جلسه سی ام – مطلب چهارم: استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد (مقام اول- امکان)

جلسه ۳۰ – PDF

جلسه سی ام

مطلب چهارم: استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد (مقام اول- امکان)

۱۳۹۲/۰۸/۰۲

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در امکان و استحاله استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد بود، عرض کردیم قائلین به امتناع ادله‏ای را بر اثبات مدعای خود ذکر کرده‏اند، ما تا به حال ادله مرحوم آخوند، دلیل میرزای قمی و محقق نائینی را ذکر کردیم و اشکالاتی هم که متوجه ادله این بزرگان بود را متعرض شدیم. نظریه دیگری که اصل آن را بیان کردیم لکن بررسی آن باقی ماند نظریه محقق اصفهانی است.

خلاصه دلیل محقق اصفهانی:

ایشان هم معتقد است استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد محال است و عقلاً نمی‏توان یک لفظ را استعمال و از آن دو معنی اراده کرد، محصل استدلال ایشان این بود که حقیقت استعمال عبارت است از ایجاد معنی به سبب لفظ در خارج ولی نه به وجود حقیقی بلکه به وجود تنزیلی. در توضیح این مطلب گفتیم وقتی متکلم لفظی را استعمال می‏کند مثلاً می‏گوید: «رأیت اسداً»، «اسد» یک لفظ است که یک وجود خارجی و حقیقی دارد که عبارت است از صوتی که از دهان متکلم خارج می‏شود، این وجود خارجی برای طبیعی لفظ ثابت است اما خود این لفظ در واقع یک وجود تنزیلی برای معنی هم هست، چون «اسد» حقیقتاً عبارت است از حیوان مفترس موجود در خارج اما این لفظ ضمن اینکه خودش یک وجود خارجی دارد که صوت خارج شده از دهان است اما برای معنای «اسد» هم یک وجود تنزیلی محسوب می‏شود؛ یعنی وقتی گفته می‏شود «اسد» این لفظ نازل منزله وجود حقیقی «اسد» است که در خارج موجود می‏باشد.

پس لفظ در واقع دارای دو وجود است؛ یکی وجود حقیقی و خارجی آن که همان صدایی است که از دهان متکلم خارج می‏شود و یک وجود تنزیلی هم برای معنی محسوب می‏شود، چون وقتی متکلم می‏خواهد درباره «اسد» قضیه‏ای را نقل کند امکان ندارد که اسد موجود در خارج را حاضر کند و مقصود خود را به مخاطب تفهیم کند لذا یک جانشین برای آن معنای واقعی و خارجی انتخاب می‏کند که لفظ است و لفظ وجود تنزیلی معنی محسوب می‏شود، پس وقتی گفته می‏شود استعمال عبارت است از ایجاد المعنی باللفظ فی الخارج منظور این نیست که اگر متکلم «اسد» را استعمال کرد و گفت «رأیت اسداً» با استعمال لفظ «اسد» آن حیوان را خلق و ایجاد کند بلکه منظور این است که متکلم با استعمال این لفظ چیزی را که نازل منزله معنای حقیقی است ایجاد می‏کند نه خود حقیقت معنای خارجی را لذا لفظِ استعمال شده وجود تنزیلی معنی محسوب می‏شود، حال اگر لفظ وجود تنزیلی برای معنی باشد امکان ندارد در آنِ واحد یک لفظ وجود تنزیلی برای دو معنی باشد و یک وجود نمی‏تواند دو وجود باشد، وقتی وجود واحد باشد ایجاد هم واحد است، اگر قرار شد لفظ «اسد» وجود تنزیلی برای حیوان مفترس باشد یعنی معنای حیوان مفترس را ایجاد کند نمی‏تواند در همان زمان وجود تنزیلی برای معنای رجل شجاع هم باشد؛ چون وجود واحد نمی‏تواند دو ایجاد و دو وجود تنزیلی داشته باشد و عقلاً محال است که یک وجود دو ایجاد داشته باشد، بنابراین استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد محال است.

بررسی استدلال محقق اصفهانی:

دو اشکال به کلام ایشان وارد است:

اشکال اول:

اصل این مبنا مشکل دارد که لفظ وجود تنزیلی برای معنی باشد؛ به عبارت دیگر اصل این مبنا که حقیقت استعمال عبارت از ایجاد المعنی باللفظ فی الخارج باشد محل اشکال است، ما سابقاً گفتیم لفظ علامت و نشانه برای معنی است و حتی مرآت و آینه برای معنی هم نیست تا طبق نظر محقق خراسانی لفظ فانی در معنی باشد- مرحوم آخوند معتقد بود لفظ مرآت و آینه معنی است که در این صورت لفظ در معنی فانی می‏شود- لذا نظر محقق اصفهانی هم قابل قبول نیست که گفته شود استعمال عبارت است از ایجاد المعنی باللفظ فی الخارج بلکه حقیقت استعمال عبارت است از اینکه لفظ علامت و نشانه برای معنی است، پس اصل مبنای محقق اصفهانی محل اشکال است.

اشکال دوم:

بر فرض لفظ وجود تنزیلی معنی باشد و ما اصل مبنای محقق اصفهانی را بپذیریم و استعمال را عبارت از ایجاد المعنی باللفظ فی الخارج بدانیم یعنی وقتی متکلم می‏گوید «رأیت اسداً» گویا با لفظ «اسد» معنای آن را در خارج ایجاد می‏کند لکن نه حقیقت خارجی معنی را بلکه لفظ وجود تنزیلی معنی محسوب می‏شود، اگر این چنین باشد هیچ اشکالی ندارد یک ایجاد دو وجود تنزیلی داشته باشد، آنچه اشکال دارد در رابطه با وجودات حقیقیه است یعنی قاعده وحدت وجود و ایجاد که محقق اصفهانی به آن استناد کرده فقط در وجودات حقیقی پیاده می‏شود نه در وجودات تنزیلی و اعتباری، محقق اصفهانی فرمود وجود و ایجاد یکی است و وجود واحد ایجاد واحد دارد و اگر وجود واحد باشد ایجاد هم واحد است، ما می‏گوییم این قاعده در رابطه با موجودات حقیقی (اعم از موجود خارجی و ذهنی) ثابت است نه در وجودات تنزیلی و اعتباری یعنی اگر گفته شود لفظ وجود تنزیلی برای معناست هیچ مشکلی لازم نمی‏آید که یک چیز وجود تنزیلی چند چیز قرار بگیرد؛ چون وجود تنزیلی صرف یک اعتبار است که متکلم می‏تواند لفظ را نازل منزله یک معنایی قرار دهد و در همان زمان همان لفظ را نازل منزله معنایی دیگر قرار دهد؛ مثلاً لفظ «اسد» هم می‏تواند وجود تنزیلی برای رجل شجاع باشد و هم می‏تواند وجود تنزیلی برای حیوان مفترس باشد و هیچ محالی را در پی نخواهد داشت، بله اگر قرار بود به وسیله لفظ دو وجود حقیقی ایجاد شود مستلزم تکثر در وجود واقعی و حقیقی بود اما تنزیل یک نوع اعتبار است و هیچ منعی ندارد که یک لفظ نازل منزله دو معنی قرار گیرد لذا به نظر می‏رسد دلیل محقق اصفهانی بر امتناع هم تمام نیست.

تفصیل محقق عراقی:

محقق عراقی بر خلاف بزرگان دیگر در این مسئله تفصیل داده، ایشان در بعضی صور، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد را عقلاً ممتنع دانسته اما در یک صورت قائل به جواز شده است، پس نظریه ایشان با سایرین تفاوت دارد و آن اینکه ایشان می‏فرماید استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد در یک صورت ممتنع و در یک صورت جایز است. بیان ایشان مفصل است و ما به طور اجمال به آن اشاره می‏کنیم.

ایشان ابتدائاً توضیحی می‏دهد و انحاء استقلال در ما نحن فیه را ذکر می‏کند، یعنی می‏گوید اینکه ما می‏گوییم لفظ استعمال شود و دو معنی از آن اراده شود استقلالاً- ما در تنقیح محل بحث گفتیم موضوع بحث ما در استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد این است که یک لفظ استعمال شود و دو معنی استقلالاً اراده شود نه به صورت مجموعی و انضمامی؛ مثلاً متکلم بگوید «رأیت اسداً» و هم زمان با استعمال لفظ «اسد» دو معنای رجل شجاع و حیوان مفترس را اراده کند- محقق عراقی در مورد استقلال چهار احتمال را ذکر می‏کند:

۱) منظور از استقلال، استقلال ذات معنای ملحوظ در ذهن باشد که هیچ وصفی کنار آن نیست یعنی خود آن معنی با قطع نظر از اینکه وصف ملحوظ بودن هم مورد توجه قرار گیرد.

۲) مراد از استقلال، استقلال ذات معنای ملحوظ است به وصف ملحوظیت، یعنی خود معنی به وصف ملحوظ بودن اراده شده است.

۳) معنی استقلالاً مورد نظر باشد لکن به حسب قصد تفهیم معنی، یعنی کاری به خود معنی ندارد بلکه آنچه مد نظر است این است که آن معنی را به دیگری تفهیم کند.

۴) استقلال معنی به حسب مرحله اراده وجود و حکم، یعنی معنی را مستقلاً در نظر می‏گیرد تا حکمی بر آن مترتب کند.

به نظر محقق عراقی دو احتمال اخیر (احتمال سوم و چهارم) از محل نزاع خارج هستند و ربطی به بحث ما ندارند چون اصلاً به استعمال مربوط نمی‏شوند، استقلال معنی به حسب اراده تفهیم و استقلال معنی به حسب اراده حکم مربوط به استعمال نیستند، اینکه متکلم در ذهن خودش معنی را تصور کند تا بخواهد حکمی را بر آن مترتب کند ربطی به استعمال ندارد، می‏تواند داعی استعمال باشد ولی ربطی به استعمال ندارد؛ چون تا زمانی که لفظی بکار نرود استعمالی در کار نیست، همچنین استقلال معنی به حسب اراده تفهیم ربطی به استعمال ندارد، پس استقلال طبق احتمال سوم و چهارم از محل بحث ما خارج است؛ چون این دو احتمال مربوط به دواعی استعمال هستند و ارتباطی با خود استعمال ندارند.

اگر مراد از استقلال احتمال دوم (استقلال معنی به وصف ملحوظیت) باشد، یعنی معنی مستقلاً با وصف ملحوظیت در نظر گرفته شود در این صورت استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد ممتنع است یعنی ممتنع است در جمله «رأیت اسداً» هم معنای رجل شجاع به وصف ملحوظیت و هم معنای حیوان مفترس به وصف ملحوظیت از لفظ «اسد» اراده شود؛ چون مستلزم تعدد نسبت می‏شود و گویا در یک کلام چند نسبت وجود دارد و چنین چیزی امکان ندارد چون از لفظ واحد دو معنای متباین اراده شده؛ برای اینکه هر کدام از این دو معنی با وصف ملحوظیت مورد توجه قرار گرفته‏اند و نمی‏شود از لفظ واحد در آنِ واحد دو معنای متباین به گونه‏ای که هر یک متعلق لحاظ مستقل باشند اراده کرد.

اما اگر مراد از استقلال احتمال اول (استقلال ذات معنای ملحوظ در ذهن با قطع نظر از وصف ملحوظیت) باشد در اینجا حق این است که استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد عقلاً جایز است و هیچ محذوری بر آن مترتب نخواهد شد؛ چون اصل تعلق لحاظ به امور متعدده اشکال ندارد هر چند آن امور متباین با هم باشند.

بررسی استدلال محقق عراقی:

نظر ایشان تمام نیست؛ چون بیان ایشان بر امتناع استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد طبق احتمال دوم (استقلال معنی به وصف ملحوظیت) همان بیان مرحوم آخوند است که فرمودند: اجتماع لحاظین پیش می‏آید و تعلق دو لحاظ به لفظ واحد ممکن نیست لذا همان پاسخی که به محقق خراسانی داده شد که در بررسی کلام ایشان مفصلاً به آن اشاره کردیم اینجا هم مطرح می‏شود لذا طبق احتمال دوم هم استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد ممتنع نیست.

اما کلام محقق عراقی نسبت به احتمال اول (استقلال ذات معنای ملحوظ در ذهن با قطع نظر از وصف ملحوظیت) که فرمودند استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد جایز است هم صحیح نیست؛ یعنی دلیلی که ایشان برای جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد بیان کرده تمام نیست، ما هم قائل به امکان استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد هستیم لکن فرق ما با محقق عراقی این است که ایشان استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد را فقط در بعضی از صور جایز می‏داند ولی ما می‏گوییم استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد عقلاً ممتنع نیست و منحصر به صورت خاصی نیست و نسبت به احتمال اول هم که ایشان قائل به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد شده گرچه اصل ادعای ایشان درست است اما دلیل ایشان بر جواز چنین استعمالی تمام نیست؛ چون ممکن نیست ملحوظ بما هو ملحوظ متعدد باشد اما لحاظ واحد باشد، چون ایشان مسئله را به گونه‏‏ای تصویر کرد که متکلم لفظ را استعمال کند و به لحاظ و تصور واحد دو چیز را لحاظ کند و هر کدام هم متصف به وصف ملحوظیت باشد در حالی که نمی‏شود ملحوظ بما هو ملحوظ متعدد باشد ولی لحاظ واحد باشد؛ چون لحاظ یک چیز تصور و وجود آن شیء در ذهن است، پس اگر فرض شود دو چیز در ذهن متصور و ملحوظ است نمی‏شود لحاظ آن دو واحد باشد. نتیجه اینکه نظریه محقق عراقی مبنی بر تفصیل در این مسئله جایز نیست.