خارج اصول – جلسه ششم – ادله مدخلیت اراده در موضوع‏له الفاظ و بررسی آنها

جلسه ۶ – PDF

جلسه ششم

ادله مدخلیت اراده در موضوع‏له الفاظ و بررسی آنها

۱۳۹۲/۰۷/۰۱

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در نقل کلام محقق خویی در اشکال به مرحوم آخوند بود، برای اینکه مراحل بحث کاملاً معلوم شود بعداً یک جمع‏بندی ارائه خواهیم کرد تا مشخص شود ما این بحث را در چند مرحله تعقیب کردیم اما اجمالاً تا اینجا بحث از این قرار بود که عده‏ای از جمله صاحب فصول به مدخلیت اراده در موضوع‏له قائل شده و گفته‏اند اراده جزء معنای موضوع‏له است، ایشان سه دلیل بر اثبات مدعای خود ذکر کرد که ما دو دلیل را ذکر و بررسی کردیم، دلیل سوم ایشان یا به تعبیر دقیق‏تر مؤید مدعای ایشان، استناد به کلام عَلَمَین (شیخ الرئیس و خواجه نصیرالدین طوسی) بود که این دو بزرگوار گفته‏اند: دلالت تابع اراده است، صاحب فصول می‏گوید: کلام این دو فقط در صورتی صحیح است که اراده جزء معنای موضوع‏له باشد، عرض شد مرحوم آخوند به این دلیل (دلیل سوم) اشکال کرده و گفته منظور عَلَمین آنچه صاحب فصول گفته نمی‏باشد بلکه منظور آنها دلالت تصدیقیه است در حالی که مدعای صاحب فصول دلالت تصوریه است.

مرحوم آقای خویی به محقق خراسانی اشکال کردند، ایشان دو مقدمه را ذکر کرده و بر اساس آن به مرحوم آخوند اشکال کرده و نهایتاً خود ایشان کلام عَلَمین را توجیه کرده است:

مقدمه اول: به نظر مرحوم آقای خویی دلالت بر سه قسم است که عبارتند از: دلالت تصوریه، دلالت تصدیقیه اولی (تفهیمیه) و دلالت تصدیقیه ثانی که توضیح آن در جلسه گذشته ذکر شد، دلالت تصوریه انتقال به معنی از شنیدن لفظ است که این یک امر قهری و غیر اختیاری است یعنی لازم نیست که حتماً یک متکلم با اراده و شعور بگوید: «زید» بلکه اگر از به هم خوردن دو سنگ هم لفظ «زید» شنیده شود ما به معنای آن منتقل می‏شویم. دلالت تصدیقیه اولی دلالت لفظ بر معناست ولی به قصد تفهیم و تفهّم که در این صورت باید احراز شود متکلم در مقام بیان است و قرینه متصل بر خلاف مراد متکلم وجود نداشته باشد، این دلالت تابع اراده استعمالی است. دلالت تصدیقیه ثانی دلالت لفظ بر معناست که تابع اراده جدی متکلم است، یعنی زمانی که قرینه منفصل بر خلاف وجود نداشته باشد معلوم می‏شود اراده جدی و استعمالی مطابق هستند.

توضیح مقدمه دوم

در اینکه آیا دلالت وضعیه همان دلالت تصوریه است یا دلالت تصدیقیه بین بزرگان بحث واقع شده، مشهور می‏گویند: دلالت وضعیه همان دلالت تصوریه است، این نزاع در واقع در این است که آیا تنها منشأ دلالت لفظ بر معنی، وضع است که توسط واضع صورت می‏گیرد یا خیر؟ مشهور معتقدند دلالت وضعیه همان دلالت تصوریه است یعنی انتقال به یک معنی با شنیدن لفظ بدون سبب ممکن نیست و حتماً باید مستند به یک سبب باشد و این سبب چیزی جز وضع نیست، اگر شما لفظ «زید» را می‏شنوید و به معنای آن منتقل می‏شود به خاطر این است که لفظ «زید» برای معنای زید وضع شده و فرقی هم نمی‏کند که این لفظ از جانب انسان با اراده صادر شود یا از جانب انسان بدون اراده، چه انسانی که قصد کرده و با توجه و التفات سخن می‏گوید و در مقام بیان است بگوید «زید» و چه انسانی که در خواب است بگوید «زید» و چه از به هم خوردن دو شیء لفظ «زید» شنیده شود، در هر صورت ذهن انسان از استماع لفظ «زید» به معنای آن منتقل می‏شود و فرقی نمی‏کند شیوه صدوره لفظ به چه صورت باشد، چون منشأ انتقال ذهن از استماع لفظ به معنی، وضع است و این انتقال هم یک امر قهری و خارج از اختیار و اراده است لذا اراده هیچ مدخلیتی در این انتقال ندارد، مشهور می‏گویند: دلالت وضعیه همان دلالت تصوریه است یعنی دلالتی که به واسطه وضع حاصل می‏شود همان دلالتی است که برای معنی از شنیدن لفظ حاصل می‏شود. در مقابل مشهور عده‏ای دیگر از جمله خود مرحوم آقای خویی قائل‏اند به اینکه دلالت وضعیه دلالت تصوریه نیست بلکه دلالت وضعیه منحصر در دلالت تصدیقیه است، سؤال این است که اگر منشأ انتقال سامع به معنی، وضع نیست پس چه عاملی باعث می‏شود سامع از شنیدن لفظ به معنی منتقل شود؟ دقت داشته باشید که دلالت تصوریه، دلالت لفظ بر معناست با قطع نظر از ارتباط آن لفظ با متکلم و سایر اجزاء کلام یعنی فرض این است که در دلالت تصوریه، مفردات یک کلام بر معنی دلالت می‏کند، نه ارتباطی با اجزاء دیگر دارد و نه ارتباطی با متکلم، مشهور می‏گویند همین دلالت به سبب وضع پیدا می‏شود و تا وضع نباشد همین دلالت هم پیدا نمی‏شود اما در مقابل، عده‏ای از جمله مرحوم آقای خویی می‏گویند این دلالت اصلاً ارتباطی به وضع ندارد بلکه ناشی از کثرت استعمال و أنس ذهن با لفظ است، یعنی اگر فرض کنید از به هم خوردن دو شیء لفظی مثل «زید» پدید آید اگر ذهن شما به معنای زید منتقل می‏شود به سبب وضع نیست بلکه به سبب أنس ذهنی شما با آن لفظ است، لذا انتقال ذهن شما به معنای زید ربطی به وضع ندارد، بلکه دلالت وضعیه در صورتی حاصل می‏شود که اراده وجود داشته باشد و چنین دلالتی منحصر در دلالت تصدیقیه است و اصلاً دلالت تصوریه، دلالت وضعیه محسوب نمی‏شود و این به خاطر مبنای خاص ایشان در باب وضع است.

مرحوم آقای خویی در باب حقیقت وضع معتقد است وضع عبارت از التزام و تعهد است و ما سابقاً در بحث از حقیقت وضع نظر ایشان را تشریح کردیم، ایشان می‏گوید: وضع عبارت از یک نحوه التزام و تعهد از طرف واضع است که اگر زمانی متکلمی بخواهد معنایی را به شنونده بفهماند از فلان لفظ استفاده کند، یعنی واضع زمانی که مثلاً می‏خواهد لفظ «ماء» را برای این مایع خاص وضع کند می‏گوید من متعهد و ملتزم می‏شوم به اینکه اگر کسی خواست معنای این مایع مخصوص را به دیگران بفهماند از لفظ «ماء» استفاده کند. این گونه نیست که واضع بگوید من این لفظ را برای این معنی جعل می‏کنم یا بگوید من این لفظ را علامت برای این معنی قرار می‏دهم بلکه وضع یک نحوه تعهد و التزام از طرف واضع است که زمانی که می‏خواهد فلان معنی را به کسی بفهماند از فلان لفظ استفاده کند. پس چنانچه حقیقت وضع تعهد و التزام باشد اراده در دل آن نهفته است و جایی که اراده و قصدی در کار نباشد اصلاً دلالت وضعیه وجود نخواهد داشت و اراده و قصد هم در دلالت تصدیقیه وجود دارد.

لذا مرحوم آقای خویی مدعی است دلالت تصدیقیه همان دلالت وضعیه است و دلالت تصوریه دلالت وضعیه نیست، چون وضع یعنی تعهد واضع به اینکه هر وقت قصد و اراده تفهیم معنی را داشت از فلان لفظ استفاده کند در حالی که در دلالت تصوریه اصلاً مسئله قصد و اراده در کار نیست بلکه دلالت تصوریه عبارت است از انتقال ذهن از لفظ به معنی با قطع نظر از ارتباط آن لفظ با متکلم و سایر اجزاء کلام و اصلاً اراده در کار نیست.

نتیجه‏ای که مرحوم آقای خویی می‏گیرد این است که در نزاع بین مشهور و دیگران حق این است که دلالت وضعیه منحصر در دلالت تصدیقیه است و دلالت تصوریه دلالت وضعیه محسوب نمی‏شود.

پس برای اینکه اشکال مرحوم آقای خویی به مرحوم آخوند روشن شود، مرحوم آقای خویی ابتدائاً دو مقدمه را ذکر می‏کند که مقدمه اول تقسیم دلالت به اقسام سه‏گانه تصوریه، تصدیقیه اولی و تصدیقیه ثانی بود، مقدمه دوم هم این بود که دلالت وضعیه منحصر در دلالت تصدیقیه است و دلالت تصوریه اصلاً دلالت وضعیه محسوب نمی‏شود، البته ایشان می‏گوید این مطلب بر طبق مبنای ما در باب حقیقت وضع که معتقدیم وضع عبارت از تعهد و التزام است، ضروری و طبق سایر مبانی هم مشکلی ندارد که ما فعلاً وارد بحث از آن نمی‏شویم.

نتیجه

مرحوم آقای خویی بعد از ذکر این دو مقدمه در اشکال به مرحوم آخوند می‏گوید: اینکه مرحوم آخوند گفتند منظور عَلَمین (شیخ الرئیس و خواجه نصیر) از اینکه گفته‏اند: دلالت تابع اراده است، دلالت تصدیقیه است نه دلالت تصوریه، صحیح نیست، مرحوم آخوند گفتند ما نمی‏توانیم از کلام عَلَمین استفاده کنیم اراده جزء معنای موضوع‏له الفاظ است، چون کلام عَلَمین ناظر به دلالت تصدیقیه است در حالی که مدعای صاحب فصول مبنی بر مدخلیت اراده در موضوع‏له الفاظ مربوط به دلالت تصوریه است لذا بین دلیل و مدعای صاحب فصول تباین و تغایر است.

مرحوم آقای خویی در اشکال به ایشان می‏گوید چرا شما کلام عَلَمین را بر دلالت تصدیقیه حمل کردید و دلالت تصدیقیه را یک دلالت غیر وضعی می‏دانید؟ شما گفتید دلالت تصدیقیه تابع اراده است ولی ربطی به وضع ندارد، بلکه آنچه به سبب وضع حاصل می‏شود دلالت تصوریه است ولی سخن شما صحیح نیست چون اصلاً دلالت تصوریه دلالت وضعیه محسوب نمی‏شود به این جهت که دلالت تصوریه ناشی از أنس و کثرت استعمال است نه ناشی از وضع، لذا دلالت وضعیه منحصر در دلالت تصدیقیه است. لذا مرحوم آقای خویی می‏گوید: اشکال مرحوم آخوند وارد نیست، البته توجه داشته باشید که مرحوم آقای خویی نمی‏خواهد به دفاع از صاحب فصول به مرحوم آخوند اشکال کند بلکه ایشان به پاسخ مرحوم آخوند به صاحب فصول اشکال می‏کند و می‏گوید: پاسخ شما (مرحوم آخوند) به صاحب فصول تمام نیست بلکه پاسخ صحیح آن است که ما اشاره کردیم که طبق مبنای ما در باب وضع که وضع را عبارت از تعهد و التزام دانستیم اراده در عالم وضع دخالت دارد ولی نه به عنوان جزء موضوع‏له بلکه تعهدی است که از طرف واضع صورت گرفته به این نحو که  هر وقت قصد و اراده کند فلان معنی را به مخاطب خود تفهیم کند از فلان لفظ استفاده کند، ایشان بعد از اشکال به کلام مرحوم آخوند به توجیه کلام عَلَمین پرداخته و می‏گوید: اینکه عَلَمین گفته‏اند دلالت تابع اراده است منظورشان همان دلالت مستند به وضع است یعنی عُلقه وضعیه زمانی است که تفهیم معنی اراده شده باشد، اگر جایی قصد تفهیم معنی نباشد عُلقه وضعیه نخواهد بود، پس عَلَمین نمی‏خواهند بگویند اراده جزء معنای موضوع‏له است بلکه می‏خواهند بگویند عُلقه وضعیه در جایی است که اراده وجود داشته باشد و سخن عَلَمین درست است لذا صاحب فصول نمی‏تواند به کلام عَلَمین استناد کند. خلاصه اینکه مرحوم آخوند و مرحوم آقای خویی در اصل نفی دلیل صاحب فصول مشترکند و هر دو بر خلاف صاحب فصول، می‏گویند اراده جزء معنای موضوع‏له الفاظ نیست اما روشی که مرحوم آخوند برای رد دلیل صاحب فصول استفاده می‏کند مورد قبول مرحوم آقای خویی نیست.

بررسی کلام محقق خویی

اصل مبنای ایشان باطل است یعنی اصل اینکه ما وضع را به معنای تعهد و التزام بدانیم صحیح نیست، اگر اصل مبنای ایشان باطل شد قهراً اشکال ایشان هم به مرحوم آخوند هم که مبتنی بر این است که وضع به معنای تعهد و التزام باشد باطل خواهد بود. در مقدماتی که از مرحوم آقای خویی نقل شد دو مقدمه ذکر شد که یکی این بود که وضع عبارت است از تعهد و التزام واضع، حال اگر این مقدمه مورد خدشه قرار بگیرد اشکال مبتنی بر این مقدمه هم منتفی خواهد شد.

بعلاوه اینکه مرحوم آقای خویی ادعا کرده دلالت وضعیه منحصر در دلالت تصدیقیه است و می‏گوید دلالت تصوریه اصلاً دلالت وضعیه محسوب نمی‏شود یعنی انتقال ذهن از لفظ به یک معنی ناشی از وضع نیست بلکه ناشی از أنس و کثرت استعمال است در حالی که این سخن صحیح نیست و این گونه نیست که اگر وضعی در کار نباشد به صرف أنس و کثرت استعمال، ذهن انسان از لفظ به معنای آن منتقل شود؛ مثلاً اگر انسان برای اولین بار بشنود که لفظ یارانه برای ما به التفاوتی وضع شده که دولت به مردم می‏پردازند، اگر آن لفظ توسط یک لافظ و مستعمِل غیر مرید تلفظ شود مثلاَ کسی در عالم خواب آن لفظ را استعمال کند ذهن انسان به معنای آن لفظ منتقل می‏شود هر چند هیچ أنس و کثرت استعمالی هم صورت نگرفته است لذا نمی‏توان دلالت وضعیه را منحصر در دلالت تصدیقیه دانست بلکه دلالت وضعیه همان دلالت تصوریه است، یعنی اگر انسان از لفظ به معنای آن منتقل می‏شود فقط و فقط به خاطر وضع و علم او به وضع است گرچه کثرت استعمالی هم حاصل نشده باشد، بنابراین فرمایش مرحوم آقای خویی تمام نیست.

جمع ‏بندی

ما تا اینجا ادله صاحب فصول بر مدخلیت اراده در موضوع‏له الفاظ را که سه دلیل بود ذکر کردیم، دلیل سوم ایشان استناد به کلام عَلَمین (شیخ الرئیس و خواجه نصیرالدین طوسی) بود، در مرحله دوم اشکال محقق خراسانی به این دلیل سوم را ذکر کردیم که منظور عَلَمین از اینکه گفته‏اند: دلالت تابع اراده است، دلالت تصدیقیه است اما صاحب فصول می‏خواهد در دلالت تصوریه اثبات کند اراده جزء موضوع‏له الفاظ است، در مرحله سوم اشکال مرحوم آقای خویی به مرحوم آخوند را ذکر کردیم، در مرحله چهارم کلام مرحوم آقای خویی را رد کردیم.

بحث جلسه آینده: دو مطلب دیگر باقی مانده؛ یکی بررسی کلام محقق خراسانی و دیگری بررسی کلام صاحب فصول (دلیل سوم بر مدخلیت اراده در موضوع‏له الفاظ) که انشاء الله این دو مطلب را در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.