۱۲/رمضان/۱۴۳۰
رکن اول دینداری: معرفت دینی
11/۰۶/۱۳۸۸
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدالله رب العالمين و صلوة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابی القاسم المصطفي محمد و علي اهل بيت الطّيبين الطاهرين، و اللّعن علي اعدائهم اجمعين»
در جلسه ی گذشته عرض کرديم که ما در رابطهي با معناي دينداري مطالبي را ميخواهيم عرض بکنيم و اين که اساساً راه و رسم دينداري چه است؟ و چه جوري بايد زندگي کنيم که از زندگي در اين دنيا بهرهي کافي را ببريم؟ و در آخرت دچار خسارت نشويم. اصلاً تدين و دينداري اصولش چه است؟ دين مگر غير از اين است که عبارت است از قانون و روش درست زندگي کردن يعني آن روش و برنامهاي که خداوند تبارک و تعالي براي زندگي اين دنياي ما ترسيم کرده که متضمن يک زندگي سعادتمندانه باشد و آخرت انسان تضمين بشود.
عرض شد که دنيا از منظر دين عبارت است از: مَتجر يا محل تجارت. اين که انسان اينجا را تجارتخانهي آخرت خودش قرار بدهد، تجارت خانه معمولاً يک وسيله است، خودش هدف نيست. شايد تشبيه به تجارت خانه هم که شده براي همين است.
اگر کسي يک مغازهاي داشته باشد و صبح که ميرود در مغازه را باز ميکند به جاي اينکه دنبال فروش متاع و کالاي خودش باشد غفلت کند و فقط بنشيند به در و ديوار اين مغازه و دکور اين مغازه فکر بکند، از ديد ما آدم احمقي است.
اگر کسي برود، اصلاً کاري نداشته باشد که مشتري چه ميخواهد و چه موقع ميآيد، و چه موقع ميرود، اين فقط بيايد محو تماشاي اين تجارتخانه بشود و همهي همّ و غمش به خود اين مغازه باشد، اصلاً کاري نداشته باشد به فروش اجناسش، اين از ديد ما انسان ابلهي است. اما يک تجارت خانهاي که کار ميکند، تلاش ميکند، مشتري زياد دارد، سود زياد کسب ميکند، آن يک تجارت خانهي موفقي است.
در دنيا هم اگر ما اين جوري زندگي کرديم، نشستيم به در و ديوار دنيا نگاه کرديم، هيچ فرقي نميکند با اين مثالي که زدم، هي به در و ديوار دنيا نگاه کرديم، محو اين زرق و برق شديم و از هدف خود غافل شديم قطعاً در اشتباه بزرگي هستيم.
پس چه جوري بايد زندگي کنيم. ببينيد اين سرمايه، اين عمر، اين دنيا همه اش ابزاري است براي انسان که يک تجارت پرسود بکند و به يک آخرت سعادتمندانه برسد، چه چيزهايي در اين دنيا از همه مهمتر است که اگر آنها را داشته باشد آدم، آن تجارت پر سود را انجام داده است. آخرت را همين جوري نميدهند. به هيچ کس آخرت را همين جوري نميدهند.
امیرالمومنین عليه السلام ميفرمايند: لا تکن ممن يرجو الآخرة بغير عملٍ ؛ از کساني نباشيد که اميد به آخرت داشته باشيد در حالي که هيچ کار نکرديد. بعضيها اين جوري هستند، اميد دارند به آخرت اما ميخواهند همين طور دست روي دست بگذارند و بنشينند و همه چيز، خودش حل بشود، اين نميشود. اگر قرار باشد همه به آن نقطه برسند بايد تلاش کنند. لا تکن ممن يرجو الآخرة بغير عملٍ ؛ بعد حالا دنباله اش باز چيزهاي جالبي دارد، و يحب الصالحين و لا يعمل عملهم ؛ از کساني نباش که آدمهاي خوب را دوست دارند اما خودشان کار خوب نميکنند، يک عده از ما اين طوري هستيم، به آدمهاي خوب احترام ميگذاريم، آدمهاي خوب را دوست داريم، اما خودمان آن جوري که بايد و شايد کار خوب انجام نميدهيم.
يبغض المذنبین و هو احدهم ؛ خيلي از ماها از آدمهاي گناهکار خوشمان نميآيد، اما در حالي که خودمان يکي از گناهکاران هستيم، يخاف علي غيره بأدنی من الذنب ؛ اين را حضرت دارد ميفرمايد از اين جور آدمها نباشيد. ميشنويم فلان کس، فلان کار را کرد، عجب، عجب آدم نابکاري است اين کار را کرده، در ديگران به خاطر گناهشان ميترسيم، در حالي که خودمان گناههاي بزرگتر از اينها را مرتکب ميشويم. و يرجوا لنفسه باکبر من عمله ؛ امام حسن مجتبي ميفرمايد: از آن آدمهايي نباشيد که اميدواريتان به خودتان بيشتر از عملتان باشد. اين جور نيست که آخرت را فقط به همين که ما بگوييم ما صالحين را دوست داريم، از گناهکارها بدمان ميآيد،آباد میکند. ديدمان هم نسبت به ديگران معمولاً اين جوري است. البته اين هم ريشهاي دارد حالاتی که در نهاد انسان هست اين باعث ميشود که چشم و گوش انسان گاهي نابينا و ناشنوا بشود. چيزهايي را که بر ديگران نميپسندد خودش به راحتي انجام بدهد.
آخرت را با تلاش، با کوشش، با زحمت، با يک فعاليت مدام و شبانه روزي ميشود به دست آورد. يک جوري نباشد يک روزي بعد از سي سال، چهل سال، پنجاه، شصت، هفتاد سال برويم آخرش ببينيم دستمان خالي است. به ظاهر هم متدين بوديم، فکر کرديم راه درست دينداري را هم طي کرديم، واقعاً نمازمان را هم خوانديم. روزه مان را گرفتيم. اما باز يک دفعه وقتي پردهها کنار ميرود، ميبينيم عجب، دستمان خالي خالي است. يوم الحسرهاي که براي روز قيامت ميگويند يک بخشش اصلاً همين است. حسرت براي اين که فرصتها از دست رفته، براي اين که چشم و گوش ما بسته بوده، براي اينکه محو تماشاي دنيا شديم، براي اينکه راه را عوضي رفتيم، براي اينکه بهترين سرمايهها براي اين تجارت پرسود در اختيارمان بوده اما نکرديم اين کار را، آن وقت آن روزي که جانمان به لب ميرسد و روحمان از قفس تنمان پرواز ميکند و خارج ميشود، يک دفعه ميبينيم اي دادبي¬داد تمام شد، رفت و ديگر فرصت نيست. در آیاتی از سورهي کهف اين مطلب به صراحت بيان شده.
قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا*الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا*
کساني بودند که در حيات دنيايشان عوضي رفتند و اينها فکر ميکردند دارند کار خوب ميکنند اما در واقع در گمراهي بودند. اينها الاخسرین اعمالاً هستند، يعني کساني که ميگوييم خسر الدنيا و الآخره اينها خسارت آميزترين رفتارهايي است که ممکن است براي يک آدم پيش بيايد.
ميخواهم اهميّت اين موضوع، یعنی فکر کردن راجع به دينداري، روش درست زندگي کردن، اين که محو تماشاي اين تجارت خانه نشويم و هدف را گم نکنيم را خدمتتان عرض کنم.
راه درست زندگی کردن و دینداری
براي درست زندگي کردن ما در دو بخش بايد اهتمام داشته باشيم. يک بخش قلبي است، يک بخش عملي است.
اين که ميگويم قلبي يا به اصطلاح جوانحي آن چیز هایی است که مربوط به قلب و فکر و اعتقاد و اينها ميشود.
يک بخشش هم عملي است.
فکر نکنيم دينداري فقط يک سري اعمال است. ما براي فکر و قلب و روحمان هم تکليف داريم.
مهمترین کلید دینداری
يکي از اساسيترين و مهمترين کليدهاي دينداري معرفت است. شايد در ذهن خيلي از ما به عنوان نماد دينداري مسئلهي معرفت، اصلاً مورد توجه نباشد. من عرض کردم متأسفانه دينداري و يا توجه به آخرت را ما خلاصه ميکنيم در يک سري اعمال عبادي. اين است که بعد متوجه ميشويم اي بابا شصت سال، هفتاد سال عوضي رفتيم.
معرفت، اين دقيقاً فرمايشات پيشوايان و انسانهاي کاملي هست که ما بايد جا پاي آنها بگذاريم و پيرو آنها باشيم. ائمهي معصومين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين، خيلي به مسئلهي معرفت اهمیت داده¬اند.
معرفت جزء اصول دينداري است. بدون ترديد جزء مهمترین اصول دينداري است. حالا ببينيم ما چقدر به آن اهميّت ميدهيم.
اهمیت معرفت
صاحب کتاب معانی الاخبار به اسنادش از امام باقر عليه السلام، سلسلهي سندش را ذکر کرده، سند روايت هم خوب است اين روايت را دقت بفرماييد: إني نظرت في کتاب عليٍّ؛ امام باقر عليه السلام ميفرمايد من در کتاب علي نگاه کردم،
کتاب علي چیست؟ اين هم حالا بدانيد بد نيست. کتاب علي يک کتابي بود که به خط امير المؤمنين و املاي پيغمبر نوشته شده. اين را ابن شهر آشوب در کتاب مناقب نقل ميکند که امام باقر(غلیه السلام) يک روزي همهي فرزندان خودش و برادرش زيد را جمع کرد. يک کتابي را از داخل بقچهاي در آورد و نشان داد به فرزندان و برادرش. فرمودند: هذا کتابُ عليٍّ؛ اين کتاب علي است. کتاب علي يعني آن چيزي است که امير المؤمنين به خط مبارکشان نوشتند و املاء هم املاء پيغمبر بوده، يعني پيغمبر يک چيزهايي را فرمودند، امير المؤمنين هم نوشتند. کتاب علي در خيلي از موارد مورد استناد هست و روايات زيادي هم از اين کتاب نقل شده اين غير از اين نهج البلاغه است. آن کتاب اصلا به عنوان کتاب علي، معروف بود. امام باقر(علیه السلام) ميگويند : نظرت في کتاب عليٍّ و وجدت فيه؛ من به آن کتاب نگاه کردم در آن کتاب يک مطلبي ديدم که أنّ قيمة کل أمرء و قدره معرفته؛ قيمت هر کس، ارزش هر کس به معرفت او است. قيمة کل أمرء و قدره معرفته؛ قيمت هر کس و قدر و منزلت هر کس معرفت او است. إن الله يحاسب الناس علي قدر ما آتاهم من العقول في دار الدنيا؛ خداوند تبارک و تعالي هر کسي را به اندازهي آن چيزي که به آنها داده شده از عقولشان محاسبه ميکند، اين نيست که فقط بيايند بگويند آقا بيا بشين ببينيم چقدر نماز خواندي، اينها همه محاسبه ميشود ولي براي محاسبه ميزان دارد، آقا چند تا روزه گرفتي، چند تا نماز خواندي، چند تا عمل، اينها همه سر جاي خودش. ولي ميزان محاسبه، ميزان حساب و کتاب مسئلهي معرفت و عقل آنها است.
عنايت بفرمایید که معرفت چقدر مسئلهي مهمي است. امام صادق عليه السلام نقل شده فرمودند : بعضکم اکثر صلاةً من بعضٍ؛ بعضي از شما نمازهايش از بقيه بيشتر است، ديديد بعضيها نماز بيشتر ميخوانند. خب اين يک امتياز است، کسي که از ديگري بيشتر نماز بخواند. و بعضکم اکثر حجً من بعضٍ؛ بعضي از شما حج از بقيه بيشتر ميروند، ديديد که بعضيها اين توفيق را دارند الحمدالله هر سال حج و عمره ميروند، اين هم يک توفيقي است، امتيازي است. و بعضکم اکثر صدقةً من بعضٍ؛ بعضي از شما از بعضي ديگرتان صدقه بيشتر ميدهيد، اين هم خيلي خوب است يک امتياز بزرگي است. و بعضکم اکثر صياماً من بعضهم؛ بعضي از شما روزه بيشتر از ديگران ميگيريد، از نظر روزه برتر هستيد. اين هم يک امتياز خوبي است. ببينيد بعضي از شما نماز، بيشتر ميخوانيد، بعضي¬ها حج بيشتر ميرويد، بعضيها روزه بيشتر ميگيريد، بعضي¬ها صدقه بيشتر ميدهيد، اما و افضلکم افضل معرفةً؛ برترين و بالاترين شما آني است که معرفتش بالا برود.
در جمع بندي عرايضم خواهم گفت ماه رمضان اصلاً ماه معرفت است. ماه رمضان ماه معرفت است.
معرفت چیست؟
ببينيم منظور از معرفت، چيست؟ چه معرفتي جزء اصول دينداري است؟ و آيا معرفت همان علم و آگاهي است يا نه، این معرفت را همه ميتوانيم داشته باشيم، چه باسواد چه بي سواد.
معرفت را حالا توضيح ميدهم که يعني چه؟ اين معرفتي که اين قدر روي آن تأکيد شده اصلاً چه است؟ ببين اينها همه کلمات ائمه است ميزان براي محاسبه معرفت است. قدر و قيمت به معرفت است.
مگر نميگوييم اينجا تجارت خانه است اين دنيا تجارت خانهي آخرت است. هر کدام ما در اين تجارت خانه يک قدر و قيمتي پيدا ميکنيم ديگر. قدر و قيمتهاي ظاهري را نگاه نکنيد، اين که حالا بنده مثلا به ظاهر اينجا لباس پوشيدم و به هر حال ممکن است از ديد شما يک قدر و منزلتي داشته باشم، اين قدر و منزلت نيست، قدر و منزلت آن است که آن طرف با ما عمل ميکنند.
اينها بالاخره ميگذرد ميآيد و ميرود حالا بالا پايين دارد اما آن قدر و منزلتي که دائمي است آنجاست، قيمت و قدر و منزلت با معرفت مشخص میشود. برترين شما يعني مهمتر از حج، مهمتر از صدقه، مهمتر از نماز، مهمتر از روزه. اين کليد دينداري است. يعني اگر بخواهيم ديندارتر بشويم بايد معرفتمان را بالا ببريم.
معرفت اصلاً چه است؟ اين معرفتي که اين قدر مهم است، اين همه روي آن تأکيد شده، و مهمتر از همهي اينهايي که من عرض کردم. که البته در روايت باز داريم که لا يقبل الله عملاً إلا بالمعرفة ؛ خداوند عملي را قبول نميکند مگر با معرفت.
معرفت عبارت است از شناخت درک، شناخت يک چيز را با هر وسيلهاي و با هر ابزاري به آن ميگويند معرفت، حالا اين اعم از علم است و آگاهي.
ممکن است در مناسباتي که با هم ديگر در زندگي هايتان داريد با يک کسي سفر ميرويد يک دوستي داريد، ميگوييد من فلاني را شناختمش، خوب شناختمش. يا در يک رفاقت يک کاري با شما ميکند، يک نارفيقياي ميکند، ميگويي من اين فلاني را خوب شناختم، شناختم يعني چه؟ يعني به حقيقتش پي بردم، فهميدم اين چه جور آدمي است. يک آدمي را تا حالا فکر ميکرديد خيلي آدم خوبي است، رفيق است با شما، دوست شما است. اما يک چيزهايي از او ميبينيد که حقيقتش را براي شما آشکار ميکند، اينجا ميگويند به او معرفت پيدا کردي.
متعلَّق معرفت
خب معرفت و شناخت چه چیزی کليد دينداري است؟ رأس دينداري است. اساس دينداري است. اين معرفت اگر براي انسان حاصل بشود خيلي چيزها را زير و رو ميکند.
منظور از معرفت، معرفة الله؛ معرفت خدا. باز اين خيلي مبهم و کلي است.
معرفت خدا
معرفت خدا چه است؟ اين معرفة الله اين قدر مهم است که در روايت داريم لو عرفت حق اللّه حق معرفة لزالتکم بدعائکم الجبال ؛ اگر کسي معرفت پيدا کند به خدا با دعايش کوه از جا کنده ميشود. ببين چه ميکند اين معرفت. چرا ميگويند بعضيها نفسشان گيرا است؟ چرا اولياء الله با يک نگاهشان، کن فيکون ميکنند؟ داستانهايي شنيديد از بزرگان اهل دل که اينها خيلي قدرت داشتند. اگر کسي به معرفت خدا دست پيدا کند، دعایش زمين و زمان را به هم ميريزد. ميگويد کن فيکون، يعني خدايي ميشود. خدا هم کارش اين است، خدا ميگويد کن فيکون، ميگويد بشو، ميشود، امر و نهي خدا کن فيکون خدا، همان اراده است. اراده ميکند، ميشود. انسان به يک جايي ميرسد که اين قدرت را پيدا ميکند. اين معرفة الله براي انسان اين را ايجاد ميکند، اين قدرت را ايجاد ميکند. ميدانيد، شنيديد ميگويند بچه اگر بميرد ميرود بهشت، بله؟ همه هم ميگويند که اگر بچهاي بميرد بدون حساب و کتاب ميرود بهشت، اين حرفي که بين عامهي مردم رايج است ريشهي ديني و اعتقادي هم دارد. خب، درست هم هست براي اينکه بچه هنوز تکليفي نداشته تا اطاعت و عصيان براي او معنا پيدا کند، تا بخواهد به حساب کشيده بشود و تا بخواهند بيايند مجازاتش کنند يا پاداشش بدهند. هنوز تکليف نداشته.
امير المؤمنين صلوات الله و سلامه ميفرمايد : من دوست نداشتم در بچگي بميرم که به بهشت بروم، بعضيها ميگويند کاش بچه بوديم و ميمرديم و ميرفتيم بهشت تضميني، خيالمان راحت. ديگر اين جوري الان ريسک دارد ديگر، حالا بزرگ شدي، آيا بهشت بري، آيا نري؟ آيا بالاخره معلوم نيست ديگر. بعضيها ميگوينداي کاش در بچگي مرده بوديم و يک راست ميرفتيم بهشت تضميني. خيالمان راحت بود. اما اميرالمؤمنين ميفرمايد نخير، من دوست نداشتم بچه بودم ميمردم، ميرفتم بهشت. چرا؟ براي اينکه بمانم، بزرگ بشوم، خدا را بشناسم. بهشتي که با معرفت خدا به آدم ميدهند کجا، با بهشتي که بالاخره به خاطر اينکه زمينهي گناه و عصيان نداشتي کجا؟ دوست نداشتم در بچگي بميرم تا بروم بهشت. تا پروردگارم را بشناسم.
راه حصول معرفت خدا
حالا، اين معرفت خدا چه جوري حاصل ميشود؟ ببينيد راه دارد، راهش هم عرض ميکنيم که چيست اين بحث خودش يک بحث مبسوط و مفصلي است که معرفت خدا از چه راهي حاصل ميشود؟ اين حديث شريف من عرف نفسه فقد عرف ربّه ؛ کسي که خودش را شناخت، خدا را شناخته يعني چه؟ چه ربطي دارد؟ چرا اگر آدم خودش را بشناسد، خدا را هم شناخته. چه ارتباطي دارد اين دو تا کنار هم قرار گرفته. من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ کسي که خودش را بشناسد خدا را شناخته. چه چيزش را بشناسد، اين که پسر چه کسي است؟ اين که آباء و اجدادش چه کساني اند؟ اين که در چه موقع متولد شده؟ اين که خب هم کافر دارد، هم مسلمان، هم مؤمن، هم فاسق، اين آدمي که اين جوري خودش را بشناسد که نميتوانيم بگوييم فقد عرف ربّه؛
خلاصه اين که يکي از کليدهاي اصلي دينداري، راه روشن دينداري، برای اینکه به خدا برسيم يک چيزي است که همه ميتوانيم، فکر نکنيد اين براي براي با سوادها و دانشمندها و نميدانم علماء است. نه اين معرفة الله را ما همه ميتوانيم داشته باشيم، البته مراتبش فرق ميکند، همهي ما ميتوانيم، چه بي سوادش، چه با سوادش. معرفت اگر حاصل شد يک لحظههايي براي انسان درست ميکند که اين لحظه ها، نابترين لحظههاي زندگي آدم است. و آن لحظهها لحظههايي است که از يک سال نماز برتر است. يک سال نماز بخوانيم اما ندانيم کجا برويم؟ يک سال نماز بخوانيم، معراج مؤمن نباشد، يکسال نماز بخوانيم تنها عن الفحشاء و المنکر نباشد، اين نماز خب معلوم است قدر و ارزشش به اندازهي يک تلنگري که به روح و جان و جسم ما ميخورد نیست، اين لحظههاي ناب، هر کسي ميتواند آن لحظهها را بشناسد. دين و تلاش ما براي دينداري بايد اين باشد. اين لحظههاي ناب را بيشترش کنيم. اين نباشد سالي يک بار اين لحظههاي ناب در زندگي ما پيش بيايد. بايد اين لحظههاي ناب بشود ماهي يک بار، بشود هفتهاي يک بار، بشود روزي يک بار، بشود ساعتي يک بار، همیشه گسترش پيدا بکند. اين لحظههاي نابي است که اگر پيش بيايد ميگويند از هفتاد سال عبادت بالاتر است، چون آن عبادتها همه باز وسيله است که به آنجا برسيم.
من واقعاً به اين معتقد هستم که نشستنهاي ما، در اين جلساتي که به معرفت ما کمک ميکند، ارزشش از آن نمازهايي که ميخوانيم کمتر نيست، فکر نکنيم حالا همين جوري بنشينيم. به هر حال کسي که در اين جلسات مينشيند و اين فرمايشات اهل بیت علیه السلام را را گوش ميدهد، به هر حال آن چيزي که برای شناخت حق به ما کمک ميکند ارزشش کمتر از نمازها و روزههاي ما نيست.
بايد استقبال ما به چيزهايي که معرفت ما را بالا ميبرد بيشتر بشود. خداوند تبارک و تعالي را قسم ميدهيم به حرمت اين ماه، به حق خودش که به همهي ما توفيق کسب معرفت و شناخت خودش را در اين ماه معرفت عنايت بفرمايد. والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
نظرات