جلسه بیست
مقدمه هفتم: فی المراد بالغنیمه (امر دوم: غنيمت در قرآن)
۱۳۹۲/۰۷/۲۷
جدول محتوا
عرض کردیم مرحوم مقدس اردبیلی در مورد آیه ۴۱ سوره انفال به دلالئل و قرائن و شواهدی ادعا کرده است لفظ «ما غنمتم» در این آیه به معنای مطلق فائده و منفعت نیست چهار دلیل و شاهد ایشان را ذکر کردیم و همه آنها مورد خدشه وارد شد.
اشكال پنجم محقق اردبيلي
عبارت ايشان اين است: «مع ظواهر بعض الآیات و الاخبار»
ایشان به اجمال ادعا کرده که ظواهر بعضی از آیات و اخبار مساعد و موافق با عدم عمومیت معنای لفظ غنیمت و «ما غنمتم» است یعنی «ما غنمتم» شامل مطلق فائده و منفعت نمیشود. قاعدتا نظر ایشان از بعض الآیات آیاتی است که سابقاً ما اشاره کردیم از جمله آیه ۱۵ سوره فتح و همچنین آیه ۱۹ سوره فتح که در این دو آیه خصوص غنائم دار الحرب مورد نظر بود یا غنائم یک حرب خاصی مورد نظر بود و منظورشان از روایات بعضی از روایات است که از آن استفاده میشود منظور از غنیمت مطلق فائده نیست بلکه غنائم دار الحرب مورد نظر است از جمله روایتی از عبدالله بن سنان که میگوید: «قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: لیس الخمس الا فی الغنائم خاصةً» اینجا وقتی میگوید خمس فقط در غنائم است و لا الغیر یعنی میخواهد بگوید در مطلق منافع نیست و معلوم است که این غنائم یعنی همان غنائم جنگی همین روایت را با سند دیگری در تهذیب و استبصار از حسن بن محبوب نقل کرده است.
روایت دیگری را عیاشی در تفسیرش از سماعه نقل کرده است: «عن ابی عبدالله و ابا الحسن (ع) قال: سئلت احدهما عن الخمس؟ فقال: لیس الخمس الا فی الغنائم».
این روایت هم مثل روایت قبلی و آن دو آیهای که گفته شد ظهور در این دارد که غنیمت یک معنای عامی ندارد که شامل مطلق فائده و منفعت بشود. پس ظواهر بعضی از آيات و روايات هم موافق با عدم عموميت معناي غنيمت است.
بررسي اشكال پنجم
اين اشكال هم به نظر ما قابل قبول نيست چون آيه ۱۹ و ۱۵ سوره فتح اگرچه ظهور در عدم عموميت دارد يعني معناي خاصي از آن فهميده ميشود اما در مقابل آيات ديگري داريم كه قطعاً معناي عام از آن استفاده ميشود و رواياتي داريم كه دلالت بر عموميت معني ميكند اگر آيه و روايتي بر معناي عام دلالت كند پس معلوم ميشود كه ديگر نميتوان به بعضي از آيات و روايات استناد كرد براي اثبات عدم عموميت معني؛ بله ممكن است يك جايي معناي خاص اراده شود قرينه در كار باشد به دليل بعضي از قرائن عدم عموميت را بتوان استفاده كرد اما همين كه در بعضي از آيات و روايات همين واژه معناي عامي از آن فهميده بشود بدون اينكه قرينه مصرفه در كار باشد و معني را برگرداند نشان ميدهد اين معني يك معناي عامي ميباشد از جمله آيه ۲۰ سوره فتح كه در بخش آيات به آن اشاره كرديم «وعدكم الله مغانم كثيرة تأخذونها و عجّل لكم هذه» كه به تفصيل گفتيم اين مغانم معناي عامي دارد.
يا آيه ۶۹ سوره انفال «فكلوا مما غنمتم حلالاً طيباً و اتقوا الله إنّ الله غفورٌ رحيم»
روايات معارض با اين روايتي كه ايشان بيان كرده هم داريم از جمله در يك روايتي كه از علي بن مهزيار در ذيل همين آيه ۴۱ سوره انفال وارد شده است در يك حديث طولاني اين جمله را دارد: «و الغنائم و الفوائد يرحمك الله فهي الغنيمة يغنمها المرء و الفائدة يفيدها و الجائزة من الانسان للانسان التي لها خطر و الميراث الذي لا يحتسب من غير اب و لا ابن و مثل العدو يصطلم فيؤخذ ماله و مثل مال يؤخذ لايعرف له صاحب و …»
در اين روايت امام (ع) غنائم در ذيل آيه «أنما غنمتم» را معني ميكند و در مقام بيان تعلق حكم به بعضي از امور نيست (امام اهل اللسان است) غنائم و فوائد يعني آنچه را كه شخص به غنيمت ميگيرد و فائدهاي كه بدست ميآورد، جايزهاي كه بدستش ميرسد البته در بعضي نسخ للانسان دارد و در بعضي اين كلمه را ندارد هديهاي و جايزهاي كه كسي به كسي ميدهد اما با ارزش باشد ارثي كه از غير پدر و پسر محسوب نشود دشمني كه شكست بخورد و مالش اخذ شود و مغلوب شود و مالي كه صاحب نداشته باشد كه همه اينها ميشود غنيمت. پس در اين روايت مطلق فائده و غنيمت را بيان ميكند.
اشكال ششم محقق اردبيلي
در عبارت ايشان آمده: «و عدم مثل هذا التكليف الشاق»
اگر ما غنيمت و «ما غنمتم» را به معناي مطلق الفائدة و المنفعة بدانيم، معنايش اين است كه خمس جميع منافع و فوائد واجب است و اين يك تكليف شاقي است كه در شريعت نفي شده، شريعت سمحه سهله و شريعتي كه اساس آن بر سماحت و سهولت است و بنا به سختي و گرفتاري مردم ندارد اگر بگويد يك پنجم ما يملك را بايد بدهيد اين يك تكليف شاق است و تكليف شاق در شريعت نفي شده پس معلوم ميشود چنين تكليفي وجود ندارد.
اگر بخواهيم يك صورت فني به اين استدلال بدهيم يك قياس استثنائي است:
مقدمه اول: لو كان معني ما غنمتم عاماً للزمَ اخراج الخمس من جميع ما يملك اگر غنيمت معناي عامي داشته باشد لازمه آن اين است كه خمس به جميع ما يملك شخص تعلق بگيرد.
مقدمه دوم: لكن اخراج خمس من جميع ما يملك شاقٌ و تكليف شاق من جهت الشريعة منفيٌّ
نتيجه: معناي ما غنمتم عام نيست و اگر بخواهد عام باشد يك تكليف شاقي براي مطلق فوائد ثابت ميشود در حالي تكليف شاق در شريعت منتفي است پس معلوم ميشود كه معناي غنيمت در اين آيه خصوص غنائم دار الحرب است.
بررسي اشكال ششم
اولاً: مطلق تكليف في نفسه شاق است اصلاً تكليف مأخوذٌ من الكلفة من المشقة طبيعتاً مقيد شدن و كار خاصي را انجام دادن في نفسه مشقت دارد اگر اين را بخواهيم در نظر بگيريم اين بعيد است چون بسياري از تكاليف مشقت دارد آيا اينها هم بايد نفي شود؟ پس معلوم ميشود منظور مقدس اردبيلي از مشقتي كه اينجا گفته يك مشقت زائد بر مشقت عامهاي است كه در همه تكاليف وجود دارد قاعدتاً بايد اين منظور باشد كه در اين تكليف مشقت خاصي زائد بر مشقت عامهي در همه تكاليف، ثابت است كه اين در شريعت سمحه سهله نفي شده ولي انتفاء مشقت در تكاليف به عنوان ثانوي است نه به عنوان اولي مثل همه مواردي كه اتيان به تكليف موجب عسر و حرج شود. مثلاً وضو اگر حرجي شود تكليف آن منتفي ميشود يا مثلاً روزه اگر حرجي شود منتفي ميشود لاحرج و امثال آن تكاليفي كه مستلزم مشقت باشند را نفي ميكند ولي نفي تكليف در موارد عسر و حرج و مشقت به عنوان ثانوي است نه به عنوان اولي.
پس اگر اينچنين شد مقدس اردبيلي نميتواند به استناد شاق بودن تكليف اصل تكليف را به عنوان اولي بردارد ايشان در دليلي كه بيان كرده ظاهرش اين است كه چون اخراج الخمس من جميع ما يملك شاق است پس اصلاً چنين تكليفي جعل نشده چون مشقت آميز است ولي ما ميگوييم ملازمت با مشقت موجب نفي تكليف است به عنوان ثانوي نه به عنوان اولي پس اصل كبراي ايشان محل اشكال است.
ثانياً: لو سلمنا كبراي قياس ايشان را بپذيريم كه اصلاً تكليف مشقت آميز به عوان اولي جعل نميشود اشكال در صغري داريم چون سخن از اخراج خمس از جميع ما يملك نيست بلكه اخراج الخمس از جميع فوائد و منافع است.
ثالثاً: بر فرض هم اخراج خمس از جميع ما يملك باشد اين اصلاً شاق نيست؛ اگر ميگفت همه مال يا نصف آن را بدهيد شايد مشقت داشت ولي يك پنجم مال آن هم با آن قيود و شقوق كه وجود دارد مشقتي ندارد. پس به نظر ميرسد اين اشكال ششم هم قابل قبول نيست.
پس در واقع اشكال ما به ايشان سه اشكال است:
اولاً اينكه ما كبراي استدلال ايشان را قبول نداريم چون تكليف مشقت آميز به عنوان ثانوي نفي ميشود نه به عنوان اولي
ثانياً اساساً اين جميع ما يملك نيست كه به آن خمس تعلق ميگيرد بلكه جميع فوائد و منافع است كه اين از مايملك اخص و محدودتر است
و ثالثاً بر فرض جميع ما يملك هم باشد اين مشقت آميز نيست.
نتيجه: فتلخص مما ذكرنا كله اينكه آنچه كه محقق اردبيلي فرمودند لا وجه له و شش اشكال ايشان مخدوش است هم چنين معلوم شد آنچه فاضل جواد هم در مسالك الافهام گفتهاند، قابل قبول نيست يعني غنيمت در آيه مختص به خصوص غنائم دار الحرب نيست و آيه ۴۱ سوره انفال ظهور در مطلق الفوائد و المنافع دارد.
«هذا تمام الكلام في الامر الثاني من المقدمة السابعة»
بحث جلسه آينده
بحث در امر سوم يعني غنميت در روايات خواهد بود كه إنشاء الله بررسي خواهيم كرد.
نظرات