خارج اصول – جلسه سی و نهم – مقام اول: تنقیح محل نزاع

جلسه ۳۹ – PDF

جلسه سی و نهم

مقام اول: تنقیح محل نزاع

۱۳۹۲/۰۹/۱۳

 

حقیقت شرعیه

بحث دیگری که در این جا باید به آن اشاره شود بحث حقیقت شرعیه است. بحث از حقیقت شرعیه در سه مقام مورد بررسی قرار می‏گیرد:

مقام اول: تنقیح محل نزاع و بحث

مقام دوم: باید ببینیم آیا بحث حقیقت شرعیه ثمره‏ای دارد و آیا ثمره عملیه‏ای بر این بحث مترتب می‏شود یا نه که نوعاً نسبت به این بخش یا چنین ثمره‏ای را انکار می‏کنند و یا ثمره نادری برای آن ذکر می‏کنند.

مقام سوم: کیفیت وضع در حقیقت شرعیه چگونه است، یعنی اگر قائل به حقیقت شرعیه شدیم باید ببینیم حقیقت شرعیه چگونه محقق می‏شود.

مقام اول: تنقیح محل نزاع

نظر مشهور

در مقام اول که تنقیح محل نزاع است معروف و مشهور این است که به طور کلی معانی مستحدثه شرعیه‏ای وجود دارند که شارع الفاظی را در آن معانی استعمال کرده، یعنی در این مسئله تردیدی نیست که الفاظی که از نظر لغوی برای معانی خاصی وضع شده‏اند در محیط شرع در یک معانی شرعیه‏ای استعمال شده‏اند لکن بحث این است که آیا شارع این الفاظ را از معانی لغویه خودشان به این معانی شرعیه نقل داده یعنی شارع لفظ را برای معنای شرعی آن به وضع و حقیقت ثانوی وضع کرده یا آنکه این نقل صورت نگرفته بلکه شارع آن الفاظ را در معانی شرعیه به نحو مَجاز استعمال کرده، یعنی قرینه‏ای نصب کرده تا معلوم شود منظور از لفظ معنای شرعی آن می‏باشد نه معنای لغوی.

پس در واقع نزاع در حقیقت شرعیه طبق تقریر مشهور این است که الفاظی که لغةً دارای معنای خاصی هستند و در معانی مستحدثه شرعیه‏ای استعمال شده‏اند آیا این استعمال به نحو حقیقت و وضع از ناحیه شارع است که شارع مثل یک واضع در مقام وضع لفظ برای معنای جدید، لفظ را به معنای جدیدش نقل داده یا آنکه شارع دخالتی در وضع لفظ برای معنی ندارد و آن را به واضع سپرده ولی مثل یک متکلم عادی الفاظ را به کمک قراینی در معانی جدیدش مجازاً استعمال کرده است پس چیزی به نام حقیقت شرعیه وجود ندارد، حال اینکه بعداً به حقیقت متشرعه تبدیل شده باشد بحث دیگری است که در بین متشرعین استعمالات لفظ در معنای جدید شیوع پیدا کرده و قرائن حذف شده و الفاظ حقیقت در آن معنای جدید شده و از حالت مجاز خارج شده است؛ مثلاً لفظ «صلاة» که برای معنای دعا وضع شده و معنای لغوی آن دعاست در شرع اسلام یک معنای جدید پیدا کرده که عبادت مخصوص می‏باشد که فعل مخصوص و همراه با اذکار مخصوص است، یعنی شارع لفظ صلوة را در این معنای مستحدث و جدید استعمال کرده، در اینکه لفظ «صلاة» توسط شارع در این عبادت مخصوص استعمال شده تردیدی نیست لکن بحث در این است که آیا شارع این لفظ را از معنای لغوی خودش که دعاست به وضع ثانوی به این معنای مستحدث و جدید نقل داده که حقیقت شرعی باشد یا اینکه شارع در این مسئله دخالت نکرده بلکه فقط لفظ «صلاة» را که برای دعا وضع شده در این معنای جدید مجازاً استعمال کرده، یعنی قراینی در کلام خودش آورده تا لفظ به کمک آن قرائن این معنای جدید را افاده کند  و اینجا حقیقت شرعیه در کار نیست.

پس حقیقت شرعیه یعنی اینکه الفاظی که دارای معانی لغوی خاصی هستند توسط شارع برای معانی مستحدثه شرعیه وضع شده باشند، یعنی شارع هم مثل واضع لفظ را برای معنای مستحدث شرعی وضع کند، پس حقیقت شرعی به این معناست که شارع لفظی را برای معنای خاص شرعی وضع کند.

آنچه ذکر شد اجمالی است از نزاعی که در باب حقیقت شرعیه وجود دارد.

اقوال مختلفی اینجا وجود دارد؛ بعضی حقیقت شرعیه را پذیرفته و بعضی دیگر آن را انکار کرده‏اند اما قبل از اینکه به اقوال بپردازیم باید حدود و ثغور این نزاع معلوم شود.

حق در مسئله

برای اینکه حدود این نزاع معلوم شود باید از سه جهت این نزاع را مورد بررسی قرار دهیم:

جهت اول: نزاع فقط مربوط به معانی مستحدثه است یا معانی غیر مستحدثه را هم شامل می‏شود؟

جهت دوم: نزاع در خصوص الفاظ عبادات است یا شامل الفاظ معاملات هم می‏شود؟

جهت سوم: آیا این نزاع در خصوص موضوعات اعتباری است یا شامل موضوعات خارجی هم می‏شود؟

جهت اول: مشهور نزاع در باب حقیقت شرعیه را فقط در معانی مستحدثه شرعیه جاری می‏دانند یعنی می‏گویند معانی غیر مستحدثه از محل نزاع خارج‏اند یعنی یک رکن مهم در این نزاع این است که معنی مستحدث و جدید باشد؛ مثلاً «صلاة» یک معنای مستحدث شرعی دارد که بر عبادت خاص اطلاق می‏شود و درباره این معناست که بحث می‏شود آیا شارع لفظ «صلاة» را از معنای لغوی نقل داده یا نه؟ پس معنای مورد نزاع باید جدید و مستحدث باشد و الا اگر معنای جدیدی نباشد دلیلی ندارد که شارع لفظ را از معنای لغوی به معنایی که از قبل بوده منتقل کند. پس یک جهت این است که آیا نزاع مربوط به حقیقت شرعیه فقط شامل معانی جدید و مستحدثه می‏شود آن گونه که مشهور گفته‏اند یا معانی غیر مستحدثه را هم شامل می‏شود که انشاء الله بعداً به آن خواهیم پرداخت.

جهت دوم: آیا این نزاع در خصوص الفاظ عبادات جریان دارد یا اینکه شامل الفاظ معاملات هم می‏شود؟ قدر مسلم از نزاع در حقیقت شرعیه در عبادات است، یعنی این نزاع واقع شده که مثلاً لفظ «صلاة» که لغةً معنایی دارد و در محیط شرع معنای دیگری پیدا کرده آیا شارع آن لفظ را به این معنای شرعی نقل داده تا استعمال آن استعمال حقیقی باشد یا نقل نداده بلکه با کمک قرینه و به نحو مجاز این لفظ را استعمال کرده است؟ پس قدر مسلم از نزاعی که در باب حقیقت شرعیه است در الفاظ عبادات است اما وجهی برای اختصاص این نزاع به الفاظ عبادات وجود ندارد بلکه این نزاع در الفاظ معاملات هم می‏تواند جریان داشته باشد و ما دلیلی نداریم که بخواهیم الفاظ معاملات را از دایره این نزاع خارج کنیم، پس معنای شرعی می‏تواند یک عبادت یا یک معامله باشد لذا نزاع شامل الفاظ معاملات هم می‏شود.

نکته‏ای که در بحث از ثمره این نزاع بیشتر به آن خواهیم پرداخت این است که چه ثمره‏‏‏‏‏‏‏ای بر این نزاع مترتب می‏شود؟ شارع از ما خواسته نماز بخوانیم یا روزه بگیریم، حال اینکه شارع به نحو حقیقی یا مجازی لفظ «صلاة» یا «صوم» را استعمال کرده باشد چه فایده و ثمره‏ای در بر دارد؟ اینکه شارع بدون قرینه و بالوضع لفظ را در معنای شرعی استعمال کرده باشد یا مجازاً این کار را کرده باشد چه فایده‏ای دارد؟ اینکه مولایی به عبدش بگوید «ایتونی باسدٍ یرمی» که منظورش از «اسد» رجل شجاع است و این استعمال، استعمالِ مجازی است یا بگوید «ایتونی برجلٍ شجاع» که استعمالِ حقیقی است تفاوتی با هم ندارد چون هر دو یک معنی را افاده می‏کند که رجل شجاع است و فرقی ندارد که این معنی را با یک لفظ به نحو حقیقت و بدون قرینه بگوید یا اینکه مجازاً و با کمک قرینه بگوید چون هر دو یک معنی را افاده می‏کند که همان رجل شجاع است. لذا به همین جهت بعضی گفته‏اند بحث حقیقت شرعیه ثمره علمی دارد ولی ثمره عملی بر آن مترتب نمی‏شود.

جهت سوم: نزاع موضوعات خارجی را شامل نمی‏شود، منظور از موضوعات خارجی مثل خمر، ماء و سایر اعیان خارجیه می‏باشد، لذا شارع در موضوعات خارجیه از نظر معنی دخالتی نکرده، بله این موضوعات خارجیه را موضوع برای بعضی از احکام قرار داده و احکامی را بر آنها مترتب کرده؛ مثلاً گفته «الخمر حرامٌ» و «الماء طاهرٌ» ولی کسی اینجا اختلاف ندارد که آیا شارع الفاظی را که برای اعیان خارجیه وضع شده به یک معنای دیگری نقل داده باشد؛ مثلاً «خمر» در لغت یک معنایی دارد و هیچ کس نگفته شارع آن را به معنای دیگری نقل داده است لذا همه متفقند که اعیان خارجیه از محل نزاع خارجند یعنی شارع الفاظی را که برای اعیان خارجیه وضع شده‏اند در استعمالات خودش در همان معانی عرفی و لغوی استعمال کرده است، پس موضوعات خارجیه از محل بحث خارجند اما غیر موضوعات خارجی مثل عقود و عبادات که موضوع اعتباری هستند داخل در محل نزاع هستند.

تذکر اخلاقی: نتیجه یاد خدا در ایام خوشی

اوحی الله تعالی الی داود (ع): «اذکرنی فی ایام سرّائک حتی اَستجیب لک فی ایام ضرائک»؛ خداوند متعال به داود (ع) وحی فرمود: مرا در روزهای خوشیِ خود یاد کن تا من هم در روزگار گرفتاریت تو را اجابت نمایم.

ما انسان‏ها عادت داریم تا گرفتاری و مشکلی نداریم به خداوند متعال و معصومین (ع) کاری نداریم، بله ممکن است هر روز نامشان را بر زبان جاری کنیم اما توجه قلبی نیست، آن گونه که ارتباط قلبی با خداوند متعال و معصومین (ع) باید بر قرار شود وجود ندارد، آن گونه که امام زمان (عج) را ناظر بر اعمال خود بدانیم که ایشان با چشمان حقیقت‏بین خود اعمال و رفتار ما را زیر نظر دارد توجه نداریم و در عالم خودمان خوشیم اما به محض اینکه گرفتاری و مشکلی برای ما پیش آید متوجه به خداوند متعال و متوسل به ائمه معصومین (ع) می‏شویم. معلوم است کسی که ارتباط دائمی با خداوند متعال دارد و در ایام خوشی به یاد خداوند متعال است خداوند هم همیشه به یاد اوست و در ایام گرفتاری و مشکلات او را اجابت خواهد نمود. پس پیش شرط استجابت دعا این است که انسان در ایام خوشی به یاد خداوند متعال باشد و از خداوند غافل نشود تا خداوند هم در گرفتاری‏ها و مصیبات او را اجابت کند. پس یاد خدا در خوشی‏ها تضمینی است برای استجابت دعا در گرفتاری‏ها و مشکلات.