلاح و لباس و رقيق (كسي را كه به عنوان عبد يا كنيز اسير ميكنند) و هم چنين غنائم هر آن چيزي است كه از معادن، غوص، كنوز به دست بيايد و هر آنچه كه از ارباح تجارات زائد بر مؤنه سنه باشد خمس آن واجب است.
البته اين نكته قابل توجه است كه همه فقها خمس در اين موارد را واجب ميدانند آنچه كه اينجا مهم است اين است كه براي وجوب آن همه فقها به اين استناد ميكنند كه «أنها من الغنائم».
- سلار
سلار در كتاب المراسم العلوية و الاحكام النبوية ميفرمايد: « أنه واجبٌ في كل ما غُنم بالحرب و غيرها من الاموال و السلاح و الرقيق و المعادن و الكنوز و الغوص و العنبر الي آخر الكلام».
- شيخ طوسي
مرحوم شيخ طوسي اين گونه ميفرمايد: «الخمس واجبٌ في جميع ما يغنمه الانسان» خمس در همه آنچه كه انسان به غنيمت ميگيرد و بدست ميآورد، واجب است و سپس غنائم را معني ميكند به اينكه «كل ما اخذ بالسيف من اهل الحرب الذين امر الله تعالي بقتالهم» غنائم عبارت است از هر چيزي كه به شمشير، قهر و غلبه از اهل حرب (كساني كه خداوند امر به قتال با آنها كرده است) گرفته بشود ولي در ادامه ميفرمايد: «و يجب الخمس أيضاً في جميع ما يغنمه الانسان من ارباح التجارات و الزراعات و غير ذلك بعد اخراج مؤنته و مؤنة عياله و يجب الخمس ايضاً في جميع المعادن الي آخر الكلام» .
ايشان ابتدائاً ميگويد خمس در غنائم واجب است و سپس غنائم را هم آن چيزي ميداند كه در جنگ بدست ميآيد ولي منحصر در آن نميكند و در ادامه ميفرمايد «يجب الخمس ايضاً في جميع ما يغنمه الانسان» هر چيز كه انسان به غنيمت بگيرد خمس در آن واجب است.
بحث جلسه آينده
در جلسه آينده چند عبارت ديگر از فقها را نقل خواهيم كرد و بعد به بررسي معناي غنيمت در كلام مفسرين خواهيم پرداخت.
نظرات